انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان

در قالب های فرهنگی ای که نگاه مردانه تعیین کننده ترین عامل چهارچوب های رفتاری به شمار می رود، خوانش و منش زنان نیز تحت تاثیر این نگاه شکل می گیرد. رفتارهای جنسی نیز از این قاعده مستثنی نیست و هم چون سایر رفتارها تحت تاثیر نگاه مردانه مشخص می شود و ممنوعیت ها، هنجارها و قواعد آن ترسیم می گردد. بحث بر سر اولویت نگاه زنانه یا مردانه نیست بلکه بر انحصارگرایی در نگرش هاست.

ممکن است این خرده بر مقدمه ی بالا گرفته شود که چگونه است که زمانی اندیشمندان فمینیست بحث از یگانگی و برابری می کنند و زمانی بر تفاوت ها تاکید می نهند. بحث من این است که اگر نتوانیم میان حوزه های صرفا فرهنگی و حوزه های زیست-روانی که تحت تاثیر فرهنگ هم هستند تمایز قائل شویم درون یک جبرگرایی گرفتار خواهیم آمد که در نهایت به توجیه هر گونه رفتار فرهنگی منتهی خواهد شد. چنان چه در بحث ام پیرامون یکی دیگر از جنبه های زیست – فرهنگی زندگی زنان نوشته بودم، تجربه ی بدنی، درد، ارضای جسمی و غیره هر چند فرهنگی می شوند و تحت تاثیر باورها شکل می یابند، صرفا فرهنگی نیستند. همان طور که نمی توان خشونت جسمی را بر مبنای باور فرهنگی توجیه کرد، نمی توان ارضای جنسی را نیز مشخصه ای اساسا و تماما فرهنگی در نظر گرفت.

منشا و ریشه ی تفاوت های فرهنگی – جنسیتی هر چه که باشد (مساله ای که در نظریه های متعدد فمینیستی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است)، این تفاوت ها موجود است و از طریق سازوکارهای متعدد دردی پنهان را بر زنان تحمیل می کند. این پدیده که به نظر می رسد (بنابر مشاهدات من) پدیده ای جهانشمول است، در ایران نیز وجود دارد. پژوهش من در ارتباط با خشونت جنسی همسران علیه زنان برخی از سازوکارهای بروز این خشونت را آشکار می کند که از طریق ۱. خشونت مستقیم و اسیب بدنی در هنگام انجام رفتارهای جنسی ۲. خشونت غیر مستقیم از طریق عواملی مانند عدم رعایت اصول بهداشتی یا جلوگیری های ضدبارداری توسط مردان اعمال می شود و ۳. تحمیل معیارهای جذابیت جنسی چه به شکل رفتاری و چه به اشکال مختلف مدیریت بدنی، اعمال می شود.

چیزی که در حل مساله ی خشونت جنسی مهم است دوری از ایجاد نگرش «زن آسیب دیده ی مظلوم»، «مرد بد خشن» است. من در پژوهشم نشان داده ام که این پدیده لزوما در کنار خشونت جسمی اتفاق نمی افتد. هر چند ادبیات خشونت علیه زنان نشان داده است که خشونت جسمی همواره در کنار سایر ابعاد خشونت (جنسی، اقتصادی، اجتماعی و روانی) رخ می دهد اما در ارتباط با خشونت جنسی، این بعد را می توان به همان اندازه به تنهایی مشاهده کرد که در کنار سایر ابعاد خشونت. ضمن این که وقوع آن به قشر یا طبقه خاصی محدود نمی شود و به نظر می رسد که در تمام اقشار جامعه توزیع شده باشد.

پژوهش من بیشتر کاری اکتشافی بوده است که به علت یابی پدیده چندان تمرکز نکرده است. با این وجود به نظر می رسد ناآگاهی نسبت به رفتارهای جنسی و شناخت محدود نسبت به نیازهای جنسی زنان و نحوه ی رسیدگی به آن ها یکی از بزرگ ترین مسائل تقویت کننده ی منش های خشونت آمیز باشد. اندک آگاهی موجود برمبنای باورهای فرهنگی ای است که مساله را در هاله ای از تقدس و تابو پوشانیده و با رازآمیزی بی موردی همراه کرده اند. نبودن آموزش رسمی و غیر رسمی در این حوزه تقریبا واضح است و دیدگاه های پدرسالارانه ی رایج توجه خود را بر نحوه ی رسیدگی به نیازهای مردان قرار داده اند تا زنان. عدم وجود دیالوگ کافی در این زمینه در خانواده ها، چه پیش از ازدواج با والدین و چه پس از ازدواج با شریک زندگی پیچیدگی مساله را دوچندان می کند و به بقای آن در خلوت خانه ها می انجامد.

متاسفانه ادبیات در این حوزه چندان قوی نیست. اگرچه ادبیات خشونت علیه زنان در ایران بسیار غنی است، تمرکز کارها بر خشونت جنسی همسران مورد توجه کمتری قرار گرفته است که البته این فقدان لزوما به معنای عدم اهمیت آن نیست و می تواند نشان دهنده ی مشکلات و موانع ساختاری و گاه فرهنگی در بررسی هایی از این دست باشد.

برای مطالعه ی بحث دیگر من در ارتباط با خشونت جسمی و تهدیدهای سلامتی ناشی از آن می توانید به یادداشت دیگرم در انسان شناسی و فرهنگ در آدرس زیر مراجعه فرمایید:

http://anthropology.ir/node/16879

مقاله ی «خشونت جنسی علیه زنان و مشکلات سلامتی» را در کنفرانس «همایش بین المللی تلفیق علوم» در نوامبر ۲۰۱۳ در لانکاوی مالزی ارائه دادم. برای مطالعه ی اصل مقاله به زبان انگلیسی به فایل پیوست رجوع کنید.

۲۰۸۰۷

لادن رهبری

rahbari.ladan@gmail.com