انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

متن و دانشگاه (۲)

متن و دانشگاه: بحثی در باب انگاره و تاریخِ یک نهاد منحصر به فرد* (بخش دوم و نهایی)

لی هویناکی برگردان و تلخیص ملیحه درگاهی

این تحول تکنیکی طی یک نسل و در اواخر قرون وسطی اتفاق افتاد. این دگرگونی مشروط به اصلاح نهادی بنیادی و نتیجه و بخشی از آن بود. جستجوهای اینترنتی، مطالعه و یادگیری زیرلبیِ امروز، از دیرهای رهبانی سرچشمه می گیرند و اولین کتاب و نوشتار، کتاب مقدس بوده است. طی این دوران و تا زمان گیبرت (Guibert) و آبلارد (Abelard)، خواندن عملی وابسته به شنوایی (ob-oediencia) محسوب می شد. در اوایل قرون وسطا نیز تفاوتی میان فلسفه و الهیات و همچنین خواندن و دعاکردن وجود نداشت.

این دوره با شکلگیری سبک جدید تکنیکی در ایجاد تصویر در کتاب، تغییر کرد. در آغاز قرن، دوره ی آبلارد یا هیو اس تی ویکتور (Hugh of St. Victor)، معلم بر سکوی خطابه اش و با چشمانی که بر نسخه های خطی ثابت مانده، برای شنوندگانی سخنرانی می کند که چشمانشان به لبان او دوخته شده: دانشجویان یا دانش آموزانی که در مقابل معلمشان چمباتمه زده و هر یک کتابی را روی زانوانش گشوده است. دانش آموز برای اینکه بتواند از قواعد زبان گوتیک پیروی کند، نیاز به حمایت بصری دارد که می تواند آن را در ساختار کتابی که جلوی چشمانش گشوده شده، ببیند.
در این دوران متن-صفحه (text-page) به دقت و توسط نوشت افزارهای اوایل دوران صنعتی تنظیم و طراحی شدند تا امکان درونی کردن مفاهیم و تعمق بر رئوس مطالب مورد نظر معلم را برای دانش آموز، فراهم آورند. دانش آموزان می آموزند تا پاسخگوی استدلالهای مخالف متعددی باشند که معلم برای تنظیم نکات تعلیمی مورد دفاعش، فرمول بندی می کند. در نتیجه ی این شکل جدید از پرسش و پاسخهای روشنگرانه؛ فلسفه و الهیات به طور بصری مبتنی بر صفحاتی جدید هستند و هدف هر یک همسازی میان مطالب موجود در نسخه های خطی و نظم بخشیدن به آنها در آیینه ی ذهنی است. فلسفه و الهیات جدید برگرفته از درسهای کتاب مقدس هستند.

در حقیقت، جستار در مراتع کتاب مقدس و بازخوانی صفحات کتاب در تاریکی، به گونه ای فزاینده به استعاره ای کمرنگ بدل شد. حال اندیشه ی جدید خوانش مؤمنانه ای است که هم در کلیساها و هم در تقابل با امر واقعی انجام می شود. درسهای مدرسه ای نمونه ای و اختیاری شدند و در جایگاه جدیدی قرار گرفتند- محلی برای افکار انتقادی، مباحثه و یادگیری-. دانشگاه قابلیتهای جدیدی را که مفهومی، خارق العاده و حسی بوده و با نوآوریهای تکنیکی و در دفترخانه ها شکل گرفته بودند را نهادینه و بی اهمیت ساخت.
تکنیکی سازی (technogenesis) تصویر غرب از استعاره های کتابی (biblio trop) مورد آزمون قرار گرفته اما معمولا به عنوان دلالتی بر ماشین چاپ، دریافت می شود. الیزابت ایسنستین (Elisabeth Eisenstein) و ویلیام آیوینز (William Ivins)، به گونه ای عالی نشان دادند که چگونه اسنادی که فضای انسان شناختی که ملجاء ذهن مدرن بود را خلق کردند، استفاده از چاپ را rest on. بدون جداول چاپی و اصلاح شده، علم نجوم مدرن هم وجود نداشت. بدون حکاکی های گیاه شکل بر روی چوبها و بافتهای زنده ی قلم کاری شده بر ظروف مسی، طبقه بندی گیاه شناسی و یا ریخت شناسی کالبدی هم بوجود نمی آمدند. همچنین بدون چاپ، دعاوی من در مورد متنهایی که به شکلی انتقادی ویرایش شدند، حتی به عنوان یک سراب (Fata Morgana) برای خود من هم ظاهر نمی شدند. چهار دهه پس از تحقیقات تاریخی در مورد آنچه صنعت چاپ به جای اینکه به طور واضح انجام دهد به گونه ای تلویحی صرفا می گفت، نوشتار تاریخی نمادینی از تکنیکها به گونه ای استوار، شکل گرفت. تکنولوژیکال کردن (technologization) لغت، که والتر آنگ (Walter Ong) در مورد آن صحبت می کرد، بایستی به عنوان عمیق ترین شکل از تکنیکی سازی فرهنگی، مورد توجه قرار گیرد. گذشته از اینها، گونه ی ایده آلی شکل نهادینه ای که در این شیوه ی جدید یادگیری به عنوان یک فعالیت اجتماعی –دانشگاه- پایه گذاری شد، ساختاری نبود بلکه بوسیله ی حروف چاپی متحرک، حکاکی های چوبی، کنده کاریها و نمایشگاههای کتاب، مجددا مورد سازماندهی قرار گرفته بود.

