اطلاعات کتابشناختی: دیوشناسی ایرانی ، معصومه ابراهیمی، نشر فرهامه
مقدمه
نوشتههای مرتبط
این اثر مطالعه ای است درباره دیوها و جهان دیوی در سنتهای ایرانی. مطالعه ای میان رشته ای که با مطالعات دین شناسی، فولکلور و انسان شناسی اجتماعی تلاقی پیدا می کند و هدفش تأویل چند جانبه کاراکترهای منفی در اسطوره شناسی توده ها یا به اصطلاح عامیانه همان دوزخیان است ــــ لایه ای کهن که علی-رغم تغییر نظام های مذهبی، بسیاری از عناصر آن همچنان در ادیان محفوظ مانده است.
موضوع این کتاب محلی ـ منطقه ای است، به طوری که فرصت توسعه رویکرد و تفسیری نو از مؤلفه های بارز باورهای عامه ایرانی را فراهم آورده و در عین حال تلاش شده است، پرتوی روشن بر مسیر شناخت ابعاد فرهنگ مردم ایران بیفکند.
هدف اصلی این پژوهش تحلیل و تفسیر جهان دیوها و شیاطین در سنت ایرانی از دوران پیش از ظهور اسلام است، هرچند آنها در فولکلور اسلامی بازتفسیر شده و تطابق یافته و تا دوره معاصر امتداد یافته اند. نویسنده، ضمن پژوهش کتابخانه ای، منابع تازه ای را که از میدان تحقیق به دست آورده است، معرفی می -کند. این پژوهش بر اساس روش های انسان شناسی اجتماعی استوار شده، یعنی توصیف و نیز تحلیل معنایی در کنار تحلیل های تاریخی ـ تطبیقی. همچنین، کلیه مواد و داده های گرد آمده از میدان تحقیق، بر اساس موضوع و محتوایشان، تحلیل، طبقه بندی و نظام مند شده اند.
در سنت ایرانی همه مخلوقات مافوق طبیعی به عنوان دیو (در هند واروپایی *Dаiwos) شناخته می شوند. در ادیان ابتدایی آریایی ها، دیو (ها) همتراز اهورا (ها) بودند و به عنوان رب النوع پرستیده می شدند، اما بعداً صورت اهریمنی (دیودیسی) یافتند و از معابد رانده شده و در سطح موجودات خبیث و فرومایه تنزل پیدا کردند. هم زمان، دیو (در دوزخ شناسی ایرانی) دارای کاراکتری مشخص است، یعنی مخلوقی نر؛ درست مثل «خاجک» ارمنی یا «جن» عربی.
دیوشناسی ایرانی بخشی اساسی از سنت هندواروپایی محسوب می-شود و خود نشانگر بسیاری از عناصر اسطوره شناختی مشابه نزد باورهای سایر مردمان هم جوار ایرانی ها می باشد. در میان این پدیده های مشترک جهانی به این موارد می توان اشاره کرد: دگردیسی دیوها، قلمرو آنها، مفهوم رمانندگی، طینت خبیث مشترک همه دیوها و مواردی از این دست.
در باورهای ایرانی، قلمرو اصلی دیوها بسته به شرایط اقلیمی و طبیعی محل عبارت است از: خانه های متروک، گورستان-ها، بیابان ها، جنگل ها، چشمه ها، آب انبارها، حمام ها، و مواردی دیگر. چنان که، مردم ساکن مناطق بیابانی معتقدند که دیوها در بیابان ها زندگی می کنند، یا آنهایی که در حاشیـه خلیج فارس زندگی می کنند بر این باورند که دیوها ساکنان دریا هستند. طبق باور مردم کرانه های دریای خزر، دیوها در میان درختان و بوته زارهای انبوه و متراکم زندگی می کنند.
از جمله متداول ترین باورها درباره دیوها این است که آنها دشمن هستی و نسل بشر هستند. در سنت ایرانی آل، همزاد، زب -زب، ام صبیان، ششه و غیره از آن جمله اند. گروه های دیگر ارواحی هستند که نام آنها برای ترساندن کودکان برده می شود مثل: علی موجود، لولو، لولو خورخوره، شنگ به عنگ و عروظ. بیشتر این اسامی ریشه شناسی مشخصی ندارند و درواقع نوعی نام ـ آوا یا مفهوم ـ آوا هستند.
