انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره على اکبر غفاری

تسلیم کتاب و سنت

او خود از مجموعه مراجع حدیث محسوب مى‌شد و نشانى حدیثى را در میان ده‌ها هزار حدیث به‌درستی مى‌یافت و یا راوى را از بین صدها محدث شناسایى مى‌کرد و به ترجمه و تألیف نیز مى‌پرداخت مردى که نامش علی‌اکبر غفارى بود…

– متولد ۱۳۰۳ تهران

– درگذشت آبان ۱۳۸۳

ـ تصحیح و تحشیه بیش از صد و ده کتاب با ده ها هزار صفحه

ـ تنقیح و تعلیق و تهیه و یافتن مصادر احادیث کتبى از مصادر کتب شیعه

– ـ تدریس در رشته الهیات دانشگاه هاى تهران

ـ ترجمه و تألیف چندین جلد کتاب در خصوص علم حدیث

– برگزیده به‌عنوان چهره ماندگار در سال ۸۲

ـ آثار:

الکافى (تصحیح و تعلیق)، الفروغ (۵جلد)، کتاب من الاعضیره الفقیه (۴جلد، تصحیح و تعلیق)، تهذیب الاحکام (شامل ۱۰جلد)، الاستجاره (تصحیح و تعلیق، شامل ۴جلد) و…

