یک روانکاو بالینی لاکانی چگونه کار می کند؟
برای پاسخ به این پرسش، می بایست ابتدا ژاک لاکان، روانپزشک و روانکاو فرانسوی را شناخت و به نظریه های او از راه بررسی نوشته ها، سمینارها و تجربیات بالینی، گروهی و آموزشی او تا حدودی دست یافت. در این راه نیازمندیم تا برداشتهای او را از ساختارگرایان نیم دوم قرن بیستم مثل …
نوشتههای مرتبط
یک روانکاو بالینی لاکانی چگونه کار می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، می بایست ابتدا ژاک لاکان (Jacques Lacan)، روانپزشک و روانکاو فرانسوی را شناخت و به نظریه های او از راه بررسی نوشته ها، سمینارها و تجربیات بالینی، گروهی و آموزشی او تا حدودی دست یافت. در این راه نیازمندیم تا برداشتهای او را از ساختارگرایان نیم دوم قرن بیستم مثل زیگموند فروید و فردیناند سوسور، و نیز مکتب روانپزشکی بی نظیر فرانسه بیشتر بشناسیم. و اینجاست که متوجه می شویم کار تا چه پایه دشوار است و نیازمند پیگیری.
این سومین بار است که من در برابر صاحبنظرانی که زحمت دنبال گرفتن این سخنان را به خود تحمیل کرده اند، با این پرسش روبرو می شوم. دفعات قبل بسیار ساده تر بود. نخستین بار در انجمن فرهنگی اجتماعی در فرانسه می بایست به زبان فارسی با هم میهنانی که آشنایی زیادی به زمینه های نظری و عملی کارکردهای روانپژوهان، روانشناسان، رواندرمانها، روانپزشکان و روانکاوان نداشتند سخن بگویم. جایی که سخن گفتن از روان، با سخن از آسیب روانی و سخن از جنون هم سطح است، بویژه که در ذهن همگان، معمولاً “جنون به همه مربوط است جز به من و اطرافیان من”. البته مخاطبین آن روز با پیشداوریهای ظریف و پنهانی که در فضای فرهنگی ما شناور است به من گوش دادند و من در آن فرصت امکان یافتم کمی آبروی روانشناختی را زنده کنم. دومین بار در دوران تدریس در دانشکده پزشکی پاریس بود که به همین موضوع پرداختم، با این تفاوت که این بار حرفهایم به زبان فرانسه و برای دانشجویانی بود که به پایه های سکسوآنالیز یا روانکاوی در خدمت آسیبهای روابط جنسی تا حدودی آشنایی داشتند. اگرچه دراینجا نیز می بایست زیربناهای نظری و ظرافتهای اختلاف روش لاکان با مکاتب دیگر روانکاوی، چون جلسات روانکاوی کوتاه مدت و متغیّر و یا نقش حضور و تعبیر روانکاو را روشن سازم. اما اینبار فقدان رابط حضوری(این سخنرانی با اسکایپ و از راه دور انجام گرفته است)، فقدان پایه های مشترک دانسته ها و زبان و واژه ها، فقدان شناخت مشترک ما از یکدیگر بر دو مشکل پیشین می افزاید.
امروز، با توجه به زمان محدود و برای شروع آشنایی، نخست به میدان روانشناختی، و رابط دال و مدلول می پردازم چرا که هر دو این میدانها هم پایه های اساسی کار روانکاوی بویژه مکتب روانکاوی لاکان است و هم چالش سخنرانی امروز. سپس به عنوان یک روانکاو بالینی مکتب لاکان، از نسل دوم، به لاکان و مبانی نظری، بالینی و کاربردی او می پردازم و پایه های عملی روانکاوی او را می شکافم. همینجا باید بگویم که من شاگرد ژان فورتون هستم که او خود یکی از دوازده شاگرد نزدیک لاکان بود.
پیچیدگیهای روانشناختی و حوزههای عملکرد آن: کاربردِ کلم “روان” در زبان پارسی معادل “PSY” در زبانهای اروپایی را میتوان نعمت زبان پارسی دانست. این کلمه هم میتواند در قبال مفهوم “دستگاه روان” – یا ساختار عملکرد روان – مورد استفاده قرار گیرد و هم به عنوان پسوند و یا پیشوند برای کلی مفاهیمی که به شکلی با روان سر و کار دارند، همچون روانکاوی، روانشناسی، روانپزشکی، رواندرمانی یا روانشناختی. چرا که این کلمه در عین حال چون اسم مصدر فعل “رفتن” هم هست، این رابطه را به شکلی در جاری بودن مفهوم “روان” می رساند. به شکلی که “روان” هم در ماست، هم با ماست و هم در جایی دیگر. این مکان در اسطورههای ایرانی به شکلی زمینی ـ آسمانی است و در فرضیههای نوین روانکاوی مکتب لاکان همان دیگر یا دیگری یا دیگران است.
اگرچه پیچیدگیهای روان آدمی، تنها مورد بحث علوم به مفهوم امروزی آن نیست، ولی میتوان آنچه را که به شکل رسمی در محدود علوم و در دایر روانشناختی تعریف شده است بر چهار گروه تقسیم کرد: روانپزشکی، روانشناسی، رواندرمانی و روانکاوی. این تقسیمبندی بطور موقت به ما امکان می دهد تا در این مختصر میدان عملکرد روانشناختی را بیشتر بشناسیم. شناخت آنچه را که به روان مربوط میشود، روانشناختی بنامیم با این فرض که میدان کارمان را به زندگی روزمره و منطق لمس محدود کنیم. چه محدود شناخت روان، از طرفی به شناخت کلی دستاوردهای انسانی ـ از اختراع کلام و خط تا عرص اسطورهشناسی، هنر و ادبیات از دورترین زمانها تا به امروز بازمیگردد. در این زمینه، فلسفه، عرفان، مذهب، باورهای مردمی، و حتی دعانویسی و جادو نیز جای می گیرند. از طرف دیگر، اگر بخواهیم چندان دور نرویم، دامن روانشناختی تا زبانشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و علوم شناخت نیز گسترده می شود. و چون روان بر تن استوار است، روانشناختی تا عصبشناسی هم پیش میرود، در واقع روان انسان در میان سه شاخص عمده گرفتار است: گذشت آدمی، آدمی در جمع دیگران و بدن آدمی و ساختار عصبی آن.
سعی میکنیم با تعریف این چهار مفهوم کاربرد عملی روانشناختی و ذکر چند مثال مطلب را روشنتر کنیم:
۱- روانپزشکی، که به شکل تاریخی و در محدود عملکرد پزشکی است و شاخهای است در دنبال پزشکی مغز و اعصاب. در روانپزشکی با تقسیمبندی بیماریها بر اساس تظاهرات خارجی آن بیماریها سر و کار داریم. هدف، تشخیص بیماری و درمان آنست. بیماریهای روانی در محدود روانپزشکی میتوانند ریشههای خود را به شکلی، از بدن، از سلسله اعصاب یا عملکرد ناقص مغز به همراه بیاورند. بیماریهایی که ریشه در عوامل مادرزادی دارند یا مشکلاتی که پس از تولد ایجاد شده است؛ مثل ضایعههای مغزی، عدم کارکرد صحیح سیستم حافظه، سیستم تشخیص یا ساختار شناخت.
در روانپزشکی امروزی برای درمان ناهنجاریها، به ریشهیابی مشکلات جسمی- عصبی پرداخته از روان درمانی تا تغییر محیط زیست، هنردرمانی و… استفاده می کنند ضمن این که به داروهای شیمیایی نیز جای ویژهای در آرام کردن فضای ذهن بیمار میدهند.
در اوایل قرن بیستم، هنوز بخشهای بیماریهای اعصاب و مغز و روان در بیمارستانها از هم جدا نشده بودند.
