کتاب زبان انگلیسی و گفتمان های استعمارگری نوشته آلیستر پنی کوک در زمره معدود کتبی است که مباحث عمیق استعمارگری، امپریالیسم زبانی و شرق شناسی را با رویکرد خاصی به مقوله «خود و دیگری» با تحلیلی تاریخی نسبت به موقعیت کنونی و پیشین زبان انگلیسی، و شکل گیری آن به عنوان مهم ترین پیامد استعمار بریتانیا، وارد بحث آموزش زبان انگلیسی کرده است. کتاب زبان انگلیسی و رویکردهای استعمار بر پایه دیگاه کلی و بنیادین خود و دیگری بنا شده است: خود استعمارگر و دیگری استعمار شده و بومی. کتاب حاضر یکی از برجسته ترین متونی است که به روشنی تاثیر زبان انگلیسی را در شکل دهی به گفتمان های استعمارگری به تصویر کشیده و از این رهیافت پرسش های بنیادینی را نسبت به مسئله زبان، فرهنگ و آموزش مطرح می کند.
آلیستر پنی کوک سال هاست که رویکردهای آموزشی بی طرفانه زبان انگلیسی را به چالش کشیده است. وی با این کتاب، ایده استعمار، و گفتمان های تاثیرگذار بر رویکردهای آموزش زبان را به روشنی نشان می دهد. با استناد به شواهد و مدارک تاریخی، و بی آنکه رویکردی صرفا تاریخی را به کار بگیرد، گفتمان آموزش زبان انگلیسی با ارائه مفهوم «آموزش زبان انگلیسی به مثابه یک کشمکش سیاسی» به چالش می کشد. از این راه، بسیاری از مدرسان زبان را نیز که فکر می کنند زبان را به شکلی بی طرفانه تدریس می کنند با ارائه مثال های عینی از مفاهیم و رویکردهای کنونی آموزش زبان انگلیسی در کتاب حاضر به تفکر وا میدارد. هدف وی، بر خلاف کتب مشابه در زمینه استعمار، نشان دادن روند و تاثیرات تاریخی استعمار بر بومیان است. در این راستا، بازنمایی استعمارگری و استثمار اقتصادی مد نظر نیست، بلکه بازنمایی و بررسی تاثیرات عمیق و شناخت عمیق تر فرآیندهای فکری، سیاست گذاری های عمومی و زبانی است که استعمار با ایجاد سازو کارهای «استثمار اقتصادی» و «تسلط سیاسی» نه تنها ماهیت بومیان به مثابه «دیگری استعمارشده» که ماهیت خود استعمارگر را به شدت دستخوش تغییر کرده است. به بیان دیگر، از خلال تعریف آنچه که در فرآیند استعمار بر بومیان گذشته است؛ وی به دنبال تبیین و توصیف موقعیت کنونی استعمارگران است.
نوشتههای مرتبط
بحث کتاب درست از زمان خروج نیروهای بریتانیایی از هنگ کنگ و پایان دوره استعمار بریتانیا بر آن آغاز می شود و پنی کوک معتقد است این پایان رسمی دوره استعمار، نقطه آغازین شکل دهی به مسائل بسیاری است که محصول فرهنگی استعمار تلقی می شوند. کتاب در هفت فصل زیر مسائل مرتبط و رویکردهای تاریخی استعمار و تاثیراتش را بر پایه مستندات رسمی تحیلی می کند: فصل ۱: زبان انگلیسی و ساخت فرهنگی استعمار، فصل ۲: برساخت های فرهنگی استعمار، فصل ۳: انگلو گرایی، شرق گرایی و سیاست زبانی استعمار، فصل ۴: هنگ کنگ: افیون و شورشی ها، زبان انگلیسی و چینی، فصل ۵: تصویر از خود: زبان مادری دوست داشتنی مان، فصل ۶: تصویر دیگری: چین و تثبیت فرهنگی و فصل ۷: زبان انگلیسی: دوام و ضد گفتمان.
اهمیت سیاست گذاری های زبانی انگلیسی که از زمان استعمار شکل گرفته اند و به نوعی محصول دوران استعماری هستند برای نشان دادن فهمی عمیق از زبان انگلیسی در خلال استعمار به شدت مورد تاکید است. پنی کوک باور دارد که جنبه های تاریخی استعمار در زبان انگلیسی با القای نوعی عقلانیت استعماری شکل گرفته اند که این شکل خاص عقلانیت تا به امروز ادامه یافته است. برای نشان دادن گفتمان های استعماری باید بتوان ریشه های باستان شناسی سازه های فرهنگی استعمار، مرز بندی های برخی ساخت های فرهنگی پروژه استعمار و پیشینه هم بافت های استعماری را به خوبی مطالعه کرد. به باور وی مفاهیم و دیدگاه های استعمارگرایی درباره دیگری استعمار شده و خود استعمارگر عمیقا در گفتمان فرهنگ غرب درونی شده است و در قالب برساخت های فرهنگی زندگی اروپاییان را اداره می کند و با استناد به فانون استعمارگرایی را محصول غرب می داند. تاثیر استعمارگرایی و امپریالیسم زبانی در ارتباط با فرهنگ، استعمار مادی و یا فرهنگی، ساختار، عاملیت، دوگانه های استعماری، اروپا و دیگری را در فصل های متعدد و از خلال شواهد گوناگون مورد نقد قرار می گیرند.