و حالا علی‌اکبر غفارى مرده است. همین حالا که من در انتهاى تسلیم دست هایم را به خیابان می‌کشم. همین حالا که عقربه هاى سرنوشت روى عدد یک چمباتمه زده اند. پاندول آویزان از روزگار اما همچنان بین رفتن و ماندن آونگ است و چپ و راست م ¬شود.
یک ساعت از نیمه شب گذشت و علی‌اکبر غفارى مرد. درست همان ساعت که من در راسته عتیقه‌فروشی‌های بازار تهران به دنبال تیمچه «حاجب الدوله» دنبال جوانى می گشتم که حجره اش را به تنها کتاب فروشى بازار تبدیل کرده است. همان حجره اى که تا سالیان سال میان پیچاپیچ و غلغله بازار روزگار و ازدحام دادوستد همیشگى بازار کهنه تهران، محل کسب مردى بود با قامتى به بلنداى سخت‌کوشی، قلم در دست که بیش از صد و ده کتاب، آن هم از مصادر کتب شیعه با ده ها هزار صفحه، تصحیح و تشیح کرده است و در کنار، تصحیح و تنقیح و این کتب و تهیه فهارس و یافتن مصادر احادیث، خود از مجموعه مراجع حدیث محسوب مى¬شد و نشانى حدیثى را در میان ده ها هزار حدیث به‌درستی مى یافت و یا راوى را از بین صدها محدث شناسایى مى کرد و به ترجمه و تألیف نیز مى پرداخت مردى که نامش علی‌اکبر غفارى بود.
همه چیز در کمتر از ۳۰ثانیه اتفاق افتاد. وقتى خودروى سرنوشت هیکل نحیف استاد را زیر مى گرفت پنج ساعت از عصر سه-شنبه پنجم آبان ماه مى گذشت و علی‌اکبر غفارى هنوز در فکر آخرین حدیثى بود که تازه تصحیح اش را به پایان برده بود و من درست رأس ساعت پنج عصر سه شنبه پنجم آبان یاد استاد افتاده بودم و سراغش را مى گرفتم تا مگر نامش را پیش از حادثه در مهرگان قلمى کنم اما تقدیر، تدبیرى دیگر اندیشیده بود.
علی‌اکبر غفارى در سال۱۳۰۳ در تهران در خانواده¬اى متوسط و مذهبى متولد شد. به‌واسطه تلاش مجدانه و قابل‌تقدیر مادرش که علی‌رغم شرایط موجود اهتمام وافرى در مورد سوادآموزى فرزندان خود داشت تحصیلات ابتدایى را به پایان رساند. او دروس «سطح» را نزد یکى از فضلا و مدرسین مدرسه «خان مروى »در خارج از مدرسه تا پایان شرح لمعه شاگردى کرد و براى شرکت در درس تفسیر مرحوم آیت‌الله اشراقى که در قم تشکیل می‌شد و عده‌ای از فضلا نیز در آن شرکت داشتند، به قم رفت. درباره آن روزها در جایى گفته است: «مرحوم آیت‌الله اشراقى در ادبیات عرب نیز بسیار استاد بود و در هنگام تدریس، فصاحت بسیار داشت. هم‌زمان در جلساتى که جهت تدریس تفسیر قرآن در تهران و توسط مرحوم حاج میرزاخلیل کمره اى ـ رحمه الله ـ تشکیل مى شد نیز مرتبا حضور می‌یافتم و از افاضات آن مرحوم بهره مى گرفتم.»
او از دوران جوانى عطشى دائم براى آگاهى و درک مفاهیم عمیق و متعالى قرآنى داشت که همین امر موجب شد تا او پیوسته و در هر زمان و مکانى که امکان بهره یافتن و آموختن پیش می‌آمد شرکت کند و از آن بی‌نصیب نماند. «لذا در درس تفسیر مرحوم آیت‌الله آقا سید کاظم گلپایگانى که در تهران تشکیل می‌شد تماماً شرکت کرده و یک دور کامل تفسیر قرآن را از محضر ایشان استفاده و بهره فراوان بردم. آن فقید سعید عالمى متقى و متواضع، خوش حافظه، پرمطالعه، ژرف‌نگر، فقیه و ادیب و جامع‌الاطراف بود و علاوه بر آشنایى عمیق با ادب فارسى و عربى، با زبان فرانسه نیز آشنا بود.»
علی‌اکبر غفارى علاوه بر این در خصوص کارهاى فرهنگى با اساتیدى چون «سید جلال‌الدین محدث» آشنا می‌شود و این آشنایى و همکارى نزدیک با او تا پایان عمر آن مجتهد ادامه داشت. علاوه بر این با دیگرانى چون علامه میرزا ابوالحسن شعرانى هم حشرونشر داشت و درباره او در جایى خودش گفته: «شیوه علامه شعرانى و تأثیر آن در خدمات و آثار این‌جانب از هر جهت تحقیق، مقدمه نویسى، تعلیق و غیره ـ آشکار است.»
علی‌اکبر غفارى علاوه بر این با مرحوم علامه طباطبایى و علامه امینى نیز در تماس بود و آشنایى و همکارى نزدیکى با او داشت. «در خصوص کارهایى که تاکنون توفیق انجام آن را داشته‌ام و عمده آن‌ها مربوط به متون روایى و احادیث و تحقیق در علم رجال است»…
او درباره انگیزه اش در دوران جوانى براى پرداختن به کار تنقیح و تعلیق و تصحیح درزمینهٔ علم الحدیث و درایه و رجال مى گفت: « بى¬تردید تمام رشته‌ها و شاخه‌های مختلف علوم هرکدام به گونه‌ای در کار بسط معرفت و پیشبرد انسان ها به‌سوی کمال است اما باید توجه داشت که فراگیرى علم و فنون و شاخه هاى مختلف آن با وجود ارزش و اهمیت انکارناپذیرى که دارند به تنهایى مقصود را حاصل نمى کنند.
بلکه به‌منزله ابزار و مفتاحى هستند در دست طالبان علم، و به همین جهت غالباً مشاهده مى کنیم که دانش پژوهان علوم و معارف رسمى دانشگاهى و کتبى آن را به‌صورت تکلیف و خالى از نشاط تلقى مى نمایند.
درحالی‌که کسانى که به انگیزه جاذبه‌های قوى و تأثیر عمیق و ایمان و اخلاص، مطلوب خود را مشتاقانه و با شیفتگى دنبال می‌کنند و همان ابزار را به کار می‌گیرند محصول کارشان پرثمرتر، دل‌نشین‌تر و کاراتر در تمام شئون زندگى فرهنگى و اجتماعى ایشان به چشم می‌خورد.»