یک طبقه بندی جداگانه دیگر شامل دیوهایی می شود که با انسان روابط جنسی دارند. هدف اصلی آنها آسیب و جراحت رساندن به آدمی یا حتی کشتن او پس از کام گیری است. با وجود این کاراکتر منفی و خطرناک دیوها، در سنت عامه باور بر این است که بدون آمیزش آنها با آدمیزادگان، هنرهایی چون شعر و موسیقی هرگز پدید نمی آمدند.
دسته دیگری از دیوها فرا طبیعی هایی با خوی و خصلت دوگانه هستند که شخصیت متضادی دارند، یعنی هم از حیوانات و انسان-ها محافظت می کنند و هم آنها را مجازات می کنند. یکی از این نوع دیوها سیاه گالش است که چهره ای کهن و مشترک میان سنت-های مردم هم جوار ایران نیز هست.
در سنت ایرانی دیوها با عنصر آب، آتش و هوا در ارتباط هستند. آنها شکل حیوانات یا پرندگان را به خود می گیرند و مردم با احتیاط تمام به محیط پیرامون خود می نگرند تا مگر آسیبی به آنها نرسانند. تجسد یک دیو در انسان عملی خطرناک و آسیب رسان تلقی می شود، طوری که می تواند جنون و صرع را سبب شود. از جمله رایج ترین روش ها و ابزارهای رماننده عبارتند از: دعاها و اوراد ویژه، طلسمات، ابزار آهنی، آتش، گیاهان خاص و همچنین، مراسم و مناسک ویژه. مفیدترین راهکار، گفتن عبارت بسم الله الرحمن الرحیم است. روش دیگر، خواندن سوره های فلق و ناس از قرآن یا نوشتن آنها بر روی پاره کاغذی است که به صورت تعویذ به کار می رود. در این میان، نقش مشخص جادو ــ درمانگران در جن گیری و کمک به مردم برای خلاصی از تأثیر دیوها حائز اهمیت است.
مطالعه کاراکترهای موجود در اسطوره شناسی توده ها، غیر از ارائه دیدی مناسب از جهان دیوی ، معرف شالوده ای گرانبهاست که این فرصت را فراهم می سازد تا ابعاد برجسته ای از جهان -بینی دینی مردمان، همچون نگرش های اخلاقی و معنوی، دوباره ساخته شوند.
دیوها و موجودات شریر زایده تخیل آدمیاند. باوجود این، آنها هم صفات انسانی دارند و هم صفات غیر انسانی. صفات غیر انسانی آنها بازتابدهنده آرزوهای محال بشری است و به حدی شگفت و غریباند که به ناگزیر برای نامیدن آنها اصطلاح «مافوق طبیعی» را به کار میبریم. اصلیترین صفت غیر انسانی مافوق طبیعیها این است که آنها طبیعتی غیر خاکی دارند. آنها یا از آتش، یا از هوا یا از آب آفریده شدهاند و به واسطه سرشت متعالی خود میتوانند در یک لحظه به هر جا که بخواهند بروند، و به پیکر گیاه، جانور یا مردم درآیند. آنها تیزپر و بادپا هستند و قابلیت ناپدید شدن دارند. به هر زبان که بخواهند سخن میگویند و بر هر راز، سرنوشت و گنجهای نهان دانا هستند و از اخبار آینده باخبرند. به پشتوانه چنین نیروهای فراانسانی است که آنها به هرکه بخواهند یاری میرسانند و هرکه را که بخواهند میآزارند. تواناییهای برتر آنها سبب شده است که آنها شایستگی احراز اصطلاح «مافوق-طبیعی» را کسب کنند. هرچند این اصطلاح معانی متعددی دارد و در هر فرهنگ و سرزمینی نیز مترادفهایی برای آن در نظر گرفته شده است. در ایران عمدتاً از ترکیب وصفی «ازمابهتران» در کنار اصطلاحات مرموز دیگری چون «آنها»، «ایشان» و «از آنها» برای نامیدن مافوق طبیعیها استفاده میشود. این اصطلاحات نشان میدهد که اشاره به نام مشخص هر یک از موجودات مافوق طبیعی ممنوع میباشد. همچنین، نشانههایی از نوعی ترس و خشیت، احترام، تملق و مبالغه نیز در معانی این اسامی دیده میشود. چه معنای هر یک از اسامی مذکور، بر تواناییهای فوق بشری این موجودات اشاره میکند و به طور ضمنی انسان را در مرتبه پایین و پستتر، و «آنها» را بهتر و برتر نشان میدهد. هرچند این موضوع خود پدیده شگفتی است که انسان نسبت به مخلوقات خود چنین احساسی پیدا کرده است.
