انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

خداحافظی با دوران کودکی

برگردان:آریا نوری

هما یا ساندرین، استفان یا بئاتریس۱۴،۱۷ و یا ۱۹ ساله. همه‌ی آن‌ها رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که بعضاً مراتب آشفتگی والدینشان را فراهم می‌آورد. این نوجوانان بیش از هر چیز درگیر تغییرات بدنی و نیز شناخت جنس مخالف می‌شوند، تغییراتی که مجموعه‌ی روابط عاطفی‌شان را زیر سؤال می‌برد. نوجوان با ورود به این بازه به کشف خود و نیز کشف بزرگ‌سالان می‌پردازد. بازه‌ای که هرچند بعضی از آن تحت عنوان بحران نوجوانی یاد می‌کنند، اما سایرین ترجیح می‌دهند از آن به‌عنوان دورانی معمولی در زندگی شخص یاد کنند که از ورای آن شخصیت فرد شکل می‌پذیرد. درهرصورت این دوران که به آهستگی سپری می‌شود معمولاً از ۱۲-۱۳ سالگی شروع و تا ۱۸ و حتی ۲۱ سالگی امتداد پیدا می‌کند. مراحل مختلفی در این دوره از زندگی شناسایی‌شده است.

دگردیسی همه‌جانبه

۴ مرحله‌ی اساسی را می‌توان برای تغییرات یادشده عنوان کرد:

اولین تغییرات جسمی و فکری هستند که نمایانگر خروج از دوران کودکی می‌باشند. به همین منوال امیال غریزه‌ای، جنسی، تهاجمی و فکری (در مورد مرگ وزندگی) شدت می‌گیرد. مشکل اصلی نوجوان در این مرحله پیدا کردن راهی برای پذیرش بدن و روان جدیدش است، نه پس زدن آن. روابط نوجوان در این دوره بیش از هر چیز بر پایه‌ی خودشیفتگی بنا می‌شود: تلاش برای پیدا کردن دوست آرمانی و قابل‌اعتماد که نوجوان بتواند به‌راحتی مسائلش را با او در میان بگذارد. این دوست باید دقیقاً ویژگی‌های خود نوجوان را داشته باشد تا او بتواند در مورد عشق، غصه‌ها، امیال، رازها و … با وی صحبت کند. ممکن است این دوست از قبل از دوران نوجوانی در زندگی حضورداشته باشد. تفاوت این دوره این است که نقش این دوست پررنگ‌تر شده و در مرکز قرار می‌گیرد، حتی می‌تواند به رقیبی برای پدر و مادر بدل گردد.
نوجوانی به عبارتی زمان اولین عشق است. نوجوان در این دوره با دو مقوله‌ی عشق و غریزه‌ی جنسی خود دست‌به‌گریبان می‌شود. حال این دست‌به‌گریبانی ممکن است یا به‌صورت رابطه‌ای هماهنگ بین عشق و غریزه‌ی جنسی خود را نشان دهد و یا به‌صورت تلاش‌های مکرری که از سوی نوجوان انجام‌شده و هر بار با شکست مواجه می‌شود. علم روانکاوی دوره‌ی رسیدن به زندگی عاشقانه و جنسی را به‌سان جدایی از پیوندهای شهوانی و تهاجمی کودکی و به‌خصوص پرورانده شدن قطعی زندگی ادیپی[۱] می‌داند. بدون این جدایی و پروراندگی، ترکیب عطوفت و اروتیسم[۲] (که زندگی روانی نوجوان را شکل می‌دهد) به‌درستی شکل نمی‌گیرد.

