چندین دهه است که واژه “اتنوموزیکولوژی” در ادبیات موسیقایی ایرانی به همین صورت به کار گرفته شده؛ اما تاکنون نوشته ای اقناعی در معنی آن ندیده ام.۱ در اینجا به گفته های نادرست که اتنوموزیکولوژی را (“موسیقی شناسی تطبیقی”) یا هر چیز دیگری دانسته اند نمی پردازم که بحثی است بیرون از موضوع این نوشته.
در سال ١٣٨۵، در پیشگفتار کتاب مقدمه ای بر موسیقی شناسی قومی، معنی و تعریف واژه اتنوموزیکولوژی را با همین ترجمه “موسیقی شناسی قومی” ارائه داده بودم؛ از آنجا که مالکیت این کتاب در اختیار من نیست، از آن زمان تا کنون نتوانستم توضیح مفصل تری برای این واژه و واژگان وابسته یا تغیر و ویرایش و افزایش مطالب دیگر را برای خوانندگان آن کتاب بنویسم. در اینجا کوشش می کنم به چند نکته پیرامون همین واژه بپردازم. در کتاب یادشده، واژه اتنوموزیکولوژی به موسیقی شناسی قومی ترجمه شده است؛ با این که توضیحاتی در حد نیاز در آن کتاب آورده شده و هنوز هم برآنم که ترجمه درست واژه اتنوموزیکولوژی همان موسیقی شناسی قومی است، اما با گذشت زمان و به علت تشتت دربرداشت نادرست این واژه، لازم دانستم چند نکته توضیحی را اضافه کنم.
نوشتههای مرتبط
این که چرا “واژه” پیشوند “اتنو” ( ethno) را به “قومی” ترجمه کرده ام، دلیلش این است که مطالعه ما در اینجا مربوط به گروه های قومی می شود و این کلمه اتنو همان ethnic groups است؛ واژه “اتنیک” خود به خود و به تنهایی به کار نمی رود و می بایست آنرا با واژه “گروپس ( groups)” ترکیب کرد. اتنوموزیکولوژی، اساساً همان ( ethnic – musicology) است که “اتنیک” هم به طور بنیادی “گروپس” را در نهاد خود دارد زیرا، همانگونه که یاد کردیم، واژه “اتنیک” به طور مجرد مستعمل نیست. قومی هم به استناد یای نسبت، به موسیقی شناسی قومی مرتبط می شود؛ مشابه آن این است که ما موسیقی دستگاهی داریم که می شود موسیقی شناسی دستگاهی، موسیقی تعزیه داریم که می شود موسیقی شناسی تعزیه، موسیقی زورخانه داریم که می شود موسیقی شناسی زورخانه و موسیقی قومی داریم که می شود موسیقی شناسی قومی. در همین رابطه، اگر از یک موسیقی شناس قومی بپرسند که چه موسیقی ای را مطالعه می کنید خواهد گفت که موسیقی قومی (یا اقوام) را و برهمین پایه هم، از سوی دیگر، اگر از ما بپرسند چه موسیقی ای را مطالعه می کنید خواهیم گفت موسیقی دستگاهی را؛ آنجا می شود موسیقی شناسی قومی، اینجا می شود موسیقی شناسی دستگاهی و بر پایه همین استدلال عنوان های موسیقی شناسی تعزیه، موسیقی شناسی زورخانه و غیره را می سازیم.
اگر یک موسیقی شناسی قومی (“اتنوموزیکولوژیست \ اتنوموزیکولوگ”) در آن واحد، بر اساس نیاز برای تطبیق یا هر امر دیگر، به پژوهش بر دو یا چند فرهنگ موسیقایی در میان اقوام بپردازد، می بایست عنوان موسیقی شناسی اقوام را برای او به کار برد نه چیز دیگر. بسیاری از موسیقی شناسان قومی بر روی چند قوم مطالعه داشته یا دارند که این کسان “موسیقی شناس اقوام” هستند و این عنوان سرشتی این رشته میان رشته ای است. “یایی” هم که در پایان “قومی” آورده شده، “یای” نسبت است، یعنی موسیقی ای که متعلق به اقوام است نه متعلق به سایر طبقات اجتماعی مانند طبقه “کلاسیک” و غیره در جامعه (اگر چه در آنجا هم عنوان موسیقی کلاسیک را به کار می بریم).
