انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره محمدجعفر یاحقى؛ چون سبوى تشنه

اگر بزرگانى چون دکتر على اکبر فیاض، دکتر على شریعتى، دکتر غلامحسین یوسفى و دکتر احمدعلى رجایى بخارایى را از استادان نسل اول دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسى مشهد بدانیم، دکتر محمدجعفر یاحقى از اساتیدى است که نسل دوم استادان این دانشکده را تشکیل مىدهند و در میان این نسل، او تلاشهاى فراوانى در باب استمرار این خط و آن نسل انجام داده است تا همچنان این دانشکده یکى از قطبهاى مهم آموزش ادبیات فارسى باقى بماند……….

متولد ۱۸ خرداد ۱۳۲۶. «تون» (فردوس) طبس

در سال ۱۳۴۶ با رتبه اول وارد دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسى مشهد مى¬شود و سال ۱۳۵۲ با همین رتبه در مقطع فوق لیسانس از آن فارغ التحصیل مى¬شود و دکترایش را با همان رتبه اول در سال ۱۳۵۹ از رساله دکترایش دفاع مى¬کند.

دکتر محمدجعفر یاحقى ۲۷ سال است که عضو هیأت علمى دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسى مشهد است. از او تاکنون در حوزه-هاى مختلف علمى و پژوهشى کتب و مقالات متعددى به چاپ رسیده که برخى از آن¬ها عبارتند از:

۱ـ پژوهش¬هاى قرآنى: تفسیر شنقشى، ترجمه قرآن رى، تفسیر روض الجنان(۲۰ جلد ۷۴ ـ ۱۳۶۵)، فرهنگنامه قرآنى ( ۵ جلد ۷۶ ـ ۱۳۷۲)

۲ـ فردوسى شناسى: سوگنامه سهراب، بهین¬نامه باستان ( به چاپ ششم رسیده)، پاژزادگاه فردوسى کتاب پاژو…

۳ـ تاریخ ادبیات و ادبیات معاصر: تاریخ ادبیات براى دبیرستان¬ها ۴ جلد، ۷۳ ـ ۱۳۶۹ ( کتاب درسى)

چون سبوى تشنه، جوبیار لحظه¬ها

دکتر محمد جعفر یاحقى علاوه بر آثار بسیارى که در زمینه¬هاى مختلف دارد تاکنون موفق به کسب جایزه کتاب سال در سال ۱۳۷۵ به خاطر فرهنگنامه قرآنى شده است.

هم¬چنین کتاب تفسیر روض الجنان¬اش برگزیده پنجمین نمایشگاه علوم قرآنى در سال ۱۳۷۶ شده است و کتاب تفسیر روض الجنانش هم در سال ۱۳۷۵ کتاب برگزیده دانشگاهى شده است.
او هم¬چنین در سال¬هاى ۵ ـ ۱۳۶۴ ، ۱۳۶۷ ، ۷ ـ ۱۳۶۹ و ۸۱ ـ ۱۳۷۸ سفرهاى بلند مدتى به کشورها و دانشگاه¬هاى مهم انگلستان، آمریکا و ژاپن داشته است.

