انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

استالین و مسائل زبان‌شناسی

مناقشۀ ناسیونالیست‌ها و انترناسیونالیست‌های گرجی؟

نادر انتخابی

 

استالین به مسائل زبان‌شناختی تنها در پیوند با مسئله ملی علاقه‌مند بود./چیکوباوا

قفقاز شاهد بیشترین مخالفت با هواداران نظریه مار بود./مدودوف

 

روایت سولژنیتسین از «بحث آزاد زبان‌شناسی» در شوروی (۱۹۵۰)

آلکساندر سولژنیتسین (۱۹۱۸-۲۰۰۸) در نخستین رمان بلند خود به نام حلقهٔ اول[۱] گزارشی جاندار از بازپسین سال‌های زندگی استالین و روایتی باریک‌بینانه از حال و هوای فکری جامعۀ شوروی در آن دوران پردلهره به دست داده است. نگارش این رمان از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۸ به درازا کشید و پس از هشت بار بازنویسی در ۱۹۶۸ در خارج از شوروی انتشار یافت.[۲] عنوان کتاب برگرفته از جلد نخست کمدی الهی دانته (۱۲۶۵-۱۳۲۱م) است که در آن حلقه یا طبقۀ اول دورترین مکان از ژرفای دوزخ و محل سکونت «بزرگان دوران کهن» است که به محرومیت ابدی از امید محکوم شده‌اند.[۳]

حلقۀ اول تمثیلی از شاراشکا در نظام اردوگاهی «مراقبت و تنبیه» شوروی است. شاراشکا نام گروهی زندان­آزمایشگاه و مراکز پژوهشی بود که در آن دانشمندان، مهندسان و کارشناسانی را که از بد حادثه به دام رژیم افتاده بودند، به کار می‌گماشتند. سولژنیتسین خود سه سال به‌عنوان کارشناس ریاضی و فیزیک نظری در یکی از این مراکز زیسته بود. پی‌رنگ رمان ماجرایی پرکشش و هیجان‌انگیز است و در جریان بازنویسی‌های پی‌درپی به دو شکل صورت‌بندی شده است.

رمان با شرح تردید و سپس تصمیم پرمخاطرهٔ ولودین، دیپلمات میان‌پایه، آغاز می‌شود. در یک روایت ولودین پس از آگاهی از خطر دستگیری پزشک معالجش در دورۀ کودکی، بر آن می‌شود که به طور ناشناس با تغییر صدای خود از یک باجۀ تلفن عمومی او را که اکنون شخصیت علمی نامداری شده از خطر آگاه کند. در روایت دیگر ولودین چون درمی‌یابد که جاسوسان شوروی در ایالات‌متحده به اسرار هسته‌ای آن کشور دست‌یافته‌اند و دستیابی رژیم استالین به بمب هسته‌ای را خطری برای جهان می‌داند، می‌کوشد تا به همان شکل پیش‌گفته به سفارت آمریکا در مسکو خبر دهد، اما در هر دو مورد به سبب عدم هشیاری طرف مقابل راه به جایی نمی‌برد.

ولودین از شنود تلفن شخصیت‌های حساس و سفارت‌خانه‌ها بی‌خبر نبود اما نمی‌دانست که یکی از شاراشکاها که وظیفه‌اش ابداع تلفنی شنودناپذیر برای استالین بود در زمینۀ ردیابی مکالمات تلفنی و بازشناسی و بازآفرینی صدای اشخاص به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافته است. مقامات امنیتی ظرف سه روز، یعنی در فاصله ۲۴ تا ۲۷ دسامبر ۱۹۴۹، ولودین را شناسایی می‌کنند. رمان ۷۰۰ صفحه‌ای سولژنیتسین شرح ماجراهای این سه روز است همراه با حاشیه‌روی‌های بسیار دربارۀ مشغلهٔ اخلاقی- فلسفی همیشگی او، یعنی این پرسش که در کف شیر نر خون‌خواره‌ای آیا آدمیان غیر از تسلیم و رضا چاره‌ای دارند؟ اگر آری، بهای سنگین این سرکشی را چگونه تاب می‌آورند؟

رمان با رفت‌وبرگشت‌های بسیار به رویدادها و اشاره به شخصیت‌های تاریخی همراه است و سولژنیتسین درواقع کوشیده است خاطره‌های شخصی خود را از روزگار اسارت در شاراشکا به خاطرۀ جمعی و تاریخی دوره‌ای از زندگی پرفرازونشیب جامعهٔ شوروی تبدیل کند.