این ترکیب یکی از نشانه‌های اصلی دوران نوجوانی است چراکه دو جریان عطوفت و اروتیسم جداگانه و در پی هم در دوران کودکی شکل می‌گیرند. در نظر فروید، زندگی عاشقانه‌ی انسان در دو مرحله صورت می‌پذیرد: مرحله‌ی اول که در سن پنج‌سالگی به کمال می‌رسد زمانی است که کودک عاشق یکی از والدینش می‌شود. در مرحله‌ی دوم، به‌واسطه‌ی فرایند منع و یا پس‌زنی[۳] که یک مکانیسم روانی کاملاً طبیعی محسوب می‌شود، کودک احساسات به‌اصطلاح ملایمی نسبت به والدین خود پیدا می‌کند. در این دوره وی وابستگی عمیقی به آن‌ها پیدا می‌کند و این امر باعث می‌شود هرگونه ابهام جنسیتی در وی از میان برود. به همین ترتیب است که در دوران کودکی عشق، ملاطفت و غریزه‌ی جنسی از هم تفکیک می‌شود. حال وظیفه‌ی اصلی نوجوان این است که این سه غریزه را یک‌بار دیگر با موفقیت گرد هم آورد.

پایان دوران نوجوانی زمان استوار شدن فعالیت‌های نوجوان بر اساس من»[۴] است. در این دوره شخصیت فرد به‌طور قطعی تغییر می‌کند. نوجوان در این دوره کم‌کم انتخاب‌های فردی، حرفه‌ای، دوستانه و عاشقانه می‌کند. او به این مسئله پی می‌برد که می‌تواند هرکس که دلش می‌خواهد را دوست داشته باشد اما ممکن است این احساس متقابل نباشد.

درنهایت به مرحله‌ی پسانوجوانی[۵] می‌رسیم. در این مرحله شخص وارد دنیای بزرگ‌سالان می‌شود ولی درعین‌حال به دوران کودکی نیز وابسته می‌ماند. نوجوان ممکن است از برخی جهات به خودش هم وابسته بماند و به جهت‌گیری و ابراز آرمان‌ها و ویژگی‌های شخصی خود بپردازد.

برخی مواقع ممکن است نوجوان یک‌باره پی به حقیقتی ببرد که تا آن زمان برایش آشکار نبوده. برای مثال ممکن است ناگهان عاشق شود و عشق تمام فکر و ذکرش را مشغول کند و یا مسئولیت انتخاب‌هایی را عهده‌دار شود که تا آن زمان‌بر عهده‌ی والدینش بوده. این کشفیات اما در اصل تأثیر تغییری آرام هستند. وانگهی این تغییرات ناگهانی امری الزامی نیستند. در نوجوانی نیز مثل هر بازه‌ی دیگری از زندگی ممکن است فرد بنا بر تجربیات قبلی خود یک ایدئولوژی را قبول و یا آن را رد کند. نباید این امر را منحصراً مرتبط دانست با دوران نوجوانی.

برخی نویسندگان معتقدند فرایند نوجوانی تمام طول عمر به درازا می‌انجامد. درست است که احتمال ظهور دوباره‌ی نوجوانی وجود دارد، مثل زمانی که به‌یک‌باره احساس عشق و یا وابستگی در دل شخص زنده می‌شود، اما این امر به این معنا نیست که او قرار است تمام طول عمرش نوجوان باقی بماند. در برابر اشخاصی هم وجود دارند که همواره در دوران نوجوانی باقی می‌مانند و نه ازنظر عاطفی و نه رفتاری وارد بزرگ‌سالی نمی‌شوند.

تغییری ضروری

در دوران نوجوانِی و در حین تغییرات، نوجوان باید به چهار هدف اصلی دست پیدا کند: قبول تغییرات جنسی بدن، شکسته شدن پیوند وابستگی به والدین، تفکر در مورد آینده و تسلط بر عواطف و احساسات.

