india’s servents revolt
ژولین بریگو برگردان عبدالوهاب فخریاسری
نوشتههای مرتبط
آنها نه تنها برای میلیاردرها کار میکنند، بلکه در خدمت طبقات متوسطی نیز هستند که در رشد و شکوفاییاند. شمار خدمتکاران منازل در هند، که از روستاهای فقیر آمده و محروم از حقوق واقعیاند، روز به روز بیشتر میشود. به ندرت شورش میکنند. با این حال، در یکی از روزهای ماه ژوئیه، هنگام غروب، جرئت کردند به مقابله با کارفرمایانشان برخیزند… از آن پس، به کارگیری آنها از طریق شرکتهای خدماتی، از نظر برخی، مطمئنتر است.
حالا دیگر چهار هفته بیشتر از آن شب گذشته. در تاریک و روشن پارکی پر از میمونهای کوچک، سنجابها و پرندگان بیقرار بود که رشتهای از رویدادها برای بیبی زهره (١) رقم خورد. سررسیدن ارباب، سیلیها، فرار، ضبط موبایل، گذراندن سراسر شب در مجموعه مسکونی؛ سپس، اوایل صبح روز بعد، آمدن همکاران، چوب و سنگ به دست، و شعارهای حاکی از انتقام.
دوازدهم ژوئیه بود. بیبی زهره، ٢٩ ساله، یکی از پانصد خدمتکار ماهاگون مدرن، برج مسکونی سی و یک طبقه در نویدا، حومه دهلی نو، قدم به منزل کارفرمایش خانم هارشو ستی گذاشت. «هر روز صبح ساعت پنج و نیم بیدار میشدم که بتوانم پیش از ٧ صبح برای تدارک صبحانه در منزل ارباب باشم. خدمه منازل، با انجام کارهای روزانه، زمان زیادی را برای صاحبخانهها صرفهجویی میکنند. من که در هشت خانه کار میکردم، تنها ١٧٠٠٠ روپیه [٢٢١ یورو] گیرم میآمد. دوازده سال است که همین کار را میکنم. پسر بزرگم، شوهرم و من بودیم که ماهاگون مدرن را با دستهایمان ساختیم. یک روز صبح، پس از آن که ساکنین آمدند، سری به آن جا زدم و درخواست کار کردم و شدم خدمتکار.»
بیبی زهره و شوهرش عبدل، از ١٣ ژوئیه، به کمک اتحادیه غیررسمی Gharelu Kamgar، که مدعی است هفت هزار عضو دارد، در آپارتمانی دور از نویدا پنهاناند و پلیس به دنبال آنهاست. در شب دوازدهم به سیزدهم، پلیس به درخواست شوهر بیبی زهره به منزل خانم ستی رفت، ولی نتوانست او را پیدا کند. صبح زود، خبر به همکاران و همسایگان رسید و شورشی با ابعاد بیسابقه آغاز شد که طبقات برگزیده جامعه هند را انگشت به دهان کرد. بیبی زهره، با کورتایی نارنجی رنگ، دستها به بغل و خطی از گرد نارنجی پاشیده بر رستنگاه موها -«برای آن که بقیه فکرکنند من هندوام و مزاحمام نشوند»- یکی از دهها هزار مردم عمدتا مسلمانی است که از استان بنگال غربی به شهرهای بزرگ مهاجرت کردهاند.
