انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دیالکتیک ناگزیر میان تحلیل تاریخی حادثه عاشورا و معنابخشی مذهبی به آن

شیعیان همواره مجذوب امام حسین (ع )و مکتب عاشورا بوده اند. مرور وقایع تاریخی نیزبه خوبی نمایان گر مقبولیت و قدرت نفوذ گفتمان عاشورا در دوره های مختلف در میان مردم است ، بویژه در میان اهل اندیشه که باگذشت قرون و اعصار نه تنها رنگ کهنگی پیدا نکرده ، بلکه دیدگاهها و رویکردهای متفاوت پیرامون آن ازتنوع نظری و تحلیلی بیشتری برخوردارشده اند؛ تنوعی که ضرورت بررسی دقیق تر و موشکافانه تر را در مورد آنها ایجاب می کند .

اصل حادثه عاشورا ، تاریخ است، اما نوعی تاریخ مذهبی. به هیچ روی نباید پنداشت که تاریخ مذهبی، تاریخ است. در اینجا ترکیبی از تاریخ و مذهب در اختیار ماست. جنبه های الوهیتی، قدسی، دینی، و بسیاری از مسائل دیگر که پوشش کاملی به این رویداد داده و در جزء جزء آن ورود دارد.

به دلایل مختلف این حادثه در میان شیعه به عنوان مهم ترین بخش تاریخ اسلام مطرح شده است:

الف: اصل حادثه که رویداد مهمی است و کسی نمی تواند از آن صرف نظر کند.

ب: روایات بیشماری از اهل بیت که این حادثه را به شکل های مختلف طرح کرده و آن را با اهمیت جلوه داده و از شیعیان خواسته اند تا روی آن تمرکز کنند. از روضه خوانی، زیارت، تربت و بسیاری از مسائل دیگر.

ج: اهمیت این حادثه در شکل دهی به هویت شیعه و نقشی که به لحاظ درونی از یک طرف و بیرونی به عنوان شعائر شیعی داشته است.

د: جنبه های عاطفی و احساسی آن که برگرفته از خود رویدادها و حساسیت های بعدی است و این حادثه را به صورت یک تراژدی در آورده است.

هـ : تبدیل شدن عاشورا به یک اسطوره مذهبی هم به لحاظ شکل و هم محتوا و مهم تر از همه اشخاصی که در آن هستند.

ز: کربلا برای شیعیان یک تاریخ نیست، بلکه یک مذهب است، چرا که ذره ذره آن رنگ و بوی مذهبی دارد و بسیاری از مسائل آن، به هیچ روی تاریخی نیست که کسی بخواهد آن را نقد کند.

همه اینها سبب شده است تا حادثه عاشورا بسیار مهم باشد و مردم از هر جهت نیازمند دانستن بیشتر در باره آن هستند از یک طرف، و صاحب منصبان دینی از آن برای تقویت باورهای دینی و شعائر مذهبی از طرف دیگر نیاز شدید دارند))[i]

اما گفتمان مسلط عاشورا ، گفتمانی تراژیک بوده که آن هم با نگاه اسطوره ای نوعی گرایش متا فیزیکی اغراق آمیزوغلو گونه آمیخته شده و بیش از اینکه نسبتی با واقعه حماسی /عرفانی عاشورا داشته باشد انعکاس اجتماعی سوگواری های شخصی و درد های فردی / جمعی و بازخوانی آلام تاریخی و خشونت ها و ستم هایی است که برخود ما رفته است و عاشورا ، ملجأ و پناهگاهی تا در سایه اندوهبار آن بر سرنوشت خویش گریه ساز کنیم.یا در بهترین شرایط ، هدف مااین است که با گریستن ، برائت وجدان پیدا و سبک باری روحانی پیدا کنیم . بدون اینکه تأمل و تفکری عمیق در بنیاد ها ، ذات و آثار این واقعه داشته باشیم .[ii]

اکتفا و اقتصار ورزیدن به بعد کلامی واقعه و غفلت از ابعاد عرفانی و وجود شناختی عاشورا نیز از نقایص و کاستی های فرهنگ موجود عاشوراییست . البته مقصود بسنده کردن به تحلیل تاریخی نیست چرا که اگر فقط دیدگاه تاریخی را لحاظ کنیم به ورطه تاریخی نگری صرف فرو می غلطیم .همچنان که تفسیر کلامی قیام عاشورا بر اساس عصمت و علم امام ، تردید ها و تشکیک های جدی و عمیقی را در باب اختیارو آزادی انسانی و نیز انگیزه ها و اهداف آگاهانه امام ، بر می انگیزد . از همین جا ضرورت دیدگاه و نگرش فرا گیر در تفسیر ابعاد گوناگون قیام کربلا رخ می نماید و نباید آنرا صرفا بر اساس دیدگاهی خاص – بدون توجه به سایر دید گاه ها – تبیین وتحلیل کرد(همان).

آنچه که مسلم است ،دراین مسیرابتدا می بایست به ضرورت شناخت تاریخی وقایع وتحلیل آن توجه نمود؛تاریخ ،روایت مستند حوادثی است که مردم گذرانده اند و مهمترین ابزاری است که به ما این امکان را می دهد که انسان و جوامع انسانی و قوانین حاکم برآنها را بشناسیم و از آن برای روشن شدن راه آینده و رسیدن به اهدافمان بهره ببریم .اغلب مطالعه حوادث تاریخی ملاحظاتی را به ذهن می رساند در واقع با مطالعه تاریخ می توانیم به دل وقایع و حوادث مهمی که بر بشر گذشته است ،ورود پیدا کنیم و از حقایق و اندوخته های معنوی و فرهنگی آن آگاهی یابیم ؛حقایقی که میتواند بیانگر قوت و ضعف گذشتگان ما یا تبیین کننده صحت و سقم عملکرد و موضع گیریها و شناخت علل بروز انحرافات در میان آنها باشد .

