انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

به یاد دکتر محمدامین قانعی راد و دکتر محمدعلی مرادی

در آستانه ی نمایش مستندی از زندگی دکتر محمدامین قانعی راد، یادداشتی به یاد فقدان بزرگی که جامعه علوم اجتماعی در این سال تجربه کرد می نگارم.
به فاصله ی کوتاهی دو تن از اساتید و چهره های مطرح جامعه ی فکری و اندیشه ورز از میان ما رفتند. رفتنی که در آن بازگشتی نیست، جز زنهار بر زمان اندک بر درک و تلاش برای فروکاستن از آن آشفتگی که جامعه و سرزمین ما را سالهاست در خود درنوردیده است. آموختن و فهم در یکسو و اقدام و عمل در سویی دیگر مجموعه زندگی اجتماعی و واقعیتی به نام جامعه و جامعه ی علمی ما را می سازد.

این یادداشت، به پاس قدردانی از همه بزرگانی است، نزدشان نه تنها علم اجتماعی بلکه زیست سالم و انسانی را آموختم.

درست هفت سال پیش، با معرفی دکتر فکوهی با انجمن جامعه شناسی ایران وارد همکاری شدم، فضایی که در سال های دانشجویی کارشناسی به عنوان امکانی بر گردهمایی و قرار گرفتن افراد با اندیشه های متفاوت جهت تعامل و گاه تضارب آراء شناخته شده بود، محیطی به واقع فعال در بسط اندیشه های اجتماعی. تجربه ی همکاری با دکتر قانعی راد، از ایشان برای من چهره ی ای مقتدر، آگاه، خردمند را ثبت نموده است با توانایی درک تفاوت اندیشه ها و حتی منعطف با هم کلامی با نگاه هایی که با نگرش خود بسیار متفاوت و متضاد بودند. توانایی دکتر قانعی راد در درک منطق سیستم حاکم بر ساختار و جامعه ی علمی منتقد به ساختار موجود به قدری بود که به عنوان واسطه ی درک این دو سطح متفاوت برای من شناخته شده بودند. توانایی بسیار عمیق و پربار که نهال رویش انجمن جامعه شناسی را در همکاری و همیاری همه ی دغدغه مندان عرصه ی علوم اجتماعی تبدیل به پیشروترین انجمن علمی ایران و منطقه نمود. با اینکه مدت همکاری من کوتاه بود، اما هر زمان برای هر مسأله ای نزد ایشان می رفتم، سعی کردند یا به من آگاهی لازم را ارائه دهند یا در جهت حل موضوع یاری ام کنند. و این امری بسیار ارزشمند است برای مردی که باری از هزار مسئولیت و کار را هر روز بر دوش می کشید و با این حال نسبت به مسأله ی اطرافیان به هیچ عنوان بی تفاوت نبودند. روحیه ای والا که در دکتر محمد علی مرادی به شکلی بی نظیر در اوج خود بود.

