(تصویر: حاج قربان)
جغرافیای موسیقایی خراسان
نوشتههای مرتبط
منطقهی خراسان ایران (۱) به چند بخش تقسیم میشود. یکی حوزهی فرهنگی شمال خراسان است، دیگری بخشهای مرکزی و شرقی و سوم خراسان جنوبی. خراسان شمالی خود به دو بخش تقسیم میشود. در بخش محدودی از آن به مرکزیت درگز که در نزدیکی کشور ترکمنستان قرار دارد، فرهنگ ترکمنی حاکم است که از منطقهی آشخانه به سمت غرب، ترکمنها حضور مشخصتری دارند: مناطقی مانند راز و جنگلان و … . از منطقهی ترکمنی که به سمت جنوب حرکت کنیم به بجنورد که امروزه مرکز خراسان شمالی شده و در ادامه به مناطق شیروان و قوچان میرسیم. این مناطق تا محدودهی نیشابور را میتوان از نظر فرهنگی در چارچوب فرهنگ شمال خراسان دید که عمدتاً شامل فرهنگهای ترکی و کردی است. کردهای این منطقه اکثراً مهاجرند و بخشی از جمعیت ترکهای خراسان مهاجر و بخشی دیگر نیز از گذشته در آنجا ساکن بودهاند. در این منطقه فرهنگ فارسیزبان وجود ندارد، اما در منطقهی نیشابور فارسها نیز در کنار ترکها و کردها حضور دارند. موسیقی این مناطق در منطقهی خراسان منحصر به این منطقه است و تفاوتهای اساسی با موسیقی مناطق مرکزی و جنوبی استان دارد. این موسیقی یا ترکی است و یا کردی که البته در بخشهای شمالیتر موسیقی ترکمنی نیز وجود دارد.
بخش دیگر خراسان، خراسان مرکزی و شرقی است، به مرکزیت تربتجام و تایباد. در این منطقه موسیقی فارسی جریان دارد. اگر بخواهیم ردپای موسیقی خراسان خیلی قدیم را جستوجو کنیم بیشتر در این بخش میتوان آن را بیابیم. موسیقی منطقهی تربتجام بیشتر موسیقی عرفانی مبتنی بر ادبیات فارسی است. این بدان معنی نیست که موسیقی شمال خراسان جنبهی عرفانی ندارد ولی عرفان در موسیقی این منطقه به غلظت منطقهی تربتجام و تایباد نیست. جنبههای عرفانی این منطقه به اعتبار وجود آرامگاه «شیخ احمد جامی» قدرت گرفته است. آرامگاه جامی از قدیمالایام تا به امروز مرکز آمدوشد فرق مختلف صوفی بود که در این محل به چلهنشینی و مراسمهای خاص خود میپرداختهاند. به این ترتیب جدای از فرهنگ قدیم خراسانی که در آنجا رد پای قوی دارد، وجود آرامگاه شیخ احمد جامی و رفتوآمدهای عرفا و مریدهای فرق مختلف از اقصی نقاط دنیا مثل هند، به این منطقه فضای خاص عرفانیای ایجاد کرده است. این فرهنگ تا حوزهی کاشمر تسلط دارد.
به سمت جنوب که میرویم و در خراسان جنوبی که امروزه مرکزیت آن را به شهر بیرجند واگذار شده، موسیقی کاملاً متفاوت است. میتوان گفت که موسیقی جنوب خراسان با موسیقی شرقی این منطقه نزدیکتر است اما موسیقی جنوب در حد موسیقی شرقی عرفانی و باطنی نیست. بنابراین در موسیقی جنوب یعنی حوزهی بیرجند، خوسف، فردوس و طبس (که امروزه در استان یزد قرار دارد) تا نهبندان و موسیقی شرق خراسان قرابتهایی وجود دارد. اما هر دوی این گونههای موسیقی نسبت به آواهای شمال خراسان کاملاً متفاوت است.