در نویدا، آسمانخراشهای بتنی نوید آیندهای درخشان را – با تهویه مطبوع، اینترنت با پهنای باند گسترده، استخرهای المپیکی، و تا بخواهی نگهبان شخصی و خدمتکار- میدهند. این ساختمانهای عظیم، همانند ساختمانهای قارچی مشهور مشابه، جملگی متعلق به طبقه متوسط – ملغمه درهمی از شاغلین به کسب و کارهای آزاد، کارمندان دولت، اشخاص سرشناس، پزشکان و وکلایی که از انبوه جمعیت و قیمتهای سرسامآور املاک در دهلی نو گریختهاند – و تحقق رویاهای آن در سراسر هنداند. این آپارتمانها با مالکیتهای مجزا، به نوشته مجله آمریکایی فوربس، میزبان فوق ثروتمندان نیستند؛ کشور هند یکصد و یک میلیاردر دارد که آن را، پس از ایالات متحده، چین، و آلمان، در رده چهارم جهانی قرار میدهد، ولی طبقه مرفهی هم دارد که مجذوب سبک زندگی غربیاند. «در نویدا زندگی کنید، فکر کنید در رم زندگی میکنید»؛ بر آگهی نما (بیلبورد) مجتمع Jaypee Greens صحبت از «مکانی دیگر، دنیایی دیگر» است، محلی که در پای برج هایش شمار زیادی سرایدار در بیغولههای حلبی ساکناند.
صبح روز سیزدهم ژوئیه در برجهای دیگر ماهاگون مدرن (مانهاتن، ونزیا، اترنیا…) و دکور گچبری زیبای بهشتیشان – با زمینهای تنیس، باغهای پرسایه، زمینهای کوچک گلف- مثل همه صبحهای دیگر بود: خانمها کودکانشان را به مدرسه میبرند یا آماده رفتن به کلاس یوگا میشوند، و شوهران با موبایلهایشان به Ola یا Uber درخواست وسیله برای رفتن به دفاترشان در پایتخت میکنند. منازل، برای تمیز و مرتب کردن در اختیار خدمتکاران قرار میگیرند. این بار، اما، وضع به گونهای دیگر بود. صدها کارگر به اتفاق همکارانشان در بیغولههای نگونبخت مجاور – کارگران ساختمانی، رانندگان ریکشا، سبزیفروشها- دروازههای مجموعه مسکونی را میشکنند تا بیبی زهره را که جاناش، به تصور آنها، در خطر است، پیدا کنند. گویی زمان شوریدن فرارسیده است.
بیبی زهره ترجیح میدهد چیزی از رویدادهایی که منجر به رو در رویی با صاحبکارش شد، نگوید. همان روز، سه فقره شکایت از سوی یک کارفرما، ساکنین و مدیریت ماهاگون در موارد «شورش»، «آسیب به اموال خصوصی» و «اقدام به قتل» تسلیم شده بود. اما ده روز بعد، شکایت شوهر بیبی زهره از خانم ستی به خاطر «زندانی کردن» وی مختومه اعلام شد. در حال حاضر، موضوع در اختیار قاضی است و هر حرف نسنجیدهای میتواند برعلیه وی مورد استفاده قرار گیرد. «چیزی که میتوانم بگویم این است که، روزی که آمدم دستمزدم را که در حدود ٧٠٠٠ روپیه [٩١ یورو] بود و در پرداختاش تاخیر داشت بگیریم، خانم ستی به من سیلی زد، مرا هل داد و تهدید کرد “مثل آشغال میاندازمات بیرون”. از او تقاضای دستمزد شستن رختها را کرده بودم که جزء وظایفام نبود. سرم داد کشید و خواست ١٧٠٠٠ روپیه [٢٢٠ یورو] به او بدهم، ولی که من چیزی ندزدیده بودم. بعد چند سیلی به صورتام زد و خواست موضوع را به نگهبانها گزارش کند که در این صورت هیچ صاحبکاری حاضر نبود به من کار بدهد. تمام آن شب را در ماهاگون مدرن گذراندم. صبح زود، نگهبانها آمدند مرا بیرون کنند.» پیش از این، هیچگاه، طبقات بالای هند با شورش «زیردستان» در این ابعاد رو به رو نشده بودند. به گفته خانم ساندیا گوپتا، یکی از ساکنین، به خبرنگار نیویورک تایمز، «مثل استخوان در گلو هستند، نه میتوانیم قورتشان دهیم و نه بالا بیاوریم(٢)».
