انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رکن الدین خسروی؛ از پشت شیشه‌ها…

درباره رکن‌الدین خسروى

از سال۱۳۵۴ با گروه تئاتر دانشگاه صنعتى کار می‌کرد و اغلب سراغ متن‌های «برشت» می‌رفت و همه این‌ها باعث شد که شب اجرا نیروهاى پلیس به داخل سالن دانشکده هنرهاى دراماتیک بریزند. «رکن‌الدین خسروى» توى حیاط ایستاده بود. اصلاً وارد سالن نشد. دورتادور حیاط دانشگاه را نیروهاى پلیس گرفته بودند…

– متولد۱۳۰۸ در تهران

-درگذشت ۲۶ دی ۱۳۹۵

– ۱۳۲۷: اخذ مدرک دیپلم ادبیات از کالج البرز

– ۱۳۲۸: ورود به دانشکده حقوق

– ۱۳۲۹: انصراف از دانشکده حقوق و ادامه تحصیل در دانشکده ادبیات

– ۱۳۳۴: شرکت در کلاس‌های تئاتر پروفسور «دیویدسن» در انجمن ایران و آمریکا

– ۱۳۳۵: شرکت در دوره آموزشى دکتر «محمدى فروغ»

– ۱۳۳۶: همکارى با دکتر «فروغ» در تأسیس اداره هنرهاى دراماتیک

– ۱۳۳۷: کارگردانى و اجراى نمایش «جایى که صلیب گذاشته شد» در اداره هنرهاى دراماتیک و ضبط تلویزیونى این نمایش

– کارگردانى و اجراى نمایش‌های «سایه دره» نوشته «ویلیام سینگ»، «خاموشى دریا»، «پیک‌نیک در میدان جنگ» و…

– ۱۳۴۲: شروع همکارى با گروه تئاتر دانشگاه تهران و کارگردانى این گروه و اجراى نمایش‌هایی ازجمله: پایان بازى (بکت)، آنتیگون (ژان آنوى) و… در همین سال از سوى اداره هنرهاى دراماتیک براى شرکت در دوره‌های آموزشى بازیگرى و کارگردانى کانون تئاتر انگلیس عازم لندن می‌شود.

– ۱۳۴۷: کارگردانى و اجراى نمایش «از پشت شیشه‌ها» نوشته اکبر رادى در تالار ۲۵شهریور «سنگلج» و اخذ مدرک لیسانس از دانشکده هنرهاى دراماتیک

– ۱۳۴۸: تدریس در دانشگاه هنرهاى دراماتیک

– ۱۳۴۹: سفر به لندن براى تحصیل در رشته کارگردانى تئاتر در مدرسه «دراماسنتر» با ریاست افتخارى «پیتر بروک»

– ۱۳۵۲: بازگشت به ایران و کارگردانى و اجراى نمایش «لبخند باشکوه آقاى گیل» نوشته «رکن‌الدین خسروی»

– ۱۳۵۴:شروع همکارى با گروه تئاتر دانشگاه صنعتى شریف و کارگردانى این گروه.

– ۱۳۵۶: تمرین نمایش «محاکمه ژاندارک» و توقیف آن توسط پلیس

– ۱۳۵۷: و کارگردانى و اجراى نمایش «سى روئه بان سى» مرده است» اثر آئول فوگارد در خانه نمایش اداره تئاتر

– ۱۳۵۸: کارگردانى و اجراى نمایش «گوشه‌نشینان آلتونا» در تالار سنگلج

– ۱۳۶۰: دعوت به پذیرش استعفا و بازنشستگى

– ۱۳۶۷: کارگردانى و اجراى نمایش «تولد» اثر «آرمان گاتى» در تالار موزه آزادى

– ۱۳۶۹: کارگردانى و اجراى نمایش «کوهولین» اثر «ویلیام باتلریتیز» در فرهنگسراى نیاوران

– ۱۳۷۰: کارگردانى و اجراى نمایش «ادیپوس» در تئاتر شهر

– ۱۳۷۱: کارگردانى و اجراى نمایش «باغ آلبالو» در تالار «چهارسو» مجموعه تئاتر شهر

– ۱۳۷۳: کارگردانى تله تئاتر «دشمن مردم» اثر «هنریک ایبسن» براى تلویزیون ایران

– ۱۳۷۵: مهاجرت به لندن

نمایش‌ها:

