انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره عبدالوهاب شهیدی؛ دسترسی عمومی به موسیقی

پس از چند دهه، گلچینی از آثار موسیقی استاد عبدالوهاب شهیدی خواننده و نوازنده عود ، با عنوان “بی تو به سر نمی‌شود” منتشر شده است.این یادداشت؛ به بهانه انتشار آثار او ،نگاهی به زمینه اجتماعی شکل گیری موسیقی شهیدی دارد: عبدالوهاب شهیدی متولد هزار و سیصد و یک است.هزار و سیصد و یک یعنی شانزده سال پس از انقلاب مشروطه و به نوعی آغاز عصر جدید در ایران مدرن. کارت عضویتی مربوط به این سال و متعلق به «انجمن ترقی نسوان» به دستم رسید که عنوانش خود گویای تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران در فاصله کوتاه انقلاب مشروطه تا حکومت پهلوی است.عبدالوهاب شهیدی در چنینی شرایطی متولد شده؛ او فرزند میرزا حسن صدرالاسلام میمه ای از روحانیون نامدار میمه اصفهان است؛ پدرش علاوه بر کسوت روحانیت ،چنانکه رسم روحانیون سنتی زمانه بوده،به هنرهای مستظرفه همچون خط و کتابت و صحافی و قلمدان سازی و…تسلط داشته و شعر نیز می گفته است.با این حال اینکه فرزند یک روحانی شناخته شده به موسیقی روی می آورد و امکان آموزش و فراگیری موسیقی برای او فراهم می شود؛ خود نشان و حکایت دیگری از تغییرات اجتماعی جامعه ایران در حد فاصل پهلوی اول و دوم دارد. موسیقی که تا پیش از این از مشاغل پست نظام طبقاتی ایران محسوب می شد، در طی چند دهه جایگاه اجتماعی محترمی یافت و بدل به هنری شد که معرف فرهنگ معیار ایرانی است .به این ترتیب طبقات میانی و بالای اجتماعی نیز از یادگیری آن توسط فرزندان خود استقبال کردند.این بار موسیقی نه لزوما به عنوان شغل اصلی ، بلکه به مثابه هنری که نشانه ای از سرمایه فرهنگی خانواده های طبقه متوسط و مرفه جامعه است؛مورد استقبال قرار گرفت.شهیدی به عنوان کارمند فنی – که آن روزها افزارمند گفته می شد- در استخدام ژاندارمری و سپس ارتش بود و در عین حال موسیقی را نیز دنبال می کرد.این ویژگی درباره بسیاری از موسیقی دانان آن دوران صدق می کرد. از تاسیس مدرسه موسیقی نظام، وجود درجه داران موسیقی دانان همچون سالار معزز، کلنل علینقی وزیری، مین باشیان،رکن الدین مختاری و …متداول شده بود، اما در دوره شهیدی،موسیقی جایگاهی یافت که صاحبان مشاغل دیگری هم این هنر را به صورت حرفه ای دنبال می کردند.بسیاری از موسیقی دانان برجسته رادیو ، در مشاغل دیگری فعال بودند و در همان مشاغل هم بازنشست شدند.

شهیدی موسیقی را با «جامعه باربد» شروع می کند.او از نسل دوم خوانندگان «جامعۀ باربد» بود. انجمن تئاتر و موسیقی باربد توسط اسماعیل مهرتاش تاسیس شد. از این انجمن در نسل پیش از شهیدی، ملوک ضرابی بیرون آمده و شجریان نیز برآمده از نسل سوم این انجمن است.تشکیل جامعه باربد همپای شکل گیری بسیاری از نهادهای مردمی در زمانه پس از مشروطه است. انجمن مردمی وهنری باربد که درسال ۱۳۰۵ تاسیس شد،در کوچه ملی لاله زار دفتر داشت و چنان فعال بود که در فاصله اندکی نام آن کوچه به «کوچه باربد» تغییر کرد.لاله زار مرکز فرهنگی و هنری ایران عصر جدید بوده و در مسیر عمومی کردن هنر در ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سینما شهرزاد در کوچه باربد محل اجرای تئاتر و موسیقی و اپرت و تابلوموزیکال های جامعه باربد بود؛ جایی که موسیقی و نمایش با هم پیوند خورده بودند و در آن هنرمندان متفاوتی در عرصه نمایش و موسیقی پرورش یافتند. شهیدی پیش از جامعه باربد به عضویت گروهی به نام هنردوستان درآمده بود.این گروه ، زیرمجموعه انجمنی به نام احیای هنرهای زیبای ایران باستان قرار داشت که بانویی انگلیسی به نام میس نیل کرام کوک ایجاد کرده بود.شهیدی از طریق اعلامیه روزنامه عضو انجمن شد و در کلاس «دکتر مهدی فروغ» شگردهای موسیقی صحنه ای را فراگرفت.۱ دکتر مهدی فروغ موسس دانشکده هنرهای دراماتیک و از موسیقی شناسان بنام زمانه خود بود .در همان انجمن نمایش موزیکال موسی و شبان مشابه تابلو موزیکال های جامعه باربد به صحنه رفت و شهیدی به عنوان بهترین مثنوی خوان برای نقش مولانا انتخاب شد .نمایش در سینما «رکس» لاله زار به روی صحنه می رود و اسماعیل مهرتاش که میزبان برنامه است برنامه را می بیند و شهیدی را برای عضویت در جامعه باربد دعوت می کند. شهیدی در چندین نمایش موزیکال جامعه باربد نیز نقش هایی ایفا کرده است.