۲- در روانشناسی، رفتار فرد مورد تحلیل است. رفتار فرد در خانواده، محیط آموزشی، محیط کار، با دوستان و آشنایان. لذا از این علم در هرجا که “رفتار فرد” نقش دارد، استفاده میشود، چون استخدام در مؤسسات، روابط عمومی، علوم آموزشی یا تنظیم رابط فرد با دیگران در محیط اجتماعی. روانشناسی در حالتهای بالینی فرد را در مقابل آینهای از رفتارش با جامعه و دیگران قرار میدهد. در بازسازی افرادی که یا به دلیل نقص مادرزاد یا حوادث و بیماریها دچار اختلالات رفتاری یا ذهنی هستند، روانشناسی نقش عمدهای دارد. از طرف دیگر، مطالع مسایل اجتماعی بدون در نظر گرفتن رفتار فرد در مقابل اجتماع عملی نیست (روانشناسی اجتماعی)، روانشناسی، با کار گروهی، بر فعالسازی مجدد فعالیتهای ذهنی بیماران بسیار مؤثر است. فعالیت مهم دیگر روانشناسی در زمین مسائل تحقیقی است که به علوم شناخت و علوم رفتاری وابسته است.
۳- رواندرمانی با پشتوان تجربه و با استفاده از گفتگو تلاش دارد که فرد را در مقابل ناهنجاریهای موضعی خود قرار داده و او را به سمت راه حلی قابل قبول هدایت کند. در پارهای از مؤسسات (و هر گاه که ضروری است)، روانپزشکان برای برطرف کردن ناهنجاریهایی از قبیل اضطرابها، سرگردانیهای موقت، پریشانیهای موقت، از رواندرمانی سود میجویند.
۴- روانکاوی، عملکرد جدیدی است با سابق کمتر از صد سال. روانکاوی به گفتار فرد بر روی دیوان مطب روانکاو توجه دارد.
روانکاو در رابط فرد با ناخودآگاه او عمل میکند. حوز عملکردش همچون قرار دادن آینهای است در مقابل گفتار فرد تا از این طریق و در طولانی مدت (معمولاً بین پنج تا ده سال) فرد از طریق بازگویی آنچه به ذهنش میرسد (تداعی آزاد)، بر شیو کارکردِ ناخودآگاه خویش آگاهی یافته و در این میان به ریش ناهنجاریهای احتمالی رفتار خود دست یابد. بسیاری از ناهنجاریها با شناختِ ریش آنها “حل” میشوند. روانکاوی از طرف دیگر به شناخت قدرتهای درونی و خفت فرد یاری میرساند. امروزه یکی از مهمترین موارد استفاد روانکاوی، در جوامع غربی رواج دارد. چون نوعی آماده سازی است برای حرکت فرد به سمت و سویی دیگر با شناخت عمیقتر از نقاط ضعف و قدرتِ خود، همچون ناخدائی که با افزودن قدرتِ دید خود، کشتی را در طوفانها بهتر هدایت میکند.
آموزش روانکاوی را بیشتر به آموزش استاد- شاگردی تعبیر میکنند. چه اگر روانکاو خود از مرحل دراز کشیدن روی دیوان و اقدام به کاوش روان، یا ریشهکاوی “ناخودآگاه” خود نگذشته باشد، چگونه میتواند راهنمای فردی دیگر باشد. در روانکاوی با دو پدیده روبرو هستیم: میتوان براساس نظریههای روانکاوی، نوشتهها، گفتار و آثار هنری را کاوید و زاوی جدیدی در مقابل شیو تحلیل و تعبیر هنر و ادبیات گشود. از این روست که امروزه روانکاوان در گروههای تحقیقی بسیاری از مؤسسات آموزشی، دانشگاهها و مراکز تحقیقی حضور دارند.
نمادپردازی، سخن، واژه و رابط دال و مدلول: پیام گفتاری یا شفاهی یا همین حروف، همین واژه ها و یا شکل دالی آنها، همیشه به مدلول تبدیل نمی شوند، مگر در قالب فرستنده و گیرنده و حامل. “من” نمی تواند به جز از “خود” بگوید. هر واقعیتی از صافی حقیقت این “من” می گذرد. در نگاه روانکاو؛ نگاهی که بر حضور “من” در درون فرد، اعتقاد دارد، پرسشهای بالا باز هم پیچیده تر می شود. آنچه که زمینه های ساختار روانی، محیط خانواده، مدرسه، کوچه و خیابان، هویت “من” را در چند سال نخستین زندگی، در درونِ فرد ساخته اند لایه ایست که حتی از دخالت و اراده و نظارت “من” خارج می شود. و این همانست که آنرا ضمیر ناخود آگاه می نامیم.
نقش واژه ها: یکی از مشکلات فرهنگ گفتاری و نوشتاری در محیطهای بسته آنست که امکان جاافتادن رابط دقیق دال و مدلول وجود ندارد. چرا که در گفت و شنید، نوشتن و پاسخ دادن، و در محیطی زنده و جوشان و همیشگی است که ارتباط محکم شده و همه گیر می شود و در واقع میزان رفت و آمد واژه ها و بارهای معنایی آنها چنانست که زبان زنده می ماند و معنی کلمات در افرادی که به آن زبان سخن می گویند به سمت هماهنگی و همگنی بیشتری می رود. هرچند می دانیم که هرگز مدلولها در اذهان آدمیان کاملاً یکی نخواهند شد. دالها و مدلولها در نظام اطلاعاتی هر فرد (به استثنای افرادی که گرفتار آسیبهای سنگین روان پریشی هستند) هماهنگ است. این پدیده به هر شهروندی امکان می دهد تا در رابطه با دیگر شهروندان از ضوابطی سود جوید که مورد قبول همگان است. ازهمینجاست که مرزهای آزادی هر شهروند تعریف قابل قبولی برای او و دیگران می یابد و امکان همزیستی میسر می شود. نظام اطلاعاتی درونی ما، شاید تنها موجود زند غیرمادیست. اگر چه کارکرد و بقای آن بستگی به حیات ما دارد، ولی مستقل از ما به زندگی خود ادامه می دهد و تا آخرین لحظ حیاتمان نیز تغییر می کند؛ کم یا زیاد، آهسته یا تند، مداوم یا بتدریج. در نتیجه ارتباط نظامهای اطلاعاتی ما که از مجموع دالها و مدلولهای هماهنگ و مرتبط تشکیل شده اند، در ارتباط با یکدیگر، فعال مانده و هماهنگ می شوند.
مرزهای دال و مدلول در نهاد نمادپردازی است. از همان زمان که ساده ترین واژه چون آب، در ذهن کودک تشنگی، در ذهن باغبان جوی آب، در ذهن دریانورد دریا و در ذهن پژوهشگر فرمول شیمیایی آنرا تداعی می کند؛ این پرسش که از کدام آب سخن می گوییم ضروری است. همچنان که هنگام صحبت از مفاهیمی نظیر دین و مثلاً هنگام صحبت از اسلام سؤالی چون از کدام اسلام سخن می گوییم نیز بُعد تازه ای می یابد. با تغییر نسل، با گسترش جهان فرهنگی و شناخت بیشتر انسان و پیرامونش، با افزایش محیط آرزوها و طرحهای ما، نیازها هم تغییرمی کنند، دالهای تازه ای آفریده می شوند و در نتیج آن حجم مدلولها نیز گسترش می یابند. دالها در فرهنگهای گوناگون ادغام می شوند. پیش از پیدایش آب نوشیدنی در لوله کشیهای شهری، دال آب، مدلول آب درون لوله ها رابه ذهن نمی آورد.
اگر زیگموند فروید، انسان را در حوزههای فراتر از “تن”، تا اعماق اسطوره شناسی، فرهنگ شفاهی و هموسپین – سپین مورد مطالعه قرار داد، ژاک لاکان، زبان، ساختار آن، واژه و به ویژه تصویر صوتی واژه (دال) را عنصر اساسی کار خود قرار داد و با کشف عمد خود و رسیدن به این که “ناخودآگاه ساختاری چون زبان دارد” بگونهای روان آدمی را در میدان انسان سخنگو، انسان آرزومند، انسان عامل و فاعل، مورد بازبینی قرار داد. آشنایی او با ساختارگرایان نیم اول قرن بیستم، ابزار اولیه را در اختیارش گذاشت تا بهره گیری از توپولوژی (دانش مکانشناسی، علم مطالع وضعیت همسایگی) و فرمول سازی منشعب از ریاضی مدرن را، چون ابزاری در خدمت آموزش و فراگیری، با کشفیات خود همراه سازد.
