چیزى که تمام پرسشها و پژوهشهای «محمد ضیمران» را صورتبندی میکند همان بحث کهنه و کلیشهای «سنت و مدرنیته» است که البته او با سنجه و نگره جدیدى سراغ آن رفته و به دریافتهای دیگرى از آن رسیده است. او فیلسوف ایرانی و عضو گروه فلسفه هنر در فرهنگستان هنر ایران است…
– متولد ۱۳۲۶ اصفهان
نوشتههای مرتبط
– فارغالتحصیل رشته حقوق قضایى از دانشگاه تهران ۱۳۵۱
– عضو هیئتعلمی دانشگاه ملى (شهید بهشتى) ۱۳۵۴
– مدیر گروه زبان و متون حقوقى دانشکده حقوق تا سال ۱۳۵۹
– کارشناسی ارشد فلسفه، دانشگاه ماساچوست، آمریکا
– دریافت درجه دکترا در رشته معرفتشناسی و فلسفه آموزش از دانشگاه ماساچوست آمریکا سال ۱۳۶۴
– تدریس معرفتشناسی و فلسفه هنر در دانشگاه ماساچوست در فاصله بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۲
– چاپ یک سرى مقالات درزمینهٔ پدیدارشناسى، هرمنوتیک و ساختارشکنى در نشریات معتبر آمریکا
– دو بار انتخاب بهعنوان استاد ممتاز در سالنامه مشاهیر آموزش عالى در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳
– بازگشت به ایران سال ۱۳۷۴
– تدریس در مؤسسات آموزش عالى و دانشگاههای تهران در مقاطع کارشناسى ارشد و دکترا
– عضو فرهنگستان فلسفه و حکمت هنر
آثار:
کتابها
– مبانی فلسفی نقد و نظر در هنرها، محمد ضیمران، تهران: نشر نقشجهان، (چاپ اول ۱۳۹۳)
– افلاطون، پایدیا و مدرنیته، محمد ضیمران، تهران: نشر نقشجهان، ۱۳۹۰
– فلسفه میان حال و آینده: جستاری در باب اندیشههای فلسفی معاصر
– جستارهای پدیدارشناسانه پیرامون هنر و زیبایی، نشر کانون، ۱۳۷۷
– درآمدی بر نشانهشناسی هنر، نشر قصه، ۱۳۸۲
– گذر از جهان اسطوره به فلسفه، هرمس، ۱۳۷۹
– فلسفه هنر ارسطو، فرهنگستان هنر، ۱۳۸۵
– میشل فوکو: دانش و قدرت، هرمس، ۱۳۸۷
– ژاک دریدا و متافیزیک حضور، هرمس، ۱۳۸۶
– نیچه پس از هیدگر، دریدا و دولوز، هرمس، ۱۳۸۶
– ناکرانمندی کرانمند: جستاری در تناسبات طبیعت، هنر و معماری، اثر گیورگی دکزی، حمیدرضا کرمی (مترجم)، محمد ضیمران (مقدمه)، پرچین، ۱۳۸۸
– نگاهی به روشنگری مدرنیته و ناخرسندیهای آن: سوبژکتیویته معرفت و زیبائی (گردآورنده)، علم، ۱۳۸۵
– گذار از جهان اسطوره به فلسفه، هرمس، ۱۳۸۴
– سنت و تجدد در حقوق ایران
– فلسفه و نشانهشناسی اثر امبرتو اکو
– گذار از پدیدارشناسی بهنقد آن و ورود به پسا ساختارگرایی
– دودمان پژوهی فلسفه: اندیشههای فلسفی در پایان هزاره دوم، محمد ضیمران، تهران: هرمس، ۱۳۸۵
– زیباییشناسی دیوید هیوم، تئودور گری سیک، محمد ضمیران (مقدمه)، تهران: لحظه، ۱۳۸۸
– نگاه بودریار: راهی به پست مدرنیسم در گستره زیباشناسی،محمد ضیمران (پیشگفتار)، گرگان، نوروزی، ۱۳۹۵
مقالات
– نقد هنری، فصلنامه هنر، شماره ۴۸، تابستان ۱۳۸۰
– مقالات مربوط به زیباییشناسی در فصلنامه هنر شناخت
محمد شمخانى: چیزى که تمام پرسشها و پژوهشهای «محمد ضیمران» را صورتبندی میکند همان بحث کهنه و کلیشهای «سنت و مدرنیته» است که البته او با سنجه و نگره جدیدى سراغ آن رفته و به دریافتهای دیگرى از آن رسیده است. نگاهى به کتابهای این معلم سرشناس یک سؤال کلى پیش میآورد و آن ژرف ساختى است که در روساخت خود به چنین مفاهیم و انتخابهایی منجر شده است: «در طول ۱۵۰ سال گذشته و بهطورکلی با ظهور مدرنیته در سطح جهان ما به گونههای مختلف سعى کردهایم که ضمن ارتباط با فرهنگ و تمدن غربى کاستیهای موجودمان را برطرف کنیم. اما تنها