لازم به تاکید است که ما در ترجمه موزیکولوژی به موسیقی شناسی تردیدی نداریم؛ اما در موسیقی شناسی قومی، وقتی از یک موسیقی شناس قومی می پرسیم که مطالعه موسیقی شما به چه چیزی یا به چه کسانی مترتب می شود، او خواهد گفت به موسیقی قومی یا به موسیقی اقوام. در شق اول از “یای” انتساب در پایان واژه “قومی” بهره گرفته ایم تا بگوییم که آنچه مد نظر مطالعه ما است مطالعه موسیقی قومی است که در حالت جمع هم، آنرا به اقوام تغیر می دهیم. این “یای” نسبت هم که در پایان “قومی” آورده شده، گویای آن است که این موسیقی ای که ما مطالعه می کنیم موسیقی ای است متعلق به اقوام. به جز در موارد استثنائی، در بسیاری از موارد واژگان ترکیبی مشابه “موسیقی شناسی قومی” را به همین صورت ترجمه کرده ایم؛ نمونه آن جامعه شناسی شهری، جامعه شناسی روستایی، انسان شناسی فرهنگی، روانشناسی اجتماعی، موسیقی شناسی تطبیقی، موسیقی شناسی نواحی، موسیقی شناسی دستگاهی و ده ها نمونه دیگر از این دست است. ترجمه این واژگان ترکیبی به این صورت، رابطه ای با زبان شناختی فرهنگ ایران دارند و این منطق زبان فارسی است که چنین احکامی را صادر می کند. اشاره به جایگاه زبان شناختی این گونه واژگان ترکیبی می تواند موضوع گفتار جداگانه ای باشد. به هرجهت، با ترجمه “اتنوموزیکولوژی” به “موسیقی شناسی قومی”، سایر واژگان وابسته را به صورت زیر ارائه می دهیم.
واژه “اتنوموزیکولوژیست” ( ethnomusicologist / ethnomusicologue) را به موسیقی شناس قومی، و واژه “اتنوموزیکولوژیستس” ( ethnomusicologists) را به موسیقی شناسان قومی ترجمه می کنیم.
عنوان (historical ethnomusicology ) را به موسیقی شناسی قومی تاریخی ترجمه کرده ایم. حال اگر بشود تمرکز اتنوموزیکولوژی را بر روی “جامعه” یا “فرهنگ” یا “هنر” یا هر شاخه دیگر از علم و هنر قرار داد، می توانیم عنوان هایی مانند ( socio-ethnomusicology) یا ( social ethnomusicology)، یا ( cultural ethnomusicology)، یا ( arto- ethnomusicology) را هم پیشنهاد داد؛ معنی آنها به ترتیب می شود: موسیقی شناسی قومی اجتماعی، موسیقی شناسی قومی فرهنگی و موسیقی شناسی قومی هنری.
وقتی اتنوموزیکولوژی از زاویه دانستنی ها، به موضوع “آشپزی” اقوام هم می پردازد، چندان دور نخواهد بود که به عناوین زیرشاخه های انسان شناسی و مردم شناسی و زبان شناسی و جامعه شناسی و غیره دست پیدا کرده و آنها را به عنوان زیر شاخه های تخصصی مورد پژوهش قرار دهد.
