انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضای امن عمومی، بستر حضور زنان شهروند

نویسنده: مینوش صدوقیان‌زاده

شهروندی که با مجموعه‌یی از حقوق و وظایف انسانی در اجتماع و در پیوند با موضوع حقوق طبیعی انسان تعریف می‌شود، به‌طور بنیانی با مفهوم حوزه‌ی عمومی و حقوق فرد در این حوزه در ارتباط است. حقوق شهروندی، با تکیه بر اصل عدالت اجتماعی، حق برخورداری از تمام امکانات یک شهر را برای تمامی ساکنانش برابر می‌شمارد. چنان‌چه مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی پذیرفته گردد، تعمیم آن به همه‌ی گروه‌های ساکن شهر و از آن میان زنان پذیرفته خواهد بود. به این ترتیب چندان دشوار به نظر نمی‌رسد که با تکیه بر آرمان انسانی حقوق بشر و از همه مهم‌تر این‌اصل که همه‌ی انسان‌ها با هم برابرند بتوان اندیشه‌ی حقوق شهروندی را درباره‌ی زنان به کار گرفت و زنان را هم‌تراز مردان دارای تمامی حقوق و مسئولیت‌های یک شهروند بدانیم. گرچه حقوق شهروندی حوزه‌ی خصوصی را هم در بر می‌گیرد، تمرکز این نوشتار بر حوزه‌ی عمومی است.

برخورداری همه‌ی افراد (فارغ از نژاد، قومیت، جنسیت، طبقه اجتماعی و …) از حقوق خود به عنوان یک شهروند عمیقا با حق حضور آنان در فضاهای عمومی شهر در پیوند است. موضوع شهروندی زنان نمی‌تواند بدون توجه به امکان حضور آنان در فضاهای عمومی و یا چگونگی پاسخ‌گویی فضاهای عمومی به حضور زنان بررسی شود. بحث پیرامون فضاهای عمومی شهر و کیفیت حضورپذیری آن به‌ویژه برای زنان، به‌جهت اهمیت آن در تحقق نقش شهروندی زنان، موضوعی است که این نوشتار به آن می‌پردازد.
فضاهای شهری نه تنها به خودی خود، به‌عنوان سرمایه‌یی اجتماعی، یک سرمایه‌ی همگانی‌اند که همچنین بستر وقوع امور عمومی شهر هستند. اموری که پذیرش مسئولیت و مشارکت در انجام آن‌ها، اعمال نظر و تصمیم‌گیری نسبت به آن‌ها حقوق شهروندی را تعریف می‌کند. بدین لحاظ است که بحث و گفتگو پیرامون حقوق شهروندی زنان به‌صورت جدایی‌ناپذیری با حق حضور آنان در فضاهای عمومی شهر گره می‌خورد، چرا که زنان برای اجرای نقش خود در امور عمومی باید در آغاز امکان حضوری امن در فضاهای شهری داشته باشند. در این رویکرد، حق حضور زنان در عرصه‌های عمومی شهر و استفاده‌ی امن آنان از این فضاها خود یک حق اساسی از حقوق شهروندی تعریف می‌شود، حقی که زنان این سرزمین برای به‌دست‌آوردن آن تلاش بسیار کرده‌اند.

شرکت در فعالیت‌های عمومی و حق استفاده از فضاهای شهری همواره برای زنان با چالش بسیاری همراه بوده. از ابتدای شکل‌گیری گفتمان تجدد در کشور، موضوعات مربوط به زنان، آموزش و اشتغال یا هر نوع فعالیت و حضور در فضای عمومی، بحث‌برانگیز و تنش‌زا بوده است. ورود زنان به عرصه‌ی فعالیت‌های عمومی و تغییرات عرصه اجتماعی به لحاظ مناسبات جنسیتی، یعنی آنچه که از بزرگترین چالش‌های اجتماعی سده‌ی اخیر تاریخ این سرزمین را می‌سازد در بستر دگرگونی‌های اجتماعی و نفوذ جریان‌های مدرنیته بررسی می‌شود که از دوره‌ی جنبش مشروطه بی‌وقفه جامعه را متاثر ساخته. این تاثیرات با وجود استقرار حکومت‌های متفاوت، هم‌سو با مدرنیته یا غیرهم‌سو با آن، هرگز متوقف نشده و نخواهد شد.