چند نمونه از رابط دال و مدلول: جان کلام فرضی روانکاوی معاصر در اینست: “همه چیز زبان است”. ساختار ناخودآگاه آدمی چون ساختار یک زبان است. (زبان مادری و رابط طفل با مادر و شکلگیری ناخودآگاه در اولین سالهای زندگی). نشانهها یا تصاویر صوتی مجموعهای را میسازند که همانند یک “متن” ناخودآگاه ما را مینویسند. این “نشانهها” از فردی به فردی منتقل می شوند، چنان که نمیتوان به درستی دانست چه کسی صاحب این نشانههاست و اینچنین است که با “صرفهجویی در گفتار” و “چندپهلوسازی” و “خلاصه و ایجازگویی” و استفاده از “بازی با کلمات و مفاهیم” و خلاصه آنچه که در عرص ادبی به شعر و معماری کلام معروف است و در عرص زندگی روزمره به ضربالمثل و لطیفه و لغز و دشنام و غیره، عملاً مجموعهای از “نشانهها” در فضای جاری بین “فرد- فرد” ما زندگی میکنند که پای فرهنگ امروز و اسطور دیروزند.
ما در این راه دراز می آموزیم که گرفتار بازی “دالهای” خویش نشویم، به خود امکان دهیم تا جهان ذهنی خویش را جدی بگیریم، و نیز خوابها و فانتاسمهای خویش را، و باز هم جلوتر رفته و به هذیانها نیز حساس شویم، در واقعیت دیگران خود را گم کنیم، چون دیگر دیگری. این نامریی را در حبابی که تصویر جهانی مجازی به ما هدیه می کند بنگریم، در این “بالماسکه” بزرگ و شبک تارهای نامرئی که افراد را به هم مرتبط می کند تا از آنها مجموعه های جدانشدنی دیگری بسازد، همچون مجموع تصویرهای صوتی، واژه هایی هم اختراع شده تا توسط ما خالقان نمادها بکار گرفته شود، این نمادها سیال هستند و چنان با آزادی به اینطرف و آنطرف می روند که نمی توان دانست کدام آنها از آن کیست. گویی ما این نمادها را به وجود می آوریم، آنها را به دیگری منتقل می کنیم، در آنها غوطه می خوریم، و سرانجام آنها را از خاطر می بریم تا در وقتی دیگر بکارشان گیریم. و در نهایت به آن حد و مرز معروف برسیم، به آن نقط هستی که مجموع این نمادهاست و بر خلاف تصور آنچنان هم ثابت نیست.
لاکان در اندیش خود سه عنصر امرواقع, نماد و خیال را مبنای کار قرار می دهد، گویا که امر واقع تنها از راه حواس ما قابل درک است، نمادسازی که از ژست و حرکت شروع شده و با بکارگیری اشیاء و اختراع واژه و زبان کامل شده و همپای خیال که همان ادام فانتاسم نخستین پس از تولد است، به ما امکان می دهد تا رسیدن پاسخ به نیازهای بدن، صبر و تحمل داشته باشیم. هر واژه از دوپار جدا ناشدنی چون دو روی یک سکّه شکل می گیرد: تصویر صوتی یا صدائی که برای بیان واژه بکار می بریم (دال) و دیگری مفهوم و مرادی که در پشت این واژه پنهان است (مدلول). نمون زیبا، واژ شیر است با سه مدلول؛ شیر آب و شیر شتر و گاو یا حیوانات دیگر و شیر جنگل.
من اما از چه جایگاهی سخن می گویم: بیگمان سد بیستم میلادی را دو دریافت بزرگ روشن کرده است. نخست زیگموند فروید نشان میدهد که آدمی را “ناخودآگاهی” است که چون بیگانهای در درون، رفتار و کارکردی جداگانه دارد. سپس اینشتن با شناخت و درک قانونمندی آزاد شدن انرژی در نهاد اتم، آدمی را به بمب اتم و استفادههای دیگری از این انرژی رساند. کشف اینشتن به آسانی به پهن فناوری، علوم دانشگاهی و عرص دانش همگانی راه یافت (چه بر پای تجرب ساده و رابطه و منطق شناخته شد علت و معلولی قرار داشت)، اما دریافت فروید تا همهگیر شدن و درست شناخته شدن، هنوز هم، پس از گذشت صد سال، راهی بسیار طولانی در پیش دارد. این نظری مهم در جوامع بیشماری بدلیل مقاومتهای مذهبی، سنتی، سیاسی، عقیدتی و ایدئولوژیکی، یا ناشناخته یا بدشناخته مانده است. بیگمان، شناخت دقیق و عمیق دریافتهای فروید و پیروان او چون ژاک لاکان، به کمک ترجم آثار اینان توسط روانکاوان بالینی که از نزدیک با این مفاهیم سر و کار دارند و نیز تجرب بالینی (میان فرد و روانکاو و در رابطه با گفتار فرد)، از راههای اصلی شناساندن این نظریه در جوامعی چون ایران است. البته همینجا می خواهم ذکر کنم که ترجم کتاب تلویزیون, مصاحبه ای از ژاک لکان که برای اولین بار سال گذشته توسط انتشارات ابتکار نو در تهران، به صورت دو زبانه به فارسی و فرانسه، چاپ شد.( معرفی این کتاب در پاورقی)
من نیمه ای از زندگیم را در ایران و نیم دوم را در فرانسه گذرانده ام. در نیم اول دو مراد علمی داشتم، اینشتن و فروید. در آن زمان فرصت شناخت فروید میسر نشد. نه ترجمه ها به راه بودند و نه محیط علمی همراه. به خاطر دارم در برنامه های رادیو ایران، برای نخستین بار با مفهوم ناخودآگاه آشنا شدم، با برنام رادیویی دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی که همیشه در آغاز بحث خود این شعر حافظ را می خواند: در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم و او در فغان و در غوغاست. در فرانسه، با دستیابی به دنیای معرفت روانشناختی، با ولع بسیار فروید را پی گرفتم. و اکنون می توانم حاصل بیش از بیست سال آموختن و آشنایی با روانکاوی و با فروید و لاکان، و تجربیاتی ناشی از سالها کار مداوم در این زمینه را بیان کنم. من بعد از ده سال تجرب روانکاوی شخصی و طی کردن دوران عبور از فردی که روانکاوی می شود به روانکاو بالینی زیر نظر مستقیم یکی از شاگردان نزدیک لاکان، ده سال پذیرش مسئولیت آموزش انجمن روانکاوان منطق لیموزن فرانسه، چندین سال آموزش و تجربه های گوناگون درانجمن بین المللی روانکاوان لاکانی و آموزش در جلسات معرفی و بررسی بیماران در بیمارستان سنت آن در پاریس، موفق شدم پایان نام دانشگاهی ام را در مورد روانکاوی در خدمت سکسولوژی در دانشکد پزشکی پاریس تدوین کنم. اکنون بعد از آموزش چندین روانکاو، برگزاری همایشها و سخنرانیهایی به زبانهای فارسی و فرانسه، و همکاری در تأسیس انجمن روانپژوهان فرانسه می توانم نظراتم را به گونه ای که در زیر می آید خلاصه کنم:
ـ نخست آن که، روانکاوی بالینی عبور از یک بیابان است با راهنمایی یک روانکاو که دست فرد را می گیرد تا از مراحل گوناگون عبور کند، تا آنجا که فرد مستقل شود و به راهش ادامه دهد و بتواند آرامش و صلح درونی را به خود و نزدیکان و پیرامونیانش هدیه کند و یا حتی در مسند روانکاو بنشیند. در این رابطه روانکاو هر بار مجبور است که خود نیز همراه بیمار از بیابان بگذرد، و در این گذر است که هر بار روانکاو خودِ دیگری می یابد. چرا که هر فرد انسانی چون کوه یخیست که نیم بزرگتر آن زیر آب است و تا غواص نباشی آن را نخواهی دید. هر فرد آدمی جواهریست یگانه، یکبار بدنیا می آید و در حجم فضا و مکان یکبار زندگی می کند. این حجم یگانه است و تجرب آن نیز.