قبول بدن جدید

اولین ویژگی فرایند نوجوانی رابطه‌ای است که نوجوان با بدن در حال تغییر خود برقرار می‌کند. اهمیت بدن جدید نوجوان زمانی مشخص می‌شود که او از خوردن برخی غذاها پرهیز می‌کند و یا برخی مواد غذایی را بیشتر مصرف می‌کند تا با مشکلی که فکر می‌کند ظاهرش دارد. این فرایند ممکن است حتی تا فازی بیمارگونه نیز پیش رفته و به بی‌اشتهایی و یا پرخوری بیانجامد. اصلاً نباید از اینکه نوجوانی می‌گوید بدن خودش را دوست ندارد چراکه دیگران را جذب نمی‌کند و به‌خصوص به مذاق کسی که باید خوش بیاید نمی‌آید تعجب کنیم!

قبول کردن بدن جدید حل شدن مشکل هویت جنسی نیز است. در پایان دوران نوجوانی، نوجوان به‌طور مشخص جنسیت خود را می‌شناسد، مرد یا زن. این مرحله البته ممکن است شکلی بیمارگونه نیز به خود بگیرد مثل مسئله‌ای که در دگر جنس نهادها[۶] مشاهده می‌شود، یعنی شخص از قبول جنسیت بدنش سرباز می‌زند. در برابر، همجنسگرایی[۷] ارتباطی با تصویری که شخص از جنسیت خود دارد ندارد، مگر در مواردی که نوجوان در تلاش برای اثبات دگر جنس گرایی[۸] خود شکست‌خورده باشد. همجسگرایی می‌تواند علت‌ها و ریشه‌های دیگری نیز داشته باشد.

جدایی از والدین و به دست آوردن هویت فردی

دومین مرحله‌ی اصلی نوجوانی در فاز روانی فاصله‌گیری و یا جدایی کامل از رفتارها و شیوه‌ی زندگی کودکانه است[۹]. این دوره از زندگی به‌واسطه‌ی تلاش نوجوان در فاصله‌گیری و بعضاً جدایی کامل از کسانی صورت می‌گیرد که در دوران کودکی تأثیر به سزایی روی زندگی وی داشته‌اند.

در این دوره نوجوان دوست دارد اتاقش منحصر به خودش باشد و به هیچ‌کس اجازه‌ی ورود به آن را ندهد، به‌خصوص پدر و مادرش. فرایند نوجوانی از دید روانشناسی به‌نوعی مشتمل بر از دست دادن است؛ یعنی از دست دادن بسیاری از روابط وابستگی که در ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه و در طول دوران کودکی شکل‌گرفته است. در طول نوجوانی که بلوس[۱۰] از آن تحت عنوان دومین مرحله‌ی فردیت یاد می‌کند (اولین مرحلگی در حدود ۳ سالگی شکل می‌گیرد) شخص ازلحاظ ذهنی نوعی مرحله‌ی عزاداری را طی می‌کند، یعنی به‌نوعی از پناهگاهی که پدر و مادر-به خصوص مادر- در دوران نوجوانی برایش درست کرده بودند خارج شود. او یاد می‌گیرد که برای رفع نیازهای حیاتی زندگی (امنیت، نیازهای مادی و…) تنها باید روی خودش حساب کند. مشکلات این تغییر ذهنی شاید توضیح‌دهنده‌ای باشد بر پاره‌ای از رفتارهای متضاد دوران نوجوانی؛ یعنی زمانی که نوجوان میل به آزادی خود را در بوق و کرنا می‌کند اما درعین‌حال به دنبال راحتی دوران کودکی خویش است.

ورود به آینده

سومین مرحله تفکر در مورد آینده و به‌نوعی ورود به آن است که دو مرحله‌ی جدایی‌ناپذیر را دربرمی گیرد: جست‌وجوی من آرمانی، یعنی تصویری از خود در آینده که نوجوان را راضی کند و همچنین رسیدن به شکل جدیدی از رابطه با سایرین. رابطه‌ی بینا روانی[۱۱] بین من و من آرمانی در دوران کودکی به‌واسطه‌ی میزان وابستگی و فرمان‌برداری از والدین مشخص می‌شود.