وسیلهای که دسترسى ما را به فرهنگ مدرن و بهطورکلی فلسفه مدرنیته ممکن میساخت عامل زبان بود و بنابراین براى ورود به گنجینه فرهنگى و علمى غرب بهناچار و تنها ابزار دسترسى، ترجمه و برگردان اندیشههای فلسفى و اجتماعی مدرن بود و تماس با غرب عمدتاً از این طریق صورت میگرفت. به همین خاطر هم از دوره قاجار عدهای از نخبگان به فرنگ فرستاده شدند تا زبان و ادب و فرهنگ مدرن را بیاموزند و با خود بیاورند که آنها هم بهطورمعمول از طریق ترجمه آثار علمى، فلسفى و ادبى ایرانیان را با دستاوردهاى مدرن آشنا کردند. اینجا میخواهم مثالى از مثنوى بیاورم و آن حکایت مسابقهای است میان چینیها و رومیها بهطوریکه این دو گروه موظف میشوند تا در ودیوار مقابل هم را منقش به نقشهای تصویرى کنند و یک حصار هم میانشان هست که آنها را از هم جدا میکند. پس از پایان یافتن کار و برداشتن دیوار میان آنها معلوم میشود که چینیها نقش و نگار زیبایى را بر دیوار نقش زدهاند، اما رومیها دیوار مقابل آن را چنان صیقل داده و آینه فام کردهاند که نقاشیهای چینیها در آن به وجهى مطلوبتر پژواک یافته است.
من هم میخواهم بگویم نقشى که روشنفکران ما در این ۱۵۰ سال از فرهنگ و تمدن غربى بازتاب دادند برعکس کار رومیها تصویرى بود تیرهوتار و نامنطبق با واقعیتهای دنیاى مدرن. هماکنون نیز این بازنمایى به گونههای کموبیش نامرغوب به انجام میرسد و بنابراین تصویرى دقیق و حقیقى ازآنچه در دنیاى مدرن وجود دارد در این سمت بازتاب نیافته و آیینهای که ما روشنفکران مقابل غرب نهادهایم داراى سطحى شکسته و پر اعوجاج است و تصویرها را بهگونهای غیرمنطقى و نامرتبط با اصل پژواک میدهد»
و اینجاست که ضیمران تصمیم به ارائه تصویرى رومى وار از فرهنگ مدرن میگیرد و در حد توان خود میکوشد: «پسازآنکه تحصیلاتم را در خارج به پایان رساندم در بازگشت به وطن کوشیدم که با مجموعه نوشتههای خود ترجمانى از اندیشههای مطرح جهان مدرن را در فرهنگ خودى و زبان مادرى خویش بازتاب دهم. بنابراین دغدغه اصلى من در این دوران همان بحث کشاکش سنت و مدرنیته بوده و همواره کوشیدهام که از روزنه هنر به قلمروهاى گوناگون فرهنگى غرب نظر افکنده و تفاوتهای اصلى میان فرادهش سنتى این سرزمین را در قیاس با دستاوردهاى مدرن جهان معاصر بررسى و تحلیل نمایم»
در این راه پرفرازونشیب و در این چشمانداز گشوده، اولین کتابى که ضیمران به فارسى تدوین میکند «سنت و تجدد در حقوق ایران» نام دارد. کتابى که میخواهد بحث مدرنیته را در عرصه حقوق ایران هم مطرح کند، که انگار و آنطور که خود مؤلف میگوید، متأسفانه عنایتى از ناحیه دستاندرکاران این حوزه به چنین مسئله مهمى نمیشود. بعد از این کتاب و در مجموعه کتابهای ضیمران ما دیگر به بحث حقوق برنمیخوریم و همهچیز از مسیر فلسفه و هنر میگذرد: «رشتهای که روى آن کار میکنم فلسفه هنر و زیباییشناسی است و همه کارهایى هم که کردهام حول این محور انجام شده و تأکید آن بیشتر بر مدرنیته و ارتباط آن با سنت بوده است. هرچند که بعضى فکر میکنند به خاطر علاقه به فوکو، دریدا و نیچه من به جنبش پستمدرن گرایش دارم. جنبش پستمدرن را من نقدى میبینم بر مدرنیته و زیاده رویهاى آن را به هیچوجه نمیپذیرم و اعتقاد دارم که ما ایرانیها همچنان باید دغدغه اصلى خود را مدرنیته قرار بدهیم. چرا که هنوز از عرصه مدرنیته خارج نشدهایم و در این قلمرو است که باید کار کنیم و بیاموزیم و ترجمه کنیم.»
