انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کودک و هویتِ فیزیولوژیک: نگاهی به هویت‌یابیِ فیزیکی کودکان با تمرکز بر آرای میشل فوکو و آیین تشرف

توضیح عکس: آیین تشرف موسوم به رنج شکار که توسط قوم ماتیس(Matisse tribe) برزیل صورت می‌گرفته است.

 

«حقیقت نه پاداش جان‌های آزاده و نه امتیاز کسانی است که موفق به رهایی خود شده اند؛ حقیقت به این جهان تعلق دارد و فقط به یمن شکل های گوناگون اجبار تولید می شود .حقیقت باعث پیدایش اثرات عادی قدرت است . هر جامعه رژیم ویژه خود را از حقیقت دارد. یعنی گفتمانی که در مقام حقیقت پذیرفته می شود و عمل می کند… حقیقت نیز مانند ثروت تولید می شود.»

 

جملات بالا، نقل‌قول‌هایی از کتاب دانش و قدرت (Power/Knowledge) فوکو (Michel Foucault) و مربوط به نظریه‌ی «دانش-قدرت-حقیقت» است. فوکو سعی دارد در این نظریه نشان دهد که چگونه در طول تاریخ، همواره قدرت دانش را به استخدام خود درآورده است تا ناهنجاری‌ها را به هنجار و حقیقت تبدیل کند؛ به  ﻋﺒﺎرت دﻗﻴﻖﺗﺮ ﻣﻌﻀﻞ رژﻳﻢِ ﺣﻘﻴﻘﺖ اﻳﺠﺎد راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ داﻧﺶ و ﻗﺪرت اﺳﺖ  به گونه‌ایﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻧﺪ(بخشایش اردستانی،۱۳۸۸). میشل فوکو می‌گوید حقیقت محصول گفتمان است. نظام‌های گفتمانی مختلف چیستی معرفت و  این‌که چه چیزی درست و چه چیزی غلط است را  تعیین می‌کنند، لذا جست‌و‌جوی حقیقتِ ناب بیرون از گفتمان‌ها بیهوده است. او در آثار متأخر خود، به بررسی آثار نهاد‌های قدرت در شکل‌گیری گفتمان‌ها می‌پردازد. از نظر فوکو نباید قدرت را فقط به نظام‌های سیاسی محدود کرد بلکه قدرت در همه‌ی اجزای جامعه جاری است و نقشی مولّد ایفا می‌کند.

ﻗﺪرت در ﻫﻤﻪ ﺟﺎ هست ﻧﻪ ﺑﻪ این دلیل ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ را درﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ آنﻛﻪ از ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺮﻣﻲ ﺧﻴﺰد. در واﻗﻊ ﻗﺪرت ﺣﻮزه ای ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ و در ﺗﻐﻴﻴﺮ از ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻣﻴﺎن ﻧﻴﺮوﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺛﺒﺎت ﻛﺎﻣﻞ ﻧﺨﻮاﻫﺪ رﺳﻴﺪ. یکی از اصلی‌ترین عناصری که قدرت در مورد چگونگی آن تصمیم می‌گیرد، بدن است. قدرت در طول تاریخ روی فیزیولوژی و چگونه بودن بدن‌ها تأثیر گذاشته است اما این اثر انباشتی نیست بلکه بر اساس حقیقتِ شکل گرفته در هر دوره، از یک گفتمان به گفتمان دیگر تغییر کرده است.

فوکو سه وسیله‌ی اصلی را به عنوان تکنیک‌‌های مورد استفاده برای ایجاد انضباط و تحکیم بدن‌ها معرفی می‌کند:

  • نظارت و مراقبت از بالا
  • هنجارسازی
  • معاینه

جریان قدرت با این سه تکنیک بدن‌ها را منظم می‌کند به گونه‌ای که بتواند به این وسیله، به رفتار‌های فردی و اجتماعی افراد شکل داده و آن‌ها را کنترل کند. همانطور که گفته شد منظور از جریان‌های قدرت لزوما قدرت‌های نهادی نبوده و قدرت‌های خرد نیز در این دسته بندی قرار می‌گیرند. مثلا در رابطه‌ی کارمند و مدیر، مدیر روی کارمند یک نوع اعمال قدرت داشته و متقابلا کارمند هم روی مدیر اعمال قدرت می‌کند، در رابطه‌ی عاشقانه نیز عاشق و معشوق متقابلا روی یکدیگر اعمال قدرت می‌کنند. به همین ترتیب این مدل از اعمال قدرت‌های دوطرفه را در همه‌ی روابط می‌توانیم ببینیم؛ از رابطه‌ استاد شاگردی گرفته تا رابطه‌ی پدر و مادر با فرزندان، از رابطه‌‌ی فروشنده و خریدار گرفته تا رابطه‌ی دولتمردان با مردم و… هر مدل رابطه‌ی دیگری. البته در این روابط اعمال قدرت نسبی است و معمولا قدرت مسلّط در دست کسی است که از نظر اجتماعی و بر اساس هنجارهای موجود، جایگاه بالاتری دارد؛ مثلا در رابطه‌‌ی والدین و فرزندان قدرت غالب در دست پدر و مادر است.