دکتر محمدعلى یاحقى به تعبیر خودش از ۳ جهت فردوسى است. «من به ۳ معنى فردوسى هستم. زادگاهم فردوس است. علاقه و زمینه کارم فردوسى و محل کارم و خدمتم دانشگاه فردوسى است.» و به این افتخار مى¬کند و مى¬گوید: «فردوس را شاید خیلى¬ها نشناسند، اما «تون» را اغلب مى¬شناسند، «تون طبس» شهرى محروم و قدیمى و کویرى در جنوب خراسان است. عبارت «به تون طبس» را بویژه نسل پیشین و کهنسال خوب مى¬شناسند و خود شاید بارها آن را به کار برده باشند، چیزى مرادف «به درک یا به جهنم!»
و او متولد همین تون است. تون باستانى که از سال ۱۳۰۸ به نام جدید «فردوس» خوانده شد، در شهریورماه ۱۳۴۷ در اثر زلزله از روى نقشه جغرافیا حذف شد و چند سال بعد به تدریج فردوس نوپا در کنار آن بالید و به صورت شهرى مدرن که هیچ شباهتى به تون باستانى نداشت، بازسازى شد. دکتر محمدجعفر یاحقى در سال ،۱۳۲۶ یعنى ۲۱ سال قبل از آن زلزله هولناک، در یکى از محلات همان تون قدیمى در یک خانواده مذهبى محروم و زیر متوسط متولد شد. «پدرم ابتدا در کار بازار و کشاورزى مختصر دستى داشت. اما همان مختصر را هم بزودى بر سر جنون برادر و تحصیل فرزندان گذاشت. پدر بسیار علاقه مند بود که من درس حوزه بخوانم و از مدرسه علمیه سردربیاورم. او به همین منظور با طلاب دینى روابط نزدیکى برقرار کرده بود و زمینه را براى ایجاد علاقه پسر فراهم مى¬کرد، اما من ناخلفى کردم و بعد از دبستان با ابرام و اصرار، به رغم نظر پدر، دوره دبیرستان را ادامه دادم. آن سال¬ها پدر عقیده داشت که در مدرسه¬هاى رسمى چیزى جز بى دینى و لامذهبى نمى¬آموزند، به این جهت از سرنوشت فرزند خود بیمناک بود. سالى که مى¬خواستم به کلاس چهارم دبیرستان بروم، به رشته ادبى بسیار علاقه مند بودم. اما از بخت بد من، آن سال در شهر ما هنوز رشته ادبى تأسیس نشده بود و من ناگزیر شدم به رغم میل باطنى خود در رشته طبیعى نام نویسى کنم.»
دکتر یاحقى به هرحال مجبور مى¬شود که یک سال تمام طبیعى بخواند و سال بعد که به کلاس پنجم طبیعى باید مى رفت، در شهر تون چهارم ادبى تأسیس مى¬شود و «من در میان ناباورى همگان و به رغم مخالفت پدر و مادر و اولیاى دبیرستان، با اصرار خواستم که نام مرا در کلاس چهارم ادبى بنویسند. انکار مدرسه و معلم¬ها در این میان سودى نبخشید و من عملاً از نظر آن¬ها یک سال عمر خود را تلف کردم و به جاى رشته پر اسم و رسم و نان و آب دار طبیعى، رشته بى اسم و رسم و بى سرانجام ادبى را ادامه دادم.» اما دکتر یاحقى از این انتخاب خود پشیمان نیست. او پس از اتمام شش سال ادبى در دبیرستان¬هاى آن زمان بلافاصله در رشته زبان و ادبیات فارسى دانشگاه مشهد با رتبه اول پذیرفته شد و در سال ۱۳۵۰ با مدرک لیسانس از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسى فارغ التحصیل مى¬شود. نسل ۵۰ ـ ۱۳۴۶ این دانشکده این خوشبختى را داشتند که از محضر برجسته ترین چهره¬هاى آن سال¬ها در دانشگاه مشهد برخوردار بودند. «نسل آن سال¬ها در واقع دیدگاه¬هاى نئومذهبى و برداشت-هاى روشنفکرانه را از دکتر على شریعتى، عمق مطالعه، روش تحقیق ادبى و متدولوژى برخورد با ادب گذشته را از دکتر غلامحسین یوسفى و بالاخره ذوق ادبى و نگاه آزاداندیشانه را از دکتر احمدعلى رجایى مى¬آموختند.»