البته در همه ی فرهنگهای عالی نهادهای ویژه ای برای پرورش محافظین جامعه، وجود داشته و دارد: مدرسه (medersa) و تاریک‌خانه های (Marestan) مسلمانان؛ جشیواهای jeshivas)) یهودی؛ آشرام (ashram) های برهمنی (مکانهای گردهمایی مردم به جهت یادگیری و انجام مناسک مقدس)؛ صومعه های بودایی و کالمکاک (calmecac) آزتک؛ هریک به گونه ای یک دیر رهبانه برای یادگیری هستند. سیستم انتخاب با آزمون چینی ها، به عنوان یک مدل توسط فرهیختگان جمهوری خواه فرانسوی اخذ و تعدیل شد. فرقه های بنیادگرا و جنبش های مطلق گرا، تازه کارها را دست انداخته اند. هر چند یک دلیل برای اینکه چرا دانشگاه در این ظرف قرار نمی گیرد وجود دارد. حتی تلاش برای انجام این فرایندها مانع از فهم آن چیزی می شود که دانشگاه را منحصر به فرد می سازد.
در بین همه ی اشکال سنتی یادگیری پیشرفته، دانشگاه تنها موردی است که در آزادسازی علم آموزی از پیشرفت در انضباط نفسانی، موفق بوده است. در صومعه های قدیمی تر سنت بندیکت (Benedictine) و در جنبش های جدید تر قوانین منظم (canons regular)، انضباط زاهدانه و روشنفکرانه به گونه ی محکمی به یکدیگر گره خورده اند. پس از این با تصویب دستورات درویش مسلک (mendicant) در قرن ۱۳، مفهوم جدیدی از صنف عالمانه شکل گرفت و در ابتدا فرم نهادی جدیدی مرتبط با دو بخشی شدن سبب شناسی (etiology) مطالعه، اخذ شد. تا قرن ۱۲صومعه ها تبدیل به مکانهایی برای ادغام علایق زاهدانه و روشنفکرانه شده بودند. یکی از نتایج حاصل از جدایی میان سبکهای نگرش به صفحه و ساختار کتابها، درونی سازی این تقسیم بندی بود. پیگیری اجتماعی برای یادگیری عالی سب ارتقاء الزامات شخصی به اشکال معنوی شده است. این جدایی بسیار عمیق تر از آن چیزی است که هجوم مادی گرایی نامیده می شود. این فرآیند حاکی از دگرگونی کلبدی در جوامع ما است: جدایی و تبعیت گوش با احترام به چشم، آنچه ژاک اِلُل (Jacques Ellul) ” فروتنی واژه ” (the humiliation of the word) می نامد؛ جدایی خداشناسی از آداب نماز. این جدایی یکی از پیش فرضها برای رشد علمی است که من بوسیله ی آن این بازتابهای فکری را آغاز کردم. ایده ای که از طریق آن هنر و علم علاوه بر اینکه تمرینی برای فضیلت و نیایش هستند، ترویج هم پیدا می کنند. از زمان تأسیس دانشگاه تلاشهای متعددی برای اتحاد دوباره میان راهبان و پژوهشگران در جهت اصلاح قوانین مذهبی که مطالعه و نمازگزاری را به یکدیگر ممزوج می کند، صورت گرفته است ولی با به نتیجه نرسیدن این هدف مشخص شد که خودمختاری جدید قوه ی ادراک از سوی بسیاری از اصلاح طلبان به عنوان نوعی فقدان محسوب می شود.
جدایی از سنت ریاضت کشی در سبک جدید سواد آموزی عالی آنقدر سراسری است که من واقعا نمی دانم که چطور درباره ی آنچه که بدون ایجاد حسی از التهاب آرزوها و دفاع از عملکردهایی که امروز به عنوان راهبانه و زاهدانه فهمیده می شود، از دست رفته، صحبت کنم. من به تفصیل بیان خواهم کرد که چگونه یادگیری در سطح بسیار عالی تر با عدم توجه به ریاضتهای سنتی همچون روزه گرفتن و دیگر چشم پوشی های احساسی، تهی شده است.