فرهنگ بخشیگری در شمال خراسان
در شمال خراسان دو گروه موسیقیدان با دو کارکرد مختلف وجود داشته. این دو گروه سازهای متفاوتی و وظایف جداگانهای داشتند: یکی «عاشقها» و دیگری «بخشیها». عاشقها مطلقاً کرد بودند. از کردهای کرمانج که از زمان صفویه بتدریج کوچانده شدند. آنها مدتی را در دشت ری و دشت ورامین مستقر بودند و نهایتاً به شمال خراسان رسیدند. دولتهای مرکزی ایران در آن دوره به دلیل آن که توانایی مقابله با ترکمنهای شمال خراسان را نداشتند، این کوچ را برای مقابله با ساکنان این منطقه برنامهریزی کردند و اینگونه کردهای کردستان را به جنگ با ترکمنها واداشتند. جنگ این دو قوم تا چهارصدسال ادامه داشت. حضور کردها در این مدت در منطقه شمال خراسان تثبیت شد و بخشی از این منطقه به سکونتگاه کردهای مهاجر مبدل شد. موسیقی برخاسته از این فرهنگ به پیدایش عاشقهای شمال خراسان منجر شد. عاشقها کمانچه، سرنا، دوزله و دهل میزنند. نه نینوازی جزو وظایف عاشقهاست و نه نواختن دوتار. غالباً آواز هم نمیخوانند مگر در شرایطی که اقتضا کند، مثلاً در مراسم عروسی. کار اصلی عاشق اجرای موسیقی در مراسم عروسی در طول روز بوده و کار آنها با فرا رسیدن شب به پایان میرسد. آنها مقامهای رقص را برای جشن و پایکوبی مینواختند. اما با آغاز شب عرصه، عرصهی بخشیها بود. زمانی که دیگر جوانان از پایکوبی خسته شدهاند، مردم پا بهسن گذاشته که از قشر با سواد جامعه نیز بودهاند، پای دوتار و آواز بخشیها مینشستند. بخشیها هم کرد داشتند و هم ترک. اما کیفیت و تعداد بخشیهای ترکزبان از کردزبان بهتر و بیشتر بوده است. البته بخشیهای کردزبان معروفی هم در شمال خراسان زندگی میکردند اما بخشیهای سرشناسی که حداقل در صد سال اخیر در منطقهی شمال خراسان بودند عمدتاً از جامعهی ترکزبان بودند، مثل «محمدحسین یگانه»، «مختار زنبیلباف (اسفراینی)»، «همراه گلافروز»، «محمد جوزانی» (که استاد محمدحسین یگانه بوده) و آخرین آنها «حاج قربان سلیمانی». کار اصلی بخشیها داستانگویی بوده مثل عاشیقهای آذربایجان. سازی که آنها با آن کار میکنند دوتار بوده و ساختار و شیوهی نواختن دوتار شمال خراسان تقریباً میتوان گفت که ارتباطی با دوتار تربتجام و تایباد ندارد. پردهبندیها متفاوت است، تکنیک نواختن و خصوصیات ظاهری آنها هم با هم متفاوت است. به اضافهی این که کارکرد بخشیها در درجهی اول در عروسیها بود و در مجالس اعیان و خواص جامعه، درحالی که نوازندگان دوتار تربتجام بندرت پایشان به یک عروسی میرسید، البته ممکن بوده که در شرایط خاصی از یک استادی برای اجرای موسیقی در عروسی دعوت شده باشد ولی عملکرد نوازندگان دوتار در منطقه خراسان شرقی نواختن و خواندن در مراسم عروسی نبوده است ولی کار اصلی بخشیها این بوده.
وقتی از خود بخشیهای شمال خراسان میپرسیدیم که «بخشی یعنی چی؟» تقریباً همهشان یک جواب واحد به آنها میدادند: «بخشی یعنی این که خدواند به یک آدم بخشش فراوان و تواناییهای خاصی عطا فرموده که در آدمهای معمولی نیست.» البته این درست است که بخشی تواناییهای دارد که در یک آدم معمولی نیست، منتها به نظر من این لغت یک لغت مغولی است و توسط ترکمنها به این منطقه آمده و طی زمان با تحریف لغت تبدیل شده به بخشی شده که بخشیها چنین تعبیری از آن میکنند.