از اساسی‌ترین گام‌های زنان برای کسب حقوق شهروندی، نفی ساختار سنتی مناسبات جنسیتی بوده که هویت آنان را با انتساب به فضای خصوصی و امور خانگی تعریف می‌کند. انکاری که از آغاز دوره‌ی مشروطه با نفی ساختار کهن مردسالاری در جامعه شکل گرفت و هنوز ادامه دارد. چنان‌چه فضا به عنوان سرمایه‌یی اجتماعی و هم‌چنین فردی در نظرگرفته شود، در آن صورت، انتساب زنان، یعنی نیمی از جمعیت، تنها به فضای خصوصی و در نتیجه خانگی، به معنای محدودساختن شیوه‌ی زنده‌گی زنان و تبعیض علیه آن‌هاست. به موجب این محدودیت، فضای عمومی شهر و امکانات و فرصت‌‌‌های موجود در آن طبیعتأ در دسترس زنان نخواهد بود (ترلیندن، ۱۳۹۴، ص. ۵۷) و این نقض حقوق شهروندی زنان است.

تلاش زنان برای برخورداری از حقوق اساسی یک شهروند ابتدا در بستر اساسی آموزش و سوادآموزی شکل گرفت. از آن پس گام به گام با تشکیل انجمن‌ها، انتشار نشریات، کسب حرفه و شغل درآمدزا، گرفتن حق‌رای و شرکت در انتخابات و … مسیری طولانی را در حدود یک سده در راه رشد و توان‌مندی خود در عرصه‌ی ‌عمومی طی کردند. مسیری که هم‌چنان ادامه دارد.
حضور زنان در فضاهای شهر، گرچه به‌دشواری، تحت حاکمیت تجدد یا سنت، استمرار و گسترش یافت. ضرورت‌های بسیار گوناگون زندگی شهری به‌مرور موجب پذیرش فکری جامعه نسبت به حضور و فعالیت زنان در حوزه‌ی عمومی فضاهای شهر حتی در اندیشه‌های محافظه‌کارتر و جانبدارتر جنسیتی شد. اما به‌هر‌روی تا امروز، سهم برابر در استفاده از فضاهای عمومی برای زنان هنوز تحقق نیافته است. گرچه نتایج بررسی‌های نظری نشان می‌دهد که حاشیه‌نشینی اجتماعی فضایی زنان نتیجه‌ی سلسله‌مراتب جنسیتی مسلط است، اما در عین حال، ساختارهای فضائی موجود نیز این حاشیه‌نشینی را حمایت و تقویت می‌کند (پاراویسینی، ۱۳۹۴، ص. ۸۲). در این‌جا بر نقش عاملانه‌ی فضا و اینکه می‌توان با برنامه‌ریزی و طراحی فضا، کیفیت آن را در جهت حضور زنان پاسخ‌گو کرد، تاکید می‌شود؛ این‌که می‌توان از فضای شهری پاسخ‌گو برای تضعیف سلسله‌مراتب جنسیتی و توان‌مندی زنان در جهت ایفای نقش شهروندی خود بهره برد.
