نوشته گرگ ریچاردز، برگردان حمیده محمدزاده
مفهوم فراغت سیال تونی بلک شاو (۲۰۱۰) مهم است چونکه روشن میسازد که چرا باید فراغت را ارزش گذاری کنیم ـ نه به خاطر پول، بلکه از لحاظ معنا و مفهوم فراغت ارزشمند و باارزش است زیرا فضایی را به وجود میآورد که در آن افراد میتوانند زندگی اصیل داشته و خود را وقف فعالیتهای معنادار کنند. همچنین روشن است که فراغت سیّال و همچنین گشودن فرصتهای جدید، چالشهای جدیدی را نیز به همراه دارد. بخش مهم این فرصتها مربوط به انتخاب است: چه پراکتیسهایی را باید دنبال کرد و برای چه مدت، کی و کجا؟ بنابراین فراغت به هنر تبدیل شده است ـ هنر انتخاب کردن. هنر فراغت موضوع بسیار مناسبی برای منطقهای مانند برابانت در هلند است که در حال حاضر برنامهای را برای پایتخت فرهنگی اروپا تحت عنوان «هنر زندگی مشترک» در دست اجرا دارد. شاید این واقعاً به معنای هنر آسوده بودن با هم است.
نوشتههای مرتبط
در پاسخ به نوشته (مقاله) تونی بلکشاو، میخواهم بررسی کنم که استعاره فراغت سیّال در جامعه معاصر چقدر مناسب و به طور گستردهای اجرا شدنی است.
نخست، باید تاکید کرد که استعاره سیالیت طیف وسیعی از حالتهای بالقوه را در بر میگیرد. اساساً حالت سیّال (جاری بودن) میتواند جریان یابد و هر شکلی را به خود بگیرد. برخی از مایعات در برابر فشرده سازی مقاومت میکنند، در حالیکه برخی دیگر میتوانند فشرده شوند. بنابراین خیلی چیزها به فضا یا زمینهای که تجربه ما از فراغت سیّال را احاطه کرده است بستگی دارد. ما انتخابهایی داریم، اما این انتخاب ها توسط طیفی از عوامل زمینهای محدود میشود.
دوم، همانطور که بلک شاو اشاره میکند، فراغت سیّال، مانند مدرنیته سیّال باومن، یک تیپ ایده آل است. این [فراغت سّیال] در مقابل تیپ ایده آل دیگری، یعنی مک دونالدی شدن قرار میگیرد. به منظور روشن کردن تضادها و تباینها، مدل آیکیا[۱]یی شدن(IKEAization) ارائه شده تا بر تفاوتهای این انواع ایده آل تأکید شود.
مک دونالدی شدن | آیکیایی شدن |
کارآیی | خانه |
محاسبه پذیری | دموکراسی |
پیش بینی پذیری | راه حلهای مقرون به صرفه (اقتصادی) برای زندگی بهتر |
کنترل | آزادی |
غیرعقلانی بودن عقلانیت | اصول اخلاقی پروتستان |
بی تفاوتی | |
محلی |
تباین مک دونالدی شدن و آیکیایی شدن مطمئناً دومی را بینهایت متمایز میسازد، به استثنای زمانیکه واقعاً باید بهکنا آیکیا برویم. به غیر از آن دسته از افرادی که آیکیا را محل خرید معمولی نظر میگیرند، آیکیا همانند مک دونالد، بخشی از روتینهای فراغتی ما نیست. یکی از دلایل این امر این است که ما میتوانیم همبرگر را زود به زود مصرف کنیم تا اینکه با مراحل مونتاژ کردن مبل و مان آیکیا مواجه شویم. اما دلیل دیگر این است که تجربه آیکیا همیشه آنقدر که ما فکر میکنیم لذتبخش و رایگان نیست. یکی از کنایههای آزادی فردی در جامعه شبکهای این است که آزادی ما برای گشت و گذار در اینترنت یا خرید مبلمان ارزان در آیکیا یا خوردن مک دونالد در واقع به تعداد زیادی از افراد بستگی دارد که میخواهند همین کار را انجام دهند. در جاهای دیگر با خودم فکر میکردم که آیا این تمایل برای حضور و تجمع انبوهی از غریبهها در لحظاتی مشترک در واقع محصول فردی شدن است یا خیر. اما میتوان پرسید که آیا حضور همگانی در آیکیا در بعدازظهر شنبه واقعاً رفتاری مطلوب است یا باید از آن اجتناب کرد. هرکدام از ما که به اندازه کافی خوش شانس هستند و ساعات کاری منعطف دارند، میتوانند صبح روز شنبه اول وقت حاضر شوند و در خلوت نسبی به اسامی جالب محصولات بومی سوئد فکر کنند. اما وقتی مبلمان مورد نظر ما به همان رنگی که مدنظرمان است موجود نباشد، ممکن است مجبور شویم روزی دیگر برگردیم و در میان انبوهی از جمعیت رقابت کنیم.
