برای من، به عنوان پژوهشگر و موّرخ ادبیات داستانیِ ایران، مایۀ خوشنودیِ بسیار است که در ستایش از فعالیتهای ادبیِ چهرهای بنویسم که در اعتلای داستانِ مدرن فارسی نقش داشته است. صفدر تقیزاده (متولد ۱۳۱۱، آبادان)، دانشآموختۀ زبان و ادبیات انگلیسی، را عمدتاً به عنوان مترجم ادبیات داستانی میشناسیم. هرچند وی کار ترجمه را از دهۀ ۱۳۳۰ شروع کرده و تا امروز – یعنی بیش از شصت سال- ادامه داده، اما حوزۀ علایق خود را به این حوزۀ ادبی محدود نکرده است: در دانشگاههای مختلف زبان انگلیسیِ تخصصی درس داده، به شهادت برخی از شاگردانش کلاس داستاننویسیِ موفقی داشته، و عضو هیئت داوران جوایز ادبیِ معتبر بوده است. لیکن علاقۀ اصلیاش معطوف به ترجمۀ داستان کوتاه است و بهعنوان نمونهای از کارش میتوان مجموعۀ مرگ در جنگل را نام برد که همراه محمدعلی صفریان ترجمه و تدوین کرده است.
به دلایل فرهنگی- تاریخی، مترجمان ادبیِ ما نقشی متفاوت با نقش همتایان خود در جوامع غربی یافتهاند. در سرزمین ما، ترجمه که در مراحل آغازین، دامنهای محدود داشت، رفتهرفته گسترش یافت و بهتدریج در بسیاری از رشتهها بر آثار تألیفی برتری یافت و به شکلگیری تفکر در دورۀ معاصر اثر جدی نهاد. طبعاً مترجمان نیز از جایگاه خاصی در عرصۀ ادبیات و علوم اجتماعی برخوردار شدند. بهویژه آنکه بهترینِ آنها عمدتاً با هدف خدمت فرهنگی، دست به ترجمه میزدند تا دریچهای رو به فرهنگهای دیگر بگشایند و چشماندازهای تازهای را پیش روی نویسندگان و کتابخوانان ایرانی قرار دهند.
تقیزاده از ایندست مترجمان، یعنی از جملۀ کسانی است که با گزارش آثار مدرن ادبیات جهان به زبان مادری، منابع تازهای را برای گسترش ادبیات ملی تدارک میبینند. وی با معرفی تنی چند از نمایندگان داستان مدرن جهان به فارسیزبانان، بر روند نوگراییِ داستاننویسی ایران تأثیر گذاشته زیرا امکانهای تازۀ نگارش داستان را پیش روی اثرآفرینان نهاده است. در واقع، او فقط میانجیِ برگرداندن متنی از زبان مبدأ به زبان مقصد بهشمار نمیرود بلکه، از طریق ترجمه، نوآوریهای مدرنیتۀ ادبی را به کتابخوانان اینجا معرفی میکند و، به تعبیری، بر سرمایۀ ادبیِ ملی میافزاید.
اما، چنانکه گفتم، تقیزاده فقط مترجم نیست؛ او یک کنشگر فعالِ عرصۀ ادبی است، زیرا: با تدوین منتخبهایی از بهترین آثار داستاننویسان ایرانی، در جهت معرفی چهرههای جدید ادبی کوشیده و به تحول گرایشهای نگارشیِ تازه در فضای داستاننویسیِ ایران کمک کرده است. او چنان دلبستۀ ادبیات داستانی است که کارش به ترجمه و شناساندن داستان کوتاهنویسانِ امریکای شمالی- نویسندگانی همچون شروود آندرسن، جان اوهارا، و ایزاک باشیویس سینگر و…، به دوستداران داستان کوتاه محدود نمیشود؛ بلکه او با تلاش در جهت معرفی داستاننویسان تازهکار و مستعدِ ایرانی نیز در اعتلای داستاننویسی معاصر نقشی مؤثر ایفا کرده است- کاری که نزدیک به شصت سال تداوم یافته است: از معرفی ناصر تقوایی در مجلۀ آرشِ دهۀ چهل گرفته تا شناساندن نویسندگانی از قبیل فرخنده آقایی و زویا پیرزاد و دیگران در مجلاتی که مسئول صفحۀ داستانِ آنها بوده است مثل ماهنامۀ دنیای سخن یا نشریهای که چند شماره از آن را تحت عنوان کتاب سخن منتشر کرد؛ و با تدوین آنتولوژیهایی همچون شکوفایی داستان کوتاه در دهۀ نخستین انقلاب، و مجموعههای داستان کوتاه ایران و جهان که به همراه اصغر الهی منتشر میکرد این فعالیت را ادامه داد. حتی به یاد دارم که چند سال پیش قرار بود با یکدیگر مجموعۀ سالانۀ بهترین داستانهای کوتاه ایران را تهیه کنیم که، به دلیل سفر وی، امکانپذیر نشد.
همچنین، تقیزاده از همکاران پَروپا قرصِ جُنگهای ادبیِ روشنفکرانهای محسوب میشود که در مطرح کردن و استحکام پایههای مدرنیسم ادبی نقشی بسزا داشتند. بهطوری که از گردآوری مطالب ترجمهای و تألیفیاش در این نشریات، چند کتاب خواندنی درمیآید.
خلاصه کنم، صفدر تقیزاده دوست و معلم شفیقی است؛ گرچه در کارنامهاش، نمایشنامه- مثل سفر دور و دراز به وطن از یوجین اونیل، و رمان- مانند تورتیلافلات نوشتۀ جان اشتاین بک، و نقد ادبی- همچون ۹۹ رمان برگزیدۀ معاصر اثر آنتونی بُرجس هم دیده میشود، علاقۀ عمدهاش را صرف ترجمۀ داستان کوتاه کرده است- این علاقۀ پرشور، همراه با شناخت ادبیات امروز جهان و دانشی بنیادی از زبان انگلیسی، تقیزاده را به یکی از بهترین مترجمان داستان کوتاه به زبان فارسی بدل ساخته است. دستش توانا باد تا همچنان ترجمه کند و به خوانندگانِ آثار خود امکان حضور در جشن بیکرانِ خواندن بهترین داستانهای کوتاه جهان را بدهد.
این مطلب توسط حسن میرعابدینی نوشته شده و مطلب بر اساس همکاری رسمی و مشترک با مجلۀ ادبی نوپا بازنشر می شود.