من برای سوء استفاده از این جشن یا بی اعتبار کردن میزبانم اینجا نیستم، من سعی می کنم آنچه که فراموش شده را توصیف کنم و امیدوارم که بتوانم به طریقی ماهیت آن را مورد بازیابی قرار دهم. بحث من یک مرثیه سرایی نیست بلکه حکایتی هشداردهنده است. محصولات کتابتی جدید به شدت نسل اخیر را از دروس کتاب مقدس (lectio divina ) دور نگه داشته اند، نسلی که امروز می تواند با تشکیل دوایر کوچکی از دوستان متعهد همچون شکلی از شجاعت به فعالیت خود ادامه دهد. با گذشت ۲۰ سال از تأسیس این دانشگاه، فعالیتهای آکادمیک به گونه ی رادیکالتری نسل اخیر را از متن به مثابه یک آیینه ی جادویی برای ذهن، دور ساخته است. در میان نسل امروز متنی که در اداره های دانشگاهی تولید و به سرعت با دستگاههای چاپ مدرن منتشر می شود، پیش نیاز واژه شناسی (philology) برای پذیرش در دانشگاه شده است.
اجازه دهید به جای گله و شکایت، این فقدان عناصر ضروری در دانشگاه را مورد تبیین قرار دهیم. در سالهای ۱۱۶۰ حاملان خطوط آوایی با متنهای قابل مشاهده، سازماندهی شده، قابل خوانش و با امکان دسترسی به صورت اختیاری، جایگزین شدند. بنابراین چیزی رادیکال به گونه ای تلویحی بین متن کتابی (biblionomic) و خواننده ی مدرن قرار گرفته است. موقتا و به طور مختصر من این امر را پرده (screen) می نامم.
۳۰ سال پیش، پیشگامان عمل تبدیل دانش به زباله، همچون مجله هایی از نوع ریدر دایجست (Reader Digest)، از گرافیکهای قاب بندی شده در صفحه برای پشتیبانی از فرمولها و هر نوع تصویری؛ تمامی با قصد تقلیل متن به علائم صرف، چارچوب بندی شدند. چه اتفاقی در تولید فست فود افتاد که خیلی زود به استانداردی در متن کتاب بدل شد. فن شناسان اطلاعات، ما را با فرامتنهایی غیر قابل فهم و چند بعدی که وادارمان می کنند سخت افزارهایی بزرگتر و تراشه هایی سریعتر را بخریم، مورد هجوم قرار داده اند.
در حال حاضر دگرگونی شاید عمیق ولی غم افزاتر از گذر از صفحات خواندنی به انعکاس دسته بندی ذهنی؛ در جریان است. شیوه های ارائه ی مطالب از سرعتی نامتناسب برخوردارند به گونه ای که برای دانشجویان بسیار دشوار است که در بحث با معلمشان همراهی کنند. نه تنها در زبانشناسی بلکه در ادبیات نیز دانشجویان آموزش می بینند تا از هر چیزی که پیش از این خواندن نامیده می شد، صرف نظر کنند. در فقط آنان فقط پذیرای مطالب هستند و قادرند که پیامها را ضبط، سازماندهی و مجددا قالب بندی کنند. این دقیقا همان چیزی است که سبب مقاومت در برابر پذیرش این حقیقت می شود که بنیادی ترین