تاثیرات ترکمنها در فرهنگ و موسیقی بخشیها
بخشیگری در بین ترکمنها نیز رواج دارد. این قوم به بخشی، «باغشی» میگویند. تکنیک نوازندگی دوتار در شمال خراسان بهویژه بخشیهای ترک تحت تاثیر دوتار ترکمنی است. برعکس این جریان وجود ندارد، یعنی این که بگوییم ترکمنها این تکنیک را از بخشیهای ترک گرفتهاند. در دورههای خیلی طولانی فرهنگ ترکمنی در آن منطقه تسلط بسیار داشت. مصطلح است که ترکمن روی اسب زندگی میکند. این گفته را میتوان تعبیر درستی دانست، چراکه آنها در حملات خود به اطراف که حتی تا منطقه سمنان گسترش داشت، همواره به روی اسب بودند. به عبارتی با اسب حتی البرز را نیز پشت سر میگذاشتند. آنها به جنوب البرز، مازندران، منطقهی کتول و از آن سو به شمال خراسان تاخت و تاز کردند و فرهنگ خود را در این مناطق وارد ساختند. فرهنگ ترکمنها به دلیل آن که بسیار منضبط و پیچیده و از طرفی بسیار سخت و غیر قابل نفوذ است در دادوستدهای فرهنگی به عنوان یک فرهنگ غالب تاثیر گذار بوده. فرهنگ ترکمنی از یک سو تا نزدیکهای ساری در استان مازندران، از سوی دیگر تا منطقهی علیآباد کتول و روستاهای اطرافش تاثیر گذاشته است. ردپای این فرهنگ را در البرز جنوبی میتوانید ببینید و به طور طبیعی نزدیکترین جایی که میتوانسته تحت تاثیر فرهنگ ترکمنها قرار گیرد، منطقهی شمال خراسان بوده است. شاید سنت بخشیگری که در شمال خراسان وجود داشته از سنت بخشیگری ترکمنها آمده باشد. شاید هم ترکهای شمال خراسان جدای از سنت بخشیگری ترکمنی از قدیم دوتار مینواختند. اما وقتی که دوتار شمال خراسان و دوتار ترکمنی را با هم مقایسه میکنید، پی به ارتباط باطنی این دوساز میبرید. ساختار کاسهی این دوگونه از ساز دوتا بسیار بههم نزدیک است. فرم دسته نیز در هردوی این سازها گرد است که شست بتواند درست و به راحتی حرکت کند. این درحالی است که در تایباد دستهی ساز پهن است و اصلاً انگشت شست دست چپ در نوازندگی دخالتی ندارد و سیم واخوان همواره آزاد است. غیر از ساختار خود ساز، تکنیک نواختن بخشیهای شمال خراسان بیشتر به باغشیهای ترکمن نزدیک است. وقتی میگوییم تکنیکهای اجرایی، بخشی از آن به تکنیکهای دست راست مربوط است و بخشی دیگر به تکنیکهای دست چپ. اینها هشتاد درصد مثل هم هستند.