با تاسیس رادیو در ۱۳۱۹ روند دموکراتیزه شدن موسیقی در ایران که از ضبط و انتشار صفحه آغاز شده بود، شتاب گرفت و موسیقی کلاسیک ایرانی که مخاطبانی انحصاری در طبقات دیوانی و اعیان و اشراف ایران داشت ،ناگهان در اختیار همه گروههای اجتماعی ایران قرار داده شد .در این شرایط بود که موسیقی کلاسیک ایرانی تن به تغییراتی داد تا با ذائقه عمومی و معدل فرهنگی جامعه سازگاری پیدا کند.موسیقی مردمی کلاسیک ایران زاده این تحولات اجتماعی است.شهیدی در کنار بنان، ایرج ، گلپا،فاخته ای؛محمودی خوانساری و دیگران ، ستاره های آواز رادیو بودند .” ستاره بودن” در موسیقی کلاسیک نیز محصول دسترسی عمومی و دموکراتیزه شدن این هنر ملی بوده است. شهیدی همکاری خود را با برنامه گل‌های رادیو از سال ۱۳۳۹ آغاز کرد و در طی نزدیک به دو دهه و تا انقلاب ۱۳۵۷ در بسیاری از برنامه‌های رادیو همچون گلهای جاویدان ، برگ سبز ، گلهای رنگارنگ و … حضور یافت. تفاوت ویژه ای که عبدالوهاب شهیدی با سایر خوانندگان هم عصر خویش داشت؛تسلط در نوازندگی بود.او تنها خواننده رادیو بود که جواب آوازش را خودش می داد. به گونه ای که ماندگارترین آثار او با ساز خودش ضبط شده است. منصور نریمان نوازنده پیشکسوت عود دراین باره گفته است:« از آنجا که عود به مانند صدای ایشان، بَم است،این صدا و این نوا با یکدیگر همخوانی دارد و همین موضوع هم ایشان را موفق تر کرده است به خصوص در مواقعی که همزمان با خواندن، عود هم می نوازند» ۲ پیش از او البته ولی‌الله کاووسی از نسل اول تکنوازان رادیو و اکبر محسنى هر دو عود می نواختند، اما شیوه شهیدی در عود نوازی رابطه مستقیمی با موزیکالیته آوازش داشت و همین ویژگی ساز او را منحصر به فرد می کرد.

شهیدی علاوه بر صدها اجرا در رادیو،آثاری نیز منتشر کرد؛ از او چند صفحه ساز سلو و چند کاست تا پیش از انقلاب منتشر شده است. از سال دوم راه اندازی جشن هنر شیراز در آن هم شرکت داشت.آواز او با جواب تار استاد جلیل شهناز از ماندگارترین اجراهای عبدالوهاب شهیدی در جشن هنر است.

پس از انقلاب ،ایران را ترک کرد و اقامتی طولانی در امریکا داشت.سرانجام در اوسط دهه هفتاد به ایران بازگشت، اما حضورش در حاشیه و در انزوای کامل بود. روایت هجرت و بازگشت او با سرنوشت بسیاری از هنرمندان موسیقی در این چند دهه مشترک است.ارزیابی ارزشهای هنری شهیدی در این مجال کوتاه نمی گنجد. با این حال در کلامی کوتاه می توان گفت قطع ناگهانی رابطه او با مخاطبان عمومی در رادیو هرگز از اهمیت و ماندگاری او نکاست. صدای عبدالوهاب شهیدی هر چند محدوده مشخصی داشت و به طور کلی خواننده ای بم خوان محسوب می شد، اما رنگ صدای او و تازگی شیوه خواندنش در موسیقی کلاسیک ایرانی، او را از دیگران متمایز می کرد و مخاطبانی وفادار به خود داشت.آواز شهیدی فاقد تزیینات متعارف در موسیقی ایرانی بود، اما این طعم و رنگ آواز در کنار بیان سلیس و شیوه صحیح ادای کلمات فارسی ؛ امتیازی بود که لااقل در نسل پس از او به بخصوص موسیقی آوازی ایران در چند دهه گذشته، به طور کلی از دست رفته و او را در مقام تکرار ناشدنی ها قرار داده است. آواز ایرانی در چند دهه گذشته منابع زیبایی شناسی خود را از موسیقی مذهبی و بخصوص روضه گرفته و از منابع الهام گذشته منفصل شده است.نتیجه ملموس این انفصال،رنگ و لحن کاملا مشابه اکثر خوانندگان آواز کلاسیک ایرانی در چند دهه گذشته است که با شیوه آوازی نسل شهیدی و پیش از آن به کلی تفاوت دارد.به این ترتیب می توان عبدالوهاب شهیدی را در کنار ایرج و گلپا ، از آخرین خوانندگانی دانست که ریشه در اصالت و جوهره زیبایی این موسیقی دارند. گرچه در سالهای پس از انقلاب او در حاشیه بوده و در برخی منابع طبقه بندی شده آواز ایرانی همچون «صد سال آواز»، نام او عامدانه حذف شده، اما روشن است که شهیدی کارنامه پرباری از خود به جای گذاشته و در تاریخ موسیقی آوازی ایران ماندگار شده است. برایش آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.

پی نوشت:

۱- گفت وگو با عبدالوهاب شهیدی ؛نمی توان یک شبه، ره صدساله رفت. روزنامه شرق شماره ۱۷۷۳ ۱۳/۴/۹۲

۲- منصور نریمان؛ همخوانی صدا و نوا، روزنامه شرق ، شماره ۱۷۷۳ ۱۳/۴/۹۲

این یادداشت، ابتدا در روزنامه اعتماد ، با عنوانی دیگر و با کمی تغییرات منتشر شده است.

 

*** این نوشته در مهرماه ۱۳۹۳ توسط نویسنده در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شد و اکنون به خاطر درگذشت استاد شهیدی، با تاریخ جدید بازنشر می‌شود.***