این رویکرد به نقش عاملانه‌ی فضا در هدایت مناسبات انسانی و هویت انسان توجه می‌کند، به فضاهای شهری و به چگونگی نفوذ آن در مناسبات جنسیتی و بر این امر تاکید می‌کند که فضای شهری که بستر فعالیت‌های عمومی ساکنان شهر و نیز زنان است، می‌تواند با برنامه‌ریزی و طراحی هدفمند و آگاهانه‌ی جنسیتی، به ضرورت مناسبات متعادل جنسیتی پاسخ دهد و بستری مناسب برای حضور زنان و فعالیت‌های آنان فراهم کند. در این‌جا به اهمیت فضای پاسخ‌گوی شهری تنها به‌دلیل تاثیر مستقیم آن در افزایش میزان حضورپذیری آن تاکید نمی‌شود، بلکه به نقش مهمی اشاره می‌شود که فضا می‌تواند در هویت جنسیتی افراد بازی کند. این بعد فضا در راستای نقشی عمل می‌کند که بعد عاملانه فضا را تعریف می‌کند، بعدی از فضا که انسان را می‌سازد و هویت وی را نقش می‌دهد، آن بعد اساسی که لوفبور درباره‌ی آن صحبت می‌کند. آن‌جا که نقش “فضا” را کم‌تر خنثی و بیش‌تر فعال می‌شمارد. به باور وی فضا هر دو نقش را ایفا می‌کند، هم وسیله است وهم هدف، هم ابزار عمل است و هم غایت آن. وی تعریف “فضا”را آن‌چنان محدود، تنها به‌عنوان یک واسطه، بس ناکافی می‌داند (لوفبور ، ۱۹۹۱ ، ص ۴۱۱).
بررسی‌هایی که در این راستا توسط شهرسازان در مورد فضاهای شهری انجام شده، نشان می‌دهد که طراحی به‌شکل قابل‌ملاحظه‌یی بر الگوهای جنسیتیِ استفاده از فضا تأثیر دارد (پاراویسینی، ۱۳۹۴، ص. ۹۷). کیفیت و مطلوبیت فضای شهری، یعنی، زیبایی، کارایی، امنیت و …، یعنی همه‌ی عواملی که بر خوش‌آیندی فضا و میزان حضورپذیری آن موثرند، نقش اساسی در تحقق شهروندی زنان بازی می‌کنند. برنامه‌ریزان، طراحان شهری و معماران درباره‌ی این کیفیت‌های فضا، بصری و زیبایی‌شناختی، اجتماعی و فرهنگی، روانی … تاکید بسیار کرده‌اند. در این‌جا از میان کیفیت‌های محیطی فضا به امنیت آن، امری که از نگاه زنان بیش از هر پدیده‌یی حضور آنان را در فضا افزایش می‌دهد، اشاره می‌شود.
پژوهش‌های گوناگون بر این موضوع تاکید کرده‌اند که امنیت درفضاهای عمومی پیش‌شرط استفاده‌ بدون قید وشرط ازفضا است و برای تضمین استفاده‌ی برابر همه‌ی مردم ازامکانات عمومی ضروری است که این فضاهادرتمام ساعات شبانه‌ روزامن باشند (پاراویسینی، ۱۳۹۴، ص. ۹۶، ۱۰۰).
در این راستا به پژوهشی در شهر تهران (صدوقیان‌زاده، ۱۳۹۲) اشاره می‌شود که نتایج آن “امنیت” را به‌عنوان اساسی‌ترین ویژگی در نقش عاملانه‌ی فضا مشخص می‌سازد، فضایی که نه‌تنها به نیاز حضور زنان پاسخ می‌دهد که هم‌چون نیرویی هویت‌بخش بر تعادل جنسیتی افراد و گروه‌های اجتماعی کاربر فضا اثر می‌گذارد.
این پژوهش برای بررسی پیوند میان فضا و جنسیت در شهر تهران، به اثرات متقابلی توجه می‌کند که میان نگرش جنسیتی (هویت جنسیتی) فرد و شیوه‌ی تعامل وی با فضا وجود دارد. نتایج پژوهش روشن می‌سازد که نه‌تنها چگونگی حضور انسان در فضا و شیوه‌یی که از فضا استفاده می‌کند، هویت جنسیتی او را به عنوان بخشی از هویت انسانی‌اش بازتاب می‌دهد، که هم‌چنین نشان می‌دهد هویت (نگرش) جنسیتی فرد از فضا و شیوه‌ی تعامل وی با فضا تاثیر پذیرفته، شکل می‌گیرد.
پژوهش با بررسی نظرات گروه‌های گوناگون ساکن در شهر تهران که نگرش‌های بسیار متفاوت جنسیتی دارند و با بررسی رفتارهای فضایی آنان و شیوه‌یی که از فضا استفاده می‌کنند، بر اهمیت پدیده‌ی امنیت فضای شهری و تاثیرات همه‌جانبه آن بر نگرش فرد و هویت یا نگرش جنسیتی وی صحه می‌گذارد.
