زبان شناسی
آریکا اوکرنت برگردان زهرا خلجی پیربلوطی
نوشتههای مرتبط
علم حیطهای نابسامان است، اما درست مانند هر چیز دیگری که سر و ته نامشخص و ناموزونی دارد ما تلاش میکنیم تا آن را با متوسل شدن به گونههای آرمانی درک کنیم. از طرفی کهن الگوی روش علمی وجود دارد: وسیلهای برای محاسبهی مشاهدات، ایجاد پیشبینی های دقیق، آزمودنی و به دست دادن کشفیات جدید درباره پیامدهای طبیعی قوانین طبیعت. از طرف دیگر کهن الگوی همیشه تجدیدپذیر اصل داستان ما وجود دارد: اتفاقی تصادفی که منجر به شفاف کردن یک بینش میشود؛ قهرمانی که حقیقت را در حضور مقاومت یا حتی خطر میجوید؛ حقیقت شگفت انگیز که نظریه غالب را به چالش میکشد و آن را به زمین میزند.
تاثیر متقابل این دو کهن الگو بحثی داغ و طولانی درباره منشا و طبیعت زبان راه انداخته است. اخیرا، با انتشار کتاب تام وولف «قلمرو گفتار» (۲۰۱۶) این موضوع دوباره به آگاهی عموم در آمده است.
در بازگویی پراشتیاق وولف، نظریه حاکم مفهوم «دستور زبان جهانی» چامسکی است، این تفکر که همه زبانها مشترکا از یک ساخت زیربنایی عمیق بهره میبرند که قطعا در زمانی که هنوز در حال گسترش بوده است، با تکامل وارد بیولوژی ما شده است. نظریه حساس این است که هسته و ویژگی بنیادی آن برگشت پذیری است، توانایی که میتوان با آن عبارتها را در یکدیگر تا بینهایت درونه گیری کرد و به این ترتیب روابط پیچیده بین ایدهها را (مانند تام میگوید که دن ادعا میکند که نوام باور دارد که …) بیان کنیم. و حقیقت چالش برانگیز کشف یک زبان آمازونی، پیراها است که برگشت پذیری را ندارد. این بحث علمی مانند یک داستان کلاسیک داوود و جالوت است، که چامسکی در آن یک روشن فکر از برج عاج است که بیانیه های پشت میز نشینانهاش توسط یک زبان شناس میدانی آشفته و دون پایه و یک مبلغ سابق مسیحیت به چالش کشیده میشوند.
داستان های به این اندازه خام برای به نمایش درآوردن به ندرت در یک شاخه از علم به وجود میآیند، چه برسد به شاخه نسبتا مبهم زبان شناسی نظری. اما حقیقت معمولا از ایده آل هایی که ما برای فهم آن از آنها استفاده میکنیم پیچیدهتر است. در این جا نیز جزئیات داستان خودشان را انقدر به خورد آرک های داستانی جذاب دادهاند که نکتهی عمیق تر و پراهمیت معمولا از زیر چشم رد میشود. این نکته به تردید اورت به نظریه چامسکی مربوط نیست، بلکه مورد تردید قرار دادن خود روش علمی از طرف چامسکی مطرح است.
این ضد حمله شکل پاسخ های چامسکی به اورت را میگیرد. آنها میگویند که اگر پیراها برگشت پذیری هم نداشته باشد، ذرهای برای نظریه دستور زبان جهانی اهمیت ندارد. توانایی آن غریزی است، حتی اگر همیشه از آن استفاده نکنند. همانطور که چامسکی و همکارانش آن را در یک مقاله گروهی منتشر کردهاند «قوهی زبانی به ما جعبه ابزاری برای ساختن زبان میدهد اما همه زبانها از این ابزار استفاده نمیکنند.» این به طرز مشکوکی مانند دفاعیه از یک ویژگی مرکزی کهن الگوی علمی است، که اولین بار توسط فیلسوف مشهور کارل پوپر بیان شده است: نظریهها علمی نیستند مگر اینکه امکان ابطال داشته باشند. اگر شما ادعا میکنید که برگشت پذیری ویژگی بنیادی زبان است، و اگر وجود یک زبان بدون برگشت پذیری ادعای شما را نفی نمیکند، پس بنابراین چه چیزی میتواند از پس بی اعتبار کردن آن برآید؟
در یک مصاحبه با edge.org در ۲۰۰۷ اورت گفت که او به چامسکی ایمیل زده است: «آن پیش بینی دستور جهانی که من بتوانم ابطال کنم چیست؟ من چه طور میتوانم آن را بیازمایم؟» طبق گفتهی اورت، چامسکی به او اینگونه پاسخ داده است که دستور زبان جهانی پیش بینی انجام نمیدهد، آن در اصل یک حوزه مطالعه است، مانند زیست شناسی.