در ایران

جایی که صلیب گذاشته شد (۱۳۳۷(

سایه دره، نوشته: ویلیام سینگ

خاموشی دریا، نوشته: ورکور

پیک‌نیک در میدان جنگ، نوشته: فرناندو آرابال (۱۳۴۴(

کلبه‌ای در جنگل، نوشته: روبرت بروک (۱۳۴۴(

پایان بازی، نوشته: ساموئل بکت (۱۳۴۶(

آنتیگون، نوشته: ژان آنوی (۱۳۴۶(

حکومت زمان خان بروجردی، نوشته: میرزا آقا تبریزی (۱۳۴۷(

از پشت شیشه‌ها، نوشته: اکبر رادی (۱۳۴۸(

لبخند باشکوه آقای گیل، نوشته: اکبر رادی (۱۳۵۲(

سلام و خداحافظ، نوشته: آثول فوگارد (۱۳۵۳(

ابراهیم توبچی و آقا بیک، نوشته: منوچهر رادین (۱۳۵۴(

زیتون، نوشته: آرمان امید (۱۳۵۵(

محاکمه ژندارک، نوشته: برتولت برشت (۱۳۵۶(

سی زوئه بانسی مرده ‌است، نوشته: آثول فوگارد (۱۳۵۷(

گوشه‌نشینان آلتونا، نوشته: ژان پل سارتر (۱۳۵۸(

مرگ بر آمریکا! (۱۳۵۹(

کوهولین، نوشته: ویلیام باتلر ییتز (۱۳۶۹(

ادیپوس، اثر: سوفکل (۱۳۷۰(

باغ آلبالو، نوشته: آنتون چخوف (۱۳۷۱(

دشمن مردم، نوشته :هنریک ایپسن

تولد، نوشته: آرمان گاتی

در اروپا

همه عطرهای تابستان، نوشته: فرناندو آرابال
مده‌آ، نوشته:داریو فو
آوازه‌خوان طاس، نوشته: اوژن یونسکو
یادداشت‌های روزانه یک دیوانه، نوشته: گوگول
مرگ در می‌زند، نوشته: وودی آلن
سوزنبان، نوشته: خوآن خوزه آره اولاً
دعوت، نوشته: غلامحسین ساعدی