مساله دیگری که مردم را در مورد آیکیا آزار میدهد این واقعیت است که در حال حاضر همه مبلمان یکسانی دارند. این امر صنعتی واقعی را ایجاد کرده که به هک، دلال بازی و سفارشی کردن مبلمان آیکیا اختصاص دارد. به عنوان مثال، Mykea شرکتی است که به تولید برچسبهای وینیل برای شخصیسازی مبلمان محبوب آیکیا، مانند بیلی (Billy) یا مالم(Malm) اختصاص دارد:
پس از یک روز طولانی و خسته کننده خرید از فروشگاه محل آیکیا، به محل کارمان بازگشتیم. در نهایت خسته و بیمیل مبلمان آیکیا را باز کردیم و کار ناخوشایند چیدن آنها را شروع کردیم. بعد از اینکه کارمان تمام شد و به مبلمان مونتاژ شده ایک آیکیا یا نگاه کردیم، به این نتیجه رسیدیم که محل کار ما از سه رنگ یا فاقد آن تشکیل شده است. سفید، سفید و سیاه! بعد یکی گفت ؛ وای، این بدون تزئینات به نظر میرسد.
بنابراین شعار ما نه گفتن به ملمان ساده و بدون تزئینات است.
شکی وجود ندارد که برای بسیاری آیکیا سرشار از ایده های جالب، کاربردی و طراحی خوب است.
رویداد آیکیا که اکنون در موزه مبلمان وین نمایش داده میشود، نگاهی به تکامل طراحی سبک زندگی بینالمللی از دهه ۱۹۵۰ تا کنون دارد. این نمایشگاه که از دریچه تاریخچه طراحی در نظر گرفته شده (و مهارت ایکیا را برای انعکاس سبکهای کنونی تقویت میکند)، شامل تقریباً ۱۰۰ نمونه از مبلمان این برند است که در کنار ۳۰ نمونه از طراحان اسکاندیناویایی و بین المللی که در طول سالها از آیکیا الهام گرفتهاند، به نمایش گذاشته شده است. در غرفههای مختلف، نمایشگاههای کوچک مفاهیم اصلی مانند مدرن اسکاندیناوی، فلت پک، مبلمان مدولار و پایدار را نشان میدهند.
اما در عین حال، خود آیکیا ابعاد زیادی دارد که موجب میشود مک دونالدی شدن را تشخیص دهیم. چیدمان فروشگاههای آیکیا در سرتاسر جهان به طرز باورنکردنی پیشبینی پذیر است. شما میتوانید میانبرهای مشابهی از حمام تا آشپزخانه را در فروشگاههای آیکیا از آمستردام تا توکیو ایجاد کنید. برخی از دانشگاهیان هستند که از فروشگاههای آیکیا در نقاط مختلف جهان دیدن میکنند و کنجکاو برای یافتن انواع محلی هستند، اما معمولاً ناامید برمیگردند. کنترل نیز بر کارکنان شرکت [آیکیا] اعمال میشود، هرچند به روشهای ظریفتری در مقایسه با مکدونالد. ویژگیها و مشخصههای شرکت بیش از ۹۰۰۰۰ پرسنل خود را تشویق میکند که به عنوان همکار شناخته شوند و همه باید از ۹ فرمان کامپراد[۲] (Kamprad) در زمینههای اشتیاق، فروتنی، زیر سوال بردن وضعیت موجود، مسئولیت پذیری، تحلیل خود، سادگی و صرفه جویی پیروی کنند.