افعال دارای تاریخی هستند که به من کمک می کنند تا درباره ی نهادها سخن بگویم. برای روشن کردن این مطلب عنوان می کنم که پیش از بوجود آمدن سیستم نقل و انتقال کارکنان، پیاده روی فعالیتی متفاوت بود، همچنین قبل از پیدایش تصاویر، نگاه کردن نیز عمل بصری متفاوتی بود و به گونه ای مشابه در دوره های مختلف خواندن، مقوله های کردارشناسانه ی مجزایی را مشخص می کرد. درک و لذت برخورداری از چشمان در مقابل صفحات به لحاظ فیزیولوژیکی و روانشناسی، تجربه ایست که معطوف به املاءِ آوایی نیست. این چنین مبنای کردارشناسانه و تیپولوژی تاریخی از خواندن سبب می شود که دانشگاه به عنوان نمونه ی اصلی نهاد اجتماعی که مبدع گرایش به متنهای انسانی (homotextualis) بوده است، به شمار می آید.
این ایده ی بشر دوستانه که از خلال چندین فرم اصلی و طی ۸۰۰ سال گذشته شکل گرفته، حالا مورد تهدید واقع شده است. دانشجویان ما دیگر در بافت نهادی که باعث رشد فرد پیرامون استعاره ی صفحه می شود، پرورش نمی یابند. گزینه ی لازم می تواند از طریق جشن بیستمین سالگرد تأسیس دانشگاه برمن، پررنگ تر شود. این دانشگاه در عصر تلویزیون و فقط در جهت مبارزه برای بقای خود در عصر کامپیوتر، تأسیس شده است. محیطهای آکادمیک ما بین طرفدران مدیریت اطلاعات در سطح عالی و ایجاد سهولت در ارتباطات و آنها که دانشگاه را اساسا محیطی آزاد می دانند که به فرد اجازه ی خلق نهله های تحقیقی، مباحثه و مکالمه را می دهد، تقسیم شده است. این نهاد هرگز در طول تاریخ طولانی اش با این چنین تضاد جدی مواجه نبوده است، چرا؟ به دلیل اینکه هر یک از گزینه ها چالش خاص خود را با اصالت اولیه ای که دانشگاه را بوجود آورده، دارند: تفکیک نهادینه شده ی علایق عرفانی-زاهدانه ی دعا و خیرات از پیگیری روشنفکرانه – انتقادی حقیقت، هر دو عقیده از متن گرایی بصری و کتابی که سازمان اجتماعی را مجهز و تفسیر ساخته، فاصله گرفته اند. آنها که خواهان مخابره ی دانش و قالب بندی آگاهی و همچنین مهندسی ماهیت بیولوژیکی ما هستند، متن را با رشته ای از کدها، تعویض کرده اند، کسانی که خواستار تعلق به نهله هایی هستند که برای ترویج ضمائم زاهدانه، که برای پیگیریهای روشنفکرانه خوش یمن به شمار می آیند، تلاش می کنند، قصد دارند دانشگاه را به طریقی اصلاح کنند که رادیکالتر از هر شکل دیگر تغییر است.
زمزمه کردن و خواندن دروس کتاب مقدس تنها در گوشه های کوچک و ایزوله ی دیرهای باشکوه ولی روبه زوال و به دلیل اشتیاق شدید و کوتاه مدت درویشان و اصلاح گرایان، باقی مانده اند.