عملکرد بخشی
بخشی در واقع ادامه نسل «اوزان»های قدیماند در حوزههای فرهنگی ترکزبان. اوزان وظیفهی هدایت روحی قوم و قبیلهی خود را بهعهده داشته، حتی مراسم مذهبی اجرا میکرده و خوانندگی و نوازندگی میکرده، حافظهی قوم و قبیله در انتقال قصهها و اساطیر آن منطقه بوده. قدرت سرودن شعر، توانایی خواندن داشته، و حتی قدرت ساختن ساز. بخشی از وظایف اوزانها به بخشیهای دورهی معاصر منتقل شده و بخش دیگرش به گروههای اجتماعی دیگر مثل هدایت روحی و معنوی جامعه، یا مانند موسیقیدرمانی. «الیا قلی یگانه» تا زنده بود میآمدند دنبالش و برای تسکین سرخک میبردندش تا با دوتارش مقام مخمس را بنوازد. یگانه تتمهی سنت موسیقی درمانی اوزانهای قدیم را داشت. ولی غیر از ترکمنها در شمال خراسان بخشیهای ترک و کرد این سنت موسیقیدرمانی را ادامه ندادند. دربارهی «هدایت روحی و معنوی» جامعه، هنوز بخشی از آن در «ملاغلامحسین افکاری (بخشی)» همچنان وجود دارد. ایشان روحانی هستند و به نیاز منبر هم میروند. صیغهی عقد و طلاق را جاری میسازند، موعظه و مصیبت میخوانند. حسین یگانه هم در دههی اول عاشورا از تعزیهخوانان مهم شمال خراسان بود. صدای قرایی داشت که نذر داشت ده روز اول محرم را تعزیهخوانی کند. ولی بهطور کلی باید گفت که هدایت روحی و معنوی جامعه پس اوزانها در دست گروههای اجتماعی دیگر قرار گرفت و بخشیها فقط به موسیقی پرداختند.
بخشیها آدمهای متفاوتی با تواناییهای خاص نسبت به آدمهای دیگر یا حتی گروههای دیگر موسیقیدان در شمال خراسان بودند. یک بخشی اول از هر چیز باید قدرت نفوذ بر جمع داشته باشد. بخشی که خجالتی باشد هرگز بخشی نمیشود. بخشی باید یک جمع را ظرف چند ثانیه در چنگ خودش به تسخیر درآورد. این اولین خصوصیت مهم یک بخشی است، مثل امروز که یک روحانی که بر منبر میرود. این قدرت نفوذ بر جمع یکی از مهمترین خصوصیات بخشیهای شمال خراسان و البته بخشیهای ترکمن بوده است. دوم داشتن تکنیک بالا در نوازندگی دوتار (بخشیها فقط دوتار میزدند)، سوم توانایی خواندن آواز، آوازهای سخت و پیچیده، چهارم داشتن یک حافظهی قوی شعری از خصوصیات بارز بخشیها بوده است. در شمال خراسان بخشیهای باید هم به فارسی، هم ترکی و هم کردی بخوانند. بخشی فارس وجود ندارد. بخشیها یا کرد هستند یا ترک ولی اشعاری که میخواندند بعضاً به زبان فارسی نیز بود. آنها هم باید حافظهی شعر کردی میداشتند، هم حافظهی شعر ترکی. این آسان نیست، داشتن رپرتوار سنگینی در موسیقی و ادبیات واقعاً دشوار است. در کنار همهی اینها میبایست نقالی بلد میبودند. کار بخشیها داستانگویی همراه با موسیقی بود. آنها بخش زیادی از این قصهها را با نقالی تشدید میکردند و لابهلایش زخمههای مختصری روی دوتارشان میزدند. به یک جای خاص قصه که میرسیدند متن تبدیل به شعر میشد که با یکی از مقامهایی که در حافظه داشتند، تطبیق میدادند و به آواز میخواندند. بنابراین داشتن قدرت نقالی هم یکی از مشخصات بخشیهای شمال خراسان و البته ترکمنها بود. نکتهی دیگر نیاز به داشتن طبع شعر است. بخشیهای شمال خراسان باید به کردی، ترکی و فارسی شعر میگفتند. گاهی نیاز میشد در یک مجلسی بنا به اتفاقی که آنجا رخ میداد، بداهه شعر بگویند و با موسیقی اجرا کنند. گاهی خودشان هم مسیر یک قصه را بنا به وضعیت خاص مجلس تغییر میدادند، در این وضعیت باید شعری به قصه اضافه و جایگزین شعری که در داستان وجود دارد، میکردند. قدرت بداههخوانی و بداههنوازی در لحظه از دیگر خصوصیات بخشیها بوده. اگر یک مقام را ده بار از یک بخشی بشنویم با ده اجرای مختلف روبرو خواهیم شد که البته مبنای همهی آنها یکی است ولی چون مبتنی بر بداهه است هر بار یک حس دارد. بخشیها معمولاً سازشان را خودشان میساختند، به عبارتی ساختن دوتار هم یکی از تخصصهای بخشیها به حساب میآید.
