انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قانون یا اخلاق

((من دلم سخت گرفته ست

از این

میهمانخانه مهمان کُشِ روزش تاریک))

“نیما یوشیج”
اگر در سینمای ایران به فیلم های اصغر فرهادی دقت کرده باشید ، یکطرف دغدغه ایشان مفهوم “اخلاق ” هست که می شود درباره آن یک مقاله جدا و یا حتی کتاب به صورت موسع به نگارش در آورد. یاد آوری می کنم به فیلم جدایی نادر از سیمین و یا فیلم درباره الی. در سکانسی در فیلم درباره الی کودکان که بعد از حادثه ی غرق شدن “الی” شخصیت پیمان ( پیمان معادی ) به کودک خود می گفت “دروغ” نگو در صورتیکه بزرگسالان خودشان در چند سکانس دورغ گفته بودند. در فیلم جدایی نادر از سیمین کاراکتر احمد (شهاب حسینی ) در آخری دقایق فیلم دچار تزلزل اخلاقی می شود و وجدان خودش را زیر پا می گذارد. مگر غیر از این هست که دو واژه ” وجدان ” و “دروغ” جز دایره وسیع ” اخلاق” محسوب می شوند. اخلاق از همان اوان کودکی در ما شکل می گیرد. ما فرزندان خودمان هر گونه آموزش و تربیت بکنیم در آینده نتیجه آن را خواهیم دید.

اخلاق را می توان شامل اخلاق اجتماعی، اخلاق شخصی، اخلاق سیاسی، اخلاق حرفه ای که معمولا برای هنرمندان یا ورزشکاران، اساتید ، پزشکان و روشنفکران به کار می برند را تلفی کرد.که همه اینها در یک جامعه به صورت محسوس و نامحسوس با هم در ارتباط هستند.اخلاق شخصی در جامعه ما ، محیط کاری به جای رشد و شکوفایی هر روز روبه ابتذال تر می رود و بحث منفعت طلبی در همه امور خود را نشان می دهد. بعضی ها تشنه شهرت هستند، بعضی ها جنون قدرت دارند، بعضی ها از اساس و پایه با همه مشکل دارند و این افراد که همه اشکالات را همیشه سوی دیگران می بینند، غافل از این هستند که اولین اشکال و مشکل “خود” شخص هست. برای رسیدن به اوج در هر کجا و هر عرصه ای که هستیم از ویران و تخریب یکدیگر دست برداریم.ما به جای فرهنگ سازی صداقت در جامعه به فریب دادن و دروغ گفتن به یکدیگر بدون اینکه عواقب آن حتی عواقب بحرانی بیاندیشیم راه زشت و ناپسند که خلاف ذات انسانی و انسانیت می باشد در پیش گرفته ایم.