یکی از مسائلی که سولژنیتسین در این رمان با دقتی شگفت‌انگیز به آن پرداخته، فرازوفرود «نظریۀ جدید زبان» و «آواشناسی تجربی» نیکالای مار (۱۸۶۵-۱۹۳۴) و شرکت استالین در «بحث آزاد زبان‌شناسی» روزنامۀ پراودا در ۱۹۵۰ است که به نگارش جزوۀ مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی* و طرد نظریه‌های مار انجامید. سولژنیتسین با نقل‌قول‌های طولانی مستقیم و غیرمستقیم از جزوۀ استالین لُبّ کلام او را به خوانندۀ رمان خود منتقل کرده است. یکاترینا وِلمه‌زوا، زبان‌شناس روس‌تبار و استاد دانشگاه لوزان، با مقایسۀ دو متن تنها به یکی دو لغزش و کژفهمی کم‌اهمیت در نوشتۀ سولژنیتسین اشاره کرده است.[۴]

به گمان سولژنیتسین انگیزۀ استالین از به راه انداختن بحث دربارۀ زبان‌شناسی افسردگی و ملال او از ادارۀ امور روزمرۀ کشور بوده است. افزون بر این، به گمان او، استالین می‌خواست در روزگار «پختگی فکری» اثری جاودانه از خود برجای بگذارد، آن‌هم در پهنه‌ای غیر از فلسفه و تاریخ که پیش‌تر با نگارش آثاری چون ماتریالیسم دیالکتیکی و تاریخی و اصول لنینیسم در آن ذوق‌آزمایی کرده بود. اما استالین در کدام پهنه می‌توانست توسن خیال را به امید کشفی بزرگ به جولان درآورد؟ زیست‌شناسی در قرق‌ لیسنکو (۱۸۹۸-۱۹۷۶) بود که «نظریهٔ کروموزومی و علم بورژوایی وراثت» را روانۀ زباله‌دان تاریخ کرده بود! ریاضیات و فیزیک برای استالین جاذبۀ بسیار داشت و «بنیادگذاران ماتریالیسم علمی» در این عرصه با جسارت طبع‌آزمایی کرده بودند.[۵]

به گفتۀ سولژنیتسین، استالین با خواندن صفحاتی که انگلس دربارۀ صفر و منهای یک به توان دو و سرشت دیالکتیکی این فرایند نوشته بود، دستخوش حسادت می‌شد و با خود می‌اندیشید که بر این دست‌یافته‌های درخشان چه می‌تواند بیفزاید؟ وی همچنین اعتمادبه‌نفس لنین را می‌ستود که باآنکه دانش‌آموختۀ رشتۀ حقوق بود، دل به دریا زده و به نظرورزی در فیزیک روی آورده بود و از گمراهی‌های فیزیک‌دانان پرده برگرفته و نشان داده بود که ماده نمی‌تواند به انرژی تبدیل شود! استالین با تورّق در کتاب‌های جبر و فیزیک دورۀ دبیرستان به مطلب دندان‌گیری برنخورده بود که بتواند بر اساس آن نظریۀ درخشانی طرح کند.

در آوریل ۱۹۴۹، در گرماگرم جست‌وجوی موضوعی برای نوآوری علمی، نامه‌ای پرشِکوه و شکایت از آرنولد چیکوباوا (۱۸۹۸-۱۹۸۵)، زبان‌شناس گرجستانی، به دست استالین رسید. او در نامۀ خود با احتیاط بسیار به نابسامانی وضعیت زبان‌شناسی شوروی اشاره کرده بود. فرزند فرزانۀ بشریت زحمتکش با خواندن این نامه بی‌درنگ فهمید که میدان زورآزمایی را یافته است. به گفتۀ سولژنیتسین، اگر استالین کوشیده بود نادرستی نظریه‌های ضدانقلابی «نسبیت» و «مکانیک کوانتومی» را نشان دهد، به‌یقین سروصدای بیشتری برپا می‌کرد و نام و آوازۀ بلندتری به دست می‌آورد. اما افسوس که بار گران ادارۀ امور کشور شوراها و غمخواری زحمتکشان جهان فرصتی برای او باقی نمی‌گذاشت تا نبوغ خود را در این عرصه‌ها نشان دهد، پس به زبان‌شناسی بسنده کرد که می‌پنداشت همان دستور زبان در مقیاسی گسترده‌تر و با دقتی هندسی است.

سولژنیتسین در گزارش خود از بحث زبان‌شناسی در ۱۹۵۰ به نکتۀ دیگری نیز اشاره کرده است. به گفتۀ او، همۀ طرف‌های اصلی درگیر در بحث گرجی‌تبار بوده‌اند. چیکوباوا که استاد زبان‌شناسی و زبان‌های قفقازی در دانشگاه تفلیس و از بنیادگذاران فرهنگستان علوم گرجستان بود، نخست در نامه‌ای به استالین (آوریل ۱۹۴۹) و سپس در مقالۀ سنجشگرانه‌ای در پراودا (۹ مه ۱۹۵۰) شماری از گمانه‌های زبان‌شناختی مار را نادرست خواند. انتشار این مقاله بدون پاسخ نماند و هواداران مار با چاپ مقاله‌هایی در سالنامۀ دانشگاه تفلیس و پراودا به مقابلۀ نظری برخاستند و حتی به طور ضمنی بر آن شدند که چنین آشفته‌گویی‌هایی فقط می‌تواند آفریدۀ ذهن گماشتگان امپریالیسم آمریکا باشد.