بر اساس یافته‌های این پژوهش، فضای امن شهری بستری فراهم می‌کند که در آن نگرش و رفتار متعادل جنسیتی تشویق می‌شود، رشد و گسترش می‌یابد، چرا که افراد هر چه بیشتر میل به حضور و فعالیت در فضا پیدا می‌کنند. و این پدیده یعنی حضور افراد گوناگون در فضا بر امنیت و سرزندگی آن می‌افزاید. و در پی آن افراد بیشتری از آن فضا استفاده می‌کنند. پیش از این پدیده‌ی حضور چشمان در خیابان و تاثیر آن بر امنیت و سرزندگی فضا توسط اندیشمندان شهری یادآوری شده است. اما آن‌چه در اینجا مدنظر است تاثیری است که وجود این فضاها بر انسان و نگرش او می‌گذارند. در‌واقع بر هویت انسانی وی و به‌ویژه بر هویت جنسیتی او. این فضاها رفتار فرد را هدایت می‌کنند و از این راه بر نگرش یا هویت وی اثر می‌گذارند. تجربه‌ی این فضاها یک هویت جنسیتی جانبدار و متعصب را به سوی تعادل در نگرش خود سوق می‌دهد.
یافته‌های پژوهش بر این موضوع تاکید می‌کند که ناامنی در فضا، واکنش‌های محافظه‌کارانه فراگیری را نسبت به حضور زنان در فضاهای مختلف برمی‌انگیزد و مانع استفاده آزاد، راحت و بی‌دغدغه‌ی زنان و دختران از فضاها می‌گردد، در مقابل، امنیت فضایی باعث گسترش حضور آنان شده، تحول ساختار جنسیتی کهن را سهولت می‌بخشد. آنجا که تغییرات اقتصادی/اجتماعی، اشتغال و تحصیل زنان را ممکن و یا ضروری می‌سازد، امنیت نیز تسهیل‌کننده آن ‌است. واکنش‌های متعادل و مساوات‌گرایانه که به‌طور‌همسان از سوی گروه‌های مختلف جنسیتی نسبت به فضاهای رسمی کار و تحصیل در شهر ابراز شده در این رابطه تحلیل می‌شود. این فضاها از امنیت نسبی بالاتری برخوردارند. در مجموع امنیت در فضا، گرایش‌های جامعه را به طرف استفاده‌ی متعادل جنسی از فضا هم‌سو می‌کند، حال آن‌که نا‌امنی فضا برعکس، نگرش‌ها را به سوی استفاده‌ی نا‌برابر و جانبدارانه فضایی سوق می‌دهد.
برخورداری از فضای امن عمومی به‌خودی خود یکی از حقوق شهروندی زنان به‌شمار می‌رود، در‌عین‌حال فضاهای شهری امن بستری فراهم می‌کنند که زنان از سایر حقوق شهروندی خود، هم‌چون کار، رفت‌و‌آمد و تفریح نیز برخوردار گردند. این پژوهش، نقش اساسی فضاهای عمومی امن و سالم را در جهت متعادل‌سازی جنسی فضا‌های جامعه و جذب گروه‌های متفاوت جنسیتی، حتی آنان که دارای نگرش‌های جانبدارانه‌ی جنسیتی بوده‌اند، را به حضور و استفاده‌ی برابر فضایی، نشان می‌دهد؛ فرآیندی که می‌تواند در روند درست خود به روابط فضای خصوصی نیز نفوذ نماید. قلمروهای مشترک جدید برای برقراری روابط فضایی/جنسیتی برابر و امن، نیازمند تعریف، سازماندهی، برنامه‌ریزی و طراحی است. در این‌جاست که “فضا” می‌تواند نقش فعال و موثر خود را ایفا کند. فضا می‌تواند به جای آن‌که صرفا بازتاب ساختار جنسیتی مسلط باشد و به جای آن‎که بستر بازتولید روابط جنسیتی کهن باشد، نقشی موثر در ایجاد روابط جدید بر دوش بگیرد.