در اینجابرای نمونه اشاره ی کوتاه به اخلاق حرفه ای می کنیم:
اخلاق حرفه ای مجموعه ای از کنش ها و واکنشهای اخلاقی پذیرفته شده است که از سوی سازمانها و مجامع حرفه ای مقرر می شود تا مطلوب ترین روابط اجتماعی ممکن را برای اعضای خود در اجرای وظایف حرفه ای فراهم آورد
مبانی اخلاق حرفه ای و انتظارات اجتماعی عبارتند از:
۱. صداقت و راستگویی
۲. انصاف و برابری
۳. امانت داری
۴. وفاداری و احساس مسؤلیت اجتماعی
اخلاق حرفه ای نوعی تعهد اخلاقی و وجدان کاری نسبت به هر نوع کار، وظیفه و مسئولیت است. اخلاقی بودن درحرفه حاصل دانستن، خواستن، توانستن و نگرش است۱
به نظر نگارنده هر چهار گزینه بالا می توانند امید به زندگی در جامعه را بالا ببرند. نمونه واضح و روشن آن کشور ژاپن است که سازمان بهداشت جهانی تا سال ۲۰۱۴ اعلام کرد و کشور ژاپن در صدر قرار داشت و حتی این پیش بینی را هم کرده اند که تا سال ۲۰۹۹ ادامه داشته باشد. بله درست هست که مسائل مالی و اقتصادی و درآمد معیارهای مهمی هستند برای سنجش این وضعیت ولی فراموش نکنیم که این ۴ گزینه اگر در جامعه ترویج و پرورش داده بشود، مشکلات حاد یک جامعه کمتر خواهدشد و این خود روزنه ای هست برای زندگی بهتر و زیستن بیشتر. اگر ما احساس مسئولیت نسبت به هم داشته باشیم و از کنار مسائل اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی به راحتی نگذریم این فرهنگ می تواند نجات دهنده و راه سعادت انسانها در یک جامعه باشد. ما اگر نسبت به محیط کار، خانوداه و اجتماع وفادار باشیم ،خیانت در جامعه کم خواهد شد. آیا خیانت را نمی توان جز اخلاق منفی در یک به حساب آورد؟
چندی پیش در فضای مجازی خبری منتشر شد که اهالی سینما و دوستداران سینما به آن خبر واکنش تندی نشان داده اند که ریس سازمان نظام پزشکی در گفتگوی خود گفته بود : ((متاسفانه همیشه سعی می‌کنیم از کاه، کوه بسازیم و خبر رسانی‌های ما خوب و دقیق برای مردم نیست)) که اشاره به مرگ مرحوم فیلمساز برجسته یعنی عباس کیارستمی ایراد شده بود. این اخلاق حرفه ای در جامعه به نظر می آید روبه افول می باشد تا رشد آن.