جنبه محلی آیکیا نیز ممکن است برای ما که سوئدی صحبت نمیکنیم جذاب باشد. این همان پدیدهای است که باعث میشود گردشگران در تعطیلات از هموطنان خود دوری کنند، و ترجیح میدهند در مکانهایی قرار بگیرند که نمیتوانند آنچه را که سایر گردشگران میگویند (که تقریباً در سراسر جهان یکسان است) درک کنند. اما برای کسانیکه زبان سوئدی را میفهمند، همه از محلی گرایی آیکیا راضی نیستند:
یکی از روزنامههای معروف این شرکت را به زورگویی در دانمارک متهم کرد زیرا نام شهرهای دانمارک برای پادری ها، قالیچه ها و فرشها استفاده میشد، در حالی که نامهای سوئدی و نروژی برای اثاثیه با کلاس کمتر استفاده میشد. آیکیا ادعا کرد که دانمارکی بودن این نامها تصادفی بوده است، اما این امر مانع از این نشد که دانمارک احساس کند شرکت سوئدی از آنها سوء استفاده میکند.
آیکیایی شدن شدت البته یک تیپ ایدهآل در چشم انداز نظری فراغت است. چیزی که بر سیالیت، بی تفاوتی و خانه محوری تاکید دارد. بدیهی است که مخالفت مفیدی با عقلانیت و سختی مکدونالدی شدن ارائه میکند. حتی اگر این تیپ های ایدهآل آنطور که در ابتدا به نظر میرسد از یکدیگر دور نباشند، واضح است که شکاف قابل توجهی از نظر تئوری و عمل باقی میماند. چه چیزی میتواند این شکاف را پُر کند؟ سرنخ مهمی در تحلیل باومن از مدرنیته سیال ارائه شده است که در آن او بر ناپایداری و ماهیت فزاینده ساختارها و کنشهای اجتماعی تأکید میکند. او به ویژه به الگوهای قدیمیتر شهید و قهرمان به عنوان نمونههایی از تغییر اوضاع اشاره میکند. همانطور که دانیل بورستین پیشنهاد کرد، این چهرههای مدرن جایگزین شدهاند، اما از دیدگاه کیش پست مدرن، سلبریتی: کسی است که به خاطر معروف بودن مشهور است. شهرت آنی و گستردهای که به افرادی داده شده است که ظاهراً کارهای اندکی انجام دادهاند، عمدتاً به دلیل آنچه بورستین «رویدادهای ساختگی (غیرواقعی)» نامیده است، یا رویدادهایی است که دقیقاً با هدف جلب توجه ساخته شدهاند.
همان طور که باومن اشاره کرده است:
شاید قوی ترین برندها رویدادها باشند: رویدادهای جشن گرفته شده، که به دلیل شهرتشان و فروش انبوه بلیط به دلیل فروش خوب بلیت ها، به طور گسترده شرکت میکنند. رویدادها بهتر از برندهای دیگر هستند که بر روی وفاداری موافقان با ایمان به خاطر کوتاه بودن حافظه عمومی و رقابت شدید بین جذابیتهایی که برای جلب توجه مصرفکنندگان رقابت میکنند حساب میکنند. رویدادها، مانند همه محصولات مصرفی واقعی، دارای تاریخ «استفاده» هستند؛ طراحان و ناظران آنها ممکن است نگرانیهای بلند مدت را از محاسبات خود کنار بگذارند.
