بلهِ ، خوبم آقا
به یاد جمشید ارجمند
نوشتههای مرتبط
( ۲۴ دی ۱۳۱۸ – ۲۳ تیر ۱۳۹۵ )
” بلهِ . . . ، خوبم آقا “، پاسخ همیشگیِ جمشید ارجمند بود به احوالپرسی ام ؛ بخصوص وقتی در پی اقامتم در کانادا آخر هفته هایی که به او زنگ می زدم و می پرسیدم ” چطورید آقای ارجمند ؟ ” ، ” سلامتید ؟ ” ، ” دوستان می آن سراغتان ؟ ” ، ” چه کاری در دست دارید ؟” ؛ می گفت : ” بله ِ. . . ، خوبم آقا ” . و دیگر زبان من بسته می شد ؛ می دانست دلم پیشِ اوست ، می دانست چقدر دوستش دارم ، می دانست تا چه اندازه وامدارِ آموزه هایش هستم و جانم به جانش بسته است و به مهرش وابسته ام . الان هم که رفته باز دلم پیش اوست ؛ رفتنش هیچ چیز را بین من و او تغییر نداد ؛ یکی از عکس هایش همیشه در مقابلم و مهری بی پایان در دلم و هنوز و همیشه حتی شماره تلفنش را در حافظه ام و در فهرست تلفن های تماسم محفوظ داشته ام ؛ آخر سال ها با همین شماره با او تماس گرفته ام . اگر سی سال سایه ی کسی که داریوش شایگان ( ۱۳۱۴ – . . . ) فیلسوف و اندیشمند معاصر ایرانی در وصفش گفته : ” . . او به چنان شفافیت درون ، تواضع و صفای دل آراسته است که انسان در مقابل او خواه ناخواه انسانی بهتری می شود ” بر سرت بوده باشد مرگ هم حریف نمی شود .
سال ها نوشته های خویش را و دیگران را به ویرایش او سپردم و منتظر ویرایش او ماندم تا باز چه اصلاحاتی روی آن ها انجام دهد ، با آن خود کارِ سبزِ نوکش نازکی که با آن می توانست به آسانی و به طرزی قابل خواندن بین سطرها به گردشش در آوَرَد ، که مثلا حرف ربطی را از جایی بردارد ببرد بگذارد جایی که ” بهتر” بود باشد . ” بهتر ” از نظر جمشید ارجمند آن بود که خواندن متن را برای خواننده هموار تر گرداند ، محتوای متن را رساترسازد و مطمئن باشد پدید آورنده ی متن را نیازرده است . کار او اما همیشه به جا بجا کردن حرف ربط محدود نبود ؛ به کل متن و محتوای آن و مخاطبی که قرار بود متن را بخواند نظر داشت و این رویکردش به متن بود که بارها درخشش هوشِ او را ، دانش ژرفش را وعشق و مسئولیت مثال زدنی اش را در برابرخواننده و نویسنده و ناشر باز می نمود .
جمشید ارجمند یکی ازطراحان ِ نوزایی فرهنگ جامعه ی ماست که در پی کودتای ۲۸ مرداد از پای ننشستند و با ژرف نگری ، دانش و بینش و بصیرتی که از آن بهره مند بودند راه و شیوه یی دیگر پیش گرفتند . عشق و عزم ِ او برای مشارکت در پیشرفت ایران و ادای دین اش به محمد مصدق تا زمانی که تن اش سالم بود پا برجا بود و ماند . این ویژگی او از مجموع کارها و کوشش هایی که در این راه به انجام رساند پیداست ؛ ویراستار و سرویراستاری چیره دست و نامور بود ؛ مترجمی توانا ، منتقد سرشناس فیلم و از پیشگامانِ نقد فیلم و از معماران ساماندهیِ ساخت اجتماعی فیلم و سینمای ایران ؛ مدرس رشته ی سینما ؛ روزنامه نگاری اثر گذار بر سرشت روزنامه نگاری ایران بود ؛ پهلوی شناس هم بود و مطالعه ی فرهنگِ ایران باستان و زبانهای باستانی ایران هم از حوزه های مورد علاقه اش بود ؛ در مقام کارشناس و پژوهشگر با موسسه تحقیقات اقتصادی و سازمان برنامه و بودجه همکاری کرده بود ؛ و در دوره ای از مدیران سازمان جلب سیاحان ( سازمان ایرانگردی و جهانگردی و میراث فرهنگی کنونی ) بود ؛ ترانه هایی ماندگار هم سرود ؛ طنز پرداز و طنز نویس هم بود . با همه ی این اوصاف اگر قرار باشد فرهنگ سرشتِ پیشگامان نوزایی ایران معاصر تدوین شود ، وصفِ لیلی گلستان نویسنده ، مترجم و از دوستان قدیمی جمشید ارجمند از او در مراسم تشیعِ اش می شود مدخل ” جمشید ارجمند ” که گفت : ” . . . جز خاطرات خوش و صورت مهربان و صفاتی مثل شرافت ، نجابت ، شعور ، هوش ، سعه صدر و ملایمت و بسیاری صفات نیک دیگر خاطره ای از او ندارم و جمع این صفات می شود جمشید ارجمند ” .