انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سیاست خارجی آمریکا؛ کمی پیش از هزارهٔ سوم و در آغاز آن

فرّخ امیرفریار

دیپلماسی تجمیع صبر برای رسیدن به موفقیت نسبی است،

نه رسیدن به موفقیت کامل تنها با یک تلاش.

هنری کیسینجر (ص ۱۹)

دیپلماسی بیشتر به مدیریت مشکلات مربوط می‌شود تا حل کردن آن‌ها .(ص ۲۹)

 

گفت‌وگوهای پشت پرده. ویلیام جی بِرنْز. ترجمهٔ آرمین منتظری. تهران: کتاب‌سرا، ۱۳۹۸. ۵۵۵ ص. مصوّر. ۸۰۰۰۰۰ ریال.

ویلیام بِرنز که به‌تازگی رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) شده دیپلماتی ۶۵ ساله است که تمام دوران خدمت دولتی‌اش را در وزارت خارجهٔ آمریکا گذرانده و با ده وزیر خارجهٔ دموکرات و جمهوری‌خواه کار کرده است.

فرزند یک ژنرال دوستاره است، در دانشگاه آکسفورد درس‌خوانده و موضوع رسالهٔ دکترایش استفاده از کمک‌های مالی به‌عنوان ابزار دیپلماسی آمریکا در رابطه با مصر دوران جمال عبدالناصر است. وی به بالاترین مقام قبل از وزارت ارتقاء یافته و سفیر آمریکا در کشورهای اردن و روسیه بوده است. ارشدترین دیپلمات آمریکایی در پایان دورهٔ بوش پسر و تقریباً تمامی دورهٔ رئیس‌جمهوری اوباما بوده است. اوباما در گفت‌وگویی او را حرفه‌ای‌ترین دیپلمات آمریکا نامیده بود و جان ‌کری او را «دیپلماتِ دیپلمات‌ها» نامیده است. وی همچنین سرپرست گروه مذاکره‌کنندهٔ آمریکایی در گفت‌وگوهای محرمانهٔ هسته‌ای با ایران در عُمّان بوده است.

گفت‌وگوهای پشت پرده که عنوان اصلی آن  A memoir of American diplomacy and the case for its renewal است، خاطرات دوران خدمت او در وزارت خارجه است که پس از بازنشستگی منتشر شده است. بِرنْز از خلال اظهارنظرهایش در این کتاب شخصی منصف و معتدل به نظر می‌رسد، برخلاف سَلَفش در سازمان سیا خانم جینا هَسپِل که فرد خوش‌نامی نبود و به خشونت با مخالفان مشهور و از اشقیا بود. البته با حکم بایدن او به‌عنوان معاون بِرنز در سیا خواهد ماند و باید دید رابطه‌شان با یکدیگر با این تفاوت شخصیت چگونه خواهد بود

این کتاب گزارشی است از برخی مسائل یک دورهٔ ۳۰ سالهٔ دیپلماسی آمریکا از دوران بوش پدر تا اوباما. شروع دوران خدمت بِرنز در زمان بوش پدر مقارن با ضعف و سپس فروریزی اتحاد شوروی در دوران یکه‌تازی آمریکا در پهنهٔ سیاست جهانی و سال‌های پایانی خدمت او مقارن با از دست رفتن جایگاه یگانهٔ آمریکاست. در توصیف نقش‌اش می‌گوید: «در این دوران وظیفهٔ من این بود که چطور آمریکا را با جهان سازگار کنم.» با توجه به مسئولیت‌های بِرنز مطالب کتاب بیشتر دربارهٔ مسائل خاورمیانه، اردن و روسیه است. اشارهٔ او به وقایع و نیز توصیف شخصیت‌های سیاسی در کتاب خواندنی است. برخی از اشاره‌های کوتاه او تصویری روشن از وضعیتی خاص را به دست دیده می‌دهد، مثلاً در روسیه پس از فروپاشی یک تکنیسین با استفاده از مشعل جوشکاری تلاش می‌کرده یخ‌های روی بال هواپیمای کهنهٔ ایلوشین را آب کند و خلبان همان هواپیما در کابین ودکا می‌نوشیده! در توصیف جوهر دودایف، رئیس جمهور چِچِن، می‌گوید او نه‌تنها فردی انقلابی نبود بلکه بیشتر به سردستهٔ اراذل و اوباش شبیه بود. می‌نویسد اسلام کریم‌اُف، رئیس جمهور ازبکستان، رهبران منطقه را رشوه‌گیرانی پست و بی‌ارزش توصیف می‌کرد و در ادامه می‌گوید احتمالاً خود را با آن‌ها مقایسه می‌کرده و دریافته بود که رشوه‌ای که او می‌گیرد به مراتب کمتر از آن‌هاست!