« تمام شب آن جا حبس شده و کتک خورده بود»
یک ماه بعد، دفتر پذیرش ماهاگون مدرن درهایش را به روی ما گشود. اتاق با نور فراوان و دهها مجسمه شبیه مجسمههای مصری (استاد ماهاگون، خانه اربابی ماهاگون، قصر ماهاگون…) تزیین شده بود. آقای مانیش پاندی، رئیس روابط عمومی، از هنرش میگفت: «در مرکز فروش، شصت و چهار مغازه است. یک دبستان و مکانهای مناسب برای تمام فعالیتهای تفریحی مانند تنیس، استخر شنا، بسکتبال، بدنسازی… هم داریم. در این جا، دو هزار و ششصد نفر در فضایی به مساحت بیست و پنج هکتار زندگی میکنند. آپارتمانها از آنهایی که تنها دارای امکانات کلاسیک، با یک اتاق خواب، آشپزخانه و اتاق نشیمناند تا آپارتمانهای مجلل ١٣٧ مترمربعی فرق میکنند.» وقتی که صحبت از خدمتکارانی شد که در راهروها را وول میخورند و از این آپارتمان به آن یکی و از این کار به سراغ دیگری میروند، با برنامه کاری که تمامی ندارد و جایی هم برای استراحت یا خوردن غذا برایشان پیشبینی نشده، میزبان ما چهره در هم کشید. اما پذیرفت که قطعا مکانی ویژه خدمتکاران «برایشان تدارک دیده نشده». ولی، اضافه کرد، این دلیلی برای خدشهدار شدن شهرت مجموعه نمیتواند باشد. «هیچ چیز منفی درباره ما ننویسید. صحبتی از وقایع ماه گذشته نکنید. حالا دیگر همه چیز به حالت عادی بازگشته. بیش از ١٢٠ نگهبان ما موضوع را به خوبی رفع و رجوع کردند.»
روز بعد از برخورد، مقامات محلی دهها اتاقک فروش میوه و ترهبار واقع در مدخل ورودی ماهاگون مدرن را از بین بردند و مانع پیوستن بنگالیهای مظنون به جمعیت شدند. در بیغولهها، که کارگران باید ١٠٠٠٠ روپیه (١٣٠ یورو) برای سرقفلی و ماهانه ٧٠٠ روپیه (٩ یورو) به عنوان اجاره به افراد متشخص میدادند، پنجاه و هشت نفر دستگیر شدند و کتک خوردند و پلیسها کلبههایشان را هم غارت کردند(٣).
تمام کسانی که به صورت جمعی اعلام همبستگی کردند، بیم آن را داشتند که کتک بخورند، به زندان بیافتند یا از زندگی ساقط شوند. بیبی امینه، همسایه بیبی زهره، به یاد میآورد، «آن روز صبح رفتیم که همکارمان را نجات دهیم. نمیدانستیم چه اتفاقی برایش افتاده و وقتی نگهبانها او را بیرون انداختند دیدیم که چقدر ضعیف شده. تمام شب آن جا حبس شده و کتک خورده بود.» شوهر بیبی امینه یکی از سیزده شورشی بود که، تا آخر ماه اوت، هنوز از زندان داسنا، چند ساعت دورتر از نویدا، آزاد نشده بود. انتظار میرود دادگاهشان همین امسال برگزار شود. اما، نزدیکانشان بیم از آن دارند که تمام این مدت در زندان بمانند.