از سویی دیگر، ممنوعیت بیان نام موجودات مافوق طبیعی، بازتابدهنده این باور است که اگر نام آنها خوانده شود درواقع آنها را احضار کردهایم و زیان و نحوست گریبانگیرمان میشود. در بسیاری از سرزمینهای دیگر نیز این پدیده دیده میشود. «چنانکه در زبان روسی نام «خرس» که مایه وحشت ساکنان دشتهای سرد شمالی بوده فراموش شده است و اکنون کلمهای که در آن زبان برای نامیدن این جانور به کار میرود، لفظی وصفی و به معنی «عسل خوار» است. در ترکی آذربایجان نام گرگ فراموش شده و اکنون او را «قورت» میخوانند. که معنی اصلی آن «کِرم» است …» (خانلری، ۱۳۵۴ ج ۱: ۱۳۱-۱۳۲).
موجودات مافوق طبیعی بخشی از فرهنگ مردم هر جامعه به شمار میروند. چنانکه موضوع بخشهایی از جهانبینی، باورها، پندارها و آیینهای مردم در جوامع گذشته به موجودات مافوق-طبیعی مربوط میشود. بیشتر جهانبینیهای شرقی بر این موضوع دلالت میکنند که جهان پیش از آفرینش انسانها در تصرف و جولان آنها بوده است. با آفرینش انسان آنها ناگزیر به جهان زیرین شتافتند و در همسایگی انسانها زندگی کردند. از همینجا دشمنی همیشگی، جدالهای خونین و انتقامجویی آنها از نوع بشر آغاز شد.
معلوم است که انسانی که جهانبینی مذکور را باور دارد، مسئولیتهای بزرگی در زندگی دارد و در تمام طول عمر با پدیدهای به نام گریز از موجودات مافوق طبیعی سروکار دارد. بنابراین انسان به تدریج و به تجربه شناختی نسبی از آنها کسب کرده و راههای گریزاندن، تطمیع و راضی نگهداشتن، یا کشتن و نابود ساختن آنها را فرا گرفته است. از این رو از دیرباز در بیشتر جوامع کهن از پیش از تولد هر نوزاد، برای زیستن او در کنار موجوداتی که ممکن است هر لحظه آسیب و زیان از آنها به بشر وارد شود، تدارکاتی برپا میشد. این تدارکات با طلسم و جادو و برپایی آیینها و مراسم متعدد همراه بود. جادو و طلسم و آیینهای دوری از مافوق طبیعیها در تمامی مراحل حساس و اساسی زندگی بشر شدت میگرفت. بیشترین آنها به فرایند تولید مثل مربوط میشود؛ چه نابودی نسل بشر اصلیترین هدف مافوق طبیعیها به شمار میرود. همچنین هرگاه انسان در زندگی خود از مرحلهای به مرحله دیگر گذر میکند، مثلاً از کودکی به بلوغ، از تجرد به همسرگزینی و تولید مثل و ازدیاد نسل، و نهایتاً مرگ و پایان زندگی میرسد، شاهد شدتگیری حملات مافوق طبیعیها و در پی آن آیینهای رمانندگی بشر هستیم. بنابراین ما با طیف وسیعی از باورها و اعتقادات و آیینها و مراسمی روبرو هستیم که فقط بخشی از آنها شناخته شده است. همچنین امروزه بسیاری از اعتقادات مربوط به مافوق طبیعیها از میان رفته، کمرنگ شده یا دگرگون شده و استحاله یافته و در قالبی دیگر تجلی پیدا کرده است، اما برخی مراسم و آیینهایی که به علت همان باورها پدید آمده، پابرجا هستند. به همین جهت، ما آیینهایی را برگزار میکنیم که منشأ و چرایی آن را فراموش کردهایم. در نتیجه اگر شناخت نسبتاً جامع و دقیقی از چیستی موجودات مافوق طبیعی (یا از ما بهتران) صورت بگیرد، ممکن است رابطه میان آیینها و مراسم جادویی و رازآمیز با منشأ و خاستگاه آن مشخص و معینتر شود. به عبارت دیگر شناخت موجودات مافوق طبیعی، میتواند به بررسی جهانبینی و معرفتی بینجامد که همانا اسطورهها از آن پدید آمدهاند و از خلال مطالعه آنها میتوان به واقعیتهای دورههای ناشناخته زندگی انسانها پی برد. از این رو رابطه دو سویه میان شناخت و میزان آگاهی ما درباره موجودات مافوق طبیعی و شناخت و آگاهی درباره بشر وجود دارد، به طوری که دستاورد مطالعات «دیوشناسی» در هر جامعه و فرهنگی چیزی جز شناخت مردم آن جامعه نخواهد بود.