ـ دیگر این که، روانکاو با دسترسی به غنای همراهی دیگران، با ورود به دنیای خواب و رؤیا و خیالات و زندگی هر روز آنها، با شناختن سرخوردگیهای آنان، به چگونگی شکل گیری و روابط این پدیده ها آنهم از درونِ درون، آنهم برای انسانهای گوناگون؛ جوان و پیر و زن و مرد و کوچک و بزرگ پی می برد، و حجم حضور خود را در هستی گسترش می دهد. در مقابل، دیگران و حجم حضورشان در هستی نیز در حجم زندگی او وارد می شوند.
ـ به یُمن کشف فروید، می دانیم که هر آدمی در طول حیات خود از تولد به بعد کلیت پیدایش آدمی را تجربه می کند، روانکاو با همراهی صدها “دیگری”، این حجم را بارها و بارها می پیماید. حضور روانکاو بتدریج با حضور آدمی در هستی پیوند می خورد، دورنگری، ژرف اندیشی، مدارا و عشق را تجربه می کند و امکان آن را می یابد که بر حضور یگان خود چون حضوری منحصر بفرد و در عین حال وجود همگانی خود چون عضوی از سیزده میلیارد آدمیزاد تاکنون بدنیا آمده پی ببرد و این امکان را می یابد که به گفت فروید به مقام تصاعد، به بالا برشدن فرهنگی برسد، چه خوشبختانه در زبان شیوای فارسی، فرهنگ، همان دانش بالارونده است.
ژاک لاکان کیست؟
ژاک لاکان (۱۹۰۱ ـ ۱۹۸۱) روانپزشک و روانکاو فرانسوی، بیگمان یکی از ادامه دهندگان برجست راه زیگموند فروید است. خود او میگوید: “کسی است که فروید را خوانده است” . آثار لاکان بر مدارس روانکاوی در فرانسه و سپس در آمریکای لاتین بیشترین تأثیر را گذاشته است. او بر شکلگیری و کارکرد ناخودآگاه تاکید می ورزد. در سال ۱۹۵۳ ژاک لاکان از انجمن روانکاوان پاریس جدا می شود و مدرسه ای به نام “مدرس روانکاوی فرانسه” بنیان می نهد، این مدرسه سپس به “مدرس فرویدی پاریس” تغییر نام می دهد. از آن تاریخ به بعد، بحث و مجادله میان پیروان لاکان و دیگر وابستگان فروید ادامه یافته است.
اساس اختلاف این دو اندیشه هم پایههای نظری دارد و هم پایههای بالینی و اجرایی. ژاک لاکان، اهمیت دال و نماد آن را در ناخودآگاه برشمرد و بر حضور انسان سخنگو و هوسمند تأکید کرد. او فرمول “ناخودآگاه ساختاری چون زبان دارد” را مطرح می کند. لاکان ساختار ناخودآگاه را نیز چون زیگموند فروید بر همان سه پای رواننژندی، روانپریشی و کژنهادی میگذارد.
در مراحل اجرایی روانکاوی تعداد و مدت جلسات در مدارس گوناگون می تواند متفاوت بنظر آید. پس از پرورش چندین نسل روانکاو بالینی، لاکان در سال ۱۹۸۰ مدرس خود را منحل کرد. شاگردان او از آن تاریخ انجمنهای روانکاوان گوناگونی را در سطح فرانسه و جهان به وجود آوردهاند. مجموع آثار باارزش او شامل پایان نام پزشکی، بیش از بیست و هفت سمینار، چندین کنفرانس و یک مصاحبه، و مجموعه ای از نوشتهها و مقالات چاپ شده در دو جلد زیر عنوان “نوشتهها” و “دگرنوشتهها” است. سمینارهای ژاک لاکان که همگی مکتوب شد درسهای شفاهی او هستند، اکثراً تاکنون چاپ شدهاند. مخاطبین او روانکاوان هستند ولی آموزشهای او از این فراتر می رود. نمی بایست الزاماً روانکاو بود تا سخن لاکان را فهمید.
امروزه اندیشههای او در رشته های گوناگون دانشگاهی یا فلسفه، زبانشناسی، نقد ادبی و هنری، زیباشناسی، معماری، حقوق در سطح جهان، تدریس میشود. در نیم اول قرن بیستم، آشنایی او با ساختارگرایان ابزار نخستین را در اختیارش قرار می دهد تا بتواند از توپولوژی و بکارگیری فرمولهای ریاضی مدرن بمثاب اسباب و روش کاری در خدمت آموزش و کشفیاتش سود جوید. لاکان از یکسو بر کار تجربی و بالینی چون پزشک و روانپزشک تأکید دارد و از سویی بر ژرف نگری بر نوشته های فروید، ساختارگرایان و زبانشناسان تکیه می کند.
در کارهای او رد پای نظریات و یافتههای بالینی و تئوریک فروید به خوبی مشهود است. هنر او در بازبینی مدرن اندیشههای فروید است. فانتاسم، گفتار، نیاز، خواهش، واژه (دال و مدلول)، را با تعاریف مشخص و فرموله به هم مربوط ساخت. و چون زبان و گفتار و واژه و رابط بین آنها با ناخودآگاه هر فرد را اصل قرار داد، لذا بازی با کلمات و ریشههای کلمات، ساختار زبان و نوشتار ابزار اصلی کار اوست. گذشته از محیطهای دانشگاهی و آموزشی و رسیدگی به کار روان، در بیمارستانهای روانی و مؤسسات رواندرمانی، مجموعهای از شبکههای انجمنها نیز به آثار ژاک لاکان علاقمندند. مقایس آثار ژاک لاکان و دیگر روانکاوان و به محک کشیدن این آثار در میدان کار بالینی نیز موضوع مورد مطالع مؤسسات تحقیقی در سطح جهان است. نقد و بررسی آثار ادبی و هنری بر پای اندیشههای ژاک لاکان، امروزه فراگیر شده است. اندیشه های ژاک لاکان زنده است. از شخصیت پیچیده، پرکار و ویژ او در داستانهای کوتاهی که شاگردانش از او در اینجا و آنجا نقل میکنند، پرده برداشته شده است. زبان نقالی گونه و تئوری پیچیده اش، این روانپزشک را چون نقاشی با سبکی انتزاعی می نمایاند.
تعقیب یافته های لاکان از راه خواندن کارهای او بر حسب تاریخ تولید آنها، شاید بتواند برای مورخ دستاوردهای آدمی مفید باشد ولی برای شیفتگان علوم انسانی و روانکاوان نمی تواند مثمر ثمری باشد. او در اوایل کارش از مفاهیم و واژه های رایج در مکتب روانپزشکی فرانسه در اوائل قرن بیستم استفاده می کرد. بعدها در اثر آشنایی با کارهای فروید و بویژه با روانکاوی شخصی خودش نزد یکی از شاگردان مستقیم فروید؛ رودلف لئوونشتاین، بتدریج اندیشه اش رنگ و بوی فروید می گیرد. آشنایی با فردیناند دو سوسور، زبانشناس سوئیسی، تحول عمده ای در اندیشه های لاکان ایجاد کرد: ناخودآگاه ساختاری چون زبان دارد، این بزرگ کلید درسهای اوست.
ویژگیهای درسهای لاکان را می توان چنین برشمرد:
ـ لاکان موفق شد کشف فروید، ناخودآگاه را در دو مرحله بشناسد و بشناساند. چگونگی شکل گیری ناخودآگاه، ساختار آن و عناصر پایه ای این ساختار مثل امر واقع، امر نمادین و امر خیالی و سپس چگونگی کارکرد این ناخودآگاه و همزیستی آن در فرد یا بقول خود او سوژ تقسیم شده، سوژ مانع شده، سوژه در دو قسمت، سوژ دوگانه. سوژه در اینجا یعنی عامل، فعال یا فاعلی که دارای اراده است، هوشمند است و سخنگو. میلی پنهان، همیشگی و نیرومند که مبنای حرکت فرد است در تمامی دوران حیات، و ریشه در خواهش نخستین هر موجود زنده برای ادام زندگی دارد.