به گفته سازمان بینالمللی کار، که نخستین کنوانسیون مربوط این موضوع را در سال ٢٠١١ به تصویب رساند(۴)، بین سالهای ١٩٩۵ و ٢٠٠١، ۶٠% بر شمار کارگران خانگی در جهان افزوده شده است. در هندوستان، دیگر نیازی به کارگران زن فیلیپینی، که بیشترین کارگران از این نوع در سراسر جهان را تشکیل میدهند، نیست(۵). حضور بیست و چهار ساعته خدمتکاران در منازل، مشابه کشورهای اروپایی از جمله فرانسه تا اواسط سده بیستم، بسیار پرهزینه است. در حال حاضر، میلیونها خدمتکار پارهوقت در منازل مجلل در شهرهای بزرگ، که از دورترین ولایات (بیهار، جهرخند، اوتارپرادش، آسام یا بنگال غربی) به آن جا آمدهاند، مشغول به کارند. این مهاجرتها ریشه در فقر نواحی روستایی و نیز تامین هزینههای بالای ازدواج در آسیای مرکزی دارد که خانواده زن ناچار است، علاوه بر تامین جهیزیه، تمام هزینههای عقد و عروسی را نیز پرداخت کند(۶).
در سومین طبقه برج بیست و یک طبقه ماهاگون مدرن، شاراد، با اعتماد به نفس، خمیر نان را با یک حرکت به روی اجاق گاز پرت میکند. خمیر، اندک اندک برشته و قهوهای شده و به صورت شیرینی گرد و خوشمزهای درمیآید که تنها باید منتظر چاپاتیهای مشتریان باشد. تمام هوش و حواس شاراد به کارش است، اما گهگاه نگاه پر سوء ظنی نیز به اطراف میاندازد. ساویتا (٧) هشدار میدهد، «آنها حق صحبت کردن ندارند. خدمتکاران اهل کوش بهار و مالده [همان محل بیبی زهره] دیگر حق کار کردن در این جا را ندارند.» در گرماگرم برخورد، مدیریت مجموعه فهرستی از یکصد و چهل نفر را اعلام کرد که حق آفتابی شدن در آن اطراف را نداشتند. وی میگوید، «بیشتر شورشیها از روی ویدیوها و دوربینهای امنیتی یا بر اساس آن چه که در رسانهها آمده، شناسایی شدهاند. شاراد استثناست، چون ما برایش توصیهنامه نوشتیم. بهتر است با او صحبت نکنید.»
ساویتا، استاد دانشگاه، و همسرش آنشومان ، که در دهلی نو ادبیات انگلیسی تدریس میکند، خود را مارکسیست میدانند. از نظر این دو، موضوع بیشتر از آن که به خاطر برملا کردن شدت استثمار این گروه از مردم خجالتآور باشد، به دلیل تهمتهایی که در رسانهها، فورومها و شبکههای اجتماعی به بیبی زهره، مسلمانان، و همکارانشان زدند مایه شرمساری است. «آنها بنگلادشی نیستند، هندیاند. آنها رای میدهند و حق کار کردن دارند. شناسنامه دارند و جهادی نیستند!» این همه اظهارات نژادپرستانه برای آنها آزاردهنده است، چرا که موضوع دین در هند بسیار حساسیتبرانگیز است.
وی، پس از ذکری از فریدریک انگلس، پیر بوردیو و فرانسوا میتران ما را همراه با آلوک کومار، سندیکالیست دانشگاه Guru Kashi، به منزل خود دعوت کرد؛ شاراد هم در این میان غیباش زد. به گفته آنشومان، «خدمتکاران این جا هستند، برای آن که مثل تهویه مطبوع به آنها نیاز داریم. تصور زندگی بدون آنها دشوار است: ظرفها نشسته، اتاقها خاک گرفته می مانند، اصلا قابل تحمل نیست».