مریم منصورى: ۸صبح فردا، پایش را که به حیاط دانشگاه گذاشت، دید تمام دانشجوها روى زمین نشسته‌اند. می‌گفتند اعتصاب کرده‌اند. ۱۵روز تمام. آن‌قدر که از طرف دانشگاه به «رکن‌الدین خسروى» خبر دادند که وزیر فرهنگ و هنر، شخصاً براى بازبینى نمایش می‌آید.
یک ماه از آن شب می‌گذشت. شب اجراى «محاکمه ژاندارک» در دانشگاه هنرهاى دراماتیک که نیروهاى پلیس از اجراى آن جلوگیرى کردند. سال۵۶ بود. «سال‌های برگزارى شب شعر خوشه! در یکى از همان شب‌ها، قرار بود «سعید سلطان‌پور» به دانشگاه صنعتى بیاید. من هم با بچه‌های دانشگاه هنرهاى دراماتیک به آنجا رفتیم که نیروهاى پلیس آمدند و آنجا را محاصره کردند. همه مردم در سالن بزرگ سرپوشیده آنجا بودند و تا صبح سرود می‌خواندند. چند نفر هم از کانون نویسندگان آمده بودند. مثل «به آذین» و «دکتر ساعدى» و… من هم آنجا بودم و رئیس دانشکده هم این را فهمیده بود»
از سال۱۳۵۴ با گروه تئاتر دانشگاه صنعتى کار می‌کرد و اغلب سراغ متن‌های «برشت» می‌رفت و همه این‌ها باعث شد که شب اجرا نیروهاى پلیس به داخل سالن دانشکده هنرهاى دراماتیک بریزند. «رکن‌الدین خسروى» توى حیاط ایستاده بود. اصلاً وارد سالن نشد. دورتادور حیاط دانشگاه را نیروهاى پلیس گرفته بودند و مدام به این کارگردان اخطار می‌دادند که به گروه بازیگران بگویید هر چه زودتر، سالن را ترک کنند. هوا تاریک شده بود و ستارگان نمایان که آخرین اخطار را دادند و «خسروى» به این شرط قبول کرد که هیچ ماشین پلیسى در حیاط دانشگاه نباشد و به هیچ‌یک از بازیگران آسیبى نرسانند. نیروهاى پلیس که رفتند، تازه یک‌یک بازیگران را به خانه‌هایشان رساند و فردا صحن دانشگاه پر بود از دانشجوهایى که روى زمین نشسته بودند، به نشانه اعتراض و پس از آن بود که وزیر فرهنگ و هنر وقت، تصمیم گرفت خود به دیدن تئاتر بیاید و تمرین‌ها دوباره شروع شد. ساعت۶ عصر، پس از اتمام کلاس‌ها، در تالار دانشگاه تمرین‌ها شروع می‌شد. اما دیگر درهاى دانشگاه باز بود و هر شب، تمرین‌ها در سالن پر از تماشاگر انجام می‌شد. پس از یک ماه «تمرین ـ اجرا» حضرات براى بازبینى نمایش به دانشگاه نیامدند، بلکه گروه نمایش را به تالار وزارت فرهنگ و هنر دعوت کردند و درنهایت هم کار را رد کردند! اما خیل عظیمى، تمرین‌ها و اجراهاى هر شبه آن را دیده بودند.
و پس‌ازآن، آذرماه سال ۵۶ بود که تمرین‌های نمایش «سیروئه بان سى مرده است»، اثر «آئول فوگارد» را با بازى «اکبر زنجان‌پور» و «بهروز بقایى» آغاز کرد و از فروردین ۵۷ به مدت دوماه و نیم، این نمایش را در خانه نمایش اداره تئاتر روى صحنه برد.
