انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ادای دین به دکتر محمد رضا باطنی

دکتر عبدالنبی قیم . فرهنگ‌نویس، تاریخ‌نگار و پژوهشگر فرهنگی

– هنگامی که برای اولین‌بار در سال دوم دانشجویی کتاب «زبان و تفکر» تألیف دکتر محمدرضا باطنی را خواندم، هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم روزی دکتر باطنی محبت و مهری عظیم نسبت به من روا دارند. محبتی که من همواره سپاسگزار آن هستم.

در سال ۱۳۵۶ و در سن بیست‌ویک سالگی علاقه‌مند بودم دربارۀ زبان و زبان‌شناسی مطالعه‌ای داشته باشم. مشتاق بودم تا در خصوص کارکرد زبان و نقش آن در تفکر و هویت انسان‌ها اطلاعاتی داشته باشم. با یکی از دوستان مشورت کردم و او بهترین و معتبرترین کتاب را یعنی کتاب «زبان و تفکر» تألیف دکتر محمدرضا باطنی را به من معرفی کرد.

کتاب را تهیه کردم و آن را با دقت و به طور کامل خواندم و از آن بهره‌ها گرفتم. از آن لحظه شأن و منزلت علمی استاد بر من مبرهن شد و به دانش و تسلط او بر زبان و زبان‌شناسی واقف شدم.

سال‌ها گذشت تا این که در اسفند سال ۱۳۶۹ عزم خود را برای تألیف فرهنگ عربی- فارسی جزم کردم.

دکتر باطنی نه تنها از جنبۀ علمی یار و یاور من بود، بلکه از جنبه‌های دیگر من را یاری کرد و شاید اگر او نبود این موفقیت نصیب من نمی‌شد. بدون شک بهترین کتاب من فرهنگ معاصر عربی- فارسی است و بدون هیچ‌گونه تردیدی من در تألیف این کتاب مدیون استاد هستم.

 

دکتر باطنی نیز از این که فرهنگ عربی- فارسی به این موفقیت رسیده بسیار مبسوط و خرسند است. سال ۱۳۹۴ به اتفاق خانمم، ایشان را در فرهنگ معاصر به مدت دو ساعت زیارت کردم. به او گفتم پانزده سال پیش و قبل از انتشار کتاب، استاد بهاء‌الدین خرمشاهی به من گفت: آقای قیم، این کتاب برای نیم قرن بهترین فرهنگ عربی- فارسی خواهد بود، و دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی دو سال پیش در حضور دوست ارجمندم دکتر محمد جعفری قنواتی به من گفت: «آقای قیم کتاب شما خیلی خیلی خیلی کتاب خوبی است، من از آن استفاده می‌کنم.»

دکتر باطنی لبخند رضایت بر چهره‌اش نقش بست و به من گفت: من در تورنتوی کانادا بودم و کسالت داشتم. شنیدم کتاب شما به چاپ دهم رسیده. می‌دانی، با شنیدن این خبر حال من بهتر شد.

داستان آشنایی من با استاد به ۲۷ سال پیش یعنی سال ۱۳۷۱ بر می‌گردد. در آن هنگام من فرهنگ‌نویسی عربی را تا ابتدای حرف «ز» پیش برده بودم. از همان هنگام به دنبال ناشر بودم تا کتابم را چاپ کند. با ناشران قوی و توانمند که کار آن‌ها بر اساس اصول نوین نشر بود مکاتبه کردم. خیلی‌ها اعلام آمادگی کردند و قرار بود من در سفری به تهران و در یک مورد در مشهد نمونه کار را ارائه دهم. خود را برای رفتن به تهران آماده می‌کردم تا این‌که روزی نامه‌ای از انتشارات «فرهنگ معاصر» به دستم رسید که شخصی به نام «محمد رضا باطنی» آن را امضا کرده بود.

ایشان ضمن ارسال تصویر چند صفحه از فرهنگ عربی – انگلیسی «قاموس الیاس العصری» در نامه نوشته بود؛ مبنای کار ما بر معادل‌یابی جهت مدخل‌ها و احتراز از ترجمۀ معنی است، در صورتی که شما این روش را قبول دارید و به‌کار ببندید ما حاضر هستیم با شما همکاری کنیم.