ـ لاکان آموزشهای خود را در سه محور و همزمان به پیش برد تا بتواند روشنی و وضوح بیشتری به کارش بدهد. چرا که عمیقاً دریافته بود که واژه ها، به دلیل حضور خاصیت دال و مدلول، نمایندگانی صادق برای انتقال پیام نیستند. به همین دلیل عمده آموزشهای خود را بطور شفاهی و در قالب بیست و هفت سمینار سالانه مطرح کرد تا حضوری مستقیم و شفاهی داشته باشد، با تمامی فوائد و مشکلات آن، با اشتباهات سهوی، جایگزینی، ایجاز و تجانس و صناعات گفتاری و گاه شعری. باشد که مخاطب او از نزدیکترین راه به خود لاکان دست یابد. و بدین منظور، در سه محور همزمان، توضیحات نظری، فرمولهای ریاضی مدرن و دانش توپولوژی؛ مکان شناسی، و ترکیب این دو با سومین وسیله، یعنی تجزیه و تحلیل زندگی افراد، چون هملت و دیگرانی که پیش از این مورد بررسی فروید قرار گرفته بودند. لاکان، حتی در پایان نام روانپزشکی خود به بررسی وضع روانی “خانم اِمه” پرداخت.
ـ انتخاب این سه ابزار برای بیان آموزشها برای لاکان بسیار دردسر آفرید و کار توضیح و توزیع آموزشهایش را سهل و ممتنع کرد. گروهی تلاش کردند که هم آموخته های او را به عرص فرمولهای ریاضی و توپولوژی ببرند و تلاش کنند تا مدل سازی او را کامل کنند و با این انتخاب از دامن کار بالینی، پژوهشی و تجربی فاصله گرفتند. گروهی نیزاز آموزشهای او تنها زوایای بالینی و کاربردی آن را انتخاب کردند از جمله در کشورهای انگلیسی زبان. در دانشگاههای آلمان بیشتر جنب فلسفی کار او مورد توجه قرار گرفت، در آمریکا عمدتاً در نقدهای هنری، ادبی، سینمایی، در فرانسه در همه زمینه ها بویژه در حقوق و معماری و سینما (فیلمنامه نویسی)، و در آمریکای لاتین در مدیریت مؤسسات درمانی مورد استفاده قرار گرفت. انتقال اساسی آموزشهای لاکان در زمینه های بالینی، بطور مستقیم در مراحل روانکاوی افرادی که توسط او روانکاوی شدند و در مدرس او حضور یافتند صورت گرفت. این روانکاوان، تا امروز به همین روش آموخته های خود را منتقل می کنند. من هم خود را از این روانکاوان بالینی نسل دوم می دانم. حاصل تداوم کار این مدارس، وجود دهها انجمن روانکاوان لاکانی در دنیاست.
ـ لاکان بارها تکرار می کند که روانکاو باید پیش از همه به دیوانگی خودش برسد، یعنی مراحل روانکاوی را چون فرد مورد روانکاوی بر روی دیوان و بطور کامل طی کند، و این نخستین مرحله در مسیر پیچیده و مشکل دستیابی به این مقام است. سپس آموزش آغاز می گردد که ابتدا در گروههاییست که به آنها “چهارگانه” می گویند. این گروهها تحت نظر این مدارس و روانکاوان قدیمی، به کار ادامه می دهند. در مدارسی متشکل از روانکاوان، آنهم با کاری طولانی و از طریق رسیدن به خودیافته ها، چون فرمایش حافظ بزرگوار:
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأئید نظر حل معما می کرد
برای لاکان، مراحل شکل گیری ناخودآگاه در چند سال نخست زندگی فرد بر مبنای پیدایش تدریجی سه امر واقع، امر نمادین، امر خیالی، بر مبنای رابط فرد و آنچه او را به حضورش در هستی، به زنده ماندن، میل به زندگی که تبلور آن در ابزاری که آن را ابزار مولد خواهش می نامد، استوار است. با رابط منطقی علت و معلولی سوژه خواهان یک وسیله می شود. میل به ادام زندگی که پایه و استخوان اصلی تمایلات دیگر اوست. رابط این سوژه و اُبژه است که طفل را به شناختن خود، آگاه می سازد. و پیچیدگی از همینجا آغاز می شود. رابط طفل نوزاد با نخستین اُبژه ای که در نخستین مرحله جایگزین مفهوم میل و خواهش می شود، چرا که در اینجا رابط سوژه و ابژه، همان رابط فاعل و مفعول، بوجود می آید. لاکان نام این اُبژه را مولد خواهش می نامد، اُبژه ای که از یکسو رابطه ای با واقعیت دارد و در مرکز امر واقع ، امر نمادین و امر خیالی قرار می گیرد. امر واقع یا همان بدن یا پنج حسی که ما را با دنیای خارج مربوط می سازد. واقعیتی که از امر واقع ـ بدن ـ عبور می کند و به طفل امکان می دهد تا امر نمادین و امر خیالی را دوباره اختراع و کشف کند. واسط این واقعیت را، لاکان، در نگاه، دهان و پستان مادر، و یا صدا و مدفوع طفل می انگارد، به عبارتی ورودیها و خروجیهایی که مستقیماً به ادام حیات مربوطند. برای روشنتر شدن این قسمت، نموداری را که از نظر من کتاب سمینار اضطراب لاکان را خلاصه می کند در اینجا می آورم : (به فایل پیوست مراجعه کنید)
دریافت مبانی اندیش لاکان نیازمند درک این مفاهیم است: شکل گیری ناخودآگاه و کارکرد آن در روانکاوی بالینی و روانکاوی کاربردی، اهمیت دال و مدلول در ساختار زبان و ساختار ناخودآگاه، سه مقول به هم وابست امر واقع، امر نمادین و امر خیالی، چهار گفتمان، دیگریِ بزرگ، اُبژه مولد خواهش، نام پدری، سه ساختار ناخودآگاه، روان نژندی، روان پریشی و کژنهادی. اینهاست پایه های عملی روانکاوی ژاک لاکان. در همینجا می توان نشان داد که مراحل عملی روانکاوی لاکان نیز پیمودن مسیر وارون همین روند در پیدایش و شکل گیری ناخودآگاه است. بگونه ای که سوژ دوگانه، سوژ مانع شده، سوژ تقسیم شده این مسیر را بگونه ای مارپیچ می پیماید تا به اُبژ مولد خواهش خود دست یابد.