و صدایش می‌خندد وقتى از فرازوفرودهاى اجراهاى تئاتر و اصلاً زندگی‌اش می‌گوید. از کودکى که به خاطر مأموریت‌های پدر، از ۴ سالگى سفر را تجربه کرد. پدر افسر ارتش رضاشاهى بود که در مدرسه آلیانس «تنها دبیرستانى که به زبان فرانسه تدریس می‌کردند» درس خوانده بود و شعرشناس و خطاط خوبى بود. با موسیقى آشنا بود و با اهالى موسیقى هم درآمد و شد بود که «رکن‌الدین خسروى» از آن جمله به «تاج اصفهانى»، «ارسلان خلعتبرى» و «قمرالملوک وزیرى» اشاره می‌کند. مادرش از خاندان «سید محمد طباطبایى» از رهبران مشروطه بود و پدربزرگ پدرى از مجاهدین مشروطیت و پدر، افسر روشنفکرى بود از دوستان و یاران «سرهنگ فولادى» که علیه رضاشاه کودتا می‌کند.
«رکن‌الدین خسروى» در تهران به دنیا می‌آید اما از ۴ سالگى به‌حکم مأموریت پدر، به بندرعباس منتقل شدند و پس از آن شیراز، تهران، بجنورد، تهران! یازده‌ساله بود که در همین تهران، پدرش فوت کرد، پس خانواده در این شهر ماندگار شد.
خاطره «خسروى» از بجنورد، برمی‌گردد به اواخر حکومت رضاشاه و روابط حسنه ایران و آلمان و لباس‌ها و اسلحه‌های نظامی‌ها که به لباس‌های نظامی‌های آلمان شبیه می‌شد و در تهران، خاطراتش می‌رسد به حضور متفقین و هواپیماهایى که از آسمان عبور می‌کردند.
کلاس پنج و شش ابتدایى را در خیابان بوذرجمهرى، درگذر مستوفى به اتمام رساند و پس‌ازآن به خاطر اقوام مادرى به تجریش آمدند و او تا سال ششم دبیرستان را در مدرسه شاپور تجریش گذراند و سال ششم را به هواى دیپلم ادبى به کالج البرز آمد.
همان سال‌ها که تازه نوشتن را تجربه می‌کرد و دغدغه‌های شعر و تخیل و داستان و همراه با آن ، شوق عجیبى به وکالت داشت. شاید به خاطر محاکمه‌های «پزشک احمدى» معروف که بسیارى از زندانی‌های سیاسى دوران رضاشاهى را در زندان می‌کشت؛ «فرخى یزدى»، «ارانى» و … و «رکن‌الدین خسروى» در تمام جلسات محاکمه آن‌ها حضور داشت و مبهوت سخنورى وکیلى که از تمام زندانی‌های کشته‌شده دفاع می‌کرد بود.
اتفاقاً به دانشکده حقوق هم رفت. اما فضاى داخل دانشکده با تصورات قبلی‌اش، یا شاید با آرمان‌هایش کیلومترها فاصله داشت. پس به دانشکده ادبیات آمد. آن زمان هم در صحن دانشگاه تظاهراتى انجام می‌شد. اما «رکن‌الدین خسروى» و دوستانش هم انجمن ادبى تشکیل داده بودند و او همواره می‌خواند و می‌خواند: «صادق هدایت»، «چخوف»، «گورکى»، «داستایفسکى»، «برنارد شاو»، همینگوى و البته نسل جدید شاعران، نیما یوشیج، اخوان، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایى و … و گاه‌گاهی به یمن بلیت‌های رایگان یکى از اقوام به دیدن نمایش‌های لاله‌زار هم می‌رفتند، تئاتر «سعدى»، «نوشین»، «گرمسیرى» و … اما هیچ تصورى از رفتن به‌سوی تئاتر نداشت! اصلاً! ولى داستان می‌نوشت. داستان‌های کوتاه! و چه حیف که بعد از ۲۸ مرداد ۳۲ هیچ‌یک از این داستان‌ها نماند. خودش می‌گوید: «بعضى از آن‌ها را خیلى دوست داشتم. از آن کارهایى بود که می‌خواستم بعدها رویشان کار کنم اما حیف که نماندند!» و هیچ اشاره‌ای نمی‌کند که سوختند، جا ماندند یا گم شدند! هیچ!