بنابراین پرداختن به تاریخ شیعه نیز با توجه به چنین دیدگاهی امری کاملا” ضروری بنظر می رسد . در واقع رفت و آمد میان حافظه مذهبی و تاریخ مذهب تنها راه و لااقل یکی از اشکال ممکن شکل دادن به وجدان تاریخی است، حتی اگر این رفت و آمد سوء تفاهمات و خطراتی را نیز- همچون خود اسطوره پنداری- به دنبال آورد، حتی اگر همین خصلت گزینشی و عاطفی حافظه ممکن است موجد صف و صف کشی های خطرناک اکنونی و اینجایی باشد. اگر راست باشد که ما به قول پل ریکور یا در معرض فراموشی هستیم یا در خطر یادآوری بیمارگونه مدام، هیچ راهی به جز این رفت و آمد باقی نمی ماند؛ از اسطوره به تاریخ و از تاریخ به اسطوره، از امروز به دیروز و برعکس. حتی اگر تاریخ درسی ندهد نزاع بین درس های مدامی که می خواهیم از آن بگیریم مفید است و مشروع و ضروری.[iii]

((اما مأخذ ومنابع سرشاری که به نام تاریخ در دست داریم به معنی علمی کلمه تاریخ نیست بلکه مواد مصالح تاریخ است که باید با روح علمی و منطق جدید و روش دقیق و فنی علم تاریخ ،از آن بنایی مستحکم و درست ساخته شود و از آن میان روح تاریخ اسلامی و با نتیجه ، روحیۀ اسلام و توانایی و استعداد وی نمودار شود و جایگاه آن در سلسله ممتد حیات بشری و تحولات و تبدلات تمدنهای گوناگون و حیات و ممات ادیان و افکار و نهضت ها و گرایش های انسانی مشخص گردد)).

ازابتدای شکل گیری شیعه پژوهی تاکنون رویکردهای گونا گونی درمواجهه با اندیشه تشیع ومطالعه شاخصه های فکری آن ، در حوزه های پژوهشی اعم از آکادمیک وسنتی اتخاذ شده است، بویژه در بازخوانی محورهای امامتی مذهب اثنی عشری ،مسیرهای گوناگونی از جمله کلامی،معرفت شناسی، تفسیری،نسخه شناخت منابع،پدیدار شناسی،تاریخی نگاری وغیره طی شده است.

رویکرد تاریخی به مومن این امکان را می دهد که ایمان خود را به پرسش بگیرد و از چند و چون زیست آن آگاه شود. وقتی حاکم و محکوم از منابع مشترک مشروعیت بخشی برخوردارند سخن از تفاوت ها الزامی است. شیعه از همین رو به رغم نبوت، از عترت سخن می گوید[iv].

روش تاریخی نگری که درسنوات اخیر نمود بیشتری خصوصا”درعرصه آکادمیک یافته، بر اساس ریشه ها وتحولات تاریخی به برسی مؤلفه های اعتقادی میپردازد ودرصدد بررسی عوامل تاریخی پیدایش یه موضوع اعتقادی است.در این میان یکی از اصلی ترین کانون های روش تاریخنگری بازخوانی اندیشه فردی اصحاب و رویکردهای ائمه به باورهای موجود در جامعه است که بازخوانی حادثه عاشورا و اندیشه امام حسین (ع) به عنوان یکی از مهمترین ارکان تاریخ تشیع درصدر چنین توجهی است [v].

بنظر می رسد آنچه که از دیالکتیک دائمی میان حافظه مذهبی شیعیان در معنابخشی به حادثه عاشورا و تحلیل تاریخی این رویداد مهم بدست می آید محصول معرفتی ارزشمندی است که امکان مرور و تکرار دائمی چرایی ها ی اصیل حادثه عاشورا و نهضت امام حسین (ع) را فراهم می سازد و بدین وسیله مانع از بروز انحرافات ایدئولوژیک و ارائه تفسیرهای نادرست و سلیقه ای از این حرکت عظیم نجات بخش می گردد ؛ چرا که ایمان و حافظه مذهبی مردم هم بسان حافظه تاریخی آنها دستخوش تغییرات متأثر از زمان است واین ضرورت همیشه وجود دارد که مؤمنین، بازنگری مستمری از فهم تاریخی مذهبی خود داشته باشند . بازنگری که به افراد امکان مشاهده ، تحلیل و مقایسه دیدگاههای تفسیری مختلف و بعضا” متضادی در ارتباط با یک حادثه واحد مانند عاشورا ی سال ۶۱ ه .ق را فراهم می کند و در نتیجه زوایای جدیدی برای درک حقیقت را به روی آنها می گشاید .

[i] جعفریان ، رسول،۱۳۹۴

http://www.khabaronline.ir/detail/471030

[ii] ضیایی ،سید عبد الحمید،۱۳۹۲ جامع شناسی تحریفات عاشورا انتشارات هزاره ققنوس تهران،ص ۳۲۴

[iii] شریعتی، سوسن،رو به کدام قبله،۱۳۸۸

https://docs.google.com/folderview?id=0B9F_H7RNZUTaXzg1SDVBamYxYzA

[iv] همان قبلی

[v] دزفولی ،محمد علی ،۱۳۹۲ ،فصلنامه امامت پژوهی ، سال سوم ، شماره ۱۱ ،ص ۱۰۹ – ۱۱۴