نیاز به ارائه آموزش زبان انگلیسی به افراد بومی در گفتمان های مختلفی شکل گرفته است: گفتمان تمدن و ارائه روشنگری به مردمی که ظاهرا از تمدن عقب مانده اند، و مهم تر از آن نیاز به تولید نیروی کار مولد و تحت کنترل استعمارگر که در درون نظام سرمایه داری استعماری تبدیل به مصرف کننده شوند. همین طور، بر مبنای موقعیت یابی های شرق شناسی مثل اگزوتیکگرایی بومی و آموزش زبان انگلیسی به مردمی با زبانی اگزوتیک که بتوانند دانش اروپایی را از طریق زبان انگلیسی بیاموزند.
نقش گفتمان های استعماری در شکل دهی به سیاست های زبانی و شرایط مادی خاص مستعمرات در تولید جهت گیری های ایدئولوژیکی در فصول مختلف این کتاب بویژه مورد تاکید است. پنی کوک از دیدگاه ساده انگارانه تحمیل زبان انگلیسی به بومیان فاصله گرفته و دو گفتمان «شرق شناسی» و «آنگلوگرایی» را که مکمل یکدیگر و مرتبط با گفتمان استعماری می داند، را در بررسی چرایی تحمیل زبان انگلیسی به بومیان مهم می داند. وی معتقد است که این تحمیل ظاهری زبان بر خلاف آنچه که غالبا تصور می شود، از طریق روی کار آمدن سیستم دولتی و مدیریتی انگلیسی استعماری و این واقعیت که زبان انگلیسی دروازه ای به سوی پرستیژ اجتماعی و اقتصادی است تقاضاهای فراوانی را میان بومیان و مستعمره نشینان برای یادگیری انگلیسی شکل داده است.
عموما تصویری که از بومیان در مطالعات استعمارگری ارائه می شود تصویری عقب افتاده، قدیمی، محروم، کودکانه، است در حالیکه در سوی دیگر این گفتمان ساخت های استعمارگنندگان مثل زبان، فرهنگ و ساختار سیاسی بسیار پیشرفته، برتر، مدرن، متمدن، مردانه، و بالغ دیده می شوند و بنابراین برای دستیابی به عقلانیت و پیشرفت، بومیان باید زبان انگلیسی را بیاموزند.
با مرور سیاست های آموزشی و آموزش زبانی در هنگ کنگ، او استدلال میکند که چگونه این ایدئولوژی استعماری از طریق شبکه های امپراطوری نفوذ می کنند، چگونه رسانه های بومی و استعماری در این فرآیند بر یکدیگر تاثیر میگذراند؛ و در نهایت چگونه گفتمان انگلیسی و شرق شناسی در یک راستا، در هم بافت های کنونی زبان انگلیسی را پشتیبانی می کنند. این گفتمان ها تاثیرات متفاوتی بر سیاست زبانی و خصوصا در حوزه تولید برساخت های فرهنگی استعمارگری داشتند ، اما پیچیدگی های تاریخی و پیامدهای سیاست های استعماری را عموما نادیده گرفته اند.
با اشاره به هند به عنوان مرکز توسعه ایدئولوژی استعمار، پنی کوک نقش اصلی امپراطوری کمک به رشد ایدئولوژی ها و گفتمان های استعماری را متذکر می شود. و در این راستا هم بافت هنگ کنگ و تحلیل گفتمان های غالب در آن در خصوص سیستم آموزشی، موقعیت دختران، افیون و اعتیاد و اسطوره، سیاست های زبانی در مالایا، شهر مقاومت، کمیسیون ۱۸۸۲ هنگ کنگ, دانشگاه هنگ کنگ، میراث استعماری و سیاست های زبانی را بررسی می کند.
در بحث درباره مفهوم «دیگری بیمنطق و فاقد عقلانیت» و در حاشیه، پنی کوک نمودار «الگوهای فرهنگی تفکر» کاپلان (۱۹۶۶) را در نقد دیدگاه دیگری فاقد منطق که باید الگوهای فرهنگی منطق، تفکر و عقلانیت خودی را بیاموزد را به شدت مورد نقد قرار میدهد.
