“هر سازی در فرهنگ به مثابه یک پدیده جاندار است که نسل های بعدی خود را تولید می کند و از طریق این زاد و ولد است که می توان ابهامات تاریخی موسیقی را دریافت.” (محسن حجاریان)
سرزمین ایران یکی از متنوع ترین اجتماعات فرهنگی – قومی را در خویش جای داده است. در ایران نزدیک به بیست حوزه فرهنگی و قومی را می توان از هم تفکیک کرد. این حوزه های متنوع فرهنگی ،در عین حال با رشته های نامرئی خصوصیات جمعی ایرانیان، به یکدیگر متصل شده اند. از مهمترین عوامل پیوند این حوزه های منتوع، وجوه مشترک عناصر تشکیل دهنده فرهنگ، و نیز باورهای مشترک قومی و اعتقادات آیینی است. موسیقی از مهمترین این عناصر است. فرهنگ موسیقی با سنت ها، آداب و رسوم و آئین و مناسک مختلف پیوند یافته و در هر منطقه فرهنگی در ایران، جلوه و نمود متفاوتی یافته است. در تمامی سرزمین هایی که از دیرینگی فرهنگی برخوردارند، آیین ها اسطوره های گذشته را زنده و پاس داشته اند. این آیین ها صرف نظر از ویژگی هایی که در جوامع امروز انسانی دارند، بازتاب و بازگو کننده رفتارهای جمعی مردمان گذشته آن موقعیت جغرافیایی نیز هستند. موسیقی نیز در میان اقوام ایرانی عمیقاً با آیین ها پیوند برقرار کرده است.
ما در ایران با تنوع چشمگیری در موسیقی به لحاظ کمی و کیفی مواجه ایم؛ موسیقی و ساز همانطور که بیانگر خصوصیات قومی است، به خودی خود بازگوکننده خصوصیات فرهنگی ایرانی نیز هست.
نوشتههای مرتبط
کشور ایران، با تاریخ کهن و وسعت زیادی که دارد، اقوام متفاوتی را همچون ترکمن، بلوچ، عرب، کرد، آذری و … در خود جای داده است. خصایص فرهنگی و به طور خاص موسیقی این قومیتها، گر چه از جهاتی با یکدیگر قابل مقایسه اند و تأثیر پذیریهای متقابلی را نسبت به هم نشان می دهند، ولی، در مجموع، هر یک ویژگیهای خود را دارد. این مورد درباره ی سازهای مناطق ایران نیز صدق می کند. بی شک تنوع سازهای مناطق ایران و تعدد آنها با ویژگیهای موسیقی این مناطق منطبق است. به عبارت دیگر، خصایص موسیقی مناطق ایران ایجاب می کند که سازهای ویژه ای در هر یک از مناطق ایران وجود داشته باشد.(مسعودیه،۱۳۸۴:۱۹) در کنار همه اینها ویژگی های اقلیمی هر منطقه نیز در ماندگاری سازها در یک پهنه تاریخی همچنین تغییرات مرفولوژیک آنها مؤثر است. بر این اساس ساز یکی از نشانه های مؤثر در بازشناسی فرهنگ قومی و نیز ردیابی دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی هر منطقه است. از سوی دیگر در اتمسفر فرهنگی ملل همجوار، ساز شناسی، ابزار بازیابی ریشه های مشترک حرکت های جمعیتی و مبادلات اقتصادی – فرهنگی است.
توضیح و دلایل این تغییرات در کنار بررسی عوامل فرهنگی و جغرافیایی در پیدایش سازها، ماندگاری و گسترش آن در یک قلمرو و محدوده فرهنگی و جغرافیایی، واز طرفی موقعیت هر ساز در اکول موسیقایی منطقه،رواج آن و … همه و همه از مباحث مهم سازشناسی است.
در ایران تعدد اقوام و وجود حوزه های فرهنگی متنوع،همانطور که به تنوع و گستردگی موسیقی و فرهنگ موسیقایی ایران منجر شده،مجموعه ای غنی از انواع خانواده سازها را نیز در این پهنه فرهنگی گردآورده که به ضرورت و در عین حال جذابیت تحقیقات سازشناسی در ایران افزوده است.
جایگاه ساز:
هر وسیله ای که تولید صدا بکند و این صدا در محدوده اصوات موسیقایی تعریف شود،یک ساز موسیقی است.با همین تعریف واژه instrument که مشخصا به معنای ابزار و وسیله است،در موسیقی معادل واژه ساز قرار می گیرد.
« یک ابزار موسیقایی در اصل، عامل و منبع تولید صوتی است که برای تولید صدای موسیقایی به کار گرفته می شود. جنبه های اکوستیکی تولید صدا به ضوابط فرهنگی هر قوم و هر فرهنگ وابسته است. ضوابط فرهنگی هم در هر دوران از تاریخ و در هر قوم تعاریف خاص خود را دارد.» (حجاریان،۱۳۸۷:۳۲۹)در حقیقت صدادهی یک ساز در یک مجموعه به هم تنیده از خصوصیات فرهنگی و به ویژه در پیوند با زبان و گویش هر منطقه شکل گرفته است. گرچه تشریح این پیوند و تبیین اجزاء و مقایسه ویژگی های زبان و گویش هر منطقه با صدادهی ساز به سادگی میسر نیست و احتمالا در مسیر مقایسه فنی صوت و صدای ساز با فونوتیک و ویژگی های غالب زبان بومی و نیز مباحث نظری زیبایی شناسی زبان و موسیقی امکان پذیر می شود، اما قطع یقین می توان بر این نظر با استناد به برداشت ذهنی شنونده تاکید کرد. به این صورت که در یک پهنه فرهنگی،سونوریته ساز به تنهایی و بی آنکه نیازی به اجرای بخشی از رپرتوار موسیقی باشد، بازتاب دهنده و تداعی کننده آن پهنه فرهنگی است.