دکتر محمدجعفر یاحقى در سال ۱۳۵۲ مدرک فوق لیسانس را از همین دانشکده و در رشته ادبیات دریافت مى کند و به خدمت سربازى مى¬رود و بعد از اتمام دوره سربازى و دفاع از رساله فوق لیسانس با درجه ممتاز، بلافاصله در تابستان ۱۳۵۴ در دوره دکتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران با رتبه اول پذیرفته مى¬شود و هم¬زمان به پیشنهاد دکتر یوسفى به عنوان مربى در گروه زبان و ادبیات فارسى مشهد استخدام مى¬شود و حالا نزدیک به ۲۹ سال است که عضو هیأت علمى دانشکده ادبیات مشهد است.
رساله دکتراى دکتر محمدجعفر یاحقى با موضوع «فرهنگ اساطیر و اشارات داستانى در ادبیات فارسى» با مشورت دکتر زرین کوب و مشاوره دکتر مهرداد بهار بود که در بنیاد فرهنگ ایران با دکتر خانلرى کار مى¬کرد و با دوره دکتراى تهران هم همکارى علمى و آموزشى داشت. رساله دکتراى او در سال ۱۳۵۹ با توصیه دکتر غلامحسین یوسفى به چاپ سپرده شد و «بر اثر اهمال¬هاى ناشر، سرانجام ده سال بعد از دفاع، یعنى در سال ۱۳۶۹ چاپ شد.»
اولین کار تحقیقى دکتر یاحقى در سال ۱۳۴۹ در مقاله¬اى در «نامه آستان قدس» به چاپ مى¬رسد و این مقاله گزارشى از کار گروهى بود که در مورد قرآن¬ها زیر نظر دکتر رجایى کار مى¬کردند و عنوان آن «فرهنگ¬نامه قرآنى» بود. او در همان زمان چند مقاله دیگر هم در مورد قرآن¬هاى خطى می¬نویسد که در همان نامه آستان قدس و یکى هم در خرد و کوشش دانشگاه شیراز به چاپ مى رسد. او پس از انقلاب و سال¬هاى انقلاب فرهنگى «طرح تکمیل فرهنگ¬نامه قرآنى» را به ستاد انقلاب فرهنگى پیشنهاد مى-دهد و داوطلب مى¬شود که آن را دنبال کند و با این حال ستاد انقلاب فرهنگى با تکمیل این طرح موافقت نمى¬کند. «در واقع باید بگویم این بخت نیک از دانشگاه ما دریغ داشته شد، اما دغدغه این کار از سر من دست برنداشت. در سال ۱۳۶۳ که بنیاد پژوهش-هاى اسلامى آستان قدس آغاز به کار کرد از من خواستند که براى اجرا در این بنیاد طرحى بدهم. من به مصداق «العود احمد» به صرافت همان کارى افتادم که سال¬ها پیش در همین آستان قدس شروع شده بود.»
در واقع طرح «تکمیل فرهنگ¬نامه قرآنى» اززمره نخستین طرح¬هایى بود که اجراى آن در این بنیاد به تصویب رسید و دکتر محمدجعفر یاحقى اتمام آن را با همکارى گروهى که عمدتاً از اعضا و همکاران همان گروه فرهنگ¬نامه سابق بود، بر عهده گرفت و «پس از آن¬که یکصد و چهل و دو قرآن را با دقت فیش کردیم، این کار بزرگ سرانجام طى سال¬هاى ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ در پنج مجلد و جمعاً ۲۵۵۳ صفحه به چاپ رسید و در سال ۱۳۷۵ به عنوان کتاب سال جمهورى اسلامى ایران انتخاب شد و جایزه و لوح تقدیر به آن تعلق گرفت. «بنابراین کار فرهنگ¬نامه قرآنى از زمان شروع تا پایان چاپ بر روى هم ۲۸ سال طول کشید که ده سال آن دوران رکود و وقفه بود و ۱۸ سال بقیه زمان مفیدى بود که بر سر آن کار صرف شد.
کار سترگ و مهم دیگرى که هم¬زمان در بنیاد پژوهش¬هاى اسلامى با همکارى دکتر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح انجام شده است، کار مقابله و تصحیح تفسیر «روض¬الجنان» و «روح¬الجنان» معروف به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازى بود که آن هم هفده سال طول کشید. «این کار را قبلاً از زمان انقلاب فرهنگى با دکتر ناصح در دانشکده ادبیات آغاز کرده بودیم که تکمیل و نشر آن در گروه فرهنگ و ادب بنیاد صورت گرفت. چاپ این کتاب بیست جلدى که جمعاً نزدیک ده هزار صفحه حجم داشت، بر روى هم یازده سال طول کشید (۷۶ ـ ۱۳۶۵).»

