جان آ دولان، برگردان محسن صفشکن
شرح تصویر: مارگارت تاچر
نوشتههای مرتبط
علاوه بر ایدههای ویلیامز، مطالعاتی چند از آمریکای شمالی بر روی معناداری فرهنگی جنبههای موقتی دکوراسیون خانگی خارج، مخصوصأ درمورد «فضاسازی حیاط» و لوازم آنها انجام شده است. این مطالعات، ایدههای مفیدی را در مورد خلق محوطهسازی شخصی، سازماندهی و ارزشهای فرهنگی جای گرفته در آنها توسعه داده است. دیگر مطالعات انجام شده در ایالات متحده درباره اولویتهای مسکن از نظر
علاوه بر ایدههای ویلیامز، مطالعاتی چند از آمریکای شمالی بر روی معناداری فرهنگی جنبههای موقتی دکوراسیون خانگی خارجی[۱]، مخصوصأ درمورد «فضاسازی حیاط» و لوازم آنها انجام شده است. این مطالعات، ایدههای مفیدی را در مورد خلق محوطهسازی[۲] شخصی، سازماندهی و ارزشهای فرهنگی جای گرفته در آنها توسعه داده است. دیگر مطالعات انجام شده در ایالات متحده درباره اولویتهای مسکن از نظر سبک و ساختار مواد و نیز افرادی است که اطلاعات نمادین ضروری را درباره خودشان به عنوان کنشگران اجتماعی مخابره میکنند. به طور با اهمیتی برای اهداف این بحث، سادالا[۳] و شیتس[۴] نتیجه میگیرند که «پیوند بین نمادگرایی مواد و صاحبخانه، بسته به اینست که صاحبخانه به صورتی فعال، در انتخاب مواد عمل کند.»
دوگانه متضاد «صاحبخانه» و «مستأجر» یکی از تضادهای غالب در فرهنگ ماست که دومی از نظر ساختار مادی و منابع، مطیع اولی است. مستأجران پیشین که خانههایشان را از مقامات محلی خریدهاند میتوانند به عنوان شکل دهنده گروه نوظهوری درک شوند که نیازمند تشریح تفاوت اعضای آنها با کسانی است که در گروهبندی، تابع آنها هستند و خیلی متاخرند. تصمیم راجع به تغییر ظاهر خارجی خانه پتانسیل این را دارد که بیانی نمادین در مورد تقلای افراد صاحبخانه برای تشریح هویتی «جدید» باشد؛ هویتی که در آستانه لغوی بین «خصوصی» و «عمومی» متمرکز است؛ از یک طرف مابین فضای داخلی شخصی و عاطفی و از طرف دیگر در فضای خارجی عمومی و ابزاری قرار گرفته است.
این ایدهها شروعی برای موافقت با بحث طبیعت قشربندی اجتماعی است، مخصوصأ آنهایی که با پایگاه، سر و کار دارند. پایگاه معمولأ با محترم شمردن جنبههای منتسب و جمعی و نیز جنبههای کسب شده و فردی درک میشود. برای مثال، اندیشمندی به نام مک دونالد[۵] در مورد پیوند بین تصمیمات معمارانه و تعقیب پایگاه ذاتی درون «پروژه حرفهای» بحث میکند. او استدلال میکند که اینگونه پروژهها نشانه «گروههای حرفهای» هستند، مانند انجمن حقوق، کالج سلطنتی جراحان و موسسه حسابداران خبره در انگلستان و ولز. بررسی توصیفی او از ساختمانهای اداره مرکزی انتخاب شده توسط اینها و دیگر گروهها باعث شد مک دونالد اظهار کند که جنبههای پایگاه اکتسابی، در بافت جمع بیان شده که خودشان «بخش مهمی از نظام پایگاه» هستند. مقیاس، ظاهر، زمین و موقعیت همسایگی ساختمانهای اداره مرکزی، یک اعتبار فضایی تکمیلی به وضعیت اجتماعی میبخشند که قبلأ توسط خود نهاد پیگیری میشد و خصوصیات عمومی بسیار مهم «حیثیت» و «اعتماد» را نمادسازی میکند.