WhatsApp امکانی برای رد و بدل کردن اطلاعات و اسامی خدمتکاران خوب و بد
بازتاب گسترده رویداد ١٣ ژوئیه تنها به این خاطر نبود که شورش جمعی خدمتکاران، در هند همانند سایر نقاط جهان، امر نادری است. در هند، دیگر، طبقات ثروتمند نمیتوانند طبیعت مناسباتشان در منزل را، که از مدل حضور همیشگی خدمتکار در میان خانواده به کارگری که روزانه تنها چند ساعت در منزل کار و حضور دارد تغییر مییابد، نادیده گیرند. صاحبکارها دیگر نمیخواهند حضور بیوقفه غریبهها در منازلشان را تحمل کنند. آنها تنها میخواهند کارهای سخت و طاقتفرسا را به کارگران سپرده و زمانی برای انجام کارهای دلخواه خود داشته باشند. آنشومان وضعیت را این گونه تحلیل میکند: «عرضه نیروی کار مهاجر در شهرهای بزرگ هند بسیار است. در حال حاضر، بازاری برای استخدام یک شبه کارگران و جا به جا کردنشان وجود دارد. پیش از این، “پیشخدمتها”ی بیست و چهار ساعته داشتیم که با آنها بزرگ میشدیم و زندگی میکردیم. مدرنیته یعنی استخدام و اخراج کارگران پارهوقت. برای پیدا کردن آنها، کافی است یکیشان را از بالای بالکن منزل صدا بزنیم: این بخشی از زندگی روزمره طبقات متوسط و فرهنگ فئودالی است که با آن بزرگ میشویم.»
حال که صدا زدن شیوهای است برای جذب کارگران خانگی، عضویت در گروههای WhatsApp نیز بهترین ابزار برای کنترل آنهاست. این اپلیکیشن، برای ٢۶٠٠ ساکن مجموعه، نوعی اینترانت فراهم آورده که هر لحظه که بخواهند میتوانند با تلفنهای همراه خود با یکدیگر تماس داشته باشند – امکانی برای رد و بدل کردن اطلاعات و اسامی خدمتکاران خوب و بد.
ساویتا و آشومان میگویند ماهانه تقریبا٢٠٠هزار روپیه (٢۵٠٠ یورو، تقریبا بیست برابر متوسط دستمز) درآمد دارند. در ازای دو خدمت دو تا سه ساعته پیش از ظهر و شب (گردگیری، ظرفشویی با دست، زمینشویی)، روزانه ٣۵٠٠ روپیه (۴۵ یورو) به نظافتچی خود دستمزد میدهند. آنهایی که در آشپزخانه کار و غذا آماده میکنند و پیش از غروب هم میروند، روزانه ۴٠٠٠ روپیه (۵٢ یورو) میگیرند. «خدمتکارها باعث صرفهجویی وقت ما میشوند و میتوانیم زمان بیشتری را صرف کار و زندگی خانوادگی خود کنیم. اما این پول آن قدر ناچیز است که حتی جواب هزینه رفت و آمدشان با اتوبوس را نمیدهد!» آیا نباید بخواهند بیشتر شود؟ اما «همین» دستمزدهای ناچیز پنج برابر دستمزد متوسط دستمزدها در بنگال غربی است. واقعیتی که خود به نفع کارفرما و حاکی از سخاوتمندیشان است.
از کار در منزل گرفته تا در بخش فناوری اطلاعات یا منشی ها و بسیاری از بخشهای دیگر، بیشتر کارگران در هند با توافقهای دوجانبه به کار گرفته میشوند. در این کشور با در حدود ٣/١ میلیارد جمعیت، حدود ٨٠% بازار کار غیررسمی است. قراردادهای فرعی برای انجام کارهای خانه، نقش روغن برای چرخ دنده های موتور شرکتهای مقاطعهکاری را دارند. خدمتکاران خانگی، که اغلب از کاستهای پایین اجتماع هستند، هیچ نفعی از وضع قوانین یا این یا آن حق قانونی خود نمیبرند. شمار آنها، طبق مطالعه صورت گرفته از سوی دفتر آمار هند، چهار و نیم میلیون نفر است که سه میلیونشان را زنان تشکیل میدهند. اتحادیههای کارگری و سازمانهای حقوق بشری صحبت از بیست میلیون میکنند که، اگر درست باشد، هند دارای بزرگترین ذخیره نیروی کار خانگی در سراسر جهان است.