علاوه بر این دکتر یاحقى در تدوین کتاب¬هاى تاریخ ادبیات دبیرستان¬ها هم مشارکت داشته و کتابى در این باره براى تدریس در دانشگاه¬ها نوشته است. او درباره تاریخ ادبیات و ضرورت تحقیق و بررسى در این باره که یکى از دغدغه¬هاى مهمش است، مى-گوید: «تاریخ ادبیات در عرف ادبیات سنتى و دانشکده¬هاى ادبیات ما متأثر است از تذکره نویسى. به نظر من سنت ما در تاریخ ادبیات نویسى هم بر مى¬گردد به تذکره نویسى. تذکره¬ها هم غالباً از جنبه¬ها و دیدگاه¬هاى نوینى که ما امروز متوقع هستیم، تهى است و بیش¬تر گزارش شرح احوال افراد است، آن هم توأم با مجامله و تعارف و بعد هم آنتولوژى و نمونه شعر.این سنت بعدها در روزگار ما هم به تاریخ ادبیات نویسى سرایت کرده است. شاید زمانى که «ادوارد براون» انگلیسى براى نخستین بار تاریخ ادبیات فارسى را تدوین کرد، به شدت از سنت تذکره نویسى فارسى متأثر بود. با آن¬که این کار در روزگار خود البته کارى نو و ابتکارى محسوب مى شد، اما خود او با نگاه تازه غربى به ادبیات ایران نمى¬نگریست و نتوانست دیدگاه مدرنى بر تاریخ ادبیات نویسى فارسى حاکم کند و کار او با یک یا دو واسطه مى رسید به نصرآبادى و دولت¬شاه و عوضى. روش او از همان آغاز مورد توجه قرار گرفت و به دیگر نویسندگان تاریخ ادبیات هم پیشنهاد شد و به صورتى گسترده¬تر در «تاریخ ادبیات در ایران» شادروان دکتر ذبیح الله صفا سرایت کرد. این سنت در شکل جدید آن که دکتر صفا باشد عبارت بود از جمع¬آورى اطلاعات پیشینیان و پرداختن به نکته¬هاى کم اهمیت و حاشیه¬اى و غفلت از مسائل اساسى و دیدگاه¬هاى انتقادى و تحلیلى.»
دکتر یاحقى ضعف عمده نویسندگان و پدیدآورندگان تاریخ ادبیات هاى کشورمان را در این مى¬داند که آن¬ها با ادبیات غربى و شیوه¬هاى نوین بررسى ادبیات آشنا نبوده اند و این در حد خود مى تواند یک ضایعه باشد. «آدم هرچه با ادبیات نوین جهان آشنا مى¬شود و هرچه بیش¬تر آنجاها زندگى مى¬کند، بیشتر متوجه این شکاف و ضایعه مى¬شود. اصلاً همان¬طور که ستارگان ادبى ما از یکدیگر جدا دیده مى¬شوند، کل ادبیات ما هم با ادبیات جهان ارتباطى ندارد. منظورم ادبیات سنتى و دانشگاهى ماست و اصلاً گویى جریان¬هاى ادبى جهان در ما و در خلق آثار ما حتى در دوران معاصر هیچ تأثیرى برجاى نگذاشته و یا در آن¬ها اثرى نداشته است.»