الگوهای فرهنگی تفکر کاپلان عموما به این مسئله اشاره میکند که نوشتار دانشجویان «شرقی» به ظور خاص در این مطالعه، و دیگری غیر انگلیسی زبان در مطالعه کاپلان، که بی شک از الگوهای فرهنگی تفکرشان برخاسته، غیرمستقیم و انحرافی است , و این در حالیست که الگوی فرهنگی برتر نوشتار همانند زبان انگلیسی باید مستقیم باشد. بنابراین مدرسان زبان انگلیسی باید به غیر انگلیسی زبان ها کمک کنند که آن پیچشها را در تفکر خود از بین ببرند تا بتوانند نوشتار خود را شبیه نوشتار انگلیسی و خودی کنند.
الگوهای فرهنگی تفکر از جمله کلیشه هایی هستند که در گفتمان شرق شناسی و استعماری برای دیگری در حاشیه و خودی در مرکز عموما ارائه می شود، و مبین این نکته است که در حوزه آموزش زبان انگلیسی و مطلب درسی و نظریه های یادگیری هم همین برساخت فرهنگی وجود دارد.
پنی کوک با ارجاع به تجربه تدریس خود در چین اشاره می کند که در یکی از کتب آموزش نوشتار انگلیسی به دانشجویان چینی این مدل کاپلان به تفصیل شرح داده شده است. و این درحالی بود که برخی شاگردان چینی نوشتار انگلیسی را با تمامی پاراگراف های مقدمه، نتیجه گیری، جملات اصلی و نظایر آن برخوردار از روندی چرخشی و اسپیرال درک کرده و بیشتر نوشتار چینی را سرراست و واضح می دیدند. وی این بنابر تجربه خود این پرسش را مطرح میکند که چرا ما همواره دیگر را به عنوان منفعل و یادگیرنده طوطی وار نگاه می کنیم، چرا همواره در آموزش زبان انگلیسی سیستم فکری و برساخت های فرهنگی انگلیسی به زبان آموزان تحمیل می شود و در این راه برساخت های تثبیت شده فرهنگی آن ها عموما فاقد ارزش تلقی و به حاشیه رانده می شود.
با ارجاع به این نکته که عموما ساخت های پایا و تثبیت شده فرهنگی و تعمیم ها و کلیشه های مرتبط با دانش جویان ونوشتار آن ها از دیدگاه دیگری و توسط رویکردهای غربی به شکلی کلیشه وار تبیین شده اند، معنایی جدید از واژه TESOL (Teaching English to Speakers of Other Language) (آموزش زبان انگلیسی به سخنوران دیگر زبان ها) به دست می دهد. وی معتقد است که بایدهمواره به این نکته توجه داشته باشیم که سخنوران دیگر زبان ها دارای رفتارها و عادات فرهنگی تثبیت شده و از قبل تعیین شده فرهنگی هستند، و شیوه ها و راهبردهای یادگیری شان هم از منظر فرهنگی تثبیت شده هستند. این مسئله از جهاتی حائز اهمیت است: اینکه همواره نظریات و روش های آموزش زبان از الگوهایی انگلیسی تبعیت می کند که در سطح جهانی زبان انگلیسی (عموما بریتانیایی) را به عنوان منبع و کلیشه درست زبان معرفی می کند و عموما این کلیشه ها که در هم بافت فرهنگی انگلیسی بریتانیایی تثبیت شده اند, را به دانش (زبان) آموزان غیر انگلیسی زبان تحمیل می کند. به باور وی این روش های آموزش نه تنها پیامد استعمار، که خود تدام رویکرد استعماری و دوگانه خود و دیگری در حوزه آموزش زبان انگلیسی است. به باور وی برای نقد و به چالش کشیدن گفتمان استعمار باید ایدئولوژی های تحمیلی را در هم بافت گسترده تر مشاهده کرد، و نه تنها در تاریخ های مهاجرت آمریکایی و سیاستهای نژادی، بلکه از طریق ساخت های گفتمانی گسترده تر که تک زبانی (monolingualism) در زبان انگلیسی را به عنوان یک زبان برتر در میان زبان های دیگر می داند. در همین راستا، تنها راه نقد و به چالش کشیدن نظریات و روش های رایج آموزش زبان انگلیسی، رویکردی انتقادی و ریشه با تمرکز بر مسئله امپریالیسم زبانی، تحمیل الگوهای فرهنگی از خلال استعمار زبانی است.
به بیانی دیگر، ماهیت تعلیم و تربیت به جایتمرکز بر مدارس به عنوان مکان ها و موقعیت های بی طرفانه، در حوزه های فرهنگی و سیاسی ای شکل گرفته است که در آن ارزش های مختلفی با هم در کشمکش و تعارض هستند. برای پنی کوک، تدریس فرآیندی سیاسی است و مطالب درسی باید بر مبنای مضامین مرتبط با دانش جویان و زبان آموزان ارائه شده و بدین ترتیب معلمان باید با به کارگیری رویکردهای متنوع و مرتبط با برساخت های فرهنگی دانش آموزان در قالب آموزش نقادانه زبان آموزان خود را توانمند کنند.