نکته جالب در مورد رشد رویدادها در جامعه شبکهای این است که آنها در واقع چندان به فردی شدن فراغت اشاره نمیکنند، بلکه بیشتر به نیاز روزافزون به حضور مشترک اشاره میکنند که با حضور در گردهماییهای بزرگ (و اغلب غیررسمی) خشنود (متقاعد) میشوند. این نیاز جمعی به مناسک، موضوعی است که رندال کالینز در تحلیل خود از زنجیرههای مناسک تعاملی مطرح کرده است، که تلاش میکند توضیح دهد که چرا بسیاری از ما برخی از شیوهها را پذیرفته و از آن پیروی میکنیم. کالینز استدلال میکند که پیروان شیوه هایی مانند خرید در آیکیا، یا بازی یا تماشای فوتبال یا بازدید از پارکهای موضوعی از این تجربه انرژی عاطفی به دست میآورند و این تمایل در به حداکثر رساندن ذخایر انرژی عاطفی است که بازتولید شیوههای (فراغت) انرژی عاطفی را تحریک میکند. تحلیل کالینز همچنین روشن میکند که انرژی عاطفی تحت شرایط خاصی به وجود میآید.
مناسک تعاملی موفق با ریتم مشترکی که دورکیم آن را شور جمعی مینامد، در شرایطی از تقلید در سطح بالا ساخته میشود. در سطوح بالا، همان چیزی است که انسانها به عنوان قدرتمندترین نیروی زندگی بنابراین، کنش انسان حول جذابیت موقعیتهای مختلف تعامل اجتماعی است: ما به سمت مناسک تعاملی موفقتر جذب میشویم، و از مناسک تعاملی متوسط یا شکست خورده، دور میشویم. بنابراین، جهان بشری به عنوان منظرهای از مراکز جاذبه اجتماعی، دافعه و بیتفاوتی سازماندهی شده است. ویژگیهای مراسم موفق عبارتند از: تمرکز متقابل، تجمع گروهی، موانع برای افراد خارجی و خلق و خوی مشترک. از جهاتی میتوان این عناصر را در تجربه آیکیا یافت:
تمرکز متقابل = خانه
گردهمایی گروهی – مخصوصاً در روز شنبه
موانع برای افراد خارجی – عابرین پیاده
خلق و خوی مشترک – خرید سرگرم کننده
نکته در مورد رویکرد کالینز این است که تمرکز بر موقعیت تعامل روشن میکند که (پسا) مدرنیته بهاندازهای که نوع ایدهآل باومن نشان میدهد، چندان هم سیال نیست. برای بسیاری از ما، اعمالی که انجام میدهیم به فرهنگی که در آن قرار داریم، دوستانی که داریم، مهارتها و تجهیزاتی که به دست میآوریم و غیره بستگی دارد. تعداد فزایندهای از تحقیقات مرتبط با تمرین وجود دارد که نشان میدهد دوستان و آشنایان ما تأثیر بسیار بیشتری بر الگوهای فراغت ما دارند که ما متوجه آن هستیم (یا مایل به پذیرش هستیم). آثار وارد (Warde) و دیگران(۲۰۰۵) روشن میکند که بسیاری از فعالیتهای فراغت ما به شدت تحت تأثیر دوستیها و سایر اشکال سرمایه اجتماعی است. ما توسط دوستانمان با شیوههایی آشنا میشویم و سطح بالایی از وابستگی به مسیر در رفتارهای اوقات فراغت بعدی وجود دارد که با ایجاد رویههای خاص، ایجاد روابط مرتبط با آن شیوهها و خرید تجهیزات برای تسهیل آن شیوهها، تمایل داریم به آنها وفادار بمانیم. این الگوی بسیاری ازپراکتیسهای فراغت است. چرخش تمرین در علوم اجتماعی توجه ما را بر روال روزمره اعمالی متمرکز کرده است که فراغت ما را ساختار میدهد. افزودن کلمه «عبادی» به تمرین فراغت جالب است، زیرا این واقعیت را نشان میدهد که ما نه تنها به اعمال خاصی از نظر پایبندی و پیروی از آنها اختصاص داده شدهایم، بلکه با اختصاص زمان به آنها روی این اعمال سرمایهگذاری میکنیم.