ساز در هر فرهنگی، یکی از عوامل و ویژگی های اصلی آن فرهنگ موسیقایی است. در هر جامعه ای، ساز و مجموعه ی فرهنگ در یک کنش و واکنش متقابل نسبت به هم قرار دارند. صدای هر سازی در هر فرهنگی، زیبا شناسی مخصوص به خود دارد. این زیبا شناسی حتی در ساختمان، ظاهر و مورفولوژی ساز نیز به شدت مؤثر است. سازها بنا به نیازهای یک فرهنگ موسیقی در تاریخ به وجود آمده اند و به طور طبیعی نیز پاسخگوی نیازهای همان فرهنگ موسیقایی هستند. سونوریته هر ساز بخش جدایی ناپذیری از ویژگی های یک فرهنگ موسیقی است.(درویشی،:۱۳۸۳۹۳) با این همه سازها بنا بر اغلب نظریات تاریخ شناسی موسیقی،از مسیر تکوین آلات کاربردی همچون ابزار شکار تا ادوات برپایی آیین ها شکل گرفته اند.به همین سبب است که« تنوع ابزار موسیقایی درست به موازات سایر تنوعات زندگی انسان ها به وجود آمده اند ]و[ پیدایش هر یک از ابزار موسیقایی به شرایط مادی و ادراک موسیقایی بشر در هر دورانی بستگی داشته است. » (حجاریان،۱۳۸۷:۳۲۷) در مجموع می توان اینگونه اذعان داشت که سازها در مسیر تکوین و تکامل زندگی بشر همواره همراه و هماهنگ با خصوصیات زندگی هر قوم ،قبیله یا گروه و اجتماع انسانی و بر اساس نیاز هماهنگ با جوامع خویش شکل گرفته اند و طبیعتا بازگو کننده این مسیر تکوین نیز هستند.
اگر با دقت به چگونگی ساختمان و تاریخچه ی هر یک از سازها بنگیریم در می یابیم که هر یک از آن ها نماد کار یا پیامی بوده اند. ابزار به کاربرده شده در سازها و آهنگ های ابتدایی قوم های گوناگون، بوق هایی که از شاخ یا صدف است، کمان موسیقی که شاید روزی همان کمان شکاری بوده است، ریتم های خرمن کوبی، درو و آهنگ هایی که هر یک به مناسبت خاصی نواخته می شده اند، همه گواه بر مدعای ماست. موسیقی و سازهای آن همواره ناقل ژرف ترین ارزش های فرهنگی و اندیشه های یک جامعه به شمار می روند و با شناسایی سازها می توان به اهمیت میراث موسیقی بشر و اعتقادها و نحوه ی زندگی جوامع سنتی و گذشته پی برد. (صارمی/امامی،۱۳۷۳:۷) وقتی برای سازها چنین جایگاهی قایل باشیم، گویی از کهن ترین ابزارهای ساخته دست بشر صحبت می کنیم و به نماد و نشانه ای باقی مانده از انسان های آغازین اشاره داریم. کافیست به موقعیت رقص در سیر تکامل بشر واقف باشیم ، تا با «ساز» به عنوان ابزار ایجاد ریتم و وزن در رقص های باستانی قبل از پیدایش زبان ،آشنایی دوباره پیدا کنیم. با چنین درجه اهمیت، سازها را باید حامل گنجینه ای از نشانه ها و سمبل هایی دانست که انسان امروزی را در بازشناسی گذشته باستانی اش یاری می رساند.ابزاری که پا به پای سنت ها ، آیین ها و جنگ ها و حماسه ها و همه جلوه های زندگی انسانها حضور داشته و بیانگر بخش عمده ای از آن بوده است.
بسیاری بر این عقیده اند که موسیقی سازی از جادو سرچشمه گرفته است، چرا که در بعضی از مراسم و آیین ها احتیاج به وسیله ای داشتند که بتواند صداهای بخصوصی ایجاد کند. البته لزومی ندارد که چنین نظریه هائی را بپذیریم، اما بایستی قبول کنیم که استیل های موسیقی سازی و آوازی هر قوم واقعاً با هم تفاوت دارند. یکی از دلایل این نظریه ساختار سازهاست. کارهائی که دستهای بشر قادر است با یک ساز انجام دهده، و صداهائی که با نواختن تصادفی ساز از آن خارج می شود، امکان دارد که موجد استیل خاصی گردند. و لیکن نظریه بوزه(fritz bose- 1953) متکی به دلایل بیشتری است. او می گوید که سازها بیشتر و ساده تر از قطعات موسیقی آوازی از فرهنگی به فرهنگ دیگر برده می شوند و بدین ترتیب سازها استیل های موسیقی سازی را نیز به همراه خود به فرهنگ دیگر می برند. ( نتل،۱۳۶۵: ۱۷۱) با این استدلال، سازها علاوه بر نقش مهمی که در مطالعات موسیقی شناسی قومی دارند، رد پای حرکت جوامع ابتدایی انسانی و نیز گسترش و تداخل فرهنگ های مختلف بشری را نیز به تصویر می کشند.از طرفی شکل ظاهری و مرفولوژی سازها نیز که گویای ریشه های فرهنگی و و خاستگاه اولیه سازها هسنتند،اهمیت ویژه می یابد. به این ترتیب سازها علاوه بر وسیله اجرای رپرتوار موسیقی، کارکردهای ویژه ای در تحقیقات تاریخ شناسی، باستان شناسی،نشانه شناسی و بخصوص انسانشناسی یافته اند.
پایان بخش اول – ادامه دارد