بخشیهای شمال خراسان در قدیم، هم بخشیگری میکردند و هم سلمانی. حاج محمدحسین یگانه یک مغازهی کوچک سلمانی در قوچان داشت. وقتی چند بخشی در این مغازه جمع میشدند، دکان به حلقهی مشاعره بخشیها تبدیل میشد. همه ساز به دست دربارهی مقامها و داستانها و شعرها با هم به بحث میپرداختند و بعضی وقتها از هم غلط میگرفتند. در این شرایط خدانکند که کسی میآمد و میگفت که سر من را اصطلاح کند، بخشیها دنیا را بر سرش خراب میکردند که «تو مگه کوری و نمیبینی که ما در حال بحث هستیم»! مغازهی حاج حسین یگانه مثل یک حوزه بود که همهی بزرگان بخشیگری در آن جمع میشدند و دربارهی موسیقی به بحث میپرداختند و حتی نوازندگان جوان را هم بین خود راه نمیدادند.
هر تخصص بخشیها در مقایسه با موسیقیدانان مناطق دیگر یک هنر محسوب میشود که بخشیها همهی آنها را با هم داشتهاند. در واقع بخشیهای شمال خراسان یکی از مهمترین گروههای موسیقیدان در مناطق مختلف ایران به شمار میآیند. عملکرد بخشیها با عاشیقهای آذربایجان و بخشیهای ترکمن همتاست و شاعرهای بلوچستان هم چنین نقشی در جامعهی خود دارند.
بین بخشیها در قدیم همیشه رقابت بوده. سنتی بین آنها وجود داشت که در عروسیها جمع میشدند. جریانی بین دو یا چند بخشی مانند مسابقه ایجاد میشد و آنقدر ادامه مییافت که رقیبان یکی یکی از میدان خارج شوند. یا نوازندگی تکراری میشد و یا شعر تمام میشد. بخشی برنده، ساز بخشی دیگر را میگرفت، این یعنی تو دیگر بخشی نیستی و حق اجرا نداری. این سنت در عاشقها هم وجود داشته که به آن «دئیشمه» میگویند. بعد از چند ماه ریشسفیدهای محل میرفتند و ساز را پس میگرفتند و وساطت میکردند که بخشی مغلوب به صحنه موسیقی برگردد. این اتفاق درحالی روی میداد که این بخشی ممکن بود چندین ساز در خانه داشته باشد اما اجازه نداشت که دست به ساز ببرد. در این بین شطینتهایی هم در مجالس صورت میگرفت. «سهراب محمدی» دوتارنواز کرد است که در آشخانه زندگی میکند، پدرش نیز بخشی بوده. او تعریف میکند که اگر سیم دوتار چرب باشد صدای خوبی نمیدهد و به اصطلاح ساز کر میشود. در مجلسی که قرار بود این رقابت روی دهد یکی از طرفین به بهانه دیدن ساز و تعریف از ساز رقیب، دست در گوش برده و به سیم ساز میکشید!