بگونه ای بسیار خلاصه و گذرا می توان مراحل روانکاوی بالینی را اینچنین خلاصه کرد: نخست مرحل انتخاب روانکاو، مراجع فرد به او و پیدایش وابستگی انتقال احساس بین فرد و روانکاو، همچون سوژه ای که در موقعیت ویژه ای قرار گرفته است که “همه چیز” را می داند. نه تنها آنچه را که سوژ مراجعه کننده از خود می داند، بلکه آنچه را نیز که سوژه نمی داند، روانکاو می داند. در اینجا روانکاو نقش دیگریِ بزرگ، نقش مادر را بازی می کند، آنچه را که اگر بگوید، که اگر به سخن بیاید، راز پنهان آشکار می شود. در اینجاست که تقاضا، یعنی درخواست سوژه از روانکاو نقش اصلی را بازی می کند. و مقدمات رابط طفل و مادر، یا حالت یگانگی، درهم فرورفتگی، که زیربنای حالت انتقال احساسات یا من – همانی است، ایجاد می شود. از اینجاست که ناخودآگاه خود را می گشاید، اعتماد می کند و باز می شود. در این حالت همانگونه که در نمودار هم آمده است، طلب و درخواست سوژه، نقش اساسی را دارد، و بدون اراده و خواست او و حرکت به سوی روانکاو رابط لازم ایجاد نمی شود. یکی از دلایل اصلی کارکرد پیگیر روانکاوی همین رابطه است که به عنوان نمونه در کودکان یا در روابط اداری و اجباری و محیطهای وابسته به نظامهای بسته ایجاد نمی شود. شاید بتوان گفت که شش ماه نخست به ایجاد جدی این رابطه می گذرد. در این مدت قراردادی بین سوژه و روانکاو یا بگونه ای نمادین بین، دیوان و صندلی بسته می شود که محیط آرام یا حالت خوابید سوژه بر روی دیوان؛ همان فضاییست که فروید پس از امتحان روشهای گوناگون، سرانجام آن را بکار برد و لاکان نیز هم. بهتر است که حضور شخص روانکاو، تا آنجا که ممکن است پوشیده باشد یا تماس جسمی و مشاهد حضور روانکاو به حداقل برسد. سوژه در هفته دو یا سه بار در ساعت مقرر مراجعه می کند، این تکرار به گشوده شدن ناخودآگاه کمک فراوانی می کند. معمولاً، در چند جلس نخست سوژه می تواند در روبروی روانکاو قرار گیرد، تا از یکطرف، مراحل و کارکرد و چگونگی کار را بفهمد، و از طرفی روانکاو مطمئن شود که سوژه آمادگی شروع جدی کار را دارد.
در اینجا می توان به قرارداد اخلاقی میان سوژه و روانکاو اشاره کرد و آنرا شامل پنج جزء دانست: رعایت دقیق حضور در جلسات دو یا سه جلسه در هفته در ساعات از پیش تعیین شده، بطوری که این حضور به اصل بدون تغییر در زندگی سوژه تبدیل شود. طول مدت جلسات بسته به نحو کار و پیشرفت و نیز گفتار سوژه و این که آیا اساس مطلب گفته شده است یا نه، می تواند تغییر کند و در هر جلسه بستگی به تصمیم روانکاو دارد. دوم آن که برای هر جلسه سوژه دستمزد روانکاو را می پردازد تا زیر دین او نباشد و از همینجا به احساس گناه و حضور آن در سوژه نوعی اخطار می شود. هزین جلسات غیبت نیز پرداخت خواهد شد، حتی اگر این غیبت موجه باشد.
بدینگونه، در مقابل خدمات روانکاو حق الزحمه پرداخت می شود و این مقدم ایجاد رابطه ایست اجتماعی بر اساس داد و ستد، حضور من و دیگری در شرایط مساوی. سوژه بی آن که عمیقاً بداند چرا، معمولاً هنگامی که بیشترین امکان گشایش ناخودآگاه فراهم می شود، تمایل به غیبت دارد. در سومین بخش این قرارداد اخلاقی، سوژه و روانکاو رابط خود را به پرانتز دیوان و صندلی محدود می کنند، نه بیشتر و نه کمتر، به تماس جسمی در خارج از این پرانتز، بیان این رابطه در خارج از محور روانکاوی نیازی نیست. سخن گفتن و تکرار آنچه که در جلسات روانکاوی می گذرد با دیگران، عملاً زیانبار است. ناخودآگاه باز شده، اگر دیگری را، غیر از روانکاو نشانه بگیرد، سوژه بتدریج، سفر دلش را همه جا باز می کند و این نمی تواند جز زیان میوه ای به بار بیاورد.
چهارمین بند، قرارداد مربوط به تداعی آزاد اندیشه و بیان بدون پروای آنچه که به ذهن می رسد در خلال جلسات روانکاویست. کاریست بسیار عادی و راحت، در زمانی که مقاومت سوژه شکسته شده باشد. ولی بسیار مشکل است اگر مقاومت ادامه داشته باشد. این مقاومت خود را به شیوه های گوناگون نشان می دهد. تهی مطالب از قبل از جلسه، مثل نقل یک داستان، سکوتهای متمادی، تکرارهای ناموجه، داستانهای ساختگی، نقل فیلمها و داستانهای دیگران، به هر صورت اشغال فضای جلسات با هرچه غیر از تداعی آزاد اندیش فرد. اصل بیان بی پروا یا تداعی آزاد، همان اصلیست که بر اساس آن روانکاوی فروید بنیان گذاشته شده است. گفتن از همه چیز و همه جا، گذشته و خاطرات، آرزوها و امیدها و فانتاسمها، دردها و رنجها و لذتها، سرخوردگیها، نفرتها و عشقها، خوابهای دیشب و کودکی و خوابهای تکراری و عادی و عجیب، و رابط این همه با زندگی هر روزه، خواب و بیداری، کار و ارتباطات و گروهها و همسایه ها و رفت و آمد…خلاصه آنچه که به ذهن می رسد آنچنان که درعمق تنهایی آدمی.
پنجمین و آخرین بند، مطرح کردن تصمیمات مهم زندگی بر روی دیوان است. چرا که در طی مراحل روانکاوی فرد می تواند تحت تاثیر شرایط تصمیماتی بگیرد که در عمل چندان به نفع او نباشد. با بررسی و موشکافی این تصمیمات بر روی دیوان نه تنها چگونگی بروز و پیدایش و نتیجه گیری این تصمیمات برای فرد روشن می شود بلکه از تعجیل بیهوده جلوگیری می شود. روانکاو دقت لازم را دارد که مسافرت درونی فرد در کویر خویشتن، در زندگی روزان او کمترین اثر را بگذارد.
اگر فرد در شش ماه نخست درمان در مرحل انتقال بود و در فضای شرایط بالا قرار گرفت، می توان گفت که وارد کار روانکاوی شده ایم. از خواب به خواب، از آرزو به فانتاسم، از فانتاسم به خاطره، از خاطره به وقایع روزمره، حجمی از گفته ها بیرون می ریزد، در این مرحله مداومت، پیگیری خستگی ناپذیر، تکرار و تکرار، خسته نشدن نه از تکرار و نه از ادامه است که پیشروی را ممکن می سازد. همین تکرارها، فراموش کردنها، اشتباهات لپی، نوع تلفظ واژه ها، گریه ها و خنده هاست که به تولید جرقه هایی از آگاهی فرد نسبت با کارکرد روان خویش منجر می شود. وظیف روانکاو در این مرحله، جدا از نگهداری و مدیریت دوران انتقال احساسات، هدایت فرد به سوی خلوص گفته ها و تداعی آزاد و بی پرده تر و بدون خودداری و دریغ است. روانکاو می تواند در رفتار و گفتارش نشان دهد که به هیچ عنوان نه قصد راهنمایی و ارائ درسهای اخلاق را دارد و نه نصیحت و هدایت و قضاوت سوژه را. چه هرگونه دخالت قضاوت گونه و نصیحت آمیز روانکاو، موجب تولید نوعی احساس خود مطلوب جلوه گری سوژه می شود و بتدریج سوژه رفتار و گفتار خود را بر اساس نظریات روانکاو تنظیم می کند و مراحل روانکاوی بیشتر به سوی نوعی بازیگری پیش می رود.
لاکان بر این باور است که در چند ماه نخست، روانکاو می بایست چون مرده ای باشد که حضور دارد، همین، و به حداقل دخالت قانع باشد. خساست در گفتار و کردار، استفاده از اشاره ها می تواند سوژه را به نقط شروع درک برساند. و این هنر روانکاو است در آنچه بر آن نام تعبیر می نهیم. سوق سوژه به سمت درک در فرصت مناسب نه دیرتر و نه زودتر از زمان مناسب، با گوش دادن طولانی روانکاو به دالهای سوژه و ورود به میدان این دالها، بگونه ای طبیعی صورت می گیرد. لاکان پیشنهاد می کند که روانکاو برای هر سوژه فرضی ساختاری را تشخیص دهد و سعی کند در طول مراحل روانکاوی فرضی خود را تثبیت یا تعویض کند. روانکاو در این مرحله چون باستانشناسی که صدها تن خاک را بیرون می ریزد تا به شیئی که در دل خاک پنهان است دست یابد، به سوژه امکان می دهد که بیرون ریختن واژه ها بتدریج به اُبژ مولد خواهش نزدیک شود. روانکاو گاه در لحظات بحرانی و مشکل می تواند به سوژه دلداری دهد و او را تحسین و تشویق کند. همانطور که فروید خود می گوید، درمان ما از طریق عشق است، این عشقست که به حالت انتقال احساس در سوژه ایجاد می شود. پس از این مرحله، بهتر است که این انتقال احساس به سوی سوژه باز گردد، سوژه نیازمند آنست که به مرحل خود شیفتگی برسد و از آن عبور کند تا بتواند به عشق دیگری برسد، و در دنیای شهروندی، در سلسل نسلها و انسانها وارد شود: دیگری منی است در موقعیت دیگر.
