نویسنده: سیمین کریمی، استاد زبانشناسی دانشگاه آریزونا
در مصاحبهای در مورد ماهیت و اهمیت آموزش و تدریس، نوام چامسکی، زبانشناس سرشناس دانشگاههای MIT و Arizona چنین اظهار نظر کرد:
مهم این نیست که ما چه موضوعی را تدریس میکنیم، مهم این است که در خلال تدریس به چه کشفهایی دست مییابیم. مهم این است که روش سازندۀ پژوهش را یاد بگیریم، اینکه چگونه پرسشهای علمی را بر اساس دادهها شکل دهیم، و پاسخ را کجا جستوجو کنیم.
بهنظر من هم تدریس واقعی تکرار آنچه در کتابها و مقالات نوشته شده نیست، بلکه برانگیختن حس کنجکاوی و اشتیاق به کشفهای تازه و دست یافتن به افقهای ناشناخته است. من سالها پیش در کلاسهای زبانشناسی دکتر محمدرضا باطنی در دانشگاه تهران برای اولینبار با چنین روش تدریسی آشنا شدم.
وقتی دورۀ فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) را در دانشگاه تهران شروع کردم، دکتر باطنی برای یک دورۀ یکسالۀ مطالعات علمی، خارج از ایران بودند. در غیاب ایشان، وصف جدی بودن و سختگیریهایشان را زیاد شنیده بودم. اولین کلاسی که با ایشان داشتم نحو زایشی بود. در واقع دکتر باطنی من را با این زمینه علمی، که سالهاست پایۀ بنیادی پژوهشهای من را تشکیل میدهد، آشنا کردند. یادم است که آستینهایشان را بالا میزدند، و با حرارت و اشتیاق فراوان درس میدادند، ما را تشویق میکردند که با دیدی انتقادی به مسایل مورد گفتوگو نگاه کنیم، و اصرار داشتند که در بحثها شرکت کنیم. این روش برای همۀ ما تازگی داشت.
اولین کلاس معنا شناسی را هم با دکتر باطنی گذراندم. در این کلاس، همچون کلاس نحو، برای اولینبار با مفاهیمی آشنا شدم که در رشد من به عنوان یک زبانشناس تاثیر بسیار داشت. همواره سعی داشتند که تازهترین کتابها و مقالات را برای کلاسهایشان انتخاب کنند. دسترسی به این منابع آسان نبود، اما ایشان با پشتکار و کوشش بینظیرشان ما را در معرض تازهترینها در زمینههای گوناکون زبانشناسی قرار میدادند. یکی از مهمترین ویژگیهای دکتر باطنی بهعنوان استاد این بود که همیشه برای دانشجویانشان وقت میگذاشتند. حتی قبل از اینکه رسما استاد راهنمای من شوند، به من فرصت میدادند که درزمینههای مختلف زبانشناسی با ایشان گفتوگو کنم. از تجربیات خودشان بهعنوان یک دانشجو صحبت میکردند، از مشکلات، کمبودها و آیندۀ رشته زبانشناسی سخن میگفتند، و من را به کنکاش علمی تشویق میکردند. بعد از گذشت بیش از چهار دهه، بسیاری از گفتههای ارزشمند ایشان هنوز در ذهن من زندهاند.
در سال ۱۹۸۱ من به آمریکا مهاجرت کردم، و در سال ۱۹۸۳ دورۀ دکترا را در دانشگاه واشنگتن در سیاتل شروع کردم. در اولین کلاس نحو، چندین دانشجو از کشورهای اروپایی و آسیایی با من همکلاس بودند. همۀ این دانشجوها با پیشینههای قبلی در نحو به کلاس آمده بودند. با این وجود، آگاهی من نسبت به نظریات تازۀ نحوی به مراتب گستردهتر از آن دانشجویان بود. این را مدیون دکتر باطنی و کلاسهای پُر محتوای ایشان بودم. آنچه من در محضر ایشان آموخته بودم همچون مشعلی سوزان راهگشای دورههای بعدی آموزشی من شد.
در زمانی که من در دانشگاه تهران درس میخواندم، انتقاد علمی و سازنده در جامعۀ ایرانی قابل پذیرش نبود، و حتی توهین تلقی میشد. یکی از درسهای ارزشمندی که دکتر باطنی به ما آموختند این بود که انتقاد سازنده از ضرورتهای اولیه رشد علمی است، اینکه از ابراز چنین انتقادی نهراسیم، و نقدهای سازنده به کار خودمان را پذیرا باشیم و آنها را امری شخصی تلقی نکنیم. برای من این امر کمک بزرگی بود تا از انتقادات استادانم در امریکا، و بعدها از نقد منتقدان در مورد مقالاتم نرنجم، و آنها را بهعنوان موهبتی سازنده در جهت بهسازی کارهایم تلقی کنم. خود ایشان نیز از این امر مهم پیروی میکردند. در یکی از سفرهایم به ایران، متوجه شدم که بهخاطر نقدهایشان از کتابی که تازه منتشر شده بود به ایشان سخت حمله میشد. همین نقدها باعث شد که من آن کتاب را با دقت بخوانم، و از مطالب آن و نیز از نقد علمیِ، بهجا و بیطرفانۀ دکتر باطنی بهرهها گیرم.
در دوران تحصیل، من از دانش استادان فراوانی در سه کشور ایران، آلمان و آمریکا برخوردار شدم. بدون اغراق میتوانم بگویم که دکتر باطنی بیش از همه در رشد علمی من تاثیر گذار بودهاند. ایشان بودند که زبانشناسیِ مدرن را بهعنوان علمی جدی به من معرفی کردند، روشهای پژوهشی را به من آموختند، و توجه من را به موضوعات بکر و ساختهای جالب در زبان فارسی جلب کردند. دکتر باطنی نه تنها در موارد علمی، بلکه در زمینههای اجتماعی و سیاسی نیز الگویی ارزشمند برای من بودهاند. ایشان یکی از ایرانیانی هستند که من به هموطن بودنشان افتخار میکنم. خوشحالم که این فرصت را یافتهام که بگویم: ممنونم استاد… زنده و پایدار باشید.
ایمیل نویسنده:
karimi@email.arizona.edu