نقطه اصلی اختلاف نظر اینجا به این خلاصه میشود که زبان شناسان دقیقا دربارهی جهان چه میگویند و کهن الگویی هایی که ما باید به آن اعمال کنیم تا آن موثر شود چه چیزهایی هستند؟ پس بنابراین یک زبان شناس به چه گونه پرسشهایی میخواهد پاسخ دهد؟ چه چیزی به عنوان سند به حساب میآید؟ به خصوص آیا دستور زبان جهانی – و زبان شناسی نظری به طور کل- یک علم است؟
پوپر در ابتدا عامل ابطال پذیری را به عنوان یک مرز مشخص بین علم و شبه علم گذاشت. اگر شما برای تایید یک نظریه یا فرضیه قدم بردارید، به احتمال زیاد آن را به دست خواهید آورد. برای شبه علمی مانند نجوم، این پیش بینیها بسیار مبهم بیان شدهاند که هر گونه تناقض مشخصی میتواند به راحتی توضیح داده شود. برای روان شناسی فرویدی هیچ گونه رفتار انسانی نیست که بتوان با توجه به محرکهای ناخودآگاه آنها را توضیح داد.
بر خلاف این نظریهها و فرضیههایی خوب هستند که به شما اجازه میدهند به دنبال مدرک متناقض باشید. بنابراین نظریه نسبیت عام انیشتین یک پیش بینی بسیار مشخص درباره تاثیر جاذبه به روی نور بیان کرده بود که در زمان کسوف سال ۱۹۱۹ امکان آزمایش داشت. بر خلاف نجوم و یا روان شناسی فرویدی، نسبیت را میتوان نقض کرد. ممکن است که مشاهداتی را تصور کنیم که بتوان با انتظارات ما در تناقض باشد (اگرچه کسوف در نهایت از گفته انیشتین دفاع کرد.) قابلیت رد شدن باعث میشود نظریه نسبیت عام علمی بشود.
بنابراین تا چه اندازه میتوان گفت که نظریه زبان شناسی با مفهوم پوپری یک علم است؟ اولین چیزی که باید گفت این است که نوشتن درباره زبان شناسی بسیار دشوار است به خاطر این که به نظر میرسد باید راحت باشد. هنگامی که به نسبیت عام میرسیم، قبول میکنیم که اصولی وجود دارند که پیچیده هستند که ما آنها را مستقیم مشاهده نمیکنیم. اما بسیار سخت است که همین نکته را نیز برای زبان شناسی قبول کنیم – ما آن را هر روز مستقیم مشاهده میکنیم. ادات اولیه زبان در دسترس همه هستند: کلمات، اصوات، جمله ها.
بنابراین زبان شناسی از شما میخواهد که فراتر از آنچه که فکر میکنید میدانید نگاه کنید و چیزی را ببینید که نمیدانید که میدانید. این دانش غیرصریح از حدود دهه پنجاه میلادی هدف مطالعه زبان شناسی بوده است. آن موقع چامسکی هنگامی که مشاهده کرد دستور زبان یک نظام زایشی است انقلابی در این حوزه پدید آورد. این به آن معنا است که زبان یک مجموعه از واژهها و جملههایی نیست که هر کس در یک زبان میگوید بلکه، یک نظام ذهنی از قواعد برای زایش جمله های قابل قبول است. ما این توانایی را داریم که جملههایی را که هیچ وقت نشنیدهایم، خلق کنیم که منطبق بر معیارهایی هستند که هیچ وقت صراحتا یاد نگرفتهایم. از میان چیز های محدود و متنهایی که هنگام یادگیری زبان مادری در معرض آنها قرار داریم، به گونهای نظامی از قوانین بی هیچ محدودیت و نامتناهی کسب میکنیم.
بررسی دقیق این نکات به یک عمل نسبتا برخلاف شهود است: جمع آوری جملاتی که مردم واقعا میگویند، اما با دقت طرح کردن جملاتی که تقریبا هیچ کس نمیگوید. به طور مثال، این جمله به وضوح بعضی از اصول را زیر پا میگذارد:
۱.مری چه چیزی را باور کرد شایعه ای که بیل درحال خوردن است؟ ( What did Mary believe the rumour that Bill was eating?)