یاد دارم در یک روز بارانی، نامه به دستم رسید و بعد از رسیدنِ نامه در جایگاه بنزین واقع در میدان چهارشیر اهواز، در حال سوخت‌گیری ماشین بودم. به محض خواندن نامه و رؤیت امضای دکتر خود را به دفتر کارم رساندم و به تهران زنگ زدم و از منشی فرهنگ معاصر سؤال کردم: خانم نامه‌ای از شما به دستم رسیده به امضای محمد رضا باطنی، آیا ایشان همان دکتر باطنی زبان‌شناسِ معروف هستند؟ خانم کدخدائی به من گفت: بله.

از این که دکتر باطنی کار من، جوان سی‌وپنج ساله را تأیید کرده بود بسیار خرسند شدم. یک ماه بعد پس از هماهنگی‌های به‌عمل آمده، نمونه‌هایی از کار را با خود به تهران بردم و در جلسه‌ای با حضور آقای موسایی مدیر انتشارات فرهنگ معاصر نشستی با دکتر باطنی داشتم. این اولین دیدار من با استاد بود. در این جلسۀ یک ساعته ایشان ضمن تأیید کار، هر آن‌چه از فرهنگ‌نویسی به ذهنش می‌رسید را در اختیار من گذاشت. او به من گفت: فرهنگ‌نویسی یک علم است، کار فرهنگ‌نویس ترجمه نیست، کار او تألیف است. قواعد و روش‌های فرهنگ‌نویسی در جهان در حال تغییر و بهتر شدن است اما فرهنگ‌نویسی عربی- فارسی از قافلۀ پیش‌رفت عقب مانده است. فرهنگ‌های عربی- فارسیِ موجود با روش‌های قدیمی تهیه شده به همین دلیل استفاده از آن‌ها سخت است و فقط کسانی می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند که زبان عربیِ آن‌ها خوب باشد. ما باید کاری کنیم یک دانش‌آموز سوم راهنمایی هم بتواند از فرهنگ عربی- فارسی استفاده کند. لازمۀ این کار تألیف فرهنگی بر اساس حروف الفبا است که خوشبختانه شما این را آغاز کرده‌اید. برابریابی یا معادل یابی شرط دوم این کار است که شما در بسیاری از موارد رعایت کرده‌اید اما کافی نیست و باید حتی‌المقدور از ترجمۀ معنی احتراز کنید و تا جایی که ممکن است برای کلمه و مدخل عربی معادل فارسی پیدا کنید و حتی اگر نیست معادل بسازید. شرط دیگر آن حذف فاعل و مفعول عربی در فرهنگ و تبدیل آن به فاعل و مفعول فارسی است تا کتاب آسان‌تر شود، می‌دانید از ویژگی‌های فرهنگ خوب سهولت دسترسی به آن است.

اما آن‌چه از همه مهم‌تر و بحث‌انگیزتر بود معادل‌یابی فعل‌های عربی به صورت مصدری بود که دکتر باطنی به استناد فرهنگ های عربی- انگلیسی و فرهنگ‌های عربی- فرانسه می‌گفت باید در زبان فارسی نیز این چنین باشد. ایشان با ذخیرۀ علمی وافرِ خویش در صدد علمی کردن فرهنگ عربی- فارسی بود و برای این سخن خود دلیل قوی داشتند. ایشان می‌گفت این‌که تا کنون معادل «ذهب» را «او رفت» می‌نویسند غلط است و باید «رفتن» نوشت؛ درست همان‌کاری که بقیه می‌کنند. اما من به این سادگی مطلب را نمی‌پذیرفتم و با استاد بحث می‌کردم، یادم هست آقای موسایی با حالت اعتراض به من گفت: می‌دانید دارید با کی بحث می‌کنید؟

من در جواب گفتم: بله با آقای دکتر باطنی، من کتاب «زبان و تفکر» ایشان را سال ۵۶ هنگامی که دانشجو بودم خواندم و ایشان را کاملا می‌شناسم. دکتر باطنی در جواب به آقای موسایی گفت: بگذارید آقای قیم به راحتی صحبت کند و تحت تأثیر نام و عنوان نباشد، همین مطلب نشان دهندۀ صداقت ایشان است و الا ایشان سخن من را دربست می‌پذیرفت.