یکی از اهداف این گرد همایی روشن کردن گزینه های در دسترس برای مرحله ی بعدی دانشگاه است، صرف نظر از اینکه دانشگاه بوسیله ی پرسنلش به پیکره ای قطعه قطعه تبدیل شده و توسط گروههای فرقه ای خود از هم پاشیده است. اجازه دهید با تبیین اینکه چطور می توان امید به اصلاح این چنین دانشگاهی را داشت، نتیجه گیری کنم.
با مطالعه ی صریح تاریخ در می یابیم که بنیانگذاری دانشگاه واقعه ای مهم در تاریخ کلیسا است و نسبت به مباحثی همچون اختلافات، کجرویها و اصلاحات از تعین بیشتری برخوردار است. پیدایش دانشگاه می تواند به عنوان یکی از مظاهری دریافت شود که متخصصین الهیات همواره برای کلیسا توصیف کرده اند. کریستین مارزن در مقدمه ی خود به گرایش مشترک ما نسبت به این میراث مفهومی، اشاره کرده است. وی با انتخابی که از کلمات داشته لذت متقابل و اقتدار ما را در بهره گیری از پندهای کلاسیک و تحقیق عالمانه، آشکار کرده است. هر دوی ما شیفته ی زبان لاتین هستیم، او علاقه مند به زبان کلاسیک باستان و من دوستدار زبان گوتیک اولیه هستم.
اصلاح (reforma ا) غلب انقلاب (revolution) نیز نامیده می شود، یکی از لغاتی که برای پیشرفت کسانی قابل استفاده است که از امتیاز بهره گیری از آن در فضای قدیمی مقید کردن لغات، برخوردارند. اصلاح در زمان تأسیس دانشگاه علاج روشنی برای فساد ( corruptio) بود- منظور فسااد بهینه (Optimi corruption) است-. سالهای زیادی در تلاش بودم تا ترجمه ی مناسبی برای این لغت قدیمی لاتین بیابم. پروفسور مارزن در زبان آلمانی این واژه را اینگونه ترجمه کرده: ” Verderbnis des Kostbarsten, des Kostlchsten”. در زبان آلمانی Kost به معنی غذا و تغذیه است. Kostlish حاکی از لذت دهانی، شیرینی و ثروتی است که بوسیله ی زبان، بینی، لب ها و ریه ها احساس می شود. گرانبها (Kostbare) و خوشمزه (Kostliche)، بدین شکل فقط در زبان آلمانی وجود دارند و ریشه ی لاتینی آنها gustare و constare است. ترجمه وی مناسب مراسم امروز است زیرا وی با این ترجمه سوالی را مطرح کرده که مرتبط با دو گزینه ای است که من عنوان کرده ام. انسان گراها به لحاظ سنتی در جستجوی مطالعات متنی تاریخی و انتقادی بوده اند. چگونه می توان پیش از اینکه “مدیریت متن” (text management) به ملقمه ای از داده های بی معنا و بی احساس از شبکه های اطلاعاتی- منویی از غذاهای بی خاصیت که با سبکی خاص تهیه شده اند- بدل شود، از کاپیتولاسیون دانشگاه جلوگیری کرد؟
سنت اصلاح همیشگی کلیسا (ecclesia simper reformanda)، انجمنی که قادر است بدترین ها را از خود بزداید، یکی از میراثهای غربی بزرگ برای ما است. چرا نبایستی هدف ما احیای این سنت باستانی در لوای اصلاح خوانش عالمانه باشد. چرا نگذاریم حس این اصطلاح لاتینی با واژگان شکسپیر، انگلیسی شود، واژگانی که غزل نود و چهارم وی را به اتمام می رسانند:
” برای اینکه شیرین ترینها، تندترینها را با کردارشان تغییر دهند؛ زنبق هایی که چرک بویی به مراتب بدتر از علفهای هرز دارند”.
آنچه که من امروز خواستار طرفداری از آن هستم، حفظ مزه های خوب است- قرائتی لذت بخش و منسجم- خوانشی که تغذیه می کند و پس از خوب هضم شدن نیرو بخش نیز هست. دغدغه من مراقبت از این مستیِ هشیار (sobria ebrietas ) است. چطور می توان این مستی آگاه و آگاهی بخش را هنگامیکه با اطلاعات خشک و عاری از هر گونه حسی، آب بندی شده، منتقل کرد؟ این پرسش، آرزوی من برای گرامیداشت آینده ی این دانشگاه، بر فراز سردابهای گل سرخ و حواریون، محلی که عالی ترین شراب ها در آن نگهداری می شود، را خدشه دار می کند.

* سخنرانی ایوان ایلیچ (Ivan Illich) در دانشگاه برمن به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس این دانشگاه، ۲۳ سپتامبر ۱۹۹۱

منبع:
http://www.davidtinapple.com/illich/1991_text_and_university.PDF