واژه ناتورالیسم اخلاقی این پیام را به ما می رساند که : (( این تز که مفاهیم اخلاقی را می توان بنا به گزاره های امر واقع تعریف کرد، مثلاً (( از لحاظ اخلاقی خوب است که بیشترین سعادت را در بیشترین سعادت در بیش ترین تعداد ایجاد کرد))۲( ص۷۱۸)
زمانی می توانیم برای کارهای که انجام می دهیم ارزش گذاری اخلاقی بکنیم که آن عمل در جامعه بازتاب و نتیجه مثبتی برای جامعه داشته باشد. و همه از آن بهره ببرند. شاید هنرمندی یا استاد دانشگاهی یا ورزشکاری یا حتی یک “شهروند عادی” کار بزرگی انجام می دهد و این عمل باعث تشویق دیگران می شود. در اینجاست که می توانیم برای این مساله ارزش گذاری بکنیم.
دیوید هیوم در کتاب «جستاری در باب اصول اخلاقی» نوشته است: ((بحث با انسانهای که لجوجانه از اصول خود پافشاری می کنند، از بحث با دیگران کسالت بارتر است، شاید تنها استثناء [تنها بحث کسالت بارتر]، بحث با آنانی است که سراسر به تظاهر می پردازند، کسانی که واقعاً به آنچه از آن دفاع می کند باور ندارد، به جدل می پردازند. از این هر دو گروه انتظار می رود که به شکل یکسان کورکورانه از استدلال خویش دفاع کنند، به شکلی یکسان حریفان خویش تحقیر کنند، و به شکل یکسان، با شدت و حدت بر سفسطه و مغالطه پا فشاری کنند))۳ (ص ۱۵)
در جامعه ما اگر بخواهیم از قانون و قانون مداری صحبت و گفتگو بکنیم با اشاره به گفته دیوید هیوم که در بالا ذیل شد با چند دسته از افراد روبه رو خواهیم شد. گروهی که معتقدند قانون در کشور اجرا نمی شود و یا اصلا قانونی وجود ندارد که بخواهد به دست مجریان آن اجرا بشود. این دسته افراد برای هر کاری و عملی که انجام می دهند بهترین توجیه یعنی عدم قانون برای انجام دادن اعمال خود پیش روی می کشند. دسته دیگر همیشه سنگ قانون را بر سینه خود می زنند و در صحبت هایشان اینگونه وانمود می کنند به قانون پایبند هستند و در عمل خلاف موضوع ثابت می شود. دسته سوم که عده ای آن قلیل هستند همیشه سر دو راهی انتخاب قانون و اخلاق باید دست به انتخاب یکی از آنها بزند. در اینجا ما می خواهیم به صورت خیلی اجمالی نگاهی به وضعیت [دسته سوم] بیاندازیم. آیا قانون با اخلاق در منافات هستند؟اخلاق چیست؟ منشا اخلاق کجاست و چگونه در اجتماع شکل می گیرد؟
از روزگاران کهن وخیلی دور، اندیشمندان، فیسلوفان، عالمان ادیان راجع به اخلاق کتب فراوانی را به تحریر در آورده اند که توصیح آن از حوصله این مطلب خارج هست. ولی اگر اخلاق به عنوان یک فضیلت ، رذایل ، زشتی وزیبایی در نظر بگیریم، این اخلاق از درون خانواده شکل می گیرد و فراموش نکنیم که اُس و شالودهشکل یک جامعه خوب ، خانواده خوب هست و البته بازخورد دو سویه هست. جامعه کم کم شکل و شمایل اخلاق مدار ی به خود می گیرد و باز خورد این مساله به خود خانواده و محیط کار هست. اگر جامعه فاقد اخلاق مداری باشد، چه گزینه ای را می توان جایگزین آن بکینم. وقتی قانون در جامعه حکم فرما باشد وهمه مطیع قانون باشند وقانون به عنوان یک اصل بپیذیریم آرام آرام اخلاق در جامعه شکل می گیرد. به کشورهای پیشرفته و جهان اولی نگاه بکنیم متوجه می شویم که قانون در راس تمامی امور هست. اگر قانون حکم فرما باشد همگی در راستای او[قانون] پیروی بکنیم و احترام به حقوق یک دیگر در تمامی امور را یا د می گیریم. در محیط کار به جای فرهنگ اینکه فرهنگ همکاری را ترویج بدهیم متاسفانه همیشه در روبه روی هم قرار می گیریم و برای رسیدن به سمت بهتر و بالاتر یک دیگر را تخریب می کنیم. البته این به مساله به مفهوم این نیست که ما از چارچوب قانون از پیش تعیین شده محیط کار خارج بشویم و اگر کار محول شده به خودمان را درست و صحیح انجام ندهیم و همیشه از آن چشم پوشی بکنیم که این به ضرر محیط کاری خودمان هست.به نظر نگارنده احترام به حقوق یکدیگر مفهوم بسیار وسیع می باشد که فقط بر سرچهار راه خیابان و یا پشت چراغ قرمز خلاصه نمی شود. توهین نکردن، تهمت نزدن، دروغ نگفنن، عدم قضاوت و پیش داوری ، غیبت نکردن را می توان زیر شاخه ای از احترام به حقوق دیگران دانست.گرچه این سخن هم به گزافه نیست که همه چیز از جزء آغاز می شود ولی همه جزء را باید در نظر بگیرم یک فرهنگ وسیع اخلاق مداری را برقرار بکینم. می شود یک شهروند لایک و یا یک مسلمان باشیم ولی واقعا قانون گرا و اخلاق مدار باشیم شاید روزی برسد که اخلاق و قانون هیچ منافاتی با هم نداشته باشند.
۱- http://www.methics.loxblog.com/post/8
۲- تاریخ فلسفه ی راتلج: رنسان عقل باوری سده هفدهم، ج . اچ . آر. پارکینسون. (ترجمه حسن مرتضوی). جلد چهارم، تهران: نشر چشمه ۱۳۹۰
۳- دیوید هیوم،جستاری درباب اصول اخلاقی. (ترجمه ی مجید داودی). تهران : نشر مرکز ۱۳۸۸