«جستارهاى پدیدارشناسانه در هنر و زیبایى» عنوان دومین پژوهشى است که ضیمران منتشر میکند. درس گفتارهاى دوره فوقلیسانس دانشگاه هنر که با همکارى دانشجویان گردآورى و به چاپ میرسد. کتاب «فلسفه هنر »ى هم که حالا او در دست نگارش دارد در حقیقت تداوم همان پروژه است. «کار من بهعنوان یک فرد ایرانى هیچگاه از قلمرو ترجمه فرهنگى مبانى اندیشه غرب فراتر نرفته است و به همین اعتبار میکوشم تا دانشجویان و علاقهمندان را با حوزههای خاصى از فرهنگ و ادب مدرن آشنا کنم و این رسالتى است که براى خودم قائل شدهام.» ضیمران در کنار کار تحقیق و تألیف و تدریس فلسفه و فلسفه هنر همواره یک دغدغه دیگر هم دارد و آن طرح یک سرى مسائل بنیادى در رشته حقوق است. رشتهای که با تکیه و تأکید بر سنت و بهویژه فقه کمتر روزآمد شده و خود را با مبانى اندیشههای مدرن تطبیق داده است: «رشته حقوق سخت ریشه در سنت دارد و بنابراین مطالعاتى که پیشتر در حوزه حقوق و فقه کرده بودم، پرسشهای زیادى را براى من ایجاد کرده بود. ازجمله اینکه مقولات سنت باورانه چگونه میتوانند با مفاهیم و مصطلحات مدرن سازگار بشوند. دغدغهای که از دیرباز با من بوده است. در دوران دانشجوییام نیز با جریان روشنفکرى داخلى آشنا شدم و ابعاد عاطفى این جریان را عمیقاً احساس کردم. به همین خاطر در غرب سعى داشتم ضمن مطالعات تطبیقى مشکلات و مسائل اساسى روشنفکرى ایران را شناسایى کنم. البته بههیچوجه ادعاى شناسایى مسائل و مشکلات روشنفکرى معاصر ایران را ندارم، اما این دغدغه اصلى من بوده است. به گمان بنده روشنفکرى ایران بعضاً از وجهى خودشیفتگى رنج میبرد. یعنى بهمحض آنکه ما با الفباى روشنفکرى آشنا میشویم، فکر میکنیم که میتوانیم فاعل مایشاء و حلال مشکلات فعلى جامعه پیرامونى خود باشیم و حال آنکه بهزعم بنده ما باید بهعنوان شاگردان کوشاى مکتب فرهنگ و فلسفه معاصر بیاموزیم و گنجینه دانش و مهارتهای خود را غنا ببخشیم و بدون طرح مقدمات خود را وارد نتیجه نسازیم. بنابراین روشنفکرى ایران باید حداکثر مترجم صادق دستاوردهاى مدرنیته قرار گرفته و مدعاى نظریهپردازی و مفهومسازیهای پیچیده را به بعد موکول کند»
بااینکه هنوز ما در بازبینى، برآورد و شناخت اندیشههای فلسفى و بنیادى معاصر و برگردان آنها به زبان مادریمان در آغاز راه هستیم، اما روزى نیست که از جبههگیری یک جریان نامنعقد در برابر جریان بیجایگاه دیگرى باخبر نشویم و همین تشتت باعث سرگردانى بسیارى از ما در درک و دریافتهای درونى از اندیشه مهم و مدرن و معاصر غرب شده است و میشود.
در این مورد وقتى باب حرف را با ضیمران باز میکنم، ابتدا این پراکندگى و پشتبهپشت شدن را تأییدمى کند و بعد میگوید: «خود من همواره سعى کردهام که اندیشهها و شخصیتهایی را که در جهان معاصر و در تحول فرهنگ مدرن نقش مؤثرى را ایفا کردهاند معرفى کنم و بههیچوجه در شرایط کنونى سعى نکرده و نداشتهام که ابعاد پیچیده اندیشههای معاصر را بازتاب بدهم. چه در آن صورت تنها خوانندگان محدود و یا احیاناً نخبهای میتوانند از چنین ادبیاتى بهرهمند بشوند. من چون کارم معلمى است، وظیفهام ایجاب میکند که ابعاد آموزشى مفاهیم را ازنظر دور نداشته و همواره اهمیت اندیشهها را در گزارش آنها مورد ارزیابى قرار بدهم و بهطورکلی اعتقاد دارم که در ایران دموکراتیزه شدن صرفاً نباید در قلمرو سیاست و جامعه صورت بگیرد و محدود بشود، بلکه باید ما درراه دموکراتیزه کردن دانش و معرفت هم کوشا باشیم.