امکان آشنایی با این استاد در دوره های آموزشی انجمن جامعه شناسی ایران برایم فراهم شد. دکتر محمدعلی مرادی به عنوان مدیر گروه فلسفه علوم اجتماعی بودند و تقریبا ده سالی را بی وقفه به برگزاری کلاس هایی با چهارچوب و روش هایی مختص به مبحث مطالعه ی علمی اختصاص داده بودند که از ویژگی های برجسته ی این دوره های آموزشی خوانش متن های کلاسیک بود. کلاس هایی که سرمایه علمی عمیقی برایم شد. به عنوان دانشجوی فارغ التحصیل علوم اجتماعی، نظریه های علوم اجتماعی را که با جدیت تمام فراخوانده بودیم در نسبتی سخت با درک جامعه ی خودمان میدیدم. درکی که به آن نیاز داشتیم، درک تاریخ اندیشه، نه صرف تاریخ زندگی و شرایط تاریخی متفکران جهان غرب، بلکه تاریخ اندیشه بر مفاهیم و تحول مفاهیم بود. به همین جهت تصمیم به تقویت آن گرفتم. اتصال لایه های فکری و تجربی جهان غرب با جهان ایرانی در اندیشه های دکتر محمدعلی مرادی بسیار ارزشمند بود.
دکتر علی مرادی به من فراداد که در مقابل اندیشمندانی که به اقلیم دگر تعلق دارند سر تواضع خم کرده و علم بی آموزم و اما مغلوب آنها نشوم و به امکان های دیگر خردورزی که باید خرد ایرانی را سوار آن کرد اندیشید. باید بارقه هایش را ایجاد کرد و به امید ثمره اش بعد از خود نشست. تلاش او در این بود تا نشان دهد جوامعی که انقدر مدهوش فن و تکنیک روز به روز، بیرون آمده از آنها هستیم، ابتدا بارقه های خردورزی اش در تنهایی اندیشمندانش درخشید و بعد ثمره اش در نظام اجتماعی خردمند و منظم تبلور یافت.
دغدغه ی این دو بزرگوار کاستن از مشکلات و معضلات روز به روز فرو رونده در گره ی کورتر نابسمانی و تکه تکه شدن جامعه در رشته ای از کنش های غیراخلاقی و گسستن روابط اقشار گوناگوناست. همه ی آنچه کلافی هزارتویی از جامعه ی ایران را ساخته که درک راه حل از برون رفت را دشوار می کند. گسستن و شرحه شرحه کردن کلاف کاری است که به راحتی انجام می شود، اما حساب کنیم آن کلاف همه ی خانه و کاشانه و وطنمان باشد. همه ی تمدن کهن و گرانقدر از میراث بشریت. اینجاست که دوراندیشان برای سامان به حداقل ها می رسند. یکی از آن حداقل ها که در این دو بزرگوار نه در مقام حرف که در عمل و کنش روزمره نمایان بود، تلاشی بی وقفه برای پاسخ گویی انسان های اطرافشان بود، با آغوش باز، علم و خردشان را می گستراندند و قضاوت کمتر و تلاش برای شناخت را بیشتر و بیشتر می ساختند. جامعه ی امروز ما از جهل بزرگی رنج می برد، و آن مرز بندی، جداسازی بین من و دیگری به حدی است که قضاوت را جایگزین شناخت، شنیده ها را جایگزین دیده ها و شعار را جایگزین تعلیم و تربیت می کند.
این دو بزرگوار ورای تلاش در عرصه ی شغلی و حرفه ایشان به لحاظ کنش انسانی و اجتماعی بسیار شریف و وارسته بودند به گونه ای که دکتر قانعی راد را به عنوان جامعه شناس مردم مدار و دکتر محمدعلی مرادی به تعبیر بسیار صمیمانه ی خودش فیلسوف کف خیابان نامیدند. و چه قدر مردمان سرزمینمان تشنه ی وجود همچنین شخصیت های اثرگذاری بودند و هستند.
این چنین اساتیدی میان ما هستند، افرادی که انقدر وجودشان اثرگذار است که همچون منبع اتکا هستند و سرمایه ای که می دانی، برای درک می توانی به آرا و اندیشه هایشان رجوع کنی. علم و دانش و تجربه یشان چنان ارزشمند هست که بیشتر از آنکه به تحلیل چنین قابلیت های چندوجهی آنها بپردازیم، هر روز منتظر سخن و کنشی بر درک پیچیدگی جهان اطرافهمان توسط آنها هستیم. اساتیدی که عمرشان را وقف پرورش نسل های بعد نموده و از همه ی تلاش و زمانی که گذاشته اند، هیچ توقعی جز مسئولیت اجتماعی برای سامان جامعه ای که به جهت درک و تغییر به آن قدم گذاشته ایم ندارند.
برایم سخت است، اما می نویسم که چه طور چهره ی شکسته شده ی آن صلابت در دکتر قانعی راد و پر پر شدن ناگهانی دکتر مرادی، دردناک است، هر روز از خود می پرسم چه چیز آنها را این طور شکسته نمود؟ جامعه ی علمی هرچه قدر بتواند محل اتفاق و تعامل باشد، محیطی در خردورزی بیشتر برای خود و نسل بعد محقق می سازد. اما بی اخلاقی، بی ادبی، برچسب زدن ها و جایگزینی حمله به شخصیت افراد جای پاسخ منطقی به سوال آنها، بر جامعه ی علمی ما حاکم شده و حال وقتی سردمداران اندیشه چنین زیستی را سرلوحه می کنند، چه توقعی بر آحاد مردم می توان داشت.
دکتر قانعی راد و دکتر علی محمدی علارغم فشار و برچسب ها و سختی هایی که به جمع متکثر دغدغه مندان علوم اجتماعی وارد می ساخت را تاب می آوردند و همیشه نه به یکسان سازی که به تکثر و تبلور آن در امکان های مختلف درخشیدن نسل جوان می اندیشیدند و ما به عنوان نسلی پرورش یافته بر این ساحت و سوار بر جبر حوادث تاریخی باید تلاش کنیم برای ساختن وطنی که شایستگی بهتر از اینها را دارد که محقق نمی شود جز با تلاشی بی وقفه در درک مختصات خود بر پهنه ی این کره ی خاکی. با کمک به بالا بردن صبر، فهم و یاری یکدیگر در جامعه ای که روز به روز در تنشی ریشه دار بر تاریخ و رونده در هزارتوی پیچیدگی جامعه ی جهانی بر مسائل اش افزوده می شود، و راه حل برون رفت از این تنگنای تاریخی قطعا در خردورزی و صبر و شکیبایی دغدغه مندان آن محقق می گردد.

مرضیه دافعیان
کارشناسی ارشد انسان شناسی و جامعه شناسی
موسسه تحصیلات تکمیلی بین الملل وتوسعه، ژنو، سوئیس