به نظر میرسد که جنبههای آیینی این تجمعها و موتورسواری از تقسیمبندیهای اجتماعی بزرگتری مانند نژاد، جنسیت، شغل و طبقه اجتماعی فراتر میرود. این تقسیمبندیها نامرئی نیستند، اما در مقایسه با گروه خارج و در تقسیمبندیهای گروهی بر اساس تقسیمبندی سوار/غیرسوار نفی میشوند و توسط برند انتخابی موتورسیکلت تقویت شدهاند. سلسله مراتب در این خرده فرهنگ بر اساس موضوعاتی است که برای گروه برجسته است، مانند توانایی سوارکاری و تجربه سفرهای ماجراجویانه یا به عبارت دیگر مهارت و تجربه.
جدا کردن دلایل خاصی که چرا افراد خاص این مسیر خاص را برای ساختن حداقل بخشی از زندگی اجتماعی خود انتخاب کردند، دشوار است. بینش نسبت به این گروههایی که آگاهانه انتخاب شدهاند میتواند به درک تغییراتی که در جامعه بزرگتر روی میدهد و نقشی که خرده فرهنگهای تفریحی و دیگر انتخابی میتوانند در جایگزینی اشکال سنتیتر اجتماع، آیین، مصرف و هویت ایفا کنند، کمک کند.
آنچه که تحلیل فعالیتهای موتورسواری و متعصبان خودرو و گروههای مشابه روشن میسازد این است که چنین شیوههای عبادی اوقات فراغت توسط یک سیستم پیچیده از آیینها حفظ میشود که نه تنها بسیاری از ویژگیهای مناسک تعاملی کالینزی را دارد، بلکه روابط متنی با مکانها نیز دارد. و چیزها همانطور که نظریه شبکه بازیگر نشان میدهد، ما باید نه تنها به افراد درگیر در این مراسم، بلکه به اشیاء فیزیکی و زمینههای فرهنگی نیز توجه کنیم. یکی دیگر از ویژگیهای مهم شیوههای فراغت معاصر، درجه بالای خود سازمان دهی است. در برخی موارد، توسعه فراغت خود سازماندهی شده واکنشی به صنعت فراغت تجاری سازی شده، درک شده است (مانند مورد ژاپن Manzenreiter وBen Ari). اما در بسیاری از موارد، خود سازماندهی واکنشی به محدودیتهای ساختارهای اوقات فراغت سنتی مانند باشگاههای ورزشی و لیگهای رسمی بوده است. در زمینه فراغت سیال، ما انتظار داریم که شاهد کاهش فراغت سازمانیافته به نفع اوقات فراغت خود سازمانیافته، یا یک گرایش عمومی به سمت غیررسمیسازی اوقات فراغت باشیم. به عنوان مثال، گمانه زنیهای زیادی در مورد کاهش تورهای مسافرتی وجود دارد، اگرچه نشانهها حاکی از آن است که مرگ گردشگری انبوه پیش از موعد اعلام شده است. دادههای مشارکت ورزشی کانادا نشان میدهد که مردم از فعالیتهای ورزشی رسمی به غیررسمی میروند. دادههای نظرسنجی استفاده از زمان هلند همچنین نشان میدهد که حتی اگر عضویت در باشگاههای ورزشی از ۲۴ درصد در سال ۱۹۷۵ به ۲۷ درصد در سال ۲۰۰۵ افزایش یافت، مشارکت در گروههای غیررسمی از ۹ درصد در سال ۱۹۷۵ به ۱۸ درصد در سال ۲۰۰۵ افزایش یافت. در نتیجه، نسبت رسمی به شرکت کنندگان در ورزشهای غیررسمی از حدود ۳ در سال ۱۹۷۵ به ۱.