در توصیف شخصیت و رفتار پوتین دقیق است و هرچند منتقد اوست اما از توصیف توانایی‌هایش فروگذار نمی‌کند. دربارهٔ روان‌شناسی روس‌ها می‌گوید اشتهای آن‌ها برای احترام سیری‌ناپذیر است و در عین حال نسبت به این‌که کسی آن‌ها را دست کم بگیرد بسیار حساس‌اند.

از اظهار نظرهای جالب توجه او در بارهٔ خانم سوچی، سیاستمدار برمه‌ای، است. در سال ۲۰۱۲ پس از دیداری با او، به خانم کلینتون گزارش می‌کند که: «نباید چهرهٔ جهانی سوچی به عنوان نمادِ حمایت از حقوق بشر را با چهرهٔ سرسختش به عنوان یک سیاستمدار برمه‌ای اشتباه گرفت.» داوری‌ای که عملکرد بعدی خانم سوچی گواهی بر صحت آن شد.

احمد چَلَبی را زیرک‌ترین، فعال‌ترین و غیرقابل اعتمادترین چهرهٔ اپوزیسیون عراق می‌خوانَد که برای حملهٔ آمریکا و سرنگونی صدام بی‌تابی می‌کرد. بِرنز از مخالفان حملهٔ آمریکا به عراق بوده و در یادداشتی اداری توجیهات برای جنگ با عراق را بسیار غیرمنطقی و ضعیف دانسته بوده است.

درگیری نتانیاهو با حکومت آمریکا، که در دوران اوباما به اوج رسید، سابقه‌ای طولانی دارد. برنز می‌نویسد در دوران بوش پدر نتانیاهو که معاون وزارت خارجه اسرائیل بوده دولت آمریکا را به دروغگویی و قلب واقعیت متهم کرده و جیمز بیکر، وزیر خارجهٔ وقت، هر تماسی از سوی وزارت خارجهٔ آمریکا با او را برای هجده ماه ممنوع کرده بوده است.

اما جدا از اطلاعات و اظهار نظرهای جالب توجه در کتاب، مهم‌ترین جنبهٔ این کتاب به گمان من آن است که کتابی است در توصیف دیپلماسی از یک دیپلمات ممتاز که عمیقاً به دیپلماسی معتقد است و امکانات و محدودیت‌های این پیشه را نشان می‌دهد. بِرنز تقریباً از تمامی وزرای خارجه‌ای که با آن‌ها کار کرده به نیکی یاد می‌کند اما از دیپلماسی آمریکا در دوران بوش پدر و وزیر خارجهٔ آن جیمز بیکر بیشترین ستایش‌ها را می‌کند و می‌گوید کاملاً واقع‌بینانه به توانایی‌ها و محدودیت‌های آمریکا می‌نگریستند. در مقابل، دیدگاه اوباما را این‌گونه شرح می‌دهد که برعکس بوش سعی نمی‌کرد جهان دوقطبی را به جهان تک‌قطبی تبدیل کند بلکه تلاش او این بود که از جهانی که به‌سرعت در حال چندقطبی شدن بود به سمت جهانی آرام‌تر حرکت کند. نگاه دونالد ترامپ به جهان را برابرنهاد (آنتی‌تز) نگاه جیمز بیکر و جورج بوش پدر می‌داند. آنان عنصر تواضع و فروتنی را با عنصر تصدیق رهبری آمریکا بر جهان در هم آمیخته و این دو را در کنار مهارت دیپلماتیک و نفوذ سیاسی بی‌مثال خود به کار می‌گرفتند. امّا دولت ترامپ همهٔ چالش‌هایی را که طی ۳۰ سال انباشته شده بودند را تحویل گرفت و آن‌ها را بدتر کرد. نفوذ آمریکا در جهان را از میان برد و دیپلماسی آمریکا را توخالی کرد.