علی‌اکبر غفارى از ابتداى جوانى که با کلام وحى و معانى و مفاهیم قرآن کریم آشنا شد، همواره می‌کوشید که به هر وسیله‌ای مفاهیم آن را هر چه بیشتر و بهتر درک کند و در این راه خستگى نمی‌شناخت و با رسیدن به هر چشمه‌ای در این طریق احساس تشنگى افزون‌تری در روح خود براى رسیدن به سرچشمه‌های زلال‌تر و بکرتر می‌کرد و هر خدمتى را در این راه ناکافى می‌شمرد.
او در باب اهمیت حدیث و روایت و اخبار و نقش آن همواره می‌گفت: «نقل حدیث ازنظر من بسیار بزرگ و بااهمیت است. چون ما از کسانى هستیم که انبیا و ادیان الهى را پذیرفته‌اند و معتقدیم که پیغمبر ما پیغمبر خاتم است.»
بنابراین آثارى که از پیامبر به ما رسیده و صحابه از دو لب مبارک پیامبر شنیده¬اند، خواه در احکام و آیات قرآن باشد و خواه دربیان آیات قرآن و عقاید و اخلاق و آداب و سنن، هرچه هست و از ایشان دیده و شنیده شده، همه این‌ها را نقل کرده‌اند.
حدیث علمى است که این علوم را به آیندگان ما انتقال مى¬دهد. یعنى از صحابه به تابعین و از تابعین به تابعین آن ها تا برسد به زمان ما و ما هم همین حکم را داریم و باید آن‌ها را به زمان بعد از خودمان انتقال بدهیم.»
او معتقد بود: در قدیم این مطالب از طریق سینه‌به‌سینه انتقال می‌یافت و محدث مى نشست و مى گفت و دیگران مى شنیدند. مگر اینکه یک زمانى بوده است که فقط سینه‌به‌سینه بوده و مقاله بوده است و محدث مى نشسته می‌گفته و دیگران مى شنیده اند تا آن زمان به همان مقدارى است که مى شنیدند. اما از زمانى که قرار شد به‌صورت مکتوب دربیاید، آن‌وقت دیگر خالد و ماندگارمى شود و براى همیشه باقى خواهد ماند. حالا کسانى که در فن حدیث کار مى¬کنند، از نظر ترویج و تصحیح و تدوین تا فهرست نویسى و مقابله و حتى سعه نشر آن فعالیت مى کنند. کارشان همان کار است. یعنى آثار نبوت را به اقوام بعدى منتقل مى کنند و این به‌طورکلی اساس دین است. شما نمی‌توانید دینى داشته باشید که علم حدیث نداشته باشد. در آن صورت دیگر معنایى ندارد.
فرض کنید که محدثین نبودند و احادیث پیامبر(ص) را نقل نمى کردند، آن وقت ما چه چیزى داشتیم؟ قرآن هم که داشتیم، احادیث پشتیبان آن است.
یعنى پشت جبهه‌ای که قرآن را حفظ کرده و نگه داشته حدیث است. به این صورت که به تکرار از پیامبر (ص) نقل کرده اند که این کلام را یا این عبارت را در قرآن کسى حق ندارد به نحو دیگرى ارائه دهد، یعنى همه پشتیبان آن هستند.»
علی‌اکبر غفارى محدثین را مؤمنین خالصى می‌دانست که جز خدمت هیچ نیت دیگرى در ذهن آن‌ها نبوده و فقط و فقط قصدشان این بوده است که کلمات پیامبر(ص) را به کسانى که بعد از آن‌ها می‌آیند برسانند و درباره آن‌ها می‌گفت: «قصد محدثین فقط قربت به پروردگار بوده است و غیر از آن هیچ‌کس و هیچ‌چیز دیگرى در ذهن آن‌ها نمی‌گنجیده است، به همین دلیل گاهى حدیث شنیده شده با آنچه در کتاب آمده، اندکى تفاوت دارد.
البته غالباً حدیثى را که یک استاد به او گفته، با حدیثى که از استاد دیگرش شنیده هردو را نقل می‌کند و می‌گوید این استادم این‌طور نقل کرد ولى در کتاب استاد دیگرم این‌طور است و من این‌طور خوانده‌ام.»
علی‌اکبر غفارى دراین‌باره مى گفت: این براى این است که می‌خواهد این امانت را بدون هیچ‌گونه تصرف به نسل بعد از خود برساند، به همین دلیل محدثین در این زمینه‌ها آزاد نیستند، توفیقى هستند، حتى اگر ببینند که امام به بعضى گفته است که این لفظ معانى متعددى دارد به همان لفظ امام که از مشایخ خودشان شنیده‌اند نقل می‌کنند. در بیان احادیث بازهم وقتى می‌خواهد از استادش نقل کند، می‌گوید: «محمد بن حسن بن ولید استاد من می‌فرمود اینجاى حدیث معنایش این است. ایشان هم بعد از اینکه حدیث را نقل کرد اگر استادش نسبت به حدیث نظرى داشته باشد بدون تصرف عین عبارت را از وی نقل می‌کند. هیچ‌وقت کلمات استادش را به خودش نسبت نمی‌دهد و نمی‌گوید این حرف را من فهمیدم. این‌ها وقایعى است که محدثین به آن التفات داشته‌اند.»
و حالا آن محدث مؤمن و خالص دیگر در بین ما نیست و بیش از پنج روز است که از آن ساعت پنج بعدازظهر گذشته است. همان ساعتى که سرآغاز رفتن او به بیمارى بود که آرزو داشت. رفتن و رسیدن به معشوق. معشوقى که عمرى را به یادش به پرهیز گذراند و پرهیزگار ماند تا ساعت یک بامداد چهارشنبه ۶آبان ماه سال ۱۳۸۳ . درست در ابتداى دوازدهمین روز رمضان…
علی‌اکبر غفارى مرگش هم چون حیاتش خاموش بود و آسان. روانش شاد و روحش قرین رحمت دوست باد!

پی‌نوشت:
در نگارش این مطلب از ویژه‌نامه چهره‌های ماندگار درباره او و گفت‌وگوی کیهان فرهنگى با استاد نیز استفاده شده است.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۸
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com