موسیقی بخشیها
موسیقی شمال خراسان موسیقی پیچیدهای است. موسیقی بخشیهای این منطقه از دوبخش تشکیل شده: در درجهی اول مقامهای ترکی و در درجهی دوم مقامهای کردی. البته ممکن است برحسب نیاز یک مقام کردی را با شعر ترکی بخوانند و یا شاید هم بالعکس؛ اما غالباً هرکدام از این مقامها با شعر خود خوانده میشود. به روایتی هفت و به روایتی نه مقام اصلی وجود دارد مثل: نوایی، شاخعطایی، تجنیس، گریلی، مخمس و … این مقامها منبع بیکران ساخته شدن آهنگهای مختلف هستند. مثلاً در مقام مخمس ممکن است سی آهنگ وجود داشته باشد یا در مقام نوایی حدود ده آهنگ وجود دارد. هرکدام از این مقامها شاخهها مختلفی دارند. ساختمان این مقامها به یک درخت میماند که شاخههای سترگ به شاخههای کوچکتر تقسیم شده و این تقسیمات تا برگها ادامه پیدا میکند. موسیقی بخشیها از چنین نظامی برخوردار است. این نظام برای بخشیهای پخته نظم بسیار دقیقی دارد. خودشان بر کلیات و جزییات این ساختار مسلطاند ولی نمیتوانند چارچوب این ساختار را توضیح دهند، ولی در اجرا بسیار ماهر هستند و هرگز اشتباه نمیکنند. بخشیهای بزرگی در شمال خراسان بودند. محمد جوزانی استاد حاج حسین بوده، خود حاج حسین یگانه، مختار زنبیلباف معروف به اسفراینی، همراه گلافروز که پسر ایشان «روشن گلافروز» امروز خیلی خوب توانسته راه پدر را ادامه دهد.
یکی دو بخشی پیر و از کار افتاده هنوز در قید حیات هستند. یکی از آنها ملاغلامحسین افکاری (بخشی) است که هنوز دوتار را خوب مینوازد ولی صدایش کلاً از بین رفته ولی تکنیک نوازندگیاش منحصربهفرد است، تکنیکی بسیار ظریف و مینیاتوری و پیچیده. بخشیگری – البته بسیار رقیق شده – نزد ملاغلامحسین بخشی وجود دارد. هر کدام از اینها در نواختن شیوهی خود را داشتند. حاج حسین یگانه خیلی عاشقانه و مناجاتگونه و با ظرافت ساز مینواخت ولی همراه گلافروز وقتی که مینواخت توفان بهپا میشد و شنونده باور نمیکرد که این صدای یک دوتار است. آنقدر که مضرابهای او پر بود و با قدرت مینواخت. میبینیم که خصوصیات نوازندگی بخشیها با هم متفاوت بوده. خواندنهایشان هم با هم متفاوت بود. حاجحسین یگانه بسیار ظریف میخواند ولی همراه گلافروز بسیار پرشور و فریاد وار. حاج قربان سلیمانی هم ظریف و لطیف مینواخت و تکنیکش به ساز حاج حسین یگانه نزدیک بود.
آخرین بازمانده نسل بخشیها: حاج قربان سلیمانی
اما حاج قربان مهمترین بخشی فعال بود. شخصیتش به مانند دیگر بخشیها بسیار زیرک و باهوش بود. هیچکس در جدل لفظی حریف او نمیشد. چون در ذهن خود انواع و اقسام کنایهها، ضربالمثلها و انبوهی از عبارات نقض داشت. در یک جدل بحثی حتی اگر مطمئن بودید که حق باشماست از این بحث شکست خورده خارج میشدید. حاج قربان بذلهگو بود. بذلهگوی شیرین و بجا. در جایی که میخواست با صدایش پرواز کند بسیار قدرتمند بود و آنجایی که نیاز نبود بسیار نرم و ساده و افتاده میخواند. از معدود آدمهای آن خطه بود که تا آخرین روز حیاتش با لباس قدیمش زندگی کرد. درحالی که بقیهی بخشیها با تغییر لباس و آمدن کت و شلوار، لباس خود را فراموش کردند. اما حاج قربان همیشه لباس سنتی برتن داشت و با همان لباس مرحوم شد. سنتی بخشیگری معمولاً نسل به نسل در خانوادههای بخشی میچرخید. پسر حاج قربان «علیرضا» هم خواننده است و هم نوازنده، نوهی او «حیدر» هم خواننده و نوازنده است.