روز به روز شاهد دگرگونی یا از میان رفتن سنتها و آیینها و مراسم دیوزدایی و جادویی در ایران هستیم، و نوعی عقلانیت بر جوامع مستولی شده که چنین باورها و آیینهایی را بر نمیتابد. افزونبراین چنین پدیدههای فرهنگی همواره با عنوان «خرافات» طبقهبندی میشوند و از موهبت مطالعه و بررسی دقیق محروم میمانند. بنابراین ممکن است اصلیترین پیامد و هدف پژوهشهایی همچون این پژوهش ثبت و نگهداری و مستند ساختن بخش کوچکی از فرهنگ پیش از دگرگونی یا نابودی آن باشد.
در این پژوهش مطالعه و شناخت موجودات مافوق طبیعی یا بهتر بگوییم، ازمابهتران در دو بعد مکانی و زمانی صورت گرفته است. از یکسو باورها، رفتارها و آیینها و مراسم و سنتهای ایرانیان مناطق مختلف ایران درباره ازمابهتران بررسی شده است و از سویی دیگر با بررسی دقیق و عمیق تاریخی و کتابخانهای تلاش شده است هم پیشینه چنین باورهایی در تاریخ و فرهنگ و تمدن کهن ایران بیان شود و هم با ذکر نمونههای تاریخی، تسلسل و پیوستگی و دیرینگی این پدیده را منعکس سازیم.
نویسنده طی یک دهه گذشته به عنوان پژوهشگر و مدیر پژوهشهای مردمشناختی در بسیاری از مناطق ایران حضور داشته و «اعتقادات و باورهای عامیانه و بازتاب آن در آیینها و مراسم» را موضوع پژوهشهای خود قرار داده است. در نتیجه این پژوهشها نزدیک به ۳۰۰۰ فیش در دست داشتهام که موضوع آنها صرفاً شکل و سیما، خویشکاری، زمینه فعالیت، زیانرسانی یا خیررسانی ازمابهتران و روشهای جادویی رماندن آنهاست، که از شهرها و روستاهای متعدد و طی مصاحبههای طولانی مدت و مشاهدات و شرکت فعالانه در آیینها و مراسم فراهم آوردهام. فهرست برخی از شهرها و روستاهایی که در آن پژوهش کردهام عبارتند از: تهران، ری، کرج، قزوین، الموت، شهریار، چالوس، تبریز، همدان، سنندج، کرمانشاه، پاوه، اورامان تخت، مریوان، قروه، بیجار، گروس، شیراز، کرمان، بم، ماهان، جیرفت، ملایر، نهاوند، سامن، اراک، کاشان، دلیجان، محلات، بروجرد، خرمآباد، شهمیرزاد، آلاشت، اصفهان، نایین، خوروبیابانک، انارک، اهواز، رامهرمز، رشت، فومن، پرهسر، هشتپر، آستارا، اردبیل، سرعین، بوشهر، بندر گناوه، بندرعباس، میناب، مشهد، نیشابور، قوچان و …
همچنین، با بهرهگیری از مونوگرافیهای منتشرنشده مردمشناسی که در پژوهشگاه مردمشناسی سازمان میراث فرهنگی کشور موجود است به پژوهشهای میدانی مناطقی دست یافتم که خود در آنجا حضور نداشتهام. افزونبراین، تجربه پانزده سال پژوهش و تحقیق در عرصه دانشنامهنگاری و آشنایی کامل و دقیق با منابع و مآخذ تاریخیـاجتماعی به من این امکان را داد تا فرآیند تلفیق و ترکیب دادههای میدانی با دادههای کتابخانهای را همزمان پیش ببرم.