ایجاد هنجارهای متعادل جنسیتی در استفاده از فضاها، مسیری است طولانی و دشوار که تعامل میان مردمانی که متفاوت می‌اندیشند و ارزش‌های متفاوت فضایی/جنسیتی دارند را ضروری می‌سازد. دست‌یابی به بیان فضایی مشترک، در واقع به معنای استقرار نظام فضایی پایدار است که ضرورت مشارکت گروه‌های اجتماعی را مطرح می‌سازد. نقش متقابل، موثر و عاملانه‌ی فضا در این‌جا شکل می‌گیرد. اهمیت ساختار اجتماعی و نقش موثر برنامه‌ریزی و طراحی فضا نیز در همین راستا روشن می‌شود. برای تحقق فضاهای متعادل، خواست و اقدام نظام برنامه‌ریزی فضایی شهر، و نیز سرزمین، تعیین‌کننده است. وجود قانون و مقررات بالادست در حمایت و پشتیبانی از نقش‌ها و فعالیت‌های متعادل دو جنس در فضا، در ایجاد بستر مناسب برای این دوران گذار ضروری است. برای نیل به فضاهای متعادل جنسی، وظیفه برنامه‌ریزی در تمامی سطوح خود، از برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌های کلان اجتماعی تا سطوح خردتر برنامه‌ریزی و طراحی شهری و معماری فضا، تلاشی است همه جانبه در جهت نزدیک‌کردن نگرش‌های مختلف، نیل به نوعی تفاهم و پیمان جمعی در مورد شیوه‌ی دست‌یابی به هدف نظام فضایی/جنسیتی متعادل. نظامی مبتنی بر مشارکت جمعی و تفاهم به‌جای تقابل، فرآیند رسیدن به این هدف را هموار می‌سازد، هدفی که در راستای عینیت‌بخشیدن به حقوق شهروندی زنان قرار دارد.
مراجع
Lefebvre, H. (1991).The Production of Space. Trans. D. Nicholson Smith, Blackwell.
Sadoughianzadeh, M. (2008).Gender and Space in Tehran, PhD. Thesis, Faculty of Architecture, Urban Planning and Landscape Planning, University of Kassel, Kassel, Germany.
صدوقیان‌زاده، مینوش (۱۳۹۲). فضا و جنسیت در شهر تهران، توزیع مکانی هویت‌های فضایی جنسیتی در شهر تهران. مجله معماری و ساختمان، ویژه‌‌نامه معمار‌زن ایرانی،(۳۴)، ص ص. ۲۱۰ – ۲۱۲
ردن‌اشتاین، ماریان (۱۳۹۴). چگونگی گسترش فمینیسم ازسطح محلی به سطح جهانی و برعکس. در اولا ترلیندن (گردآورنده)، شهروجنسیت، گفتمان بین‌المللی درباره‌ ی جنسیت،شهرسازی ومعماری (ص‌ص. ۲۵- ۵۵)، مترجم: مینوش صدوقیان‌زاده. تهران: نشر کلاغ.
ترلیندن، اولا (۱۳۹۴). “مرد عمومی” و “زن خصوصی”: از گفتار تا عمل در جوامع غربی. در اولا ترلیندن (گردآورنده)، شهروجنسیت، گفتمان بین‌المللی درباره‌ی جنسیت،شهرسازی و معماری (ص‌ص. ۵۷- ۷۷)، مترجم: مینوش صدوقیان‌زاده. تهران: نشر کلاغ.
پاراویسینی، اورسولا (۱۳۹۴). نقش فضاهای عمومی درشهرهای مساواتگرا. در اولا ترلیندن (گردآورنده)، شهروجنسیت، گفتمان بین‌المللی درباره‌ی جنسیت،شهرسازی ومعماری (ص‌ص. ۷۹- ۱۱۱)، مترجم: مینوش صدوقیان‌زاده. تهران: نشر کلاغ.

مطلب فوق پیش از این در ویژه نامه نوروز ۱۳۹۷ انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است.