انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ظهور روانشناسی عامه‌پسند: آیا روانشناسی عامه‌پسند می‌تواند زندگی‌تان را بهتر کند یا سرابی بیش نیست؟

نیک هاسلام، برگردان: سمانه کوهستانی

بیش از پنجاه سال پیش، جورج میلر[۱]، رئیس انجمن روانشناسی آمریکا، از همکارانش خواست تا «روانشناسی را در دسترس عامه مردم قرار دهند». البته، منظور او این نبود که همکارانش این رشته را رها کنند، بلکه امیدوار بود همکاران روانشناسش بتوانند آگاهی عمومی دربارۀ روانشناسی را تقویت کنند و از روانشناسی در حل مشکلات اجتماعی بهره گیرند. نیم قرن پس از این درخواست میلر، روانشناسان با اشتیاق این مأموریت را انجام دادند و تلاش کردند تا مفاهیم روانشناسی را به مردم معرفی کنند. کتاب‌هایی که برای عامه مردم نوشته شدند با سرعتی روزافزون منتشر شدند و این موج با حمایت تعداد زیادی از بلاگ‌ها، پادکست‌ها، مجلات، سخنرانی‌های تد و ویدئوهای مختلف شدت گرفت.

عمومی‌سازی روانشناسی به‌طرز چشمگیری موفق بوده است. مورخی در سال ۱۹۹۵، در این زمینه اظهار کرد که «بینش روانشناختی به کیش زمان ما تبدیل شده‌است.» در حقیقت، این کیش، امروز بیش از هر زمان دیگر، پیروانی دارد. نویسندگانی که مشغول ارائه بینش‌های روانشناختی به مردم هستند، مانند برنه براون[۲]، از محبوبیت زیادی برخوردارند و دنبال‌کنندگان فراوانی دارند. با این حال، نویسندگان دیگری مثل جسی سینگال[۳]، که ماه گذشته کتاب «راه حل فوری» را منتشر کرد، مسائلی جدی را در باب روانشناسی عامه‌پسند مطرح می‌کنند. با این توضیحات، باید پرسید که آیا روانشناسی عامه‌پسند می‌تواند زندگی ما را تغییر دهد؟ یا اینکه بر اساس شواهد علمی ناکافی و ناقص بنا شده‌است و ما را خودمحور و ناراضی می‌کند؟

 

روانشناسی عامه‌پسند چیست؟

روانشناسی عامه‌پسند را می‌توان به‌مثابۀ هر تلاشی برای ارائه مفاهیم روانشناختی به مخاطب عمومی تعریف کرد. روانشناسی علمی و حرفه‌ای نیز همچون دیگر رشته‌ها، نشریات تخصصی و اصطلاحات خاص خود را دارد. عمومی‌سازی روانشناسی، تلاشی است برای در دسترس قرار دادن، دلنشین و کاربردی کردن این دانش.

هیچ شیوه توافق‌شده‌ای برای طبقه‌بندی روانشناسی عامه‌پسند وجود ندارد، اما می‌توان آن را در سه ژانر اصلی تقسیم بندی کرد. نخست، کتاب‌ها و رسانه‌هایی هستند که هدف اصلی‌شان آگاه کردن عامه مردم درباره پیشرفت‌های متأخر در روانشناسی علمی است که معمولاً توسط دانشگاهیان یا روزنامه‌نگاران علمی به رشته تحریر در می‌آیند.

این آثار مشابه، از انواع دیگر ارتباطات علمی به‌شمار می‌روند، اما به‌طور خاص بر ذهن، مغز و رفتار متمرکز هستند. کتاب‌های برجسته این ژانر از جمله «تفکر سریع و آهسته» اثر دنیل کانمن[۴] (۲۰۱۱) است که درباره دو وضعیت بنیادین شناخت انسانی سخن می‌گوید؛ «مغز هیجانی» نوشته جوزف لدوس[۵] (۱۹۹۶) که به علوم اعصاب هیجان می‌پردازد؛ و «غیرمنطقی اما قابل‌پیش‌بینی» اثر دن اریلی[۶] (۲۰۰۸) که درباره خطاهای تصمیم‌گیری است.

ژانر دوم غالباً کاربردی است. به‌جای توضیح یک موضوع علمی برای خواننده کنجکاو، راهنمایی برای افرادی ارائه می‌دهد که در جستجوی کمک عملی برای حل و فصل چالش‌های روزمره خویش هستند. این آثار اغلب توسط روانشناسان عملی نوشته می‌شوند و اغلب با تحقیقات علمی قرابتی ندارند. این ژانر از روانشناسی عامه‌پسند دربرگیرنده آثاری است که هدف‌شان این است ما را به رهبر و شریک بهتری تبدیل کنند، و به ما کمک کنند تا والدین یا همکار بهتری باشیم. مخاطبان این کتاب‌ها کسانی هستند که می‌خواهند شادتر، لاغر تر، قوی‌تر، ثروتمندتر، باهوش‌تر، جذاب‌تر یا پربازده‌تر شوند. در نهایت، ژانر سومی وجود دارد که افراد دارای مشکلات سلامت روان را هدف قرار می‌دهد. همانند ژانر دوم، این ژانر نیز راهنمایی‌های عملی ارائه می‌دهد، اما هدف آن کاهش رنج و رفع ناکارآمدی است، نه فقط صرفاً بهبود عملکرد در زندگی روزمره.