بررسی موجودات فراطبیعی موضوع بسیاری از پژوهشهای مردمشناسان و فولکلوریستها بوده است. گاه آن را برای بیان مفاهیمی چون آنیمیسم به کار بردهاند. چنانکه تیلور در کتاب فرهنگ ابتدایی جان بخشیدن به همه موجودات و اشیاء را منجر به اعتقاد به ارواح و موجودات فراطبیعی میداند که بر سرنوشت انسان ابتدایی تسلط دارد. گروهی از این ارواح خبیث و شرورند و گروهی نیکوکارند. اما هر دوی آنها بر زندگی و مرگ آدمی تأثیر دارند (۱۸۷۱). گروهی دیگر از مردمشناسان به پدیده موجودات فراطبیعی به مثابه «جادو» نگریستهاند و آن را در کنار مفاهیمی چون توتم و تابو تبیین کردهاند. چنانکه جیمز جرج فریزر در کتاب شاخه زرین و در فاصله سالهای ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۵ حجم بسیار بالایی از اعتقاد به موجودات فراطبیعی، ارواح خبیث و دیوهای زیانکار را در خلال بسیاری از آداب و آیینها و معتقدات جوامع ابتدایی مطرح کرد. گروهی دیگر از دانشمندان و مردمشناسان تمایل داشتند تا موجودات فراطبیعی و دیوها و پریان را ضمیمه مطالعات اسطورهشناسی قرار دهند. چنانکه لوی استروس روایتهای اسطورهای و افسانهای را موضوع شماری از پژوهشهای خود قرار داد و آنها را بر مبنای مکتب ساختارگرایانه و بر اساس شباهتهای تکرارشونده طبقهبندی و تحلیل کرد تا سرچشمه واحد روایتها و معنا و پیام هر یک مشخص شود. معمولاً اسطورهشناسان موجودات فراطبیعی، جنها، پریان و دیوان را جملگی مشتق شده از «اسطورههای مربوط به طبیعت» میدانند. آنها استعاره یا تمثیلهای ابتدایی هستند که در نتیجه تغییرات عظیم عناصر و فرآیندهای طبیعی پدید آمدند (۱۹۷۳).
یکی از مهمترین جلوهگاههای روایتهای مربوط به موجودات فراطبیعی، داستانها و افسانههای عامیانه است. فولکلوریستها افسانههایی را که در آن دیوها و هیولاها، پریان و غولها و… موضوع محوری آن به شمار میروند، اصطلاحاً «داستانهای پریان» نامیدهاند و آن را ژانر ویژهای از افسانهها دانستهاند. پژوهش و طبقهبندی داستانهای پریان در سده گذشته بسیار مورد توجه فولکلوریستها قرار گرفته و نتایج آن حقایق بسیاری را درباره خاستگاه، باورها و اعتقادات اسطورهای فرهنگها و تمدنهای مختلف روشن ساخته است. ولادیمیر پراپ یکی از چهرههای معروف در این زمینه است که با انتشار پژوهشی با عنوان ریختشناسی قصههای پریان در ۱۹۲۸ شیوهای علمی درباره مطالعه افسانههای پریان به وجود آورد (۱۹۶۸؛ برای مطالعات متأخرتر در اینباره نک: تالکین،۱۹۸۷؛ تودورف، ۱۹۷۰).