این مجادله‌ها توجه استالین گرجی را جلب کرد و او به‌ سهم خود وارد بحث شد. به سخن دیگر، سولژنیتسین مناقشه‌های نظری را دربارۀ زبان‌شناسی به دعوای گرجی‌ها با یکدیگر فروکاسته است. گفتنی است که رهیافت سولژنیتسین خالی از پاره‌ای پیش‌داوری‌ها نبود زیرا او به یکتایی «ذهن روسی» باور داشت و نمودها و نمودگارهای آن را در تقابل با روح «شرقیان» که گرجیان را نیز در بر می‌گرفت و «ذهنیت ماده‌پرست غربی» می‌دانست.[۶]

طرفه آنکه با گذشت زمان دیدگاه سولژنیتسین دربارۀ خاستگاه گرجی مجادله‌های زبان‌شناختی ۱۹۵۰ به نوشته‌های پژوهشی در زمینۀ تاریخ اندیشه و تاریخ زبان‌شناسی شوروی نیز راه یافت. ولادیمیر میخائیلوویچ آلپاتف، کارشناس نامدار تاریخ زبان‌شناسی در کتاب تاریخ یک افسانه: مار و ماریسم (۱۹۹۱)، و بوریس سمنوویچ ایلیزارف، پژوهشگر زبان‌شناس، در کتاب آکادمیسین افتخاری استالین و آکادمیسین مار (۲۰۱۲) دیدگاه سولژنیتسین را با شرح و بسط و دقت بیشتر و لغزش‌های تاریخی کمتر مبنای گزارش‌های خود از تاریخ زبان‌شناسی شوروی و مناقشۀ ۱۹۵۰ قرار دادند.

آلپاتف با تکیه بر خاطرات چیکوباوا و نیکیتا خروشچف (۱۸۹۴-۱۹۷۱) بر آن است که چیکوباوا در آوریل ۱۹۴۹ به پیشنهاد و تشویق چارکاویانی (۱۹۰۷-۱۹۹۴)، دبیر اول وقت کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست گرجستان، در نامه‌ای به استالین دربارۀ وضعیت اسفبار زبان‌شناسی شوروی به سبب سیادت اندیشه‌های مار هشدار داد. این نامه توجه استالین را به زبان‌شناسی جلب کرد و زمینه‌ساز بحث زبان‌شناسی در پراودا شد. ایلیزارف نیز روایتی مشابه سولژنیتسین از خاستگاه گرجی بحث زبان‌شناسی در ۱۹۵۰ دارد، اما گرجی‌تبار دیگری را به نام لاورنتی بریا (۱۸۹۹-۱۹۵۳)، که در دهۀ ۱۹۴۰ وزیر امنیت دولت شوروی بود، وارد ماجرا کرده است. به گفتهٔ ایلیزارف، بریا که نامش لرزه بر اندام شهروندان شوروی می‌انداخت، پشتیبان چیکوباوا بود و او به برکت این پشتیبانی توانست در روزگار یکه‌تازی شاگردان مار، رهیافت انتقادی خود را بیان کند.[۷]

اما چرا گرجی‌ها بر سر نظریۀ زبان‌شناختی مار رودرروی هم ایستادند؟ سرچشمۀ این رویارویی را باید در مخالفت مار با نظریۀ رایج زبان‌شناسی تاریخی- تطبیقی روزگار خود جست. مار در مخالفت با این نظریه که زبان‌ها را به چند خانوادۀ بزرگ مثل هندواروپایی و غیره تقسیم می‌کرد، بر آن شد که زبان‌ها بر اساس مراحل تحول اندیشه تکامل یافته‌اند که خود پیامد دگرگونی‌های اجتماعی-اقتصادی‌اند. او در ۱۹۲۸، چهار مرحله را در فرایند تکامل زبان‌ها بازشناخت: زبان‌های مرحلۀ اول مثل زبان چینی، برخی زبان‌های آفریقایی و زبان سرخ‌پوستان که سرشتی ابتدایی دارند، زبان‌های مرحلۀ دوم چون ترکی، مغولی، و فنلاندی – اویغوری اندکی پیشرفته‌ترند، زبان‌های مرحلۀ سوم مانند زبان‌های یافثی مردم قفقاز چون زبان گرجی پیچیدگی بیشتری پیدا کرده‌اند. زبان‌های مرحلۀ چهارم یا زبان‌های هندواروپایی، برخلاف زبان‌های سه مرحلهٔ پیشین که مراحل تکاملشان به پایان رسیده، همچنان دستخوش دگرگونی هستند و پیشرفتشان ادامه دارد.[۸]

مار همانند شماری از دانشوران دههٔ ۱۹۲۰ شوروی چون پاکروفسکی[۹] دلبستگی‌های انترناسیونالیستی داشت و از تنگ‌نظری‌های قومی و پیش‌داوری‌های ملّی بیزار بود. زبان گرجی در تقسیم‌بندی مار در سلسله‌مراتب تکامل زبان‌ها در مرحله‌ای پایین‌تر از زبان‌های هندواروپایی جای می‌گرفت. چیکوباوا در مقاله‌ای بر این تقسیم‌بندی مار خرده گرفت و نوشت همگان می‌دانند که این «مردمان یافثی بودند که فلزکاری را ابداع کردند […] و با ابداع فلزکاری زبان‌های هندواروپایی» پدید آمدند، پس چگونه می‌توان زبان گرجی را در مرحله‌ای پست‌تر از زبان لاتین رده‌بندی کرد؟[۱۰]