از سال ۱۹۸۰ برای مستأجران خانههای مقامات محلی در انگلستان و ولز ممکن شده که خانههایشان را از مقامات با قیمت تنزلیافتهای خریداری کنند. این طرح قانونی، بخشی از پروژه سیاسی نخست وزیر مارگارت تاچر[۶] برای تبدیل بریتانیا به «دموکراسی املاک داری» در طول ریاستش، از ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ بود. به نظر میرسد پروژه او، لااقل تاحدودی، در هزینههای بخش عمومی و به طور مشخص در تأمین مسکن مقامات محلی موفق بوده است. بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ حدود ۱.۲۵ میلیون از خانههای مقامات محلی پیشین تحت قانون «حق خرید» به مستأجران فروخته شد.
عامل تعیینکننده موفقیت پروژه تاچر، تاکید بر پیوند ضروری بین «آزادی»، «مالکیت» املاک و بهرهمندی از «حق ملکیت» بود. تزویج ایدئولوژیک مفاهیم ضرورتا رقیب، به نوبه خود توسط ادعایی که بخشی از گذشته ملی و مرکزی برای هویت ملی ممتاز بود، مشروع جلوه داده میشد. تاچر در مصاحبه خود اعتبارسنجی نیوزویک با عنوان «چیزی که من انجام دادهام را به حالت اول باز نگردانید» در رابطه با بدنامی حال حاضر خود، برآوردش را از موفقیت این پروژه چنین ارائه کرد: «وظیفه ما به عنوان [حزب] محافظه کار، پردهبرداری از این شاخصه قابل توجه بود. ما آن را کشف نکردیم. میدانستیم که آنجاست، روی هم رفته ایمان زیادی داشتیم که اگر دوباره قانون را درست کنیم، آن سرکوب و مهار میشود، روح سرمایهگذاری دوباره ظاهر میشود. مردم به بی مسئولیتی عادت کرده بودند… من برای نابودی سوسیالیسم برنامه ریختم چرا که احساس میکردم با شخصیت مردم در تقابل است… ما میراثمان را احیا کردیم.» به طرز عجیبی این ادعاهای ساخته شده توسط تاچر در تبعید سیاسی او، یک دهه زودتر، عکسالعمل ناامیدانه تام نایرن[۷] را در برابر تودهگرایی و حمایت مردمی از جنگ فالکلند[۸] انعکاس میداد: «انگلستان واقعی، به طور چارهناپذیری وابسته به حزب محافظهکار است.»
[۱] exterior
[۲] landscape
[۳] Sadalla
[۴] Sheets
[۵] Macdonald
[۶] Margaret Thatcher
[۷] Tom Nairn
Falklands War [8] جنگ فالکلند جنگی بود که در زمان دولت مارگارت تاچر بر بریتانیا بین بریتانیا و آرژانتین برسر مالکیت جزایر فالکلند و جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی در سال ۱۹۸۲ در گرفت که مدت ۷۴ روز ادامه داشت و به مرگ ۲۵۵ بریتانیایی و ۶۴۹ آرژانتینی انجامید. جنگ با حمله و اشغال جزایر فالکلند توسط آرژانتین آغاز و با تسلیم آرژانتین خاتمه یافت. این جزایر همچنان متعلق به بریتانیا است.
این مطلب، بخشی از ترجمه فصل ۵ کتاب «در خانه» است.
“همیشه داشتن شیر خودم را تصور میکردهام”؛ انگیزههای ایدئولوژیک صاحبخانههای جدید در تزئینات خارجی (۱)
ادامه دارد…
صفحه شخصی نویسنده در انسانشناسی و فرهنگ:
www.anthropology.ir/node/24505