در امواج سیاسى فضاى آن سال‌ها، کسى به نام «عزیزى» از دوستان «خسروى»، دانشجوى زبان فرانسه بود که در تئاترهاى لاله‌زار هم‌بازی می‌کرد و در مجله سندیکاى هنرمندان تئاتر، درباره استانیسلاوسکى مطلب می‌نوشت. شاید به یمن ارتباط با این دوست «خسروى» شهامت ورود به فضاى تئاترى را پیدا کرد و پس از کودتاى ۲۸ مرداد، با جمعى از دوستان یک گروه تئاترى تشکیل دادند و در خانه یکى از دوستان، به بهانه نمایشنامه خوانى جمع می‌شدند که البته آن جمع هم توسط نیروهاى انتظامى پراکنده شد.
اما در سال ،۱۳۳۴ پروفسور «دیویدسن» به ایران آمد و به تدریس تئاتر پرداخت و یکى از مراکز تدریس او، انجمن ایران و آمریکا بود که اصلاً از طرف آن‌ها به تهران دعوت شده بود. مسئول فرهنگى ـ هنرى این انجمن، دکتر «مهدى فروغ» بود.
دکتر «فروغ» در اولین دیدار با «خسروى« از مشکلات و سختی‌های کار تئاتر گفت و با این همه «خسروى» در این کلاس‌ها حاضر شد، هرچند که نمی‌دانست پس از آن چه سرنوشتى خواهد داشت؟ در آن کلاس‌ها افراد دیگرى هم بودند، ازجمله «جعفر والى»، «بیژن مفید»، «جمیله شیخى» و …
در این کلاس‌ها با سیستم استانیسلاوسکى، بداهه سازى، کار روى شخصیت، کارگردانى، زیبایی‌شناسی تئاتر، نورپردازى و … آشنا شدند و البته هنوز هم «خسروى» جزوه‌های آن کلاس‌ها را با ترجمه «دکتر فروغ» دارد.
پس از اتمام این دوره به پیشنهاد تعدادى از آن افراد، دکتر «فروغ» کلاس‌ها را ادامه داد و مبناى تمرین و تجربه را بر پایه متن «پدر» اثر «آگوست استریندبرگ» با ترجمه خودش قرار داد. دکتر «فروغ» بر نظم و انضباط هنرپیشه، بیان، تنفس و… تأکید بسیار داشت و یک کار را چندین بار دورخوانى می‌کردند. اما این کلاس در نیمه‌راه تعطیل شد. پس از آن طى تماسى از سوى اداره هنرهاى زیبا از دکتر «فروغ» خواستند براى تأسیس اداره تئاتر، نمایش «پدر » را اجرا کند و این نمایش، یک‌شب در تالار وزارت فرهنگ و هنر سابق به روى صحنه آمد.
در این سال‌ها «خسروى » هم دانشگاه می‌رفت و هم در دبستانى در جنوبی‌ترین نقطه تهران تدریس می‌کرد که دکتر «فروغ» ساختمانى را براى تشکیل اداره تئاتر در خیابان شاه‌آباد سابق اجاره کرد و پس از آن «خسروى » از آموزش‌وپرورش به اداره هنرهاى زیبا منتقل شد. روزهاى اول «خسروى » فقط در اتاق‌های خالى راه می‌رفت تا اینکه این اداره تحت عنوان اداره هنرهاى دراماتیک، در سال۱۳۳۶ تشکیل شد و مکانى براى تحولات جدید تئاتر ایران و متن‌هایی از «بکت»، «پینتر» و… به روى صحنه آمد و فعالان تئاتر آن زمان ازجمله والى، نصیریان، انتظامى، عباس جوانمرد، جمیله شیخى، فخرى خوروش، مهین شهابى و… آنجا مشغول به کار شدند.
اولین کارى که «رکن‌الدین خسروى » در اداره هنرهاى دراماتیک کارگردانى کرد، نمایشنامه «جایى که صلیب گذاشته شد» یوجین اونیل با ترجمه «ایرج پزشک نیا» و با ترجمه «جمشید مشایخى» و «پرویز فنى زاده» بود.
در سال۱۳۴۲ از طرف اداره هنرهاى دراماتیک براى شرکت در کلاس‌های دوره‌ای آموزش بازیگرى و کارگردانى سازمان تئاتر انگلیس عازم شد و پس از آن با تأسیس دانشکده هنرهاى دراماتیک در تهران، «خسروى» هم همراه با محمدعلى کشاورز، «ابراهیم مکى» و… بر سر کلاس‌ها نشست. البته از سال سوم، وى در همان دانشکده شروع به تدریس کرد. ابتدا به‌جای دکتر فروغ و سر کلاس‌های او و پس از اتمام دوره لیسانس به‌صورت مستقل به تدریس پرداخت.
در همین دوران بود که با نمایشنامه‌های «اکبر رادى» آشنا شد و نمایش « از پشت شیشه‌ها» از دست‌نوشته‌های او را به روى صحنه آورد. پس از اجراى «از پشت شیشه‌ها» خسروى براى شرکت در مدرسه «دراماسنتر» با مدیریت افتخارى «پیتربروک» به انگلستان رفت.