طبق بررسی وزارت زنان و کودکان، در سال ٢٠١۴، ٣۵١١ کارگر خانگی از اربابانشان به خاطر خشونت فیزیکی شکایت کردند – این سوای دهها یا صدها هزار زنی است که جرئت دادخواهی ندارند(٨). تنها شدیدترین خشونتها میتوانند سنگهای این قبرستان سکوت را بشکنند. در ١٠ مارس ٢٠١٧، در گوگائون، شهرکی شبیه نویدا، ادعا شد که یک زن هفده ساله توسط صاحبکارش خانم سونال مهتا، همسر معاون شاخه هندی بانک America Merrill Lynch، از بالکن طبقه یازدهم برج Carlton Estate به پایین پرت شد. با وجود گواهی تخصصی پزشکان مبنی بر وجود جراحاتی در صورت(٩)، کارآگاهان محلی ترجیح دادند که فرض خودکشی را بپذیرند. تا این لحظه، هنوز زمانی برای دادرسی تحریک به خودکشی (ماده ٣٠۶ قانون کیفری هند) اعلام نشده است. به گفته آشومان، «چنین حوادثی زیاد در مجموعهها پیش میآید. قربانیان همیشه از مهاجراناند و از پلیس و صاحبکارهایشان وحشت دارند.» از نظر وی، «جنبش ١٣ ژوئیه ربطی به ایدئولوژی نداشت. تنها واکنشی بود به بدجنسی برخی از صاحبکارها بود. همین و بس».
فعال سندیکایی، آقای کومار، اما، نظر دیگری دارد. «شورش کاملا ایدئولوژیک بود، به این معنا که آنها با ایجاد همبستگی بین خود ، و همچنین با آشپزها، و حتی برخی صاحبکارهای مترقی اتحادی بوجود آوردند تا برای افزایش دستمزد و به ویژه خاتمه دادن به عملکرد ناعادلانه و خشونت روزمره مبارزه کنند. پیروزیها در عرصه اجتماعی همواره به همین شیوه و بدون شعارهای مشخص، به جز برای خواست روزمره، آغاز میشوند. آن چه که پیش آمد تجمع همکاران و مبارزه برای حقوقشان بود، نه احقاق حقوق قانونیشان، چرا که از این لحاظ حقی ندارند. تنها به دنبال حقوقشان از این نظر که انساناند و کارگرند بودند. ما، یعنی اتحادیه، بعد از برخورد رسیدیم و سعی کردیم به جنبششان سر و سامان دهیم و آن را به سایر مبارزات پیوند زنیم. به ویژه، هدف ما حمایت از اشخاصی مانند بیبی زهره و شوهرش و همسران سیزده مردی بود که حبس شده بودند.»
یکی از نماینده کارفرمایان منازل موافقت کرد در سالن نشستها به پرسشهای ما پاسخ دهد. آقای آنوپ مهروترا، کارمند یک شرکت مخابراتی، احساس عمومی را این گونه بیان کرد. «تنها یک توطئه تبهکارانه بود. به هیچ وجه مبارزه طبقاتی نبود. کسانی پشت سر این حمله بودند. چگونه سیصد چهارصد نفر میتوانند همگی یک روز صبح در یک جا جمع شوند؟ مسلما دستهایی پشت همه اینها در کارند. مردم جمع میشوند و یکدیگر را تحریک میکنند.اهل گفتگو نیستند و واقعیت را نمیپذیرند که وی میخواست خانوادهای را به قتل برساند. ما آن جا بودیم.» ده سال پیش از این هم، خشونت در نویدا خبر اول رسانهها شد: قتل کیشور چادهاری، رئیس هندی و مدیر ارشد شرکت ایتالیایی قطعات اتومبیل MNC Grazziano Trasmissioni که در سال ٢٠٠٨ در جریان شورش دویست کارگر، که خبردار شدند میخواهند اخراجشان کنند، با ضربه چکش به قتل رسید.
آقای جاگجیت سینگ، از کارکنان بیمارستانی در دهلی، به طرفداری از رئیس فقید درآمد: «اگر نفرتی وجود دارد، چرا اجازه میدهید خدمتکار وارد خانهتان شود، برای شما صبحانه حاضر کند، اتاقها را تمیز کند، و دوباره شب برگردد و راهروها را تمیز کند؟ اگر من جایی کار میکنم، نمیتوانم از صاحبکارم متنفر باشم. در غیر این صورت، بهتر است استعفا دهم. یادتان باشد، همین اتفاق کوچک میتواند به یک فاجعه بزرگ ختم شود.»
صاحبکارها حمایت زیادی شدند، از جمله از سوی پلیس که نشستهای اعتمادسازی با ساکنین و نیز مسئولین مجموعه را برگزار کردند. در ١۶ ژوئیه، آقای نارندا مودی، وزیر فرهنگ و آقای ماهش شارما، کسی که به اظهار نظرهای ضد مسلمانان و ضدغربی و نیز مخالفت با کسانی که دامن میپوشند شهرت دارد(١٠)، اطمینان دادند که شورشیان از جامعه جمعآوری خواهند شد: «تردیدی در بیگناهی خانواده ستی نیست. عدهای جمع شدند که به او آسیب برسانند یا او را بکشند. من به شما اطمینان میدهم که هیچ کدامشان سالها با وثیقه هم آزاد نخواهند شد. ما، برای رسیدن به این هدف، به نمایندگی از خانواده ستی، مبارزه خواهیم کرد(١١).»
از آن موقع، ساکنین ماهاگون اقدامات تازهای را شروع کردهاند. آقای سینگ با تاسف میگوید، «با خرید دستجمعی ماشینهای ظرفشویی و استفاده از شرکتهای تخصصی، با کسانی سر و کار خواهیم داشت که برای کار کردن نزد ما میآیند، ولی نیازی به آشنایی با آنها نیست. اسمشان را نمیدانیم و چای به آنها تعارف نمیکنیم… درست مثل ایالات متحده.» استفاده از شرکتهای مقاطعهکاری تصمیمی است که قبلا خانم ستی، صاحبکار بیبی زهره، گرفته بود و در این باره صحبتی هم با ما داشت.
شیشههای شکسته، مبلهای زیر و رو شده، تراسی که دهها کارگر به آن هجوم آورده بودند… این تصاویر هنوز در ذهن این آموزگار دبستان، که آن روز مرد و زنده شد، زندهاند. «در مدرسه، ارزشهای نیک، اخلاق، و شادی درونی را به دانشآموزان میآموزم. من آدم مثبتاندیشی هستم، ولی این رویداد نظر مرا نسبت به انسانها بسیار منفی کرد.» از زمان شورش، خانم ستی دیگر خدمتکار خصوصی استخدام نمیکند و به جای آن از شرکت نظافت «آمریکایی» JustClean استفاده میکند. از نظر او، «خدمتکاران زبان عشق را نمیفهمند. اصالت ندارند. ما هم سخت کار میکنیم. چه کسی این حق را به آنها داده که بیایند و ما را بکشند؟ دستشان سنگ و میلههای آهنی بزرگ بود و ما تنها وقت داشتیم خود را به مدت چهل و پنج دقیقه در حمام حبس کنیم. قصد داشتند مرا بکشند یا به من تجاوز کنند. اگر کسی فکر انجام خلافی را در سر دارد، هیچ کس نمیتواند مانعاش شود. مثل حملات در فرانسه یا بارسلون، چه کاری از دست کسی برمیآمد؟ نگهبان داریم، ولی اگر چهارصد نفربخواهند با هم درها را به زور باز کند، آن وقت از کسی کاری برنمیآید.»