موسیقی شناسی قومی را می توان با موضوع “استدراک” یا مفهوم “شناختی” مورد توجه قرار داد. پیش از این که در باره چنین عنوانی بحث کنیم، لازم است به این سه واژه: ( cognitive ethnomusicology) و ethnomusicologic /- gique)) و ( ethnomusicologics / – giques) توجه کنیم، که هر سه تای آنها با مفهوم “شناخت” و “درک” و “استدراک” آمیخته شده اند. هر سه تای آنها با موسیقی شناسی قومی شناختی مرتبطند، با این حال، برای تفهیم در ظرافت معانی این سه واژه، سه معنی متفاوت را پیشنهاد می کنم. موسیقی شناسی قومی شناختی را برای ( cognitive ethnomusicology) و موسیقی شناختی قومی را برای ( ethnomusicologic /- gique) و موسیقی شناخت قومی را برای (- giques ethnomusicologics) پیشنهاد می کنم. اگر اساس ترجمه عنوان “موسیقی شناسی قومی” را پذیرفته باشیم، مجادله چندانی برای پذیرش عنوان “موسیقی شناسی قومی شناختی” نخواهیم داشت زیرا ( cognitive = یا “استدراک”) به شناخت این علم مربوط می شود؛ و اگر خود ترجمه موسیقی شناسی را هم برای “موزیکولوژی” درست بدانیم، در پی آن؛ واژه های “موزیکولوژیک” و “موزیکولوژیکس” را خواهم داشت که می توانیم آنها را به “موسیقی شناخت” و “موسیقی شناختی” ترجمه کنیم، و به همین ترتیب، می توانیم دو عنوان موسیقی شناخت قومی و موسیقی شناختی قومی را برای اتنوموزیکولوژیک و اتنوموزیکولوژیکس در نظر بگیریم.
توضیح بیشتری در تفاوت دو عنوان موسیقی شناختی قومی و موسیقی شناسی قومی شناختی ارائه می دهم. در پاراگراف بالا یاد کردیم که موسیقی شناختی به ماهیت شناخت خود موسیقی قوم باز می گردد، در حالیکه موسیقی شناسی قومی شناختی به ماهیت شناخت “موسیقی شناسی قومی” (اتنوموزیکولوژی) مربوط می شود (یعنی یکی از درون و یکی از برون). تفاوت است بین “شناخت” موسیقی و شناخت “موسیقی شناسی قومی”. حال اگر فصل نامه ای برای هرکدام از این شاخه ها تاسیس کنیم، عنوان آنها می شود: “فصل نامه موسیقی شناختی قومی” و دیگری فصل نامه “موسیقی شناسی قومی شناختی”.
موسیقی شناسی قومی، چون هیچ پایه تئوریکی برای تبیین مبانی نظری خود ندارد و نمی تواند ادراک یا شناختی را به آن مفهوم که از کدام یک از مجموعه های حسی (یا استدراکی) موسیقی اقوام را دریافت کند، از این روی به فرضیه های سایر علوم تکیه می کند. به فرضیه های سایر علوم تکیه کردن یعنی در قالب “ادراک” و تجربه سایر علوم به شناخت نیازمندی های این رشته دست یابد. می دانیم که پایه علم، تجربه است و تئوری را هم از تجربه به دست می آوریم. رابطه تئوری با پراتیک (عمل) چنین است که تئوری در هر علمی می بایست از درون پراتیک همان علم، نمود خود را آشکار سازد و بار دیگر اعتبار تئوریکی خود را در عمل نشان دهد و همین تضاد رو در رویی تئوری و پراتیک است که هرلحظه جایگاه علم را ارتقاء می دهد. از این جهت، اگر بخواهیم از رابطه تئوری و پراتیک در رشته میان رشته ای اتنوموزیکولوژی سخن بگوئیم، می بایست به تئوری های عام از رشته های مورد نیاز اتنوموزیکولوژی (مانند موسیقی شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی و غیره ) سخن بگوئیم و همه اینها از “شناخت های” غیر مستقیم و دست دوم برای این رشته سخن می گویند. مثال آن این است؛ یک اتنوموزیکولوگ در مطالعات خود از دانش و تجربه های انسان شناسی، زبان شناسی، قوم شناسی، جامعه شناسی و غیره بهره می برد. هرکدام از این شاخه های علم، شناخت و تجربه خاص خود را از موسیقی و فرهنگ اقوام دارند.