نوجوان باید از فرمان‌برداری خارج شود و تلاش کند به من آرمانی برسد. می‌توان این‌گونه عنوان کرد که شخص از حالت منفعل به انفعال می‌رسد. من آرمانی جدید درعین‌حال بر سه اصل استوار می‌شود: همذات انگاری[۱۲] بچه‌گانه با انتظارات والدین، هم ذات انگاری با انتظاراتی که نوجوان از اطرافیان دارد و درنهایت هم ذات انگاری با ویژگی‌های اشخاص مختلفی که نوجوان آن‌ها را ستایش می‌کند و یا به آن‌ها علاقه دارد.

این هم ذات انگاری‌ها نه تقلید بلکه ویژه گری های[۱۳] واقعی هستند به این معنا که نوجوان در این سن تمایل دارد ویژگی از دیگری به دست آورد. تفاوت بسیار زیادی بین اینکه بگوییم نوجوان از پدرش تقلید می‌کند و اینکه نوجوان به دنبال کسب ویژگی‌هایی از پدرش است وجود دارد. این مسئله به ما کمک می‌کند تا به‌راحتی به این امر پی ببریم که از چه روی دوران نوجوانی زمان تغییر خواسته‌های شخصی است، حال چه در حوزه‌ی عاطفی، چه اجتماعی و چه عقلانی. انتخاب آینده‌ی شغلی، رشته‌ی تحصیلی در دبیرستان و پس‌ازآن دانشگاه از کشمکش‌ها و یا تغییر رفتارهایی که نوجوان در برابر برنامه‌های درونی که در بطن خانواده و با پدر و مادر خویش تنظیم کرده، تأثیر می‌پذیرد. به‌هیچ‌عنوان نباید جنبه‌های احساسی و روانی را در آینده‌ی نوجوان دست‌کم گرفت، مسئله‌ای که در اکثر مواقع رخ می‌دهد. برخی از تصمیم‌های تندی که در این دوره از زندگی اتخاذ می‌شود، تأثیر غیرقابل‌انکاری بر آینده‌ی نوجوان دارند. باوجودآنکه نوجوان همیشه سعی دارد به نیازهای درونی و شخصی خودپاسخ دهد، احساس امنیت کند و والدینش او را دوست داشته باشند، درعین‌حال باید احساس کند که به من آرمانی جدیدی رسیده و به‌این‌ترتیب به حس خودشیفتگی‌اش[۱۴] پاسخ بدهد.

رشد کردن و گذار از دوران کودکی فرایندی نیست که همیشه به‌آسانی صورت بگیرد. موس لوفه[۱۵]، روانکاو انگلیسی این امر را به تصویر کشیده که گروهی از نوجوانان بیش ازآنچه باید برای رسیدن به من آرمانی تلاش می‌کنند. پدیده‌ای که باعث می‌شود ایشان خواسته‌هایی نشدنی از خود داشته باشند و درنتیجه پای آسیب به میان بیاید. مثل:

تلاش برای به دست گرفتن کامل بدن جدید خود و درنتیجه بروز مشکلاتی مثل بی‌اشتهایی.
تلاش بیش‌ازاندازه برای کنترل حس خشونت و مبارزه‌طلبی مثل حالتی که می‌توان در تلاش برای رسیدن به آرمان بی خشونتی مشاهده کرد. نوجوان در صورت زیاده‌روی ممکن است حتی دست از تلاش برای جذب سایرین و نیز ورود به هرگونه رقابتی بردارد.
تلاش بیش‌ازاندازه برای کنترل داشتن روی پیوند وابستگی به والدین و خواست‌های ایشان که درنهایت منجر می‌شود نوجوان آرمان‌هایی کاملاً مخالف با پدر و مادر خود داشته باشد. بارزترین شکل این مسئله را می‌توان در نحوه‌ی انتخاب دوستان، انتخاب‌های سیاسی و حتی وجودی مشاهده کرد.
رویارویی با آشفتگی‌های عاطفی