در ایران متون و آثار تاریخی فروانی در دست است که موضوع اصلی آنها پدیدههایی شگفت، موجودات عجیب و دیوها و شیاطین است. این آثار با عنوان «عجایبنامه» شناخته و طبقهبندی میشوند. عجایبنامهها به عنوان ژانر ویژهای از تاریخنگاری عامیانه شناخته میشوند که دادههای آن در پژوهش های مردمشناختی و فرهنگی به کار میرود. یکی از قدیمیترین آثاری که بخشی از آن به عجایب مربوط به غول، دیو، دوالپا و غیره اختصاص دارد، الحیوان تألیف عمربن جاحظ است که در ۲۳۳ق/ ۸۴۸م در ۷ مجلد فراهم آمده است. جاحظ در جلد ۶ الحیوان عجایب جن و انواع موجودات زیرگروه آن را معرفی میکند و به برخی از اعتقادات ایرانیان و اعراب در این زمینه میپردازد (نک: جاحظ، ۱۹۳۸). دو سده بعد، در سده ۵ قمری با اثر سودمند دیگری روبه رو میشویم که تحفه الغرائب نام دارد که توسط محمدبن ایوب حاسب طبری نوشته شده است. در این اثر شاهد الگوی کاملی از عجایبنامهنگاری هستیم و گزارش های متنوعی از طیف وسیعی از دیوها و هیولاهای سرزمین های مختلف ارائه میشود (حاسب طبری، ۱۳۷۱). این سنت توسط نویسندگان بعدی نیز ادامه پیدا کرد، چنانکه در سده ۶ قمری محمدبن محمود همدانی معروف به طوسی کتابی با عنوان عجایبالمخلوقات تألیف کرد که ضمن توصیف دیوها و هیولاهای مختلف، حکایات و داستان های شگفتانگیزی از کسانی نقل کرده که با دیوها و هیولاها روبه رو شدهاند (طوسی، ۱۳۴۵). پس از آن در سده ۷ قمری زکریای قزوینی، در ادامه اثر طوسی، کتابی تألیف کرد و عنوان کامل-تری برای آن برگزید: عجایبالمخلوقات و غرائبالموجودات که نسبت به آثار پیشین شهرت بیشتری پیدا کرد (قزوینی، ۱۳۴۴). روایات و حکایات طوسی و قزوینی تا حدودی به یکدیگر شباهت دارند، اما در روایات قزوینی تنوع بیشتری دیده میشود. اما همچنانکه به سدههای اخیر نزدیکتر میشویم دیوها، شیاطین و هیولاهای عجایبنامهها شگفتانگیزتر میشوند و اعمال و زیانکاریهای آنها ما را بیشتر به حیرت وا میدارد. متأسفانه، برخی از عجایبنامهها برجای نماندهاند و از طریق آثار دیگر از محتوای آنها باخبریم. مثلاً در بُحَیْره که آخرین و جدیدترین گونه از کتابهای سبک عجایبنامهای است و در سده ۱۱ قمری توسط میرمحمود فزونی استرآبادی تألیف شده است، با دایرهالمعارفی از دیوها و هیولاها روبه رو میشویم که بیشتر ماجراهای آن از عجایبنامههای پیشین گرفته شدهاند (فزونی استرآبادی، ۱۳۲۸ق). خوشبختانه، فزونی استرآبادی در کمال امانتداری مشخصات آثار پیش از خود را بیان داشته است و از این طریق، ما از آثاری اطلاع مییابیم که تاکنون به دستمان نرسیدهاند. در بحیره، دیوها و هیولاها به نسبت قبل پرشمارتر و متنوعتر هستند و چهرههای جدیدی از آنها توصیف میشود که قبلاً خبری درباره آنها نبود. حکایات و روایت های بحیره از زبان دریانوردن، مسافران و کشاورزان نقل میشود و حاصل تجربیات شخصی آنها در رویارویی با دیوها و هیولاهاست. اما نکته مهم این است که مؤلف بحیره گهگاه خود از شگفتی و اغراق و اعجاب ماجراها دچار حیرت می شود و در پایان حکایات دائماً این عبارت را می آورد که صحت و اعتبار این حکایات را خداوند می داند و بارها سوگند می خورد که آنها را شخصاً از زبان راویان شنیده است. روایت های تکراری بحیره از دیوها و هیولاها نیز تغییراتی کسب کرده اند. درواقع، بر شاخ وبرگ آنها افزوده شده و با اوضاع و احوال سده ۱۱ قمری متناسب شده اند.