سوژه فرامی گیرد که با گوش خود حرف بزند و با دهانش بشنود. سکوت و گوش دادن طولانی مدت روانکاو، اشارات گاه با گاه او، در سوژه نیز این تمرکز و حساسیت به دیگران و خود را تولید می کند. سهم خود و دیگری را در رابطه با واقعیت و عبور از حقیقت وجودی هر فرد برای دستیابی به این واقعیتِ بازیافته را می شناسد. به هویت عمیق و درونی خویش اِشراف می یابد. نه خود را برتر می پندارد و نه پایینتر. و از اینجاست که آن صافی حقیقت درونی که حول هویت فرد شکل گرفته است بر او ظاهر می شود. و مناسب است که آنرا با محک حقیقتهای دیگران بشکافد. اینجاست که درمی یابد که واقعیتی که از امر واقع او حاصل شده است، از صافی حقیقت- هویت او گذشته و چندان هم یکتا و ابدی و غیرقابل شک نیست. و اینجاست که لاکان می گوید که دیگریِ بزرگی برای دیگریِ بزرگ هر سوژه وجود ندارد.
در مرحله نهایی، آغاز استقلال سوژه فرا می رسد. در ادام روانکاوی سوژه می خواهد و می تواند و حق است که به مبانی نظری بپردازد، تا تجرب شخصی عبور از بیابان را با مبانی نظری پیوند دهد. گاهگاه روانکاو می تواند سوژه را به سمت ابزار آموزشی چون کتاب، فیلم، سخنرانی و همایشها هدایت کرده و گاه گفت و شنودی نیز در این مورد صورت گیرد. سوژه به هویت خویش نزدیک می شود، به سهم این هویت در رابطه با دیگری و جهان پیرامون پی می برد. می تواند بر آسیبهای روانی خود نام بگذارد و آنها را متعادل کند. اگر سوژه متمایل بود می تواند مسیر شناخت و دانش عمیقتر را در پیش گیرد. معمولاً با ثبت نام در انجمنها و کار گروهی با دیگران و دروس دانشگاهی و گاه با تمایل به حرکت به سوی پذیرفتن مسئولیت روانکاو در آینده کار ادامه می یابد. پس از پیگیری چندین ساله، سوژه می تواند در صندلی روانکاو جای بگیرد.
لاکان اعتقاد دارد که روانکاو برای شروع کار خود فقط لازم است از خودش و چند روانکاو دیگر اجازه بگیرد. این بیان دنبال نظر فروید است که برای نخستین بار درهای آموزش روانکاوی را گشود و آنرا از تشریفات اداری و دانشگاهی آزاد کرد.
روانکاوی بالینی نه برای درمان است و نه برای بهبودی، روانکاوی بالینی برای اِشراف است، که سوژه بتدریج به سمت فرهنگ، دانش بالارونده، تصاعد و تعالی ره می سپرد، نیازهای جسمی در مقابل نیازهای فرهنگی در درج پایینتری قرار می گیرند. خود سوژه پیشتر و بهتر از همه متوجه می شود که دچار تغییر شده است.
در پایان، می خواهم اضافه کنم که هنوز پرسشهای فراوانی بی پاسخ مانده اند، که نیازمند گفت و شنودهای بیشتری هستند:
– آیا روانکاوی برای هر سوژه با هر ساختاری در هر فرهنگ و هر زمان و مکانی امکانپذیر است؟
– چه کسی روانکاو است؟
– تفاوتهای بنیانی مکتبهای روانکاوی بالینی کدامند؟
– حوزه های روانکاوی کاربردی کدامند و دامن آنها تا کجا پیش می رود؟
– مرزهای روانکاوی و روانکاوی لاکانی از دیگر شناختهای حوز روانشناختی کدامند؟
– آیا روانکاوی با زبانی غیر از زبان مادری ممکن است؟
– آیا با استفاده از فناوری مدرن می توان روانکاوی را به میدان غیرحضوری کشاند؟
– چگونه می توان به انتهای روانکاوی رسید و آن را فهمید؟
– رابط نظری روانکاوی و اعتقادات و مذهب فرد و جامعه چیست؟
۱- معرفی کتاب تلویزیون نوشته ژاک لکان,روانپزشک و روانکاو فرانسوی با ترجمه: انجمن روانپژوهان فارسی زبان فرانسه.
این کتاب را رخداد نو به گونه دوزبانه فارسی- فرانسه در تهران به چاپ رسانده است. گروه مترجمین : هوشنگ گیلیاردی، بیژن حکمت، حسن مکارمی، نادر آقاخانی، فؤاد صابران، مینو عشقی، اکبر پویانفر، ولانتین شائولی، شیوا فروزان. می توان گفت که متن «تلویزیون» به معنای چکیدهی کار لاکان است، چکیدهی فکرش، سخنوریش و در عین حال رابطهاش با دیگران.
آنطور که در پیشگفتار انجمن و مترجمین می آید, اندیشه ترجمه کتاب با این پرسش آغاز می شود: چه کاری میتوان برای روانکاوی در ایران انجام داد؟ این سؤال که سرآغازِ کار ما بود کمکم به اینکه چه کاری میتوان برای روانکاوی به زبان فارسی انجام داد تبدیل شد. فکر کردیم اولین قدم جمع کردن چندتن از فارسیزبانان است که به پژوهش در مورد روان علاقه داشته باشند.رونویس مصاحبهی لکان (تلویزیون) گزینهی مناسبی بود و مدت دو سال گروه نه نفری ما را به جنبوجوش انداخت. عدهای از شما خوانندگان گرامی را نیز به چنین کارهای گروهی تشویق نماید؛ تا تحلیل روانکاوانه نیز بتواند کمکی باشد به پیشرفت رشتهی علوم انسانی که چنین مورد علاقهی ایرانیان واقع شده است. در پاسخ به این پرسش که چرا تلویزیون ژاک لکان به فارسی, می نویسند: پیش از همه چیز چرا انتخاب تلویزیون ژاک لکان به جای یک راهنمای واژهها، یک فرهنگ لغات، یا یک راهنمای مفاهیم روانکاوی، یا یک درسنامهی آسیب ـ روانشناسی؟ ما اینجا همچون خود ژاک لکان متنی نیرومند و مؤثر را برگزیدیم تا یکراست وارد اثری بزرگ شویم که در آن نقطهی تلاقی مفاهیمی به چشم میخورد که لکان بر آنها متمرکز بوده و در عینحال بسیار پیشرفتهاند.
باید اعتراف کرد حتی اگر در زبان فارسی رویکردهایی به روانکاوی وجود دارد، این قبیل رویکردها زیاد نیستند.و با رشد و گسترش آن در فرانسه یا کشورهای دیگر فاصلهی فراوانی دارد. دنیای پارسیزبان سرشار از پیچیدگیهای اندیشهی گذشتگان است؛ به طوری که علیرغم فاصله گرفتنش از گذشته، کماکان دارای ظرافت، شکیبایی و هوشی است که از هزارهها گذر کرده. مهد تمدنی است دستکم گرفتهشده یا بهتر بگوییم ناشناخته و اغلب به گونهای اشتباه و نامتمایز تعبیرشده، تمدنی که در سرزمینی پهناور، در میانهی تفکر و سنجش، رشد یافته است. این فرهنگ با چنین سنتهای فلسفی، شاعرانه و عرفانی، بیگمان امروز میتواند با تکیه بر علم، دستاورد روانکاوی را جذب کرده و از کمکهای آن سود جوید.یک رویداد، یک اثر تلویزیون به درستی یک راهنماست. کوتاه، یکتا و مشخص. اثری که تئوری، مشکلات و درگیریها را پنهان نمیکند. اگر این اثر در زمان پیدایشاش یک رویداد بود، امروز نیز همچنان هست. فرصت یگانهای است که ژاک لکان میپذیرد در یک برنامهی تلویزیونی شرکت کند و به دوربین تن دهد، کسی که تا مدتی پیش از آن، از میکروفون دستگاه ضبط صوت هم میگریخت.
