عکس از :محمد باغبان آقایی
شهر قزوین در محدوده کوهپایه البرز واقع است. این محدوده با شیب ملایم شامل مجموعه مخروطافکنههای کوهپایهای فرسایش یافتهاست که چشمانداز طبیعی این پهنه را بهوجود آوردهاست. آبراههها در این محدوده بهصورت کانالهای ممتد و موازی بههنگام بارندگی مواد ریزو درشت را بهطرف دشت میرانند. با کنترل این آبراههها و تلفیق آن با شیوههای آبرسانی و آبیاری مصنوع، نظامهای بومآورد (اکوسیستمهای) انسانی شهری و روستایی ایجاد شدهاست که شهر قزوین و باغستاهای سنتی آن از مصادیق بارز آن است.
نوشتههای مرتبط
حوزه های آبخیز رودخانه های محدوده شهر قزوین از جمله رودخانه بازار- دزج، رودخانه زویار، رودخانه دلیچای، رودخانه وشته و رودخانه ارنزک است. این رودخانههای سیلابی منبع تامین آب باغستان سنتی هستند. باغستان سنتی در یک منطقه کم آب با استفاده از حداقل منابع و بهره حداکثری و ساخت باغ به دور شهر و از نوع باغ میوه متاثر از عوامل طبیعی و منابع و موانع زیستی در شهر قزوین ایجاد شدهاست. دروافع باغستان سنتی پاسخ درخور و هوشمندانه پدران ما به معماهای زیستی این منطقه بوده و خواهدبود.
باغستان سنتی با قدمت بیش از هزار سال بخشی جدایی ناپذیر از شهر قزوین بودهاست. اولین توصیفی که در منابع تاریخی به آن اشاره شده است توصیف ابن حوقل است.
ابن حوقل(۳۵۰ ه.ق) در مورد باغستان ها چنین میگوید:«قزوین شهری است پرنعمت… قزوین را درختان و تاکستانهای بسیار است ولی همه به طریق دیم آبیاری میشود»
ناصرخسرو قبادیانی نیز در سفرنامه خود در سال ۴۳۸ هجری قمری باغستان ها را چنین توصیف میکند:
« قزوین را شهری نیکو دیدم، مگر آنکه آب در آن اندک بود. باغستان بسیار داشت، بیدیوار و خار، و بیهیچ مانعی از ورود در باغها »
زکریابن محمد بن محمود قزوینی (۶۰۵– ۶۸۳) در کتاب آثارالبلاد شهر قزوین را این چنین توصیف میکند:
«در آن دو شهر است، یکی در میانهی دیگری. شهر کوچک را شهرستان مینامند، بارو و دروازه ها دارد و شهر بزرگ محیط بر آن شهر کوچک است و آن را نیز بارو و دروازهها است و موستانها و بستانها شهر بزرگ را احاطه کردهاند از هر سو و کشتزارها محیط بر باغها و رزستانها هستند، شهر دو رودخانه دارد یکی را دزج گویند و دیگری را ارنزک»
توصیف ذکریای قزوینی به بیان ساختار شهر قزوین در تعامل با بستر طبیعی و جایگاه شهر، رودخانه و باغات و مزارع نسبت به هم میپردازد و سندی ارزشمند از الگوی شهرسازی شهر تاریخی قزوین است. در این توصیف به بستر طبیعی شهر و شکل دایرهای آن اشاره میشود و موقعیت شهر را در بین دو رودخانه ترسیم مینماید.لایههای شکلدهنده شهر را به مرکزیت هسته اصلی شهر شامل شهر، باغها و مزارع به گردهم میداند.
رافعی در التدوین در مورد رودخانهها، باغستانها و باغهای داخل شهر چنین میگوید:
رودخانههای قزوین سه رودخانه است که باغستانهای قزوین از آب آنها آبیاری میشود….یکی رودخانه دزج است که باغستانهای بیرون دروازه جوسق(کوشک)، دزج و ارداق را سیراب میسازد و از داخل شهر میگذرد و به خانهها و عمارات زیان میرساند. دوم رودخانه ارنزک است که باغستانهای بیرون دروازه دستجرد، صامغان و ری و برخی از باغهای داخل شهر را مشروب میکند. سوم رودخانه زواره است که باغهای راه ابهر را سیراب میسازد.
حمدالله مستوفی نیز در کتاب هفت اقلیم در سال ۷۴۰ هجری قمری، قزوین را از شهرهای قدیم جهان میداند و میگوید از غرائب دنیا باغات انگور آنجاست که در سالی زیاده از یک مرتبه آب نمیخورد و اینکه سالی یک نوبت که آب میخورد وقتی است که احتیاج به آب ندارد یا قبل از نوروز که وقت وفور آب قزوین است… میوه انگور شاهانی و خربزه و پسته نیک میشود.
از جمله اسناد معتبر طومار تقسیم آب رودخانهها است که متعلق به قرن هشتم هجری قمری است. این طومارها نحوه تقسیم آب رودخانههای شهر را میان باغها مشخص مینمودهاست.
عبدی بیک در مورد فراوانی باغهای پیرامون قزوین میگوید:
“شهرها را سواد دیوارست او سوادش ز باغ و گلزار است.“
از گفته عبدی بیک چنین برداشت میشود که باغستانها بهمانند حصار دورتادور شهر را پوشانده بوده است.
شاردن فرانسوی نیز بر وجود قزوین در میان باغهایی که آن را محصور کردهاند تاکید مینماید و چنین مینویسد:
«در باغهای بزرگ و متعدد آن انواع و اقسام میوه بهدست میآید.»