۵ در سال ۲۰۰۵ کاهش یافت. مشارکت در محیطهای غیررسمی نیز در مقایسه با انجمنهای رسمی از اهمیت بیشتری برخوردار شد. به نظر میرسد افراد تحصیلات بالاتر ترجیحات قویتری برای محیطهای اجتماعی غیررسمی نسبت به سایر گروهها دارند. به نظر می رسد شواهد محکمی برای غیررسمی شدن وجود دارد، اما برای فردی شدن وجود ندارد. سهم فعالیتهای فراغت انجام شده در گروههای غیررسمی افزایش یافته است. اما برخلاف تصور عموم، این امر به قیمت فعالیت در انجمنهای داوطلبانه صورت نگرفت. در عوض، افزایش فعالیتهای گروهی غیررسمی با کاهش فعالیتهای فردی همراه شد، در حالیکه سهم فعالیتهای فراغت در انجمنهای داوطلبانه ثابت ماند. به عبارت دیگر، ما یک روند فردیسازی (عمومی) بدست نیاوردیم. بنابراین خود سازماندهی نه به دلیل فردی شدن بیشتر بلکه به عنوان پاسخی به نیاز به سیالیت بیشتر در زندگی ما اهمیت بیشتری پیدا می کند خود سازماندهی زندگی را روانتر میکند و میتواند انتخاب فراغت را افزایش دهد.
گرایش به سمت سازماندهی خود نیز تمایز بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را در فراغت کمرنگ میکند (که هنوز در آیکیایی شدن مشهود نیست). به عنوان مثال در شمال برزیل صحنه تکنوبرگا (Tecnobrega)[۳] وجود دارد. این تجارت موسیقی غیررسمی سازماندهی شده شامل حدود ۳۱۶۲ مهمانی و ۸۴۹ کنسرت در ماه در منطقه شهری بلم (Belém)[۴] است. تکنوبرگا در شبکههای غیررسمی که از قراردادهای رسمی اجتناب میکنند، عمل میکند و مدل اقتصادی IP و حق چاپ را با سرمایه رابطهای که توسط «حمایت»، هواداری و انرژی احساسی ارائه میشود، جایگزین میکند. ماهیت غیررسمی بازار برگا نوآوری و تغییر را تحریک میکند:
جنبه غیررسمی این بازار سیستم صوتی، احساس ناامنی را با صاحبان آنها به یاد میآورد. برای برخی از آنها، بازار نامطمئن، سازماندهی نشده و وابسته به آنچه در حال حاضر در جریان است، است. آنها بر این باورند که در هر لحظه سیستمهای صوتی آنها ممکن است با تجارت دیگری جایگزین شود. به این ترتیب، نوآورترین عوامل همیشه در تلاش هستند تا در لبه بمانند تا علاقه عمومی بیشتری را به خود جلب کنند. اما آنها همچنین در اشکال جدید تکمیل یا جایگزینی درآمد تولید شده با برگا جستجو میکنند.
این امر بر این واقعیت تأکید میکند که شبکه ها و تماسها ساختارهای مهمی در چشم انداز فراغت هستند که شاید آنقدرها که در ابتدا به نظر میرسد سیال نیستند. انتخاب فرضی ما همچنان محدود است، نه به خاطر قفس آهنین مدرنیته، بلکه به واسطه شبکههای اجتماعی که خود ما بخشی از آن هستیم و آیینهایی که در آن شرکت میکنیم. مانند مایعات آزادانه جریان مییابد.
بنابراین به نظر می رسد دو مشکل اساسی در استفاده از آیکیا به عنوان تیپی ایده آل برای فراغت سیال وجود دارد:
اول، بر نوع ایده آل سیالیت در تلاش برای ارائه تضاد با قفس آهنین عقلانیت مدرن بیش از حد تأکید میکند. این امرتمایل به نادیده گرفتن ساختارهایی (هرچقدر هم که منعطف باشند) دارد که توسط بازیگرانی که درگیر و تولید اوقات فراغت هستند ساخته و نگهداری میشوند.