به عقیدۀ ایلیزارف، گرجی‌های ناسیونالیستی چون بریا و چیکوباوا، «پیشوای بشریت زحمتکش» یعنی استالین گرجی‌تبار را متقاعد کردند که نظریۀ زبان‌شناسی مار هم زبان گرجی و هم مردم گرجستان را خوار و خفیف کرده است. ایلیزارف یکی دیگر از سبب‌های ناخشنودی ناسیونالیست‌های گرجی را نظریۀ مار دربارۀ خویشاوندی زبان‌های گرجی و ارمنی می‌داند. در آن دوران ناسیونالیست‌های گرجی و ارمنی چشم دیدن یکدیگر را نداشتند. ناسیونالیست‌های گرجی مار را «ارمنی‌دوست و گرجی‌ستیز» و ناسیونالیست‌های ارمنی او را بیزار از ارمنیان و ستایشگر گرجی‌ها می‌دانستند.[۱۱]

راست این است که روایت «خاستگاه گرجی» مناقشۀ زبان‌شناختی ۱۹۵۰ پرسش‌های گوناگونی را دامن می‌زند. نخست اینکه چرا استالین در ۱۹۵۰ پس از بیست سال پشتیبانی از مار ناگهان به نادرستی نظریهٔ او پی برد؟ آیا پیش از او هیچ زبان‌شناس شوروی با رهیافت مار مخالفت نکرده بود؟ سبب سیادت بی‌رقیب مار بر زبان‌شناسی شوروی از میانۀ دهۀ ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ چه بود؟ آیا سولژنیتسین به‌درستی سنجشگری‌های چیکوباوا را بر نظریۀ مار فهمیده بود؟ چیکوباوا، به روایت سولژنیتسین، نظر مار مبنی بر سرشت روبنایی زبان را نادرست می‌دانست، حال‌آنکه به‌یقین می‌دانیم که در ۱۹۴۹-۱۹۵۰ چیکوباوا، دست‌کم، در این زمینه با مار هم‌داستان بوده است. به سخن دیگر، فهم و توضیح چرخش ناگهانی در «دیدمان» (پارادایم) زبان‌شناسی شوروی در ۱۹۵۰[۱۲] نیازمند بررسی باریک‌بینانۀ فرایند پیدایش و رشد دانش زبان‌شناسی در آن کشور است و تنها با انگیزه‌های روان‌شناختی چون ملال و افسردگی و نامجویی استالین نمی‌توان این پدیده را توضیح داد.

 

زبان‌شناسی شوروی ۱۹۱۷-۱۹۵۳

دانش زبان‌شناسی در روسیۀ دهۀ پایانی سدۀ نوزدهم و دهۀ آغازین سدهٔ بیستم، به طور عمده، متأثر از مکتب زبان‌شناسی «نودستوریان»[۱۳]  بود که در میانۀ دهۀ ۱۸۷۰ دانشگاه لایپزیگ استوارترین پایگاه آن و هرمان پل (۱۸۴۶-۱۹۲۱)، بلندآوازه‌ترین نمایندۀ آن به شمار می‌آمد. دل‌مشغولی عمدۀ «نودستوریان» جست‌وجوی قوانین زبان و به‌ویژه «قوانین آواشناسی» بود. پیروان این جریان در روسیه به دو گروه «مسکو» به سرکردگی فیلیپ فورتوناتف (۱۸۴۸-۱۹۱۴)، و «قازان» به رهبری زبان‌شناس لهستانی‌تبار، ایوان بودوئن دو کورتنی (۱۸۴۵-۱۹۲۹) تقسیم می‌شدند.[۱۴]

با به قدرت رسیدن بلشویک‌ها در اکتبر ۱۹۱۷، زبان‌شناسی روسی، همانند دیگر پهنه‌های شناخت انسان و جامعه در آن کشور، دستخوش دگرگونی‌های ژرفی شد و پس از مدتی راهی به‌کلّی متفاوت با زبان‌شناسی اروپای باختری در پیش گرفت. در همان نخستین سال‌های پس از انقلاب، شماری از زبان‌شناسان برجسته چون نیکالای تروبتسکوی (۱۸۹۰-۱۹۳۸) و رومن یاکوبسن (۱۸۹۶-۱۹۸۲) آشفتگی‌های پس از انقلاب و تنگ‌نظری‌های ایدئولوژیک را تاب نیاوردند و راه مهاجرت در پیش گرفتند.[۱۵]

در آغاز دهۀ ۱۹۲۰، فرمالیست‌ها (صورت‌گرایان) که به دور نشریۀ ادبی پوئتیکا [۱۶] گرد آمده بودند، گذشته از نوآوری‌های ادبی، از زبان و تحلیل آن غافل نماندند. مشکل اساسی این بود که مارکس، انگلس، و لنین برخلاف عرصه‌هایی چون اقتصاد، تاریخ، و فلسفه دربارۀ زبان و زبان‌شناسی اظهارنظر نکرده بودند و به‌جز چند جمله در ایدئولوژی آلمانی، آنتی دورینگ، و خاستگاه خانواده، مالکیت خصوصی و دولت بنیاد نظری استواری برای ایجاد زبان‌شناسی مارکسیستی وجود نداشت.[۱۷] انگلس که به فراگیری زبان‌های گوناگون ازجمله فارسی[۱۸]، دل‌بستگی داشت به دستاوردهای زبان‌شناسی تاریخی-تطبیقی روزگار خود بی‌توجه نبود؛ اما دست‌یافته‌های آن را بخشی از دانش مدرن می‌دانست که ربطی به نظریۀ اجتماعی مارکس ندارد.