به دست آوردن کنترل درست روی عواطف و احساسات آخرین مرحله ایست که نوجوان باید از آن عبور کند. درواقع مجموعه‌ی احساسات آدمی (عصبانیت، خوشحالی، نفرت، ناراحتی، شرمندگی و …) در این دوره از زندگی به‌صورت روزمره و بعضاً تندوتیز بروز می‌کند. همین امر است که سبب می‌شود اکثر نوجوانی را دورانی بحرانی قلمداد کنند. ویژگی منحصربه‌فرد روانی دوران نوجوانی رویارویی شخص با چیزهای جدید (بدن، تفکرات، کنش‌های اجتماعی و …) و به همین منوال ایجاد وقفه در اندیشه‌ها و فعالیت‌های درونی است. ویژگی مشترک تجربه‌ی عاطفی همه‌ی انسان‌ها و تجربه‌ی عاطفی دوران نوجوانی رویارویی با چیزهای جدید است به همین دلیل است که می‌توان این دوره از زندگی را به‌درستی به حمام عاطفی تشبیه کرد. نوجوانی هم مثل احساسات باید زندگی و تجربه شود تا شخص بتواند با آن مواجه شده و خودش بتواند خوش‌آیندی یا عدم خوش‌آیندی آن را تشخیص دهد. حال ممکن است وی به این دوره احساسی خوب (خوشحالی، سرحالی و …) و یازدگی (ناراحتی، عصبانیت، اضطراب، افسردگی و …) نسبت به تغییرات گسترده‌ی جدید پیدا کند (تغییرات بدنی، فکری، ذهنی و …)

یکی دیگر از ویژگی‌های اصلی دوران نوجوانی سرعت انتقال از یک احساس به احساس دیگر است. چه کسی تا به الآن نوجوانی را ندیده که یک‌لحظه خیلی خوشحال است و لحظه‌ای دیگر خیلی ناراحت؟ نوجوانان خیلی راحت می‌توانند از آرامش به عصبانیت مطلق برسند و بالعکس.

کسالت و خجالت دو مورد از عواطف بسیار رایج در دوران نوجوانی هستند. کسالت که ممکن است سبب انزوای نوجوان و یا درخودرفتگی ایشان شود در اصل روش دفاعی خاص ایشان درزمانی است که نتوانسته‌اند بنا به دلایل عینی به هیجانی که می‌خواسته‌اند دست پیدا کنند و از همین روی در حالتی عکس فرو می‌روند. خجالت اما در نوجوانی مشاهده می‌شود که ممکن است به‌طور متناقض در شرایط دیگری از خود بی‌باکی، جسارت و حتی گستاخی نشان دهند.

خجالت را همچنین می‌توان ابزار دفاعی منحصربه‌فرد در برابر هجومی آنی در نظر گرفت که بیشتر به‌صورت ناخودآگاه بروز می‌کند تا خودآگاه.

چالش‌های جایگاه پدر و مادری

مسئله‌ی اصلی در این میان پیدا کردن راهی برای رویارویی مناسب با ویژگی‌های نوجوان است. همگان با لزوم این مسئله که اطرافیان نوجوان و به‌خصوص پدر و مادر وی باید رفتاری مناسب در برابر احساسات لحظه‌ای او در پیش بگیرند موافق‌اند.

همچنین والدین باید این توانایی را داشته باشند که اضطرابی که به دنبال رفتارهای آنی نوجوان در او شکل می‌گیرد را به‌خوبی تحت کنترل درآورند، رفتارهایی که بیشتر آنی است تا نشان‌دهنده‌ی اندیشه‌ای شکل‌گرفته در ذهن وی.محافظت کردن، دوست داشتن، درک کردن و بعضاً مجازات کردن رفتارهایی هستند که والدین باید در پیش بگیرند. این امر اهمیت بسیاری دارند که والدین بتوانند تفاوت بین احساسات لحظه‌ای فرزند نوجوان خود (به‌خصوص احساس ناتوانی، ناراحتی و حتی افسردگی) و احساساتی که کم‌کم در وی شکل می‌گیرد را درک کنند. احساساتی که ممکن است کم‌کم در نوجوان ریشه بدواند و به‌صورت تصویر ذهنی منفی از خویشتن، احساس ناتوانی دائمی، خستگی، بی‌حوصلگی و از دست دادن احساس لذت بروز کند. این‌ها نشانه‌های افسردگی هستند و باید به‌صورت کاملاً جدی برای درمانشان اقدام شود.