متنی دور از عرف با غنایی شگرف که چون پتک فرود میآید؛ حاوی یک قرن شناختِ روانکاوی، نخستین قرنِ آن. برخلاف سمینارهایش که مطالب را به آرامی و با مکث بیان میکرد، در اینجا با شتابی غیرمعمول سخن میگوید، لکان اینجا کارهایش را خلاصه نمیکند بلکه با طرح تابلو و سنجشی حسی قاطعانه و ملتهب در آن چرخ میزند. با زبانی که برخلاف ظاهر از نحوی فاخر و پرمدعا برخوردار نیست، ولی اگر خوب بنگریم ساده و قوی است. قابلرؤیت، روشنگر و راهگشا. لکان در گذر از خطوط و تأثیرهای گوناگون، با تمرکزی شدید و توجهی عصبی و پرتنش. آیا از سرِ خشم است؟ در یکی از صحنهها، با انگشت اشاره میکند، مشت خود را گره میکند و واژهها را میلرزاند. اینها همه مطمئناً نشانِ تنشی است بزرگ. پرتنش، در حال تلاش است. پرتنش؟ آری، دستکم اینطور نشان میدهد. پیشرفتهای کوچک، مشکل و به تنهایی در یک اقیانوس فرضی. ریاستطلب و متکبر. او از یک کار جدی صحبت میکند. لکان بر سر میکوبد، پوست میکند، تحریک میکند و فرامیخواند. و این کار را “میمونبازی” مینامد. دلقک نیست، ولی ویژگیها را پررنگتر و برجسته میکند، “شکل” میدهد و بر زمینهای که ساخته فریاد برمیآورد.
در معرفی ژاک لکان روان پزشک و روان کاو فرانسوی،می خوانیم: او بی گمان یکی از ادامه دهندگان راه زیگموند فروید در قرن بیستم است. خود او می گوید: آثار او بر مدرسه ی روان کاوی ». کسی است که فروید را خوانده است « فرانسه در درجه ی نخست و سپس در آمریکای لاتین بیشترین تأثیر را گذاشته است. تئوری او بر کار کرد روان، حضور ناخودآگاه در آن، شکل گیری و کارکرد آن استوار است. ژاک لکان، اهمیت دال و نماد آن را در ناخود آگاه برشمرد و برحضور ناخودآگاه ساختاری چون « انسان سخنگو و هوس مند تأکید کرد. او فرمول را مطرح می کند. لکان ساختارناخود آگاه را نیز چون زیگموند » زبان دارد فروید بر همان سه پایه ی روان نژندی، روان پریشی و کژنهادی می گذارد. در همین حال، در پراتیک، تعداد و مدت جلسات در مدارس گوناگون می تواند متفاوت به نظر آید .مجموعه آثار ب اارزش او شامل ، پایان نامه ی پزشکی ، بیش از ٢٧ سمینار، نوشته ها و مقالاتدر دو جلد تحت عنوان نوشته ها و دگرنوشته ها( و کنفرانس ها و یک مصاحبه است )که در این جا ترجمه ی آن از نظر شما می گذرد ( سمینارهای ژاک لکان که همگی به نوشته درآمده های درس های شفاهی او هستند، اکثراً تاکنون چاپ شده اند.
روی سخن او روان کاوان هستند ولی آموزش های او از این فراتر می رود. نمی بایست الزاماً روان کاو بود تا سخن او را فهمید.امروزه اندیشه های او در رشته های گوناگون دانشگاهی یا غیر آن چون: فلسفه، زبان شناسی، نقد ادبی و هنری، زیباشناسی، معماری، حقوق و … در سطح جهان، تدریس می شوند .
آشنایی او با ساختار گرایان در نیمه ی اول قرن بیستم، ابزاری را در اختیار او گذاشت تا توپولژی (دانش مکان شناسی، علم مطالعه ی وضعیت همسایگی ) و فرمول سازی منشعب از ریاضی مدرن را، در خدمت آموزش و فراگیری کشفیات خود قرار دهد .لکان از یک سو ، بر کار تجربی و بالینی چون پزشک و روان پزشک و از سوی دیگر بر ژرف نگری بر نوشته های فروید، ساختارگرایان و زبان شناسان تکیه می کند.در کارهای او رد پای نظریات و یافته های بالینی و تئوریک فروید به خوبی مشهود است. هنر او در ساختارمند کردن اندیشه های فروید است. ناخودآگاه را چون ساختار نگریست و از این روی برای آن شکل گیری و کارکرد قائل شد . فانتسم، گفتار، نیاز، میل ، واژه (دال و مدلول)، را با تعاریف مشخص و فرموله به هم مربوط ساخت. چون زبان و گفتار و واژ ه و رابطه ی بین آن ها با ناخود آگاه هر فرد را اصل ساخت، لذا بازی با کلمات و ریشه های کلمات، ساختار زبان و نوشتار ابزار اصلی کار اوست.گذشته از محیط های دانشگاهی، محیط های آموزشی و رسیدگی به کار روان، مانند بیمارستان های روانی، مؤسسه های روان درمانی، مجموعه ای از شبکه های انجمن های علاقمند به آثار ژاک لکان، در کشورهای مختلف به کار توسعه ی اندیشه ی او مشغولند.
از سوی دیگر مقایسه ی آثار ژاک لکان و دیگر روان کاوان و به محک کشیدن این آثار در میدان کار بالینی نیز موضوع مورد مطالعه ی مؤسسات تحقیقی در سطح جهان است. نقد و بررسی آثار ادبی و هنری بر پایه ی اندیشه های ژاک لکان، امروزه فراگیر شده است، بدین معنی که اندیشه های ژاک لکان زنده اند.از شخصیت پیچیده، پرکار و ویژه ی او در داستان های کوتاهی که شاگردانش از او در این جا و آن جا نقل می کنند، پرده برداشته شده است. در انتهای کار خود زبان و تئوری او به پیچیدگی ویژه ای می رسد، گویی چون نقاشان به نوعی هنر انتزاعی در تدوین اندیشه اش می گرود.
ترجمه اثر مهمی از ژاک لکان چون یکی از موثرترین روانکاوان پس از فروید آنهم به وسیله گروهی از متخصصین , و چاپ آن به دوزبان اصلی , فرانسه وفارسی میتواند قدم قابل توجهی در زمینه ادامه چنین حرکآتی باشد.
این یادداشت گزارش توصیفی سخنرانی : یک روانکاو لکانی چگونه کار میکند؟ (روانکاوی بالینی از دیدگاه لکان) مورخ ۱۸ مهرماه سال ۱۳۹۳ در مرکز سیاووشان می باشد.ترجمه ی کتاب تلویزیون لکان نیز معرفی شده است:
یک روانکاو لکانی چگونه کار میکند؟ (روانکاوی بالینی از دیدگاه لکان)
دکترحسن مکارمی؛ روانکاو بالینی، پژوهشگر در دانشگاه سوربن، پاریس؛ نایب رئیس انجمن روانپژوهان و مسئول آموزش انجمن روانکاوان منطقه لیموزن در فرانسه. تاکنون در پنجاه همایش در مورد روانکاوی و روانکاوی کاربردی شرکت داشته و بیش از ده جلد کتاب به زبانهای فرانسه و فارسی منتشر کرده است.
پیوست اندازه
Microsoft Office document icon ۲۵۹۴۵.doc 56.5 KB