منابع و پژوهشهای معاصر درباره دیوها و شیاطین
در ایران صادق هدایت در برخی آثارش به طور مختصر به معرفی دیوها و شیاطین و پریان و عملکرد آنها پرداخته است (برای نمونه نک: هدایت، ۱۳۳۴: ۱۷۳-۱۹۰). آرتور کریستینسن ایرانشناس دانمارکی نیز رسالهای درباره دیوشناسی ایرانی دارد که در آن برای اولین بار دیوها و شیاطین به صورت مستقل و علمی مورد پژوهش قرار گرفتهاند. کریستینسن در این رساله دیوها و شیاطین ایرانی را با انواع غیر ایرانی که از طریق اعراب وارد ایران شدهاند، از هم تفکیک کرده است (۱۹۴۹). هانری ماسه نیز در فصل سیزدهم از اثر مشهور خود، معتقدات و آداب ایرانی، به معرفی موجودات فراطبیعی میپردازد و شماری از آنها را در بافت و متن اعتقادات ایرانیان مورد مطالعه قرار میدهد (۱۹۳۳). آیلرس نیز به برخی دیوها و شیاطین به ویژه آل و انواع آن توجه نشان داده است (۱۹۷۹). در پژوهشی دیگر به نام سداب وحشی از دونالدسن شاهد بررسی شماری از آیینهای رماندن دیوها و ارواح خبیث هستیم و برخی ازچهرههای از ما بهتران همراه با صفات و خویشکاریهایشان معرفی میشوند (۱۹۳۸). گارنیک آساتوریان ایرانشناس و زبانشناس ارمنی نیز در چند دهه اخیر درباره چند چهره مشهور از دیوها و شیاطین به ویژه درباره آل (۲۰۰۱: ۱۴۹-۱۵۶) و آلِ بختک (۱۳۷۸: ۶۴۴-۶۴۸) و سیاهگالش (۲۰۰۲: ۷۵-۸۵) پژوهشهای جامعی منتشر کرده است.
در سال ۱۳۵۵ غلامحسین ساعدی در مناطق جنوبی و سواحل دریای عمان و خلیج فارس به پژوهش درباره مراسم زار پرداخت که با عنوان اهل هوا منتشر شد. وی در شناساندن این پدیده نسبت به پژوهشگران دیگر پیشگام بوده است. علی ریاحی نیز در ۱۳۵۶ پژوهشی مشابه با عنوان زار و باد و بلوچ منتشر ساخت.
در سالهای اخیر پژوهش مستقل دیگری درباره موجودات وهمی، توسط محمود اکرامی صورت گرفته است. این پژوهش که به نام از ما بهتران در سال ۱۳۸۲ منتشر شده، در واقع موضوع رساله دکتری نویسنده آن بوده است. اکرامی صرفاً پدیدههای وهمی و دیوها و موجودات فراطبیعی در استان خراسان را موضوع پژوهش خود قرار داده و بر بازتاب آنها در ادبیات شفاهی این منطقه تمرکز داشته است (نک: اکرامی، ۱۳۸۲).
افزون بر موارد فوق در نیم قرن گذشته توجه به ثبت و ضبط و توصیف ویژگیهای مادی و معنوی هر شهر و روستایی مورد توجه پژوهشگران محلی قرار گرفته و در نتیجه آثار پرشماری درباره جغرافیا و تاریخ اجتماعی و فرهنگی شهرها و روستاهای ایران پدید آمده است. معمولاً فصل یا بخش کوچکی از این آثار به باورهای مردم اختصاص دارد که بیشتر به صورت «اعتقادات عامیانه» در کتابها مندرج میشود. من در تنظیم و تألیف این اثر به بیشتر این منابع دسترسی داشتهام و دادههای آنها را در طبقهبندیهای این پژوهش به کار بردهام. تفاوتهای عمده این پژوهش با آثار کمشمار پیشین را در چند مقوله میتوان خلاصه کرد:
۱) از طریق بررسی باورها و خلقیات، آداب و رسوم و آیینهای جادویی در مناطق وسیعی از ایران فهرست و فرهنگی از دیوها و شیاطین فراهم آمده که در مقایسه با پژوهشهای پیشین کاملتر و منسجمتر است. مثلاًَ کریستینسن به طور موجز و خلاصه از شماری از دیوها نام میبرد که غالباً در روایتهای اسطورهای دیده میشوند و از باورهای مردمی و آیینهای رمانندگی و مجموعه اعمال و قواعد مربوط به آنها سخنی به میان نمیآید. هرچند در پژوهش هانری ماسه این کاستی اندکی بر طرف میشود. اما ماسه نیز نتوانسته کاملاً موجودات مستقل را از یکدیگر باز شناسد. به طوری که صفات برخی دیوها و شیاطین درهم ادغام شده است. همچنین مصادیق محدودی که بیشتر بازتاب دهنده فرهنگ مردم تهران بوده است، در اختیار ماسه قرار گرفته بود.