در رابطه‌ی والدین و فرزندان، نوع اعمال قدرت قابل توجه است. والدین کودک را به دنیا آورده و تا هنگامی که او در انجام امور شخصی خود ناتوان است این امور را برایش انجام می‌دهند، از ساده ترین کارها مثل لباس پوشیدن و غذاخوردن گرفته تا کارهای پیچیده‌‌تری مثل رفتن به دستشویی، حمام کردن و مراقبت در هنگام بیماری. همین تسلّطِ والدین به بدن کودک سبب می‌شود که به صورت ناخودآگاه در ذهن آن‌ها نهادینه شود که صاحب بدن و روح کودک بوده و می‌‌توانند بنا بر طرزتفکر و هنجارهای ذهنی خویش کودک را به انجام کارهایی تشویق(۱) و از انجام کارهایی منع کنند؛ کارهایی که خیلی از آن‌ها به صورت مستقیم در وضعیت فیریولوژیک و ظاهری فرد تأثیر می‌گذارد. حال اگر هنجارهای فرهنگی و عرفیِ جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنند نیز با والدین همسو باشد کودک نیرویی برای مقابله با ناخوشایندهایش نخواهد داشت. البته این قضیه در سال‌‌های اوّلیه زندگی که کودک هنوز قدرت تفکّر و تصمیم‌گیریِ مستقل از والدین را ندارد اجتناب ناپذیر بوده و نمی‌توان از منطقه‌ی اقتدارِ آن‌ها خارج شد، اما کم‌کم که کودک رشد کرده و به سن بلوغ می‌رسد و توانایی انتخاب پیدا می‌کند، در صورت تعارضِ خواسته‌ها و طرز تفکّرش با مدل ذهنی والدین، ممکن است چالش‌هایی در رابطه‌‌شان ایجاد شود؛ چالش‌هایی که ناشی از گفتمان‌های متفاوتی است که نسل والدین و نسل فرزندان در آن‌ها زیست می‌کنند. در این حالت امکان اعمال قدرت والدین بر فرزندان به طرز چشمگیری کاهش پیدا می‌کند، چرا که والدین مشروعیت و مقبولیت خود را از دست داده و فرزندشان به دلیل استقلالِ نسبی، دیگر گوش به امر آن‌ها نیست.

کودکان هستند که به دلیل ماهیت غیرمستقل و آسیب‌پذیرشان بیش از دیگر گروه‌های سنی در معرض کنترلگری هسنتد و این قضیه در هم طول تاریخ و هم در زمان معاصر بازنمایی‌های قابل توجهی دارد. یکی از بهترین نمونه‌هایی که می‌توان کنترلگریِ فیزیکیِ کودکان را در آن مشاهده کرد، آیین‌های تشرف (The rite of passage) یا گذار هستند که در زمان به بلوغ رسیدن کودکان و به منظور اثبات توانایی و شایستگیِ آن‌ها برای ورود به دنیای بزرگسالان از دیرباز به صورت‌های متنوعی _ متناسب با ساختارهای اجتماعی و گستره‌های فرهنگیِ مختلف_ برگزار می‌شدند.

آیینِ گذار چنانچه کُتاک (Conrad Phillip Kottak) در کتاب انسان‌شناسی می‌گوید مناسکی است که با دگرگونی در پایگاه اجتماعیِ افراد مانند دگرگونی از پسرانگی به مردانگی یا از عدم عضویت به عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های خاص اجتماعی همراه است (کتاک،۱۳۸۶). میرچا الیاده (Mircea Eliade) که از دین‌پژوهان و اسطوره‌شناسان نامدار است، در کتاب «آیین‌ها و نمادهای تشرف»، آیین تشرف را طریقی می‌داند که بشرِ جوامع سنتی، به واسطه‌ی آن از تصویر خودش آگاهی یافته، خود را می شناسد و می پذیرد. (الیاده، ۱۳۹۵). اصطلاح تشرف در کلی ترین معنایش به مجموعه ای از آیین ها و تعالیم شفاهی اشاره دارد که هدف از آن ایجاد تحول و دگرگونی بنیادین در جایگاه معنوی و اجتماعی شخصی است که قرار است تشرف یابد. در واژگان فلسفی، تشرف معادل است با تغییری اساسی در شرایط وجودی؛ مبتدی یا نوآموزی که با پشت سر گزاردن آزمون سخت آیین تشرف دوباره متولد می شود، از وجودی برخوردار می گردد که با وجود پیش از تشرف او کاملا متفاوت است؛ او انسان دیگری می شود (الیاده، ۱۳۹۵). به علتِ همین فلسفه و جایگاه معناشناختیِ آیین تشرف، این مراسم‌ معمولا به گونه‌ای طراحی می‌شد که فرد را به صورت بنیادین متحول سازد؛ طوری‌که فردِ پیش از گذار و فردِ پس از آن دارای دو هویت و وجود کاملا متفاوت می‌شدند. الیاده وجوبِ گذران این آیین‌ها را اینگونه ذکر می‌کند: این آیین های گذار برای همه نوجوانان قبیله اجباری است، نوجوانان برای برخورداری از حق پذیرفته شدن در بین بزرگسالان باید مجموعه ای از آزمون های سخت تشرف را پشت سر بگذارند (الیاده،۱۳۹۵). پس از گذرانِ این آیین‌هاست که کودک به عنوان یک عضوِ رسمی و دارای مسئولیت‌های جدی برای جامعه شناخته خواهد شد.