برای مثال، دیل کارنگ[۷] نویسنده کتاب «چگونه دوست پیدا کنیم و بر دیگران تأثیر بگذاریم» (۱۹۳۶) فروشنده، بازیگر و مربی سخنرانی بود که هیچ سابقه‌ی روانشناسی نداشت. مجموعه کتاب‌های «سوپ جوجه برای روح» نیز داستان‌های الهام‌بخش افراد معمولی را به‌جای توصیه‌های کارشناسان و افراد برجسته بیان می‌کند (و در حال حاضر حتی غذای حیوانات خانگی هم می‌فروشد!). در حالی که ژانر دوم بدون حضور یک مربی واقعی به شما آموزش می‌دهد، ژانر سوم گونه‌ای از خوددرمانی عرضه می‌کند. خوانندگان در این ژانر آن در جستجوی یافتن کمک برای غلبه بر افسردگی، اضطراب یا مشکلات دیگر هستند.

 

مرز مبهم بین روانشناسی و خودیاری

ژانرهای دوم و سوم از روانشناسی عامه‌پسند را می‌توان بخشی از صنعت عظیم خودیاری تلقی کرد. این صنعت عطش سیری‌ناپذیر افراد برای خودبهبوددهی را رفع می‌کند. این صنعت تنها در آمریکا حدود ۱۱ میلیارد دلار ارزش مالی به‌همراه داشته است. باوجوداین، روانشناسی عامه‌پسند، صرفاً به‌معنای خودیاری نیست (ژانر اول را به یاد آورید)، و تمامی کتب خودیاری هم لزوماً ریشه در روانشناسی ندارند یا توسط روانشناسان نوشته‌نشده‌اند. کتاب‌های دیگر در زمینه خودیاری به‌جای روانشناسی، بینش‌های ساده، راه‌حل‌های معنوی و ایده‌های دوازده‌گانه ارائه می‌دهند. نویسندگان برجسته این قبیل کتاب‌ها شامل وزیران مسیحی (نورمن وین سنت پیل[۸] با کتاب «قدرت تفکر مثبت» در سال ۱۹۵۲)، مربیان دینی (استفان کاوی[۹] با کتاب «هفت عادت افراد تأثیرگذار» در سال ۱۹۸۹) و روانپزشکان (ام. اسکات پک[۱۰] با کتاب «راهی که کمتر پیموده شد» در سال ۱۹۷۸) بوده‌اند.

برنه براون اخیراً به‌عنوان نویسنده‌ای محبوب در حوزه خودیاری مطرح شده که پیشینه روانشناسی دارد. او در کتاب‌های پرفروش خود، از جمله «جرئت رهبری» (۲۰۱۸)، «موهبت‌های کامل نبودن» (۲۰۱۰) و «قدرت آسیب‌پذیری» (۲۰۱۳)، به موضوعاتی همچون شجاعت، آسیب‌پذیری و شرم پرداخته‌است. آثار او بر لزوم پذیرش خطر مواجهه با احساسات و ناملایمات تأکید می‌کند. براون می‌گوید شجاعت روزمره برای مواجهه با ترس‌ها ضروری است تا بتوان عشق، موفقیت و رشد فردی را تجربه کرد. این ایده‌های شجاعت و آسیب‌پذیری منحصر به روانشناسی نیستند، اما در تحقیقات کیفی براون در خصوص تجربه‌های شرم در زنان ریشه دارند. تکیه آثار براون بر تحقیقات روانشناسی و نظریه‌ها، کارش را به مصداقی بارز از روانشناسی عامه‌پسند معاصر تبدیل کرده و تاکنون سخنرانی تد او بیش از ۳۸ میلیون بازدید داشته است و حتی در نت فلیکس هم برنامه‌ای اختصاصی دارد.

 

نقد روانشناسی عامه‌پسند

انتقاد از روانشناسی عامه‌پسند کار آسانی است. نویسندگان روانشناسی خودیاری به‌ویژه ممکن است با ادعاهای ساده‌انگارانه، به مشکلات پیچیده، پاسخ‌هایی سطحی بدهند و با لفاظی، زبان بازی و مثبت‌اندیشی افراطی، خوانندگان را دل‌زده کنند. برخی دلایل رد روانشناسی عامه‌پسند دلایلی موجه و معقول به نظر می‌رسند. این حوزه ممکن است از هرگونه پایگاه علمی فاصله بگیرد و نویسندگان این آثار خود را به‌عنوان متخصصی با تحصیلات دکتری معرفی و از درخشش «علم» به مثابه ابزاری فریبنده استفاده‌کنند. حتی زمانی که روانشناسی عامه‌پسند بر مبنای شواهد علمی بنا شده باشد، این بنیان ممکن است بسیار شکننده باشد. همان‌طور که جسی سینگال در کتاب «راه حل فوری» نشان‌می‌دهد، برخی از یافته‌های تحقیقاتی که بنیان روانشناسی عامه‌پسند را تشکیل می‌دهند، مشکوک هستند و هنگام بازبینی تکرار نمی‌شوند. برخی دیگر نیز که بیش از حد بزرگ‌نمایی شده‌اند، گرچه تا حدی درست هستند، اما درباره اهمیت‌شان اغراق شده‌است.