والنتین ولوشینف (۱۸۹۵-۱۹۳۶) و میخائیل باختین (۱۸۹۵-۱۹۷۵)، که در شمار نخستین زبان‌شناسان شوروی بودند، با نومیدی بر آن شدند که هیچ زمینۀ علمی استواری وجود ندارد که بر بنیاد آن بتوان زبان‌شناسی شوروی را پی ریخت.[۱۹] به نوشتۀ آن دو حتی نقد ادبی نیز که به برکت آثار پلخانف (۱۸۵۶-۱۹۱۸) بسیار پیشرفت کرده بود، کمکی به موضوع مورد مطالعه نمی‌کرد. یکی دیگر از زبان‌شناسان آن دوره به نام یوگنی پولیوانف (۱۸۹۱-۱۹۳۸) نوشت: «در حال حاضر زبان‌شناسی مارکسیستی وجود ندارد، نه در غرب و نه نزد ما».[۲۰]

در دهۀ ۱۹۲۰ تلاش‌های گوناگونی برای پی‌ریزی نظریۀ زبان‌شناسی مارکسیستی در شوروی صورت گرفت. از میان تکاپوگران زبان‌شناسی آن روزگار کارهای نیکالای مار بیش از همه بحث برانگیخت و پس از مدتی به برکت شخصیت نامتعارف و جنجالی او و پشتیبانی رسمی دولت نوپای شوروی به نظریۀ رسمی زبان‌شناسی آن کشور تبدیل شد. بیان روشمند نظریۀ مار هم به سبب ترفندهای او در به هم آمیختن سره و ناسره که دریافت حقیقت را از میان آن انبوه غث و سمین دشوار می‌کند و هم به سبب شعبده‌بازی‌های لفظی که نمونه‌ای از روش او در نظریه‌پردازی است، کار آسانی نیست. فهم و توضیح سبب‌های کامیابی او در به کرسی نشاندن پاره‌ای آشفته‌گویی‌ها از آن‌هم دشوارتر است.

نیکالای یاکوولویچ مار از پدری اسکاتلندی و مادری گرجی در گرجستان چشم به جهان گشود. در دانشکدۀ خاورشناسی دانشگاه سن‌پترزبورگ درس خواند و رسالۀ دکتری خود را در ۱۸۹۹ دربارۀ افسانه‌های وارطان، کشیش ارمنی سدۀ سیزدهم میلادی، به پایان رساند و در ۱۹۰۰ به استادی کرسی زبان‌شناسی ارمنی-گرجی دانشگاه سن‌پترزبورگ رسید. مار پیش از انقلاب اکتبر سال‌ها در ارمنستان در کاوش‌های باستان‌شناختی فعال بود و در همین دوره صورت نخستین نظریۀ زبان‌های یافثی را طرح کرد. گمانه‌های مار که بر بنیاد کاوش‌های باستان‌شناختی و نیز پژوهش دربارۀ ایزدی‌ها و خاستگاه کُردان شکل گرفت، نوآورانه، جسورانه، و اغلب شتاب‌زده بود. به گمان وی پیشاتاریخ قفقاز دورۀ یافثی بوده است. بدین ترتیب یافثی هم نام زبان، هم نام قوم و هم نام منطقه است. به روایت عهد عتیق یافث پسر نوح بود (نوح سه پسر آورد به نام‌های سام، حام، و یافث- و از ایشان تمامی جهان منشعب شد. سفر پیدایش، باب نهم).

از دیرباز یافث را پدر اروپاییان و زبان‌های اروپایی می‌دانستند. لایب‌نیتس در سدۀ هفدهم زبان یافثی یا زبان سکاها را نیای زبان‌های شمال مدیترانه، ایران و هند دانست. در سدۀ نوزدهم، با طرح نظریهٔ زبان‌های هندواروپایی زبان یافثی به صورت معادلی برای زبان هندواروپایی درآمد. با رواج نظریه‌های نژادی، یافثی را همان «آریایی» انگاشتند. مار این مفهوم را دگرگون کرد و بر آن شد که زبان یافثی درواقع زبان کهن مردم قفقاز بوده و ربطی به زبان‌های هندواروپایی ندارد.

نظریۀ زبان‌شناسی عمومی مار دو جنبه دارد که هر دو درست برعکس نظریه‌های رایج در زبان‌شناسی آن روزگار بود. یک جنبۀ نظریۀ او مربوط به تکوین زبان و جنبۀ دیگر آن مربوط به تحول ساختار زبان است. برخلاف اغلب زبان‌شناسان که عقیده داشتند در آغاز پیشازبان یگانه‌ای وجود داشته که زبان‌های گوناگون از دل آن بیرون آمده‌اند، مار بر آن بود که سیر تحول زبان‌ها از چندگانگی به یگانگی است و این فرایند تا استقرار جامعۀ کمونیستی و پیدایش زبان یگانه‌ای برای نوع بشر ادامه خواهد یافت.[۲۱]