«همه شهرت آن مدرسه، به خاطر استاد سوئدى به نام «یات ملکوم» بود که در جوانى بالرین خیلى معروفى بود و تخصصش در حرکت و کیفیت حرکت انسان بود و کتاب‌های زیادى در این زمینه نوشته بود. در انگلیس تنها کسى بود که در این زمینه تخصص داشت و درباره انواع حرکات، حرکت درونى، حرکت بیرونى، شخصیت‌ها و رنگ حرکات آن‌ها و… تدریس می‌کرد. البته کلاس بسیار سختى بود که همه از آن کلاس می‌ترسیدند.»
به هر حال آن کلاس ۲۵نفره با ۸نفر در ترم آخر به پایان رسید. با حضور «رکن‌الدین خسروى» یک خانم خارجى و ۶نفر هنرجوى انگلیسى. معمولاً و افرادى از آژانس‌های بازیگرى در جلسات پایان‌ترم، حضور می‌یافتند تا با هنرجویان مستعد، قرارداد ببندند و البته پیشنهاداتى هم به «خسروى» شد اما وى بعد از اتمام تحصیلات بلافاصله به ایران بازگشت. پس از بازگشت، دیگر دکتر «فروغ»، رئیس اداره تئاتر نبود اما رئیس دانشکده هنرهاى دراماتیک بود خسروى پس از بازگشت نمایشنامه «لبخند باشکوه آقاى گیل » نوشته «اکبر رادى» را با حضور جمیله شیخى، محمدعلى کشاورز، آذر فخر، محمد مطیع، منوچهر رادین، آهو خردمند و سهراب سلیمى روى صحنه برد و پس از آن تمرین «محاکمه ژاندارک» را با بچه‌های دانشکده هنرهاى دراماتیک؛ آزیتا حاجیان، بهروز بقایى، آرمان امید، حسین هاتفى، جمشید جهان زاده و… شروع کرد و…
پس از انقلاب نمایش «گوشه‌نشینان آلتونا» نوشته «ژان پل سارتر» را در تالار سنگلج به روى صحنه برد و در اواخر سال،۵۹ از سوى اداره تئاتر، دعوت به بازنشستگى و استعفا شد و دیگر کار نکرد.
تا سال‌های بعد که «على منتظرى» به ریاست مرکز هنرهاى نمایشى منصوب شد و در برنامه‌ای در تئاتر نصر، از همه پیشکسوت‌ها دعوت به کارکرد و سال۱۳۶۷ «رکن‌الدین خسروى» تصمیم گرفت نمایش «تولد» نوشته «آرمان گاتى» را به روى صحنه بیاورد. ابتدا قرار بود تالار وحدت را در اختیار گروه قرار دهند. بعد وعده «چهارسو» را دادند و درنهایت به تالار موزه آزادى رسیدند. تالارى بدون تجهیزات نورى، آن هم براى نمایش درباره جنگ گواتمالا با بازی‌های نورى فراوان!
از سوى دیگر هنگام حملات جنگى بود و این تالار هم به فرودگاه تهران نزدیک. به همین خاطر همه چراغ‌ها خاموش بود و در آن تاریکى و برف شدید، «رکن‌الدین خسروى » مانده بود که تماشاگران چگونه وارد سالن می‌شوند. حتى پیش‌بینی کرد که اگر کسى براى دیدن نیامد، کار را تعطیل کند. اما در همان شرایط، سالن پر از جمعیت بود و این نمایش به مدت دو ماه به روى صحنه رفت. و پس‌ازآن اجراى «کوهولین» به مدت ۲روز در فرهنگسراى نیاوران، ادیپوس، باغ آلبالو و…
تا سال۷۵ که به لندن مهاجرت کرد و هنوز هم به این هجرت ادامه می‌دهد.
«دیگر وضعیت هم از نظر کار تئاترى مشکل شده بود و هم فضاى مناسبى براى آموزش و تدریس وجود نداشت. من هر نمایشنامه ایرانى را که براى اجرا پیشنهاد می‌دادم. رد می‌کردند و همیشه نگران این بودم که در این شرایط چه می‌شود کرد.»
اما این روزها هم، اگر در لندن تئاتر کار نمی‌کند. یادداشت‌هایش را جمع‌آوری می‌کند و دستى به سروگوش پژوهش‌هایش می‌کشد. دست‌نوشته‌هایی درباره بازیگرى تئاتر، کارگردانى تئاتر، تاریخ ادبیات نمایشى یونان، بنیاد نمایش‌های آیینى و ترجمه‌های از داستان‌های کوتاه آمریکاى لاتین و افسانه‌های ژاپنى و…
و البته هنوز هواى تئاتر ایران را دارد و کتاب‌های منتشرشده در حوزه ادبیات نمایشى این سال‌ها را دنبال کرده است.

***

در ۲۷ شهریور ۱۳۸۹، به همت انجمن بازیگران خانه تئاتر ایران مراسم بزرگداشتی برای خسروی با شرکت بازیگرانی چون اکبر زنجان‌پور، رؤیا تیموریان، بهزاد فراهانی، صدیق تعریف، بهروز بقایی و … برگزار شد.
انجمن سخن در تاریخ ۸ ژوئن ۲۰۱۲ مراسم بزرگداشتی با حضور پرویز صیاد، مجید بهشتی، پرویز جاهد، محمود کویر و … در دانشکده سواس لندن برگزار کرد.
یکی از سالن‌های تماشاخانه سه‌نقطه در تهران به نام رکن‌الدین خسروی نام‌گذاری شده است. این تماشاخانه در ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ با پیامی از خسروی افتتاح شد.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com