۲) در برخی از پژوهشهای پیشین، معرفی توصیفی از ما بهتران ملاک قرار گرفته و تصویری دقیق از صفات و خویشکاریهای آنها در دست نمیباشد. حال آنکه نگارنده تلاش کرده بر اساس خویشکاریهای دیوها و شیاطین و ارواح خبیث در قالب پدیدارشناسانه، موجودیت آنها را تبیین کند. تمرکز بر خویشکاریهای آنها این امکان را به وجود آورد که به تصویری کاملتر از سیما و شکل و ظاهر آنها دست یابیم. از سویی دیگر تمرکز بر خویشکاری این فایده را دارد که حلقههای گمشده میان آداب و آیینهای جادویی با باورها و اعتقادات فراموش شده را باز می یابد.
۳) این پژوهش بر اساس روش مردمشناسی صورت گرفته و دادههای آن براساس مصاحبههای عمیق و مشارکت در برخی آیینها و آداب و رسوم محلی پدید آمده که در مراحل بعدی با دادههای کتابخانهای تلفیق و ترکیب شده است. بنابراین با پژوهشهای پیشین که با روشهای دیگری صورت گرفتهاند، متفاوت است. همچنین قلمرو این پژوهش بسیاری از شهرها و روستاهای ایران است و مصادیق و نمونههای فراهم آمده از مناطق مختلف در تبیین و تکمیل تصویر جامع «دیوشناسی ایرانی» همچون تکههای یک پازل به کار رفته است.
۴) توجه به آثار معروف به «عجایبنامه» نیز از ویژگیهای پژوهش حاضر است. عجایبنامهنگاری به عنوان ژانر و گونهای از ادبیات عامه در ایران سابقه طولانی دارد. بیشتر اطلاعات ما درباره پیشینه تاریخ اجتماعی، شیوه تفکر و باورها و آیینهای ایرانی را میتوان در لابهلای حکایات عجایبنامهها جستجو کرد. به تصویر کشیدن شگفتیها و غرایب مربوط به دیوها و شیاطین و جنها یکی از اصلیترین مباحث آثار عجایبنامهای به شمار میرود.
علیرغم اینکه تلاش شده تصویری کامل از پدیده دیوها و شیاطین در ایران ارائه شود، اما بازتاب آن در ادبیات شفاهی و به ویژه افسانههای ایرانی به حدی گسترده است که پژوهش مستقل دیگری را میطلبد و امید میرود که در آینده نزدیک پژوهشگران حوزههای ایرانشناسی، ادبیات، مردمشناسی و فولکلور نسبت به آن اقدام نمایند همچنین امیدواریم با انتشار آثار جدیدتر درباره تاریخ اجتماعی شهرها و روستاهای ایران چهرههای ناشناخته دیوها و ارواح خبیث مورد توجه قرار گیرند و در تکمیل و تصحیح این پژوهش مؤثر واقع شوند.
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول: دیوشناخت
فصل دوم: مأوا و جایگاه
فصل سوم: زیانکاری درباره تولید مثل
فصل چهارم: بچهآزاری
فصل پنجم: عشق و روابط جنسی
فصل ششم: خیررسانی
فصل هفتم: پیکرگردانی و تسخیر
فصل هشتم: زیانکاری درباره خواب
فصل نهم: رمانندهها
نتیجهگیری
کتابنامه
نمایه