استالین در سخنرانی خود در شانزدهمین کنگرهٔ حزب کمونیست (بلشویک) شوروی (۱۹۳۰) با واگویی نظر مار ادعا کرد که زبان آیندۀ بشریت نه روسی (زبان لنین) و نه آلمانی (زبان مارکس) بلکه زبانی یکسره جدید خواهد بود.[۲۲] مار دربارۀ تحوّل ساختار زبان می‌گفت هرچند زبان‌ها جدا از یکدیگر پدید آمده‌اند، تحوّل ساختارشان در همه‌جا پیرو قوانین یکسانی است. افزون بر این، او زبان را پدیده‌ای روبنایی می‌دانست که هم‌روند با دگرگونی ساختار اجتماعی-اقتصادی دگرگون می‌شود. یکی دیگر از پریشان‌گویی‌های وی این نظریه بود که بنیاد همۀ زبان‌ها چهار هجا یا سیلاب است که عبارت‌اند از (SAL,BER,JON,ROS). از ترکیب این هجاها اندک‌اندک کلمه شکل گرفت و زبان‌ها رو به پیچیدگی گذاشتند.[۲۳]

مار پیشینۀ مارکسیستی و بلشویکی نداشت و می‌گفت «مارکسیست‌ها کارهای مرا مارکسیستی می‌دانند پس خوش به حال مارکسیسم». او دربارۀ سبب مارکسیسم آوردنش نیز بنا به روایتی گفته بود: «وقتی در کنار گرگ هستی باید مثل او زوزه بکشی».[۲۴] بااین‌همه، مار در شرایط هرج‌ومرج فکری پس از انقلاب اکتبر، مهاجرت زبان‌شناسان برجسته، نبود نظریۀ روشن زبان‌شناسی مارکسیستی و با بهره‌گیری از شگردهای غوغاسالارانه سیادت خود را بر زبان‌شناسی شوروی برقرار کرد و به معاونت فرهنگستان علوم اتحاد شوروی، مدیریت دو انستیتوی فرهنگستان، ریاست کتابخانهٔ لنین‌گراد، عضویت کمیتۀ اجرایی مرکزی اتحادیه‌های کارگری سراسری، و عضویت افتخاری ناوگان سرخ (نیروی دریایی شوروی) دست یافت. او در آغاز دهۀ ۱۹۳۰ به‌عنوان سفیر و نمایندۀ فرهنگ شوروی به کشورهای همسایه چون ترکیه و ایران سفر کرد و در ۱۳۱۳ خ (۱۹۳۴ م) در تهران در جشن هزاره فردوسی دربارۀ وزن شعر فردوسی سخنرانی کرد و سبب جاودانگی شعر او را کاربرد وزن‌های کهن شعر پارسی و کنار گذاشتن عروض عرب دانست.[۲۵]

مار نظریۀ یافثی را کاربرد ماتریالیسم دیالکتیک در زبان‌شناسی خواند. در اندک‌مدتی شماری ایدئولوگ که اغلب آن‌ها زبان‌شناس نبودند به دور مار جمع شدند و خود را شاگردان و پیروان او در زمینۀ زبان‌شناسی مارکسیستی خواندند. یکی از ناظران آن دوره، وضعیت زبان‌شناسی شوروی را به‌این‌ترتیب توصیف کرده است: «آمیزه‌ای از نظریه‌های شخصی و درهم‌وبرهم همراه با نقل‌قول‌هایی از آثار کلاسیک مارکسیستی که هیچ‌کدام ربطی به مسائل زبان‌شناسی نداشتند».[۲۶] مار و شاگردانش هشدارهای انگلس را دربارۀ زیان کاربرد ماتریالیسم تاریخی برای توضیح همهٔ پدیده‌ها نادیده گرفتند. انگلس در نامه‌ای به بلوخ (۲۱-۲۲ سپتامبر ۱۸۹۰) نوشته بود: «مشکل بتوان وجود هر دولت کوچک گذشته و حال آلمان، یا تغییر گویش زبان آلمانی را از نقطه‌ای به نقطه دیگر، بر اساس عامل اقتصادی توضیح داد، و خود را مضحکهٔ این و آن نکرد».[۲۷]

مار در معرفی منابع خود خسّت ویژه‌ای داشت. اما روشن است که نظریۀ او دربارۀ مراحل تکامل زبان خویشاوندی شگفت‌انگیزی با رهیافت لوسین لوی-برول (۱۸۵۷-۱۹۳۹)، انسان‌شناس فرانسوی، دربارهٔ دو نوع ذهنیت پیشامنطقی و منطقی دارد. کتاب لوی-برول در ۱۹۳۰ به روسی ترجمه شد و با پشتیبانی مار در اتحاد شوروی انتشار یافت.[۲۸] نظریۀ مراحل تکاملی زبان مار بر این اصل بنیادی استوار است که ساختار جمله‌بندی هر زبان بازتاب نوع ویژه‌ای از اندیشه است که خود پیامد ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ای مشخص است.

