انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

در جستجوی خدا، و کفایت تلویزیون

امبرتو اکو – برگردان : عاطفه اولیایی

زمانی بود که رها شدگان بشریت، پناه به خدایی می بردند که شاهد رنج های روزمره شان بود. امروزه تلویزیون همان عملکرد الهی را دارد.

اخیرا در مادرید سر نهار این پدیده را با پادشاهم مطرح کردم. با وجوی که همیشه از اصول جمهوری راضی بودم سه سال پبش مفتخر به دریافت نشان افتخار دوک قلمرو ردوندا ۱ [۱] شدم.

در این افتخاربا کسانی همچون پرو آلمادووار فیلمساز معروف، فرانسیس فورد کوپولا، و نویسندگانی همچون ا.س.بیات، آرتورو پرزـ رورت، فرناندم ساواتر، پیترم جیاتی، کلودیا مگیس و ری برادبوری ۲ [۲] شریک بودم. نکته ی اشتراک همه ی ما این بود که مورد ملاطفت پاد شاه قرارداشتیم.

جزیره ی ردوندا با وسعتی کمتر از یک مایل مربع ۳ [۳] بری از سکنه است و هیچکدام از پادشاهانش حتی یک بار پا به آن جا نگذاشته اند. در سال ۱۸۶۵، بانکداری به نام متیو داُدی شیلد آن را خرید ۴[۴] . به روایتی شیلد از ملکه ی انگلیس در خواست کرد که این جزیره را ردوندا نام اده و قلمرویی مستقل اعلام کند؛ علیاحضرت نیز که این خواسته را با منافع امپراطوری انگلیس در تضاد نمی دید، بدون کوچکترین تردیدی چنین کرد. در طول زمان،‌ پادشاهانی بر این جزیره حکومت کردند و تصمیم برخی از آن ها به فروش عنوان پادشاهی خود، خریداران را به جان هم انداختند. در سال ۱۹۹۷، آخرین پادشاه به نفع زاویه ماریاس ۵[۵] نویسنده ی اسپانیایی، کناره گرفت و او نیز، چپ و راست شروع به انتصاب دوک و دوشس کرد.

به طور خلاصه این داستان ردوندا ست. این هم نوعی سبکسری ماورا طبیعی ـ حتی ماورا فیزیکی ۶ [۶]ـ‌ است ولی به هر حال هر روز کسی دوک نمی شود! خلاصه آن که در حین گفتگوی سر نهار ، ماریاس چیزی گفت که هنوز به یادم مانده است. در باره ی این امر که امروزه مردم حاضر به انجام هر کاری برای ظاهر شدن در تلویزیون هستند، حتی اگر در پشت موضوع فیلم برداری بیاستند و با مادرشان بای بای کنند! اخیرا در ایتالیا، برادر دختری که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده بود برای سوء استفاده از موضوع قتل فحیع خواهرش، اقدام به شرکت در برنامه ی مشهور تلویزیونی کرد. کسانی دیگر برای حضور در یک برنامه ی تلویزیونی حاضر به دلالی زن خود، یا کلاه برداری و گوش بری اند. روان شناسان جنایی می دانند که بسیاری از قتل های زنجیره ای به انگیزه ی معروف شدن رخ می دهند. دلیل این دیوانگی چیست؟ ماریاس فکر می کرد که امروزه این امر به دلیل بی ایمانی به خداست. روزگاری مردم فکر می کردند که اعمال روزانه شان اقلا تماشاگری الهی دارد که واقف به اعمال و افکارشان است، آن ها را درک و در صورت لزوم تنبیه می کند. یک مطرود، یک آدم به درد نخور و بی سر و پایی که در تنهایی جان می دهد، می توانست مطمئن باشد که مورد توجه خداست. مادر بزرگ بیماری که مورد بی مهری نوه هایش قرار می گیرد می گوید: ‌« فقط خدا شاهد رنج های من است»، و کسی که به ظلم محکوم شده: «خدا می داند که بی گناهم»، مادر به پسر نمک نشناسش :« خدا می داند چه ها برایت کردم» ، عاشق رها شده به معشوق :‌« خدا می داند چه اندازه دوستت دارم» و بدبختی که کسی به رنج هایش توجه ندارد : « خدا می داند چه کشیده ام.» خدا قادر مطلقی بود ناظر بر همه چیز و نگاهش به هر چه از آن بی فایده تر نباشد، معنی می داد. اکنون که این ناظر محو شده، چه می ماند؟ چشم جامعه، دوستان، کسانی که باید ما را ببینند تا از قعر ناشناسی و گردباد فراموشی به در آییم. حتی اگر به قیمت مضحکه کردن خود باشد، حتی اگر مجبور شویم برهنه در عرق فروشی محله، روی میز برقصیم. ظاهر شدن بر صفحه ی تلویزیون جانشین تعالی شده است و با در نظر گرفتن همه جوانب، جانشینی است مایه ی خوشنودی. در این جهان رسانه ای شده، خود را از ورای تلویزیون می بینیم و دیگران ما را. از امتیازات ابدی شدن بهره می بریم و در عین حال‌ صعودمان را به عرش ، در روی زمین جشن می گیریم. مسأله این جاست که مردم معنای دو گانه ی «شناخته شدن» را سوء تعبیر می کنند. البته همه در پی آنیم که شایستگی ها، فداکاری ها و یا خصایل خوبمان مورد تأیید دیگران قرار بگیرد، ولی وقتی کسی می گوید ‌« دیشب شما را در تلویزیون دیدم»، منظورش آن است که چهره ی شما را به جا می آورم. و این البته کاملا با شناخته شدن متفاوت است.

۲۰۱۱

http://www.deccanchronicle.com/dc-comment/searching-god-television-will-do-849 ‌‌

http://anthropology.ir/node/25421

[۱] ۱ ـ Kingdom of Redonda : http://en.wikipedia.org/wiki/Kingdom_of_Redonda http://news.bbc.co.uk/2/hi/uk_news/england/2289005.stm

[۲] ۲ ـ Pedro Almodovar and Francis Ford Coppola, and the writers A.S. Byatt, Arturo Perez-Reverte, Fernando Savater, Pietro Citati, Claudio Magris and Ray Bradbury

[۳] ۳ ـ جزایربین دو قاره آمریکای شمال و جنوبی West Indies

[۴] ۴ ـ Matthew Dowdy Shiell

[۵] ۵ – Javier Marias

[۶] ۶ ـ pataphysical (واژه‌ی تمسخر آمیز پوچ گرایان فرانسوی برای علوم جدید ـ به جای paraphycial ) فرافیزیک