درنهایت باید به این مسئله توجه نشان داد که وظیفه‌ی پدر و مادری کردن هم مقوله‌ای کاملاً متناقض است چراکه درعین‌حال شامل پناهگاه بودن برای فرزند خود، محدود کردن و حفاظت از وی و اعطای آزادی عمل برای کشف شرایط جدید، ضربه خوردن و بقا است.

در تمامی این موارد گفت‌وگو با فرزند و حفظ احترام متقابل باید ویژگی اصلی رابطه‌ی هر نوجوان با پدر و مادرش باشد که در ورای آن نوجوان از جنبه‌های گوناگون رشد می‌کند.

آلن براکونیه، نویسنده‌ی این مقاله، مسئول بخش مشاوره‌ی نوجوانان در مرکز فیلیپ پومل پاریس[۱۶] است. تاکنون کتاب‌های دختران و پدارن[۱۷] در سال ۲۰۰۸، مادر و پسر[۱۸] در سال ۲۰۰۷، دلواپسان بزرگ و کوچک[۱۹] در سال ۲۰۰۴ و حفاظت از وجود خویشتن برای زندگی بهتر[۲۰] در سال ۲۰۱۰ منتشرشده است.

انتشار این مطلب با ذکر نام نویسنده، مترجم و منبع بلامانع است.

[۱] عقده اُدیپ در نظریه روان‌کاوی به تمایل کودکان برای ارتباط جنسی با والد جنس مخالف گفته می‌شود که حسی از رقابت با والد جنس موافق را پدید می‌آورد. این مفهوم نخستین بار توسط زیگموند فروید در کتاب تفسیر خواب‌ها (سال ۱۸۹۹ میلادی) توضیح داده شد. انتخاب این اصطلاح بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطوره‌ای ادیپ بود که بر اساس آنچه در تقدیر او و پدرش پیش‌بینی‌شده بود، پدرش را کُشت و با مادرش ازدواج کرد. معادل زنانه عقده ادیپ عقده الکترا است. فروید معتقد بود که این مرحله عقده ادیپ در رشد کودکان بین ۳ تا ۵ سال چیزی طبیعی است و پایان آن زمانی است که کودک هویتش را با والد از جنس خودش شناسایی کرده و امیال جنسی‌اش را سرکوب می‌کند؛ این فرایند در نظریه فروید باعث تشکیل فراخود می‌شود.[

[۲] Erotisme, اروتیسم مکتب فکری در هنر و علوم انسانی است و آن را بیان هنری نزدیکی زن و مرد در خلوت تعریف کرده‌اند

[۳] Refus

[۴] Moi

[۵] postadolescence

[۶] Transsexual ; افرادی که هویت جنسی متناقض دارند. برای مثال ممکن است این افراد اعضای جنسی مردانه داشته باشند اما شخصیت جنسی اتیش زنانه باشد و برعکس. این تضاد ممکن است در ذهن، رفتار خصوصی و یا رفتار اجتماعی به چشم بخورد.

[۷] Homosexualité ;

[۸] Hétérosexualité

[۹] Détachement

[۱۰] P.Blos

[۱۱] La relation intra-psychique

[۱۲] Identification

[۱۳] appropriation

[۱۴] Narcissisme

[۱۵] Mauss Laufé

[۱۶] Philippe Paumelle-Paris

[۱۷] Les filles et les pères

[۱۸] Mère et fils

[۱۹] Petit ou grand anxieux

[۲۰] Protéger son soi pour vivre pleinement