برای به دست آوردن این حق عضویت در جامعه، کودک نه تنها باید الگوهای رفتاری، فنون، مهارت‌ها، رسوم و قوانینِ بزرگسالان را بیاموزد، بلکه معمولا باید درد زیادی را نیز متحمل شود. دردِ جسمی و تقدیسِ تحمل آن فرد را نه فقط از نظر فیزیکی بلکه از نظر روحی نیز متحول می‌ساخت. در اغلب نمونه‌های این مراسمات دیده می‌شود که کودک مجبور بوده شدیدترین تهاجمات به بدن خویش را بدون کمترین اعتراض تحمل کند تا شایستگی بزرگسال بودن را داشته باشد. درد در این‌جا بر خلاف آن‌که موقعیتی باشد که در آن با فرایند فروپاشی سازمان‌یافتگی فرد روبرو باشیم، یک ارزش است که هویت شخصی فرد را تأیید می‌کند (لوبرتون(۲)،۱۳۹۸). با پذیرش سختی درد، فرد در پی نوعی نجات یافتن است، نوعی دگرگونی درونی. هر درد در واقع کمک می‌کند نمونه‌ای قدیمی از خود را از وجود خویش بیرون راند، تا امکان دهد یک نوزایی اتفاق بیفتد (لوبرتون، ۱۳۹۸). پس از این مراسم فردِ تازه متولد شده با هویتی جدید و مستقل به عضویتِ رسمی جامعه درمی‌آید و می‌توان گفت زندگیِ جدیدی را آغاز می‌کند.

اینگونه فرآیندِ هویت‌یابی از طریق بدن در هنگام بلوغ، در قالب آیین تشرف و متناسب با فرهنگ و گفتمانِ حقیقتی که هر جامعه درون آن قرار داشته در طول تاریخ صورت گرفته است. این فرآیند در دنیای معاصر نیز  اشکال متفاوتی به خود گرفته است، اشکالی که به شدت و خشونتِ آیین‌های تشرف باستانی نیستند اما با نگاه کارکردگرایانه می‌توان گفت نقشِ خود را به منظورِ هویت‌رسانی و  اهدای مجوزی نانوشته به کودکان و نوجوانان برای ورود به دنیای بزرگسالی حفظ کرده‌اند. لازم به ذکر است همانگونه که فرمِ این آیین‌ها تغییر کرده است، ضمانت اجرای آن‌ها نیز دچار تحول شده‌است. اگر در گذشته اقتدار سنتیِ جوامع افراد را ملزم به وفاداری و اجرای این آیین‌ها می‌کرد، اکنون ضمانت اجرای آیین‌های مدرنِ تشرف عواملی مثل مدگرایی و توجه به ترندهای جهانی است. عمل بینی، اپیلاسیون و لیزر بدن، خالکوبی روی قسمت‌های مختلف بدن و سوراخ کردن آن و عمل‌های زیبایی گوناگون نمونه‌هایی مدرن از فعالیت‌هایی هستند که با پایین آمدن سنِ انجام آن‌ها، می‌توانند به عنوان تلاش‌هایی برای کسب هویتِ فیزیکیِ متناسب با «بزرگسالی» خوانده شوند.

 

پاورقی:

  1. البته در خانواده‌ها و جوامعی که ساختار قدرت مقتدرتر است این تشویق شکل اجبار به خود می‌گیرد.
  2. David Le Breton

 

منابع:

  • بخشایش اردستانی، احمد؛ «فوکو و نظریه‌ی دانش،قدرت و رژیم حقیقت» ؛ پاییز۱۳۸۸؛ دانشنامه واحد علوم و تحقیقات- شماره ۷۳
  • الیاده،میرچا؛ آیین‌ها و نمادهای تشرف،اسرار تولد و نوزایی؛ ترجمه محمدکاظم مهاجری؛ ۱۳۹۵؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
  • دریفوس، هیوبرت؛ رابینو، پل؛ میشل فوکو، فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشیریه؛ ۱۳۹۸؛ نشر نی
  • کُتاک،کنراد فیلیپ؛ انسان‌شناسی،کشف تفاوت‌های انسانی؛ ترجمه محسن ثلاثی؛ ۱۳۸۶؛ انتشارات علمی
  • لوبرتون،دیوید؛ انسان‌شناسی درد و رنج؛ ترجمه ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور؛ ۱۳۹۸؛ مؤسسه انسان‌شناسی و فرهنگ