دوم، تمرکز اوقات فراغت سیال بهجای زمینهها، بر کنشگران استوار است که به این معنی است که فردی شدن نسبت به غیررسمی بودن به عنوان منبع سیالیت شایستگی دارد. تولید نادیده گرفته میشود، که به این معنی است که توجه کافی روی خلق مشترک وجود ندارد. مصرف کنندگان به جای بخشی از جمعیت خلاق، به عنوان فرد در نظر گرفته میشوند.
ما ممکن است با تمرکز بر اقیانوس وسیع زندگی فراغت بین مکدونالدی شدن و آیکیا، در آیینهای روزمره که بیشتر فراغت ما را تشکیل میدهند، بیشتر بهدست آوریم. با پیشگامی کالینز، شاید باید بر نحوه جذب و حفظ مشارکتکنندگان توسط شبکههای رسمی و غیررسمی تمرکز کنیم، زیرا مشاهده سیالیت نوعی سست شدن پیوندها است، شاید تشکیل پیوندهای جدید حوزه کلیدی برای مطالعه در جامعه پست مدرن باشد. پاسخ به این سوال را نه فقط در هنر فراغت، بلکه در علم فراغت ـ ترجیحاً از طریق ترکیبی از این دو ـ نیز میتوان یافت.
منابع
Austin, D.M. (2009) Ritual and Boundary Distinction in a Recreational Community: A Case Study of Motorcycle Rallies and Riders. Qualitative Sociology Review Volume V, Issue 2.
Blackshaw, T. (2010) Leisure. London: Routledge.
Bauman, Zygmunt (2004) Culture and Management. parallax, 2004, vol. 10, no. 2, 63–۷۲.
Fidelis, I. (2008). Sport Participation in Canada, 2005. Statistics Canada, Catalogue no. 81-595. Ottawa: Minister of Industry.
van Ingen, Erik and Paul Dekker (2011) Dissolution of Associational Life? Testing the Individualization and Informalization Hypotheses on Leisure Activities in The Netherlands Between 1975 and 2005. Soc Indic Res. 2011 January; 100(2): 209–۲۲۴. http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC2995203/
Lemos, Rolando, and Oona Castro. Tecnobrega: o Pará reinventando o negócio da música. Brasil: Aeroplano, 2008.
Manzenreiter, Wolfram and Eyal Ben-Ari Leisure and Consumer Culture in Postwar Japan. kenkyuu.jpn.univie.ac.at/fileadmin/STAFF…/Leisure_WM_EB.pdf
Ribes Leiva, Alberto J. (2010) Theorising Global Media Events: Cognition, Emotions and Performances. http://ucm.academia.edu/AlbertoJRibesLeiva/Papers/538928/Theorising_Global_Media_Events_Cognition_Emotions_and_Performances
Rivera, Lauren. 2010. Status Distinctions in Interaction: Social Selection and Exclusion at an Elite Nightclub. Qualitative Sociology. 33: 229-255.
[۱]. IKEA: شرکت سوئدی و چندملیتی است که در سال ۱۹۴۳ توسط اینگوار کمپراد، در سوئد بنیاد تاسیس شده و در زمینه فروش تختخواب، میز و دیگر لوازم اصلی و فرعی خانگی فعالیت میکند.
[۲]. بازرگان و کارآفرین سوئدی و بنیانگذار شرکت آیکیا
[۳]. نوعی موسیقی خاستگاهش برزیل شمالی و به خصوص شهر بلم است و موسیقی این ژانر عمدتاً از طریق ریمیکس و بازسازی آهنگهای موسیقی رایج و موسیقی دهه هشتاد ایجاد میشود.
[۴]. مرکز ایالت پارا در کشور برزیل است. این شهر در نزدیکی اقیانوس اطلس شمالی واقع شده است.