ترامپ وزارت خارجهٔ آمریکا را از درون تهی کرده و آن را به تجسمی از عقاید ایدئولوژیک و غرایز دمدمی‌مزاج گونهٔ خود تبدیل کرد. هر چند سیاست خارجی آمریکا قبل از ترامپ هم حال و روز خوشی نداشت اما او شرایط پیچیده در وزارت خارجه را به یک بحران تبدیل کرد. باراک اوباما گفته بود: «اگر فقط چکش در دست داشته باشید همه چیز را به شکل میخ خواهید دید!»

با فروریزی شوروی و پایان جنگ سرد از سوی نظریه‌پردازان سرمایه‌داری بشارت داده می‌شد که شب هجران آخر شد! و دوران سبزی در جهان آغاز خواهد شد. اما بِرنز می‌نویسد در سال ۱۹۹۳ در یادداشتی به وارن کریستوفر، وزیر خارجهٔ آمریکا، به جنون حاصل از آثار این نظم جدید بین‌المللی اشاره کرده است. این‌که تعادل قدرت و جایگاه کشورها تغییر کرده و اغلب در مسیری کاملاً متفاوت قرار گرفته بود. او می‌گوید در آن یادداشت نوشته بود: «آشوبی که در نتیجهٔ این تحولات به‌وجود می‌آید آن‌قدر زیاد است که هرکسی آرزوی نظم مألوف دوران جنگ سرد را در سر بپروراند» و در ادامه می‌نویسد: «۲۵ سال از آن زمان می‌گذرد و من آرزوی بازگشت دوران جنگ سرد را ندارم اما مشکلات همچنان بیشتر و بیشتر می‌شوند».

فصلی از کتاب در نزدیک به ۶۰ صفحه به مذاکرات محرمانه با ایران دربارهٔ برنامهٔ هسته‌ای‌اش اختصاص دارد که در عُمّان آغاز شد و بِرنز سرپرستی هیئت آمریکایی را بر عهده داشت. در این بخش او به حال و هوا و فضای مذاکره و اظهار نظرهایی دربارهٔ دیپلمات‌های ایرانی پرداخته است.

بِرنز از مخالفان گسترش ناتو به شرق است و می‌گوید روسیه حق دارد از این موضوع ناخشنود باشد و آن‌ را با توجه به توافقات ضمنی اولیهٔ غرب با روسیه پس از فروریزی شوروی خیانت به خود بداند. او می‌گوید جرج کِنان، که زمانی معمار سیاست مهار اتحاد جماهیر شوروی بود، تصمیم آمریکا برای گسترش ناتو را یکی ازبدترین تصمیمات آمریکا در عرصهٔ سیاست خارجی بعد از جنگ سرد نامید.

بِرنز دیدگاهش در مورد چگونگی مواجههٔ آمریکا با روسیه در سال‌های آغازین فروریزی شوروی را از زبان یک دیپلمات بازنشستهٔ روس بیان می‌کند. روزی برفی در آپارتمان محقّر او در مرکز مسکو با وی ودکا می‌نوشیده و با هم از هر دری حرف می‌زده‌اند. می‌گوید این دیپلمات حسی نوستالژیک نسبت به اتحاد جماهیر شوروی داشت اما به خطاها و سرکوبگری‌های آن سیستم هم اشاره می‌کرد و می‌گفت: «ما خودمان افتضاح به بار آوردیم. ما بیراهه رفتیم» و معتقد بود که روسیه سرانجام راه خود را خواهد یافت. این دیپلمات پیر عقیده داشت که ما [آمریکا] نباید با روس‌ها به گونه‌ای رفتار کنیم که گمان کنند حالا که بخت با آن‌ها یار نیست ما قصد سوء‌استفاده ازآن‌ها را داریم. او به بِرنز می‌گوید: «چرچیل را یادت باشد. به هنگام پیروزی بزرگوار باش. پشیمان نمی‌شوی.»