برداشت موسیقی شناسی قومی از موسیقی اقوام برداشتی چند جنبه ای است؛ یعنی اگر بسیاری از “شناخت ها” [یا ادراکات] مانند شناخت در، انسان شناسی، فرهنگ شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی، موسیقی شناسی و غیره را با هم جمع کنیم آنگاه به محتوای موسیقی شناسی قومی شناختی پرداخته ایم. شناخت، در موسیقی شناسی قومی حالتی نامتجانس ( conglomerate) دارد؛ و این از ماهیت میان رشته ای این رشته است که پایه تئوریکی علوم متفاوت را برای شناخت خود به کار می گیرد. خود موسیقی شناسی چنین نیست؛ ماهیت موسیقی صوت است و آن را با دانش فیزیک و ریاضی بررسی می کنند. وقتی ما آثار فارابی، ابن سینا، صفی الدین، قطب الدین و عبدالقادر را می خوانیم می بینیم که تمرکز تحلیلی این دانشمندان بر روی موسیقی است و همه جا کوشش کرده اند تا به درون – ساخت ( “inner structure”) موسیقی راه پیدا کنند، در حالی که اتنوموزیکولوژی چنین نیست، اتنوموزیکولوژی هم از درون و هم از بیرون، یعنی می خواهد بداند که “این” موسیقی چیست و “آن” قوم چگونه و برای کدام هدف یا اهداف آن را به کار می برد و نهایتاً با کدام الیاف از اندیشه های فرهنگی قومی او مرتبط است.
اگر درست باشد که نقش شناخت در موسیقی شناسی و موسیقی شناسی شناختی به درک گشتالتی هم مرتبط می شود، پس باید توجه بیشتری به این عامل مهم در موسیقی شناسی قومی مبذول داشت. بدون تردید، شناخت خود موسیقی، که در بسیاری از رفتار و اندیشه انسان فرهنگی تنیده شده، موجب پیچیدگی در شناخت این پدیده شده است. حال تصور کنیم که این جستجو به دایره بیرون از موسیقی، یعنی فرهنگ و سایر شئونات نیز کشیده می شود، پس باید توجه داشته باشیم که کاربرد مفهوم شناخت (cognitive ) در موسیقی با مفهوم شناخت در موسیقی شناسی قومی – که در تقاطع علوم دیگری غیر از فیزیک و ریاضی قرار گرفته – تفاوت پیدا می کند. پس، از همین زاویه باید توجه بیشتری به عنوان های “موسیقی شناسی قومی”، “موسیقی شناختی قومی” و “موسیقی شناسی قومی شناختی” مبذول داشت.
کاربرد واژه “شناخت”، به عنوان یک مقوله، برای پسوند عنوان های علمی در ایران، واژه ای ابهام آمیز است. واژه شناخت، مصدر مرخم است \ واژه شناخت، صفت است \ واژه شناخت، فعل است برای سوم شخص (شناختم، شناختی، شناخت) و هنگامی که با واژه “شناسی” درهم آمیخته می شود، ذهن را به ابهام می کشاند. مقولاتی مانند: جامعه شناسی شناختی، انسان شناسی شناختی، زبان شناسی شناختی، شناخت شناسی شناختی، موسیقی شناسی قومی شناختی همه از چند لایه ای صورت مسئله و گمراه کردن سمت و سوی عنوان سخن می گویند. با گسترش شاخه های علم در ایران – که اکنون موسیقی شناسی قومی هم به جمع آنها افزوده شده – به نظر می رسد بازنگری در کاربرد این مقوله ضرورت خود را عیان تر می سازد.
در مورد پیشنهاد معنی اتنوموزیکولوژی با ترجمه “موسیقی شناسی قومی” نیز یادآوری کنم که به موجب قراردادی در سال ١٣٨۶، پژوهشکده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از من خواستند تا “تعریف و طراحی برنامه، عناوین و سرفصل دروس” رشته میان رشته ای “اتنوموزیکولوژی” (موسیقی شناسی قومی) را تدوین کنم؛ و همان گونه که ملاحظه می شود ترجمه موسیقی شناسی قومی را برای اتنوموزیکولوژی مناسب تر دیدم. در توضیحاتی که در بالا ارائه دادم، تمرکزم و تاکیدم بر معنی عنوان این رشته علمی بر پایه تعریف پیشوند “اتنو” است و اکنون هم از همین دیدگاه تعریف سایر واژگان وابسته به این ترم را به صورت های بالا پیشنهاد می دهم.
پی نوشت:
۱- این واژه در ادبیات موسیقی ایران اولین بار در دهه سی به کار رفته است. از محسن شهرنازدار که مرا از این موضوع مطلع نمود تشکر می کنم. او در این باره یادداشتی نوشته و قول داده است آن را به زودی منتشر کند!