وظیفه زبان شناس این است که با مقایسه با جملات قابل قبول اصولی را تدوین کند که این عبارت از آن تخطی میکند. آیا مشکل این است که این جمله معنایی ندارد؟ با توجه به این نکته که این جمله معنایی در خود دارد، گفتن این حقیقت بسیار دشوار است:
۲. مری شایعه را که بیل در حال خوردن اسپاگتی بود باور کرد. (. Mary believed the rumour that Bill was eating spaghetti )
اگر هنگامی که کسی در حال گفتن جمله ۲ بود، اسپاگتی با یک صدای ناگهانی خورده شده بود، دلیل مشخصی وجود ندارد که چرا ما نمیتوانیم با پرسیدن سوالی که در مثال ۱ است پاسخ دهیم. شاید مشکل این جا است که اگر مثال ۱ یک پرسش نبود، در آن به مفعول خوردن اشاره میکند که بسیار دور در آن انتهای جمله قرار دارد؟ نه، به خاطر اینکه در این جمله فاصله بین «چه» و مفعولی که به آن اشاره میکند مناسب است:
۳. مری چه گفت که جان فکر کرد بیل در حال خوردن …… است؟ (What did Mary say that John thought Bill was eating _____?)
تمام این ها بیان میکند که این اصول به چیزی که ما مستقیم بتوانیم ببینیم اشاره نمیکند – ترتیب کلمات و فاصله بین آنها – بلکه به تحلیل دسته دو که ما باید به آن برسیم، گروه بندی واژهها درون یک ساختار سلسه مراتبی.
برای یک علم غیر عادی است که به اندازهی زبان شناسی به تخلف های عمدی و مثال های بد متکی باشد.
تعیین ذات این ساختارها برای دهه ها پروژه زبان شناسان بوده است. زبان شناس درباره طرز قرار گیری واژه ها یک نظریه صورت میدهد ((Mary [believed [the rumour [that Bill was eating spaghetti.]]] ) یک قانون را که به این ساختار برگردد میسازد، که جمله غیرقابل قبول آن را نقض میکند (شما نمیتوانید مفعول یک فعل را به بیرون جایگاه چه چیزی جا به جا کنید اگر مجبور باشد که از سطح یک گروه اسمی «rumour» عبور کند تا به آنجا برسد) و فرضیه خودش را آزمایش میکند با تولید کردن مثال های خوب یا بد دیگری آزمایش میکند.
این یک راه بسیار ضدغریزی برای فکر کردن دربارهی زبان است که به هر حال همهی ما از آن به صورت غریزی از آن استفاده میکنیم اما به هر حال هنوز هم یک علم است، یک تلاش برای کشف ذات چیزی با صورت دادن فرضیه و آزمایش آن بر پایه مدارک موجود. جمله شماره ۳ مدرکی است که این فرضیه ذکر شده در بالا -درباره فاصله چه چیزی از واژهای که آن را دنبال میکند – نادرست است. تنها مشکل این است که مدرکی که ما داریم زبانی نیست که در جهان واقعی تکلم میشود بلکه یک سری مجموعه از جملات ایده آل ابداع شده خودآگاه است.
مثال های ابداع شده خودآگاه در علم امری غیر عادی نیستند. هواپیماهای بدون اصطکاک، کرههای بی نقص و گاز های ایده آل و انتزاعات بسیار مفید در حقیقت آشفته چیز های در جهان واقعی. اگرچه برای یک علم غیر عادی است که به اندازهی زبان شناسی به تخلف های عمدی و مثال های بد متکی باشد – که وقتی با دقت به آن نگاه کنیم میبینیم تا جاییکه قضاوت غریزی ما به ما میگویند میتوانیم آن ها را تخلف در نظر بگیریم. از این دورنما هدف مطالعه در زبان شناسی واژهها، جملات و یا رفتار ارتباطی انسان، چیزهایی که ما میبینیم و میشنویم نیست، بلکه یک نظام زبنایی است، یک انتزاع. این انتزاع پیش بینیها را انجام میدهد، نه لزوما درباره آن چه که مردم میگویند بلکه درباره اینکه قضاوت های از روی غریزهشان باید چه باشد.
ادامه در بخش دوم
منبع:https://aeon.co/essays/is-the-study-of-language-a-science