کتاب سینگال به ایده‌هایی همچون عزت‌نفس، قدرت فیزیکی، پشتکار، برنامه‌های تقویت انعطاف‌پذیری و تعصب ناخودآگاه به‌عنوان مفاهیمی با مبانی علمی ضعیف اشاره می‌کند. در هرکدام از این مباحث، اشتیاق عامه مردم از پشتوانه علمی پیشی گرفته است. روانشناسی عامه‌پسند را می‌توان به این دلیل هم مورد انتقاد قرار داد که عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ محدودکننده زندگی‌هایمان را نادیده می‌گیرد؛ به بیانی بهتر، تمرکز بر فرد، توجه و اراده لازم برای ایجاد تغییرات ساختاری در جامعه را کاهش می‌دهد. تأکید جنبش خودیاری بر فرد ممکن است او را خودمحورتر کند. کتاب «سلفی» اثر نویسنده بریتانیایی ویل استور[۱۱] (۲۰۱۷) نشان‌می‌دهد که مصرف محصولات خودیاری می‌تواند جستجوی کمالی دست‌نیافتنی را در افراد تقویت کند. در واقع، جستجوی خودسازی ممکن است «خود» را نابود کند.

 

دفاع از روانشناسی عامه‌پسند

با وجود همه این مشکلات، برخی از مخالفت‌ها با روانشناسی عامه‌پسند عادلانه نیست. گاهی تفاسیر نخبه‌گرایانه علیه روانشناسی عامه‌پسند به کار برده می‌شوند، با این توجیه که این ژانر از روانشناسی صرفاً برای افراد ضعیف‌تر، ساده‌تر و کم‌هوش‌تر از ما مناسب است. گاهی نیز افرادی که به مباحث خودیاری در روانشناسی عامه‌پسند علاقه‌مندند و از این مباحث برای کسب شادی و موفقیت بی‌ثمر استفاده می‌کنند، تحقیر می‌شوند. در اقع، شواهدی وجود دارد که پیگیری این مباحث ممکن است چندان هم بی‌ثمر نباشد. تحقیقات درباره کتاب‌درمانی – استفاده از کتاب‌ها برای درمان مشکلات روانی – نشان‌می‌دهد که این رویکرد ممکن است مفید باشد.

کتاب‌درمانی می‌تواند به‌صورت فردی یا گروهی انجام شود. می‌تواند توسط یک حرفه‌ای هدایت شود یا به‌طور خودخوان و مستقل صورت گیرد. همچنین، می‌تواند انواع کتاب‌ها، از رمان‌ها تا کتاب‌های خودیاری را در برگیرد. بررسی‌های گسترده نیز نشان می‌دهند که کتاب‌درمانی می‌تواند در کاهش علائم افسردگی، اضطراب و اختلالات جنسی مؤثر باشد. بررسی تازه‌ای درباره بزرگسالان مبتلا به افسردگی نشان داد که تأثیرات کتاب درمانی ممکن است طولانی‌مدت باشد. حتی کتاب‌درمانی خود مدیریت‌شده، بدون هدایت حرفه‌ای نیز ممکن است حداقل تا حد مراقبت استاندارد در افراد مبتلا به افسردگی مؤثر باشد. با این حال، به نظر می‌رسد کتاب‌درمانی حرفه‌ای تا حدی مؤثرتر از کتاب‌درمانی فردی است و ممکن است تأثیر کمتری از درمان فردی نداشته ‌باشد.

به نظر می‌رسد کتاب درمانی بخشی نویدبخش و مقرون به صرفه در درمان سلامت روان باشد، به‌ویژه زمانی که خودیاری به‌صورت انفرادی انجام نشود. اگر این‌گونه باشد، پس می‌توان گفت که روانشناسی عامه‌پسند از این پتانسیل برخوردار است که پیامدهای مثبتی به ارمغان آورد، همان‌طور که جورج میلر امید داشت.

منبع: https://theconversation.com/the-rise-of-pop-psychology-can-it-make-your-life-better-or-is-it-all-snake-oil-158709

 

[۱] George Miller

[۲] Brené Brown

[۳] Jesse Singal

[۴] Daniel Kahneman

[۵] Joseph LeDoux

[۶] Dan Ariely

[۷] Dale Carnegie

[۸] Norman Vincent Peale

[۹] Stephen Covey

[۱۰] Scott Peck

[۱۱] Will Storr