قرار براین شد من پیشنهاد دکتر را بررسی کنم و اگر پذیرفتم برمبنای آن عمل کنم. پس از عودت به اهواز برای مدتی دست از کار کشیدم و در خصوص سخن دکتر باطنی به فرهنگ‌های مختلف و به ویژه فرهنگ عربی – انگلیسی مراجعه کردم.

پس از آن که همین روش را در فرهنگ عربی – انگلیسی المورد تألیف روحی البعلبکی دیدم، بر اساس روش دکتر باطنی کار را از سر گرفتم. مجدداً کار را از نو آغاز کردم و هر آن‌چه تا حرف «ز» کار کرده بودم کنار گذاشتم. چهار ماه بعد دکتر باطنی به من زنگ زد و گفت آقای قیم چه کار کردید؟ گفتم من نظر شما را پذیرفته‌ام و بر مبنای آن عمل کرده‌ام.

در حقیقت دکتر باطنی سبب شد تا فرهنگ من بر اساس اصول علمیِ فرهنگ‌نویسی و دستاوردهای نوین آن نوشته شود. اگر می‌بینیم دکتر شفیعی کدکنی از آن اظهار رضایت می‌کند و استاد خرمشاهی آن را کتاب نیم قرن آینده می‌داند نتیجۀ همین ویژگی‌هاست. در این‌جا ضمن تشکر و عرض ارادت خدمت دکتر باطنی این مطلب را اعتراف می‌کنم، اگر استاد نبود، کتاب من از نظر ساختار حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت.

دکتر باطنی نه تنها در این مورد یار و یاور من بود بلکه در نشر و چاپ کتاب نیز نقشی اساسی داشت. اصولاً نشر کتاب فرهنگ هزینه‌های بالایی را طلب می‌کند از این رو هر ناشری کتاب فرهنگ چاپ نمی‌کند. از طرفی دیگر انتشاراتی چون فرهنگ معاصر جزء بهترین ناشران – اگر نگوییم بهترین ناشر – در عرصۀ کتب مرجع است و نام آن زینت بخش کتب‌های فرهنگ است.

فرهنگ معاصر به دلیل دقت علمی بالا در انتخاب کتاب‌های مرجع تقریباً بهترین کتاب‌ها را در این زمینه چاپ و منتشر کرده است. از طرفی دیگراصولاً کسی دست به‌کار نوشتن فرهنگ می‌شود که سابقه‌ای طولانی در این عرصه داشته باشد و ده‌ها کتاب پیش از این نوشته باشد.

از این رو من برای انتشارات فرهنگ معاصر، یک فرد ناشناخته بودم و این برای ناشری که می‌خواست چند ده میلیون تومان در آن برهه سرمایه‌گذاری کند؛ یک ریسک محسوب می‌شد اما دکتر باطنی با اطمینان بسیار بالا کار من را تأیید کرد و به آقای موسایی گفت: کار ایشان را در بیاورید و اصلاً نگران نباشید. این سخن استاد را من هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم.

حال که در آستانۀ چاپ چهاردهم فرهنگ معاصر عربی – فارسی و چاپ پنجم فرهنگ میانه و چاپ دوم فرهنگ دو جلدی عربی- فارسی هستیم، برخود لازم می‌دانم نسبت به ایشان و مقام شامخ علمی ایشان و خدمت او به بنده ادای احترام کنم و جمله زیبایی که استاد در عید سال ۱۳۹۴ به من گفتند، من به ایشان بگویم: «انشاءالله خداوند به شما عمر بیش‌تر دهد تا هرچه بیش‌تر به فرهنگ این مردم خدمت کنید.»