چهره‌های گوناگونی در دهۀ ۱۹۲۰ از مار پشتیبانی کردند. برخی از آن‌ها چون پاکروفسکی و لوناچارسکی از نزدیکان استالین نبودند، اما شماری دیگر از پشتیبانان او چون آندره ویشینسکی (۱۸۸۳-۱۹۵۴)، دادستان کل شوروی در دورۀ محاکمه‌های مسکو، از نزدیکان استالین بودند.[۲۹] در ۱۹۳۰، مار و استالین، در دیداری طولانی دربارۀ مسائل زبان‌شناسی تبادل‌نظر کردند. در یکی از نشست‌های آغازین شانزدهمین کنگرهٔ حزب کمونیست (بلشویک) شوروی مار از سوی «کارگران علمی» مقدم «رفیق استالین» را به کنگره خوشامد گفت و چند جمله هم به زبان گرجی بیان کرد (ایزوستیا، ۲۹ ژوئن ۱۹۳۰).

از آغاز دهۀ ۱۹۳۰ به ابتکار شاگردان مار کارزار وسیعی برضد مخالفان او به راه افتاد. در ۱۹۳۲، زیر نظر یکی از مریدان او به نام فیلین کتاب برضد دغل‌کاران بورژوا در زبان‌شناسی انتشار یافت که در آن نام چهل تن از زبان‌شناسان برجستۀ شوروی به‌عنوان مروّجان ایدئولوژی بورژوایی آمده بود. ماریست‌ها که در پریشان‌گویی بر استاد خود پیشی گرفته بودند، خواستار درآمیختن زبان‌شناسی در «علم کلی بررسی ایدئولوژی» شدند.

سال‌ها پیش از چیکوباوا و استالین، یوگنی پولیوانف که پیش‌تر از او یاد کردیم، در فوریهٔ ۱۹۲۹ رساله‌ای در نقد «نظریۀ جدید زبان» مار به شعبهٔ زبان‌شناسی ماتریالیستی آکادمی کمونیستی ارائه کرد. در جلسۀ بحث در آکادمی، پیروان مار که اکثریت داشتند، بحث علمی دربارۀ نظر پولیوانف را به محاکمۀ او تبدیل کردند و مدعی شدند که وی پیش از انقلاب اکتبر به دارودسته‌های واپس‌گرای ناسیونالیست دل‌بستگی داشته است. پولیوانف در پاسخ گفت: «چنین برمی‌آید که من در اینجا با گروه مؤمنان راستین روبه‌رو هستم. پس مسخره است که بکوشم نظر مؤمنان راستین را تغییر دهم».[۳۰] او در پی این ماجرا از مسکو به آسیای میانه رفت و دو سال بعد در کتابی بار دیگر بر نادرستی نظریه‌های مار پافشاری کرد و نوشت پیامد تلاش برای برپایی «علم پرولتری» درغلتیدن به ورطهٔ تاریک‌اندیشی است.[۳۱]

در سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۲، گروهی در لنین‌گراد به نام «جبهۀ زبان‌شناسی» شکل گرفت (دانیلف، کوزنتسوا و شماری دیگر). این گروه انتقادهایی دربارۀ برخی از جنبه‌های سست‌بنیاد نظریهٔ مار طرح کرد اما با فشار مار و پیروانش «جبهۀ زبان‌شناسی» و انستیتوی زبان‌شناسی مسکو منحل شدند. در ۱۹۳۴ دستگیری گستردۀ زبان‌شناسان به بهانۀ آوازه‌گری‌های فاشیستی آغاز شد.

پس از مرگ مار در ۱۹۳۴، برخی آموزه‌های هذیان‌گویانۀ او کنار گذاشته شد؛ اما هستۀ اصلی نظریۀ او همچنان آموزۀ رسمی زبان‌شناسی شوروی باقی ماند. در ۱۹۴۸ ناگهان کارزار جدیدی بر ضد گرایش‌های «بورژوایی» در زبان‌شناسی به راه افتاد. فیلین بار دیگر تیغ از نیام کشید و بازگشت کامل به اندیشه‌های مار در دستور کار قرار گرفت. در آغاز ۱۹۵۰، کیش شخصیت مار در مراسمی که برای بزرگداشت او برگزار شد، به اوج رسید. در ۹ ماه مه ۱۹۵۰، پراودا آغاز «بحث آزاد زبان‌شناسی» را اعلام کرد. موافقان، و مخالفان رهیافت مار، و پیروان نظریه‌های بینابینی امکان یافتند که دیدگاه‌های خود را بیان کنند. با انتشار مقالهٔ استالین در ۲۰ ژوئن ۱۹۵۰ ورق به زیان پیروان مار برگشت.

لُبّ کلام استالین در پاسخ به پرسش‌های «رفقای جوان» چنین است: زبان روبنایی بر فراز زیربنای اقتصادی نیست، زبان سرشت طبقاتی ندارد بلکه از آنِ مردمی است که به آن سخن می‌گویند از هر قشر و طبقه، زبان پدیده‌ای است وابسته به جامعه و وسیلۀ ارتباط و دادوستد اندیشۀ بین افراد است، هستۀ اصلی زبان دستور زبان و واژگان پایه است، تحوّل زبان به شکل جهش‌های ناگهانی و انقلابی نیست و بیشتر از راه واگرایی صورت می‌گیرد تا همگرایی. پاسخ‌های استالین به پرسش‌های «رفقا» بیشتر نشان‌دهندهٔ چیرگی «عقل سلیم» بر زبان‌آوری‌ها و آشفته‌گویی‌های ایدئولوژیک بود؛ اما آوازه‌گران حزبی سخنان پیش‌پاافتادۀ استالین را دربارۀ زبان انقلابی در زبان‌شناسی وانمود کردند. اظهارنظر قاطع دربارۀ سبب‌های مداخله استالین در بحث زبان‌شناسی دشوار است، اما سه گمانه زیر را می‌توان در نظر گرفت:

۱.  ورود استالین به این بحث، چنان‌که سولژنیتسین گفته، فرصتی بود تا او نبوغ خود را به نمایش بگذارد.