در یکی از جشنوارههایی که حاج قربان در فرانسه شرکت داشت، پس از اجرا یک عده موسیقیشناس آمده بودند که ملاقاتی با حاج قربان داشته باشند. در میان پرسشها از او میپرسند که دوتار چرا دو تا سیم دارد، حاج قربان در پاسخ میگوید: «من از این آقایان تحصیلکرده تعجب میکنم که با این کمالات چنین سوالی میپرسند و موضوع به این سادگی را نمیفهمند.» پس از این شوک اینگونه توضیح میدهد: «یکی از این سیمها آدم است و دیگر حوا!». این پاسخ خلاصهی بسیاری از مباحث فلسفی و جامعهشناسی است: اول اشاره به اعتقادات دوئالیستی که در بسیاری از فرهنگهای کهن وجود دارد. دوم سمبلیسم مبتنی بر جنسیت. سوم کنایهای اساطیری و چهارم اشارهای به مذهب. در ادامهی بحث یکی از موسیقیشناسان میپرسد: «خب، کدام یک از این دوسیم آدم است و کدام حوا؟». حاج قربان دوباره با ابراز تعجب از سوالی این فرد تحصیلکردهی فرنگی میپرسد: «حوا زاینده است یا آدم؟» پاسخ میدهند: «حوا». حاج قربان ادامه میدهد: «پس سیم پایین که انگشتگذاری میشود و مقام با آن نواخته میشود حواست. سیم بالا ثبات مقام را ایجاد میکند آدم است.»
پایان فرهنگ بخشیگری
پیدایش بخشیگری و بقای فرهنگ بخشیگری به فضای یک جامعه باز میگردد و کاملاً دو طرفه است. فرهنگ بخشیگری به شرطی ادامه پیدا میکند که پتانسیل آن در جامعه وجود داشته باشد. وقتی این پتانسیل در جامعه از بین برود، یعنی جامعه دیگر نیازی به بخشی نداشته باشد این فرهنگ نیز از بین میرود. آن نیازی که در گذشته یک بخشی از یک جامعه برطرف میکرد امروزه از طریق کتاب، رادیو و تلویزیون و حتی ماهواره رفع میشود. دیگر ساکن امروز شهر قوچان و حتی ساکن روستای علیآباد وقت آن را ندارد که ساعتها پای ساز و آواز بخشی بنشیند. مردمان امروزه ترجیح میدهند که ماهواره تماشا کنند تا به نقل بخشی گوش بسپارند. وقتی که این ظرفیت در جامعه از بین برود بخشی دیگر ساخته نمیشود چون دیگر به او احتیاجی نیست. به همین دلیل است که امروز روشن گلافروز نمیتواند بخشی باشد. پسرهای حاج حسین یگانه هم بسیار نوازندگان توانمندی هستند ولی جامعه دیگر از آنها نمیخواهد که بخشی باشند. علیرضا و حیدر هم همینطور. با مرگ حاج قربان طومار بخشیها برچیده شد. آنها ادامهدهندهی میراثی قدیمی بودند که مانند دیگر بخشهای فرهنگمان با کمال تاسف پرپر میشود و هیچ مقام مسوولی نیست که متوجه زوال بخشهای اصلی فرهنگمان شود.
پینوشتها:
۱. خراسان ایران بخشی از خراسان بزرگ است. خراسان بزرگ بخشهایی از همسایههای شمالی و شمال شرق ایران که امروزه در حوزهی جغرافیایی ایران نیست را نیز شامل میشود.
نوشتهی فوق متن کامل گفتههای محمدرضا درویشی موسیقیشناس و محقق موسیقی اقوام دربارهی فرهنگ و موسیقی بخشیهای شمال خراسان است که به بهانه پروندهای برای حاج قربان سلیمانی در گفت و گو با مجله فرهنگ و آهنگ بیان شده است.