او معتقد است که در ادبیات روز جهان مسائل بسیار جدیدى مطرح است که ما به کلى با آن بى ارتباطیم. حتى در حوزه نگاه به مکتب¬هاى ادبى که در غرب تقریباً تاریخى گشته و سال¬ها پیش پشت سر گذاشته شده است، ما زیاد غور نکرده¬ایم و یک کتاب خوب که مثلاً بتواند به دانشجوى ما دیدگاه بدهد و چشمانش را به روى مسائل ادبى خودمان باز کند، نداریم. از نظر دکتر یاحقى ما در حوزه مطالعات آکادمیک ادبى با فقر آشنایى با زبان خارجى مواجهیم.او مشکل را در دانشگاه¬ها مى¬بیند و مى¬گوید: «این مشکل عمدتاً در دانشگاه¬هاست. البته خارج از حوزه¬هاى دانشگاهى آشنایى با زبان و دنیاى خارج بیش¬تر است، اما آن هم ضعف¬هاى دیگرى دارند که بر روى هم نمى تواند خلأ موجود را پر کند. البته ما دو نوع نگاه به ادبیات داریم: درون دانشگاهى و برون دانشگاهى. ادبیات دانشگاهى ما را کسانى پایه ریزى کردند که با دنیاى غرب هیچ آشنایى نداشتند و به جاى آن در حوزه¬هاى کلاسیک ادبیات عرب مستغرق بودند و به ویژه از ادب جاهلى الهام مى¬گرفتند و نه حتى از ادبیات آن روز کشو¬رهاى عرب زبان. نسل¬هاى بعد از آن¬ها هم مرباى همین تربیت بودند، عادت کردند که با زبان¬هاى زنده دنیا بى ارتباط باشند. آن¬ها البته با زبان و ادبیات عرب به ویژه در شکل مدرن و معاصر آن هم بى ارتباط بودند.»
همین موضوع باعث مى¬شود تا کارهاى دکتر محمد جعفر یاحقى قابل تحسین و تکریم شوند چرا که اولاً به مسائلى پرداخته است که دیگران جرأت پرداختن به آن را نداشتند. یعنى به طور اجمال هم که شده از ادبیات معاصر و شاعران و نویسندگان برجسته هم¬زمان ما سخن نیاورده¬اند و کار دکتر یاحقى از این جهت قابل تأمل است. علاوه بر تاریخ ادبیات باید درباره دیگر کارهایشان که بسیار کم نظیر است نوشت که این کارها هم از جهت دینى و هم از جهت ملى بسیار ارزشمند هستند. چرا که کارهاى قرآنى که عمده ترین تلاش¬هاى دکتر یاحقى در این باره است و باعث استوارى ایمان و اعتقادات و هم پایه اصلى هویت ملى ما که زبان فارسى بخش اصلى آن است، در واقع این آثار ما را با ظرفیت¬هاى زبانى آشنا مى¬کند و در تنظیم فرهنگ اصیل فارسى و لغات پایه¬اى مهم ترین مددکار و یاور است.
علاوه بر این چیزى که باید در مورد دکتر یاحقى به آن اشاره کرد مدیریت او و عشق و علاقه فراوانش به فرهنگ و کارهاى فرهنگى است که یکى از آن¬ها را براى نمونه مى¬توان انتشار «کتاب پاژ» دانست که خود بهترین گواه این اشتیاق است. چرا که در اثر چاپ این کتاب مبالغ زیادى زیان متوجه دکتر یاحقى شد و با این حال تا روزى که مشکل رسمى براى انتشار نبود، سخن از تعطیل آن نرفت و هر شماره پربارتر ومفیدتر از قبل انتشار یافت. این کتاب علاوه بر همه امتیازهایش وسیله¬اى در جهت پرورش محققان و پژوهشگران جوان بود که امروز بعد از آن¬ها خود در حوزه تحقیق صاحب¬نام و آوازه¬اند و غیر از این مدیریت دکتر یاحقى در مرکز خراسان شناسى خود بحثى جداگانه مى¬طلبد و مجلسى دیگر.

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com