پیانزو دل لاواله ایتالیایی که در سال ۱۶۱۶ میلادی برابر با ۱۰۲۵ هجری قمری در دربار شاه عباس بزرگ مهمان پادشاه بود وی در سفرنامه خود قروین را چنین تصویر کرده است.
قزوین را شهری محصور در درختان و باغهای بزرگ که همچون نگینی در وسط باغها میدرخشد.
تاورنیه در سفرنامه “مسافرت به ایران” (۱۰۱۰هجری شمسی) میگوید:
قزوین دیوار و بارو ندارد و بیشتر از نصف شهر باغ است…”
سفرنامه ها و گزارش های متعددی از باغستان های قزوین در دوره قاجار نیز موجودند به طور مثال مامونتف، اورسل، دیولافوا و کرزن به رونق باغ ها، شیوه آبیاری و محصولات آن مخصوصا پسته اشاره دارند
در سفرنامههای بهلر در سال ۱۲۶۹ هجری قمری از باغهایی که پیرامون قزوین را محصور نموده و غالب محصول آن پسته و انگور میباشد نام برده شدهاست. همچنین گفته شده پسته و بادام قزوین به خارج از کشور نیز صادر میشدهاست و این موضوع نشانگر سابقه طولانی و موفق باغبانی در قزوین میباشد.
توصیف مادام دیولافوآ از باغستان سنتی هنگام نزدیک شدن به شهر قزوین و ورود به آن بسیار جالب است:
“هرگاه دریاچه وسیعی که از دور پدیدار است ما را مجبور نکند که پیچ و خمهایی طی کنیم زود به شهر میرسیم. من با تعجب به شوهرم گفتم که این دریاچه وسیع چیست؟ ما که به غیر از دریاچه اورومیه و دریاچههای فارس در روی نقشه ایران آن هم نزدیک قزوین دریاچهای ندیدیم بنابراین نقشه ایران را که در دست داشتیم باز کردیم و با کمال تعجب نشانی از دریاچه در حوالی قزوین ندیدیم.اما هر چه بیشتر میرویم چنین به نظر میآید که بر وسعت دریاچه اضافه میشود و در پشت این توده آب جنگلی هم نمایان میگردد. من به اسب نهیب زدم و تاخت کردم تا زودتر به کنار دریاچه برسم اما برعکس دریاچه پیوسته از مقابل من دور میشد و شکل اشجار جنگل هم تغییر میکرد مدت یک ربع ساعت مانند اشخاص مریض و مالیخولیایی که اشکال عجیب و غریبی به نظرشان میآید مبهوت به این منظره نگاه میکردم. انعکاس اشعه آفتاب در روی آب صاف چشمان را خیره میکرد-غفلتا مثل اینکه عمل سحر و جادیی به میان آمده باشدهم دریا و هم جنگل یکدفعه ناپدید گردید و گویا جادوگری به اشاره عصا به کلی تغییر شکل به آن داد. بعد فهمیدم که این منظره سراب بوده و ما به خطا آن را دریاچه تعبیر میکردیم خلاصه به جای یک سطح مایع صاف و سایه های خشک جنگل جاده پر خاکی در مقابل ما باز شد و طولی نکشید که داخل تاکستانها و باغهای پسته شدیم.”
شاید امروز هم ما با دیدن زیبایی باغستان سنتی قزوین از جمله مناضر زیبای فصل شکوفه، زمان آبیاری، در فصل پاییز و هنگام برداشت محصول به وجد آمده و آن را تحسین کنیم. باغستان سنتی که پدیدهای طبیعی، فرهنگی، تاریخی و زیستی است و منظر فرهنگی این شهر را به قدمت بیش از هزار سال به نمایش میگذارد امروز در معرض تهدید و تخریب است. دگرگونیهای اجتماعی- اقتصادی و توسعه بیرویه شهر بنیان آن را آسیبپذیر نموده و فرهنگ مبتنی بر آن را تهدید میکند. کشف ارزشها و تلاش درجهت حفظ و احیا این میراث ارزشمند پدرانمان دراین سرزمین امری است که بر همگان واجب است.
منابع:
۱. ابن حوقل(۱۳۴۵)، صوره الارض، ترجمه، جعفر شعار، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
۲. اورسل (۱۳۵۳)، سفرنامه اورسل، ترجمه علی اصغر سعیدی، زوار، تهران
۳. دبیرسیاقی، سید محمد (۱۳۸۱)، سیر تاریخی بنای قزوین و بناهای آن، سازمان میراث فرهنگی.
۴. ژان پل هنریت دیولافوا (۱۳۳۲)، سفرنامه مادام دیولافوا، ترجمه فرهوشی، زوار، تهران
۵. صفی نژاد، جواد (۱۳۸۳)، تحلیل و تفسیر طومار آبیاری قرن هشتم (ه.ق) شهر قزوین، تهران، وزارت نیرو: مؤسسه گنجینه ملی آب ایران.
۶. گلریز، سیدمحمدعلی(۱۳۳۷)، باب الجنه قزوین، انتشارات دانشگاه تهران.
۷. لرد کرزن (۱۳۶۲)، ایران و قضیه ایران، ترجمه غ. وحید مازندرانی، ج ۲ ، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران
۸. مامونتف، ن پ. (۱۳۶۳)، خاطرات مامونتف در حکومت تزاری و محمدعلی شاه، ترجمه شرفالدین قهرمانی به کوشش همایون شهیدی، اشکان، تهران
۹. مجابی، سید مهدی(۱۳۸۸)، در جستجوی هویت شهری قزوین، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری