مارینا داسیلوا برگردان مکرم روحی پور
در حلب، از سالهای ١٩٧٠، مرگ در تمامی لایه های جامعه تار می تند. «زندگی حماقتی بزرگ است اگر آن را ابدی بپنداریم و فراموش کنیم که مرگ پشت در انتظارمان را می کشد.» چهارمین رمان خالد خلیفه، که در سال ٢٠١٣ موفق به دریافت جایزه نجیب محفوظ (١) شد، افشاگری ای استعاری از فاجعه ای در حال وقوع است. دیکتاتوری نظامی، سرکوب، سانسور، فساد، کشمکش های اجتماعی، افراط گرایی مذهبی … : در این رمان خانوادگی، تمامی عناصر لازم برای حرکتی سریع به سوی ویرانی دست به کار می شوند. نویسنده خطوط سیر متعددی را بر می گزیند تا بتواند افسون شهر هزارساله روی ساکنانش را ، علیرغم حضور همیشگی سرویس اطلاعاتی حزب بعث و حکومت نظامی ای که در کشور پس از به قدرت رسیدن حزب بعث در سال ١٩۶٣ حکفرما شد، منعکس کند.
نوشتههای مرتبط
راوی در همان سال متولد می شود – خود خلیفه نیز در سال ١٩۶۴ متولد شده است- پیش از آن که مجبور شود دوران کودکی را در ده سالگی پشت سر بگذارد، زیرا پدرش همسر و چهار فرزندش را ترک می کند تا با زنی آمریکایی و مسن تر از خود فرار کند. در این نقطه است که با شرمساری آشنا می شود. این شرمساری، که مادرش به آن دامن می زند، به علت مرگ یکی از خواهرانش که از روی حماقت صورت گرفته، و سپس تلاش هایش برای مخفی کردن همجنس گرا بودن دایی اش، که نهایت هنجار شکنی است، مضاعف می شود. خواهر دیگرش، سوسن، ظرفیت سازگاری و توانایی بقایی از خود نشان می دهد که تهوع آور است. او با فرمانبرداری بی چون و چرا و به امید دریافت امتیازتی، همه دوستانش را به حزب و گروه شبه نظامی که عضو آن شده است، تحویل می دهد. پس از مدتی تن فروشی، لذت توبه را تجربه می کند. اما این خواهر، که او هرگز درباره اش حکم داورانه صادر نمی کند، برای راوی همیشه به صورت نقطه عطفی احساسی باقی میماند. در نهایت هم برادر بزرگترش رشید در سال ٢٠٠٣ به جهاد علیه آمریکایی ها در عراق برمی خیزد.
این خانواده درگذار از این پستی و بلندیها و کاستی ها، تصویرهای متعددی از وضعیت جامعه و کشور ارائه می دهد. فروپاشی حلب را تحلیل می کند. «شهری سرکوب شده که در آن خبرچین ها و مامورهای سرویس امنیتی در همه جا حضور دارند»، شهری که بیشتر ساکنینش در فقر و اغلب در مناطق شرقی زندگی می کنند و بیشتر به سمت هرج و مرج گرایش دارد. شناسایی این خطوط سیر به ما اجازه می دهد میزان گسستگی و اغتشاش ناشی از فوران خشونت سیاسی را تعیین کنیم، در حالی که نقاط عطف پنجاه سال اخیر در سوریه، از جمله رویارویی نیروهای مسلح رژیم و اخوان المسلمین را نیز مد نظر قرار می دهیم. خلیفه همچنین رمان قبلی اش، ستایش شرمساری (که اکت سود آن را، علیرغم ممنوعیتش در سوریه، در سال ٢٠١١ منتشر نمود) را به سفر یک بنیادگرای جوان در جریان قیام ١٩٨٢ اختصاص داد. با فریاد مردی که خانواده اش را، که محکوم به مردن از گرسنگی هستند، می کشد و به دنبال چاقویی برای کشتن خویش است، بی آن که بداند که پس از مرگش آوازش برای حلب ثبت خواهد شد.
* نوشته خالد خلیفه، برگردان از عربی (سوریه) رانیا سامارا، سندباد-اکت سود-اوریانت کتابها،آرلس، ٢٠١۶، ٢۴۴صفحه
٨٠/٢١ یورو
١- نشان افتخاری مصری که از سال ١٩٩۶ تحت عنوان «رمان برتر عرب» سال اعطا می شود.
انسانشناسی و فرهنگ ناشر نسخه فارسی لوموند دیپلماتیک در ایران است
لوموند دیپلماتیک ژوییه ۲۰۱۷