به عبارتى در همین عرصه است که میتوانیم به نسلهای نوآموز شیوههای زندگى دموکراتیک را آموزش بدهیم.
وقتیکه روشنفکران غربى چون دیدرو و دالامبر به تدوین دایرهالمعارف دست زدند، هدف آنها مبارزه با نخبهگرایی و برج عاج نشینى بود و میخواستند علم و دانش را در کلیه سطوح جامعه گسترش بدهند.
روشنفکر ایرانى نیز براى حل معضلات حاد جامعه باید فرایندهاى اندیشگى را همگانى نموده و بهطورکلی دانش و معرفت را همه جاگیر سازد.
براى خیلیها این پرسش پیش میآید که چگونه ضیمران هم به فعالیت درزمینهٔ حقوق و مسائل حقوقى میپردازد و هم به فعالیت درزمینهٔ فلسفه هنر.
این پرسش بیشتر براى کسانى پیش میآید که فروتر از آن نگاه میانرشتهای معاصر به ماجرا نگاه میکنند و آن دو زمینه بهظاهر متفاوت را حتى درجاهایى رودرروى هم میبینند و میانگارند.
دراینباره خود ضیمران میگوید: حقوق رشتهای است کاربردى و علمى و در جهت حل معضلات ناشى از روابط اجتماعى افراد نقش ایفا میکند و حالآنکه فلسفه هنر به چیستى معناى هنر در ارتباط با فرهنگ و زندگى میپردازد و بنابراین این دو دغدغه در زندگى من نقش مکملى بازى میکنند. درواقع نیمى از وقت من روزها صرف کارهاى حقوقى میشود و نیم دیگر به تدریس و مطالعه و نگارش اختصاص مییابد.
بنابراین من براى خودم سازشى میان این دو فعالیت ایجاد کردهام.
بحث از سنت و مدرنیته یک جا هم ضیمران را متوجه «اسطوره» میکند و همین باعث میشود که چندین ترم درباره ارتباط اسطوره و سنت در حوزه هنر با دانشجویان کارشناسى ارشد کار کند.
پژوهشى زنده که ماحصل آن در کتاب «گذار از جهان اسطوره به فلسفه» میآید و منتشر میشود.
«اندیشه فلسفى در پایان هزاره دوم» نیز باز ازجمله کتابهایی است که ضیمران بنا به درخواست دانشجویان و به زبانى ساده درباره وضع کنونى فلسفه مینویسد. کتابى که بهصورت گفتوگو منتشر میشود و به پرسشهای بنیادینى در این زمینه پاسخ میدهد. اما آن چیزى که ارادت و توجه ضیمران را به فلسفه کسانى چون فوکو و دریدا و دلوز و… نشان میدهد و بهطور مشخص آنها را بر صدر مصطبه علاقه و اشتیاق او مینشاند، کتابهایی چون «فوکو دانش و قدرت»، «ژاک دریدا و متافیزیک حضور» و «نیچه پس ازهایدگر، دلوز و دریدا» است که همه گزارشى به نسبت دقیق از آرا و اندیشههای افراد مذکور است و بابى به بحثهای بیواسطهتر درباره آنها. کتاب «نیچه پس از هایدگر، دلوز و دریدا» در این میان گزارشى است از نقد فلسفه هگل بهوسیله فیلسوفانى چون هایدگر، دریدا و دلوز. این کتاب خود خوانش تازهای است از اندیشههای نیچه درباره «اراده معطوف به قدرت»، «تبارشناسى اخلاق» و «فراسوى نیک و بد»
در حقیقت هدف من از نگارش این کتاب بررسى و گزارش رویکردهایى است که اندیشمندان معاصر به فلسفه نیچه داشتند.
«درآمدى به نشانهشناسی هنر» هم گزارشى است از نشانهشناسی و ارتباط آن با هنر، که ضیمران سال گذشته منتشر کرده و مطالب آن بیشتر از «دانیل چندلر» اقتباس شده است. به این کتاب میتوان کتابى درباره نشانهشناسی، فلسفه و ادبیات از دیدگاه «امبرتواکو» فیلسوف معاصر ایتالیایى را افزود، که یکى دیگر از مونوگراف ها (تکنگاریها)ى ضیمران است و قرار است چندى بعد روانه بازار شود.
اینها همه آن حرفهایی نیست که میشود در مورد این معلم زد. کسى که کلاسهای درسش روز به روز شلوغتر میگردد و پر از شاگردان با اشتیاقى که میخواهند از رهگذر شناخت همه سونگرانه او به درک و دریافتى کلى از فلسفه هنر غرب برسند.
– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشننامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آمادهسازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com