برخورد در ماهاگون مدرن، صرفنظر از دو دسته کردن مردم به بنگلادشی الاصل یا جهادی (کارگرانی که ما با آنها ملاقات کردیم، به صراحت این اتهامها را رد کردند)، آثار و پیامدهایی نیز در برخی مجموعههای بزرگ دیگر هند به دنبال داشت. در ٢٢ ژوئیه، در چنای (پیش از این مدرس)، در حدود پنجاه کارگر خانگی تظاهراتی برای همبستگی با بیبی زهره ترتیب دادند. بنا به روایت آکاش جوشی، روزنامهنگار، «ساکنین ملک اعیانی در گورگائون با صدای کارگران خانگی، که خواهان دستمزدهای بیشتر بودند، از خواب بیدار شدند. یکی از آنها گفت، “همه در خانههایمان ماندیم. بعد از رویداد نویدا، بهتر است محتاط باشیم(١٢).” در مجموعه دیگری در نویدا، مدیران توصیههایی برای همه ساکنین پست کردند، از جمله: «حتما سوابق کیفری خدمه را بخواهید »، « پیش از استخدام کارگران خانگی، مطمئن شوید که از ایمنی کامل برخوردارید »؛ « میتوانید از دوربینهای امنیتی که در منازلتان نصب است، برای ثبت کلیه فعالیتهای خدمه در غیاب خود استفاده کنید». آیا میتوان جامعه خدماتی غیررسمی را، که در اطراف طبقه ثروتمند هند شکل گرفته، برای همیشه در پشت زرادخانهای از دیوارها، نگهبانهای خصوصی و دستگاههای نظارت دائمی نگاه داشت؟
١- در بنگال غربی، «بیبی» لفظی است که در ابتدای نام خانمهای متاهل آورده میشود
٢-
Cf. Suhasini Raj et Ellen Barry, « At a luxury complex in India, the maids and the madams go to war », The New York Times, 15 juillet 2017
٣-
Cf. Maya John, Sunita Toppo et Manju Mochhary, « Noida’s domestic workers’ take on the “madams”. A report from ground zero », Kalifa, 2 août 2017, http://kafila.online
۴-
Convention n° ۱۸۹ sur les travailleuses et travailleurs domestiques, adoptée le 16 juin 2011, entrée en vigueur le 5 septembre 2013. Sur les 180 pays membres, seuls 24 l’avaient ratifiée au 1er septembre 2017 (mais ni l’Inde ni la France)
۵-
Lire « Profession, domestique », Le Monde diplomatique, septembre 2011. Cf. aussi le film photographique du même nom (C-P Productions, 2015)
۶-
Lire Juliette Cleuziou et Isabelle Ohayon, « Ruineux mariages au Tadjikistan », Le Monde diplomatique, août 2017
٧- نام کوچک. نام خانوادگی به دلیل بیم این زوج مسلمان از انتقامجوییها حذف شده
٨-
« Noida’s domestic workers’ take on the “madams”… », op. cit
٩-
Cf. Rashpal Singh, « Protest at police station against death of a domestic help from Assam », Hindustan Times, New Delhi, 12 mars 2017
١٠-
Cf. « Le ministre qui voulait purifier la société indienne », Courrier international, Paris, 18 octobre 2015
١١-
Pathikrit Sanyal, « By siding with flat owners, Union minister Mahesh Sharma has shown ugly class bias », Daily O, 18 août 2017, www.dailyo.in
١٢-
Cf. Aakash Joshi, « An immoral subsidy », The Indian Express, Noida, 6 août 2017
از خبرنگار ویژه ما ژولین بریگو*
* روزنامهنگار. نویسنده شغلهای آشغالی! از واکسی تا دستفروشی با همکاری اولیویه سیران. پژوهشی درباره سود و زیان اجتماعی شغلها، La Découverte، پاریس، ٢٠١۶
لوموند دیپلماتیک دسامبر ۲۰۱۷
انسان شناسی و فرهنگ ناشر نسخه فارسی مجله لوموند دیپلماتیک در ایران است