۲.  استالین در هر دوره شخصیت‌هایی را بر اساس نیازهای سیاسی و ایدئولوژیک برمی‌کشید اما پس از مدتی از قدرت گرفتن آن‌ها و پیروانشان نگران می‌شد و جریانی مخالف به راه می‌انداخت. بی‌سبب نبود که در جزوۀ مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی، مار و پیروان او را به خودکامگی متهم کرد و «آراکچیفی»‌های روزگار خواند (اشاره به نام کنت آراکچیف، اشراف‌زادهٔ واپس‌گرای سدۀ نوزدهم، است که در روسیه نماد استبداد فردی محسوب می‌شود).

۳.  اندیشه‌های مار با حال و هوای فکری جامعۀ شوروی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم ناسازگار بود. رؤیای انقلاب جهانی و پیدایش زبان یگانه، مخالفت سرسختانهٔ مار با «ملّیت» و «یکتایی ملّی» با ایدۀ تحکیم یکپارچگی ملّی شوروی و وحدت خلق‌های آن پس از جنگ و نقشی که زبان‌شناسی مارکسیستی باید در این فرایند داشته باشد، به‌کلی در تضاد بود. اصل «معناشناسی ایدئولوژیک» (سمانتیک ایدئولوژیک) مار که بر اساس آن هر طبقه و قشر اجتماعی زبان ویژۀ خود را دارد، با ضرورت هم‌پیوندی مردم شوروی دمساز نبود و پس از انتشار نظر استالین، دیگر اشاره‌ای به این مفهوم در زبان‌شناسی شوروی دیده نشد.

البته نباید پنداشت که «بحث آزاد زبان‌شناسی» به‌راستی فضایی آزاد برای بحث دربارهٔ مسائل زبان‌شناسی پدید آورد. پس از ۱۹۵۰، فقط بازگشت به نظریه‌های زبان‌شناسی تاریخی-تطبیقی سدۀ نوزدهم روسیه و دیدگاه استالین در جزوۀ مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی مجاز بود. گرایش‌های جدید در زبان‌شناسی، به‌ویژه ساخت‌باوری، آماج حملات سخت ایدئولوگ‌های حزبی بود. این نیز گفتنی است که برخی از لغزش‌های استالین در جزوۀ مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی، ازجمله نظر او مبنی بر اینکه گویش کورسک-اورالی بنیاد زبان ادبی روس است تا مدتی حقیقت انکارناپذیر تاریخی تلقی می‌شد. از ۱۹۵۴ به بعد و به‌ویژه پس از کنگرۀ بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی (۱۹۵۶)، دستاوردهای علمی «راهنمای بشریت زحمتکش» به بوتۀ فراموشی سپرده شد. در آغاز دهۀ ۱۹۶۰، در پی «استالین‌زدایی» محافلی کوشیدند از مار و نظریهٔ او نیز اعادهٔ حیثیت کنند، اما روزگار این پریشان‌گویی‌ها به سر آمده بود.

 

 

[* ترجمهٔ فارسی جدید این کتاب: مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی، ترجمهٔ محمدرضا اصلانی، (تهران: کتاب بهار، ۱۴۰۰). جهان کتاب]

[۱].  V Kruge Pervom

[۲] . دو متن متفاوت از حلقۀ اول وجود دارد یکی در ۹۶ فصل و بدون خودسانسوری و دیگری در ۸۷ فصل که برای چاپ در شوروی تنظیم شده بود. سولژنیتسین پس از انتشار کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ در شوروی، با پشتیبانی سردبیر نشریۀ جهان نو  (Novy Mir)، امیدوار بود که حلقۀ اول هم اجازهٔ انتشار بگیرد. پس از پاسخ منفی مقامات، ترجمۀ انگلیسی حلقۀ اول را انتشارات کالینز در بریتانیا منتشر کرد (۱۹۶۸). حلقۀ اول درمجموع سه بار به انگلیسی با دو عنوان The First Circle و In the First Circle و دو بار به فرانسوی (Le premier cercle) ترجمه شده است. متن روسی کتاب به طور رسمی در ۱۹۹۰ در آستانۀ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آن کشور انتشار یافت، هرچند پیش‌تر در خارج از شوروی چند بار چاپ شده و در داخل کشور مخفیانه پخش شده بود (سامیزدات). در ۱۹۷۳، الکساندر فورد، کارگردان لهستانی‌تبار مهاجر، فیلمی از روی این کتاب ساخت که نه منتقدان آن را پسندیدند و نه تماشاگران از آن استقبال کردند. در ۲۰۰۶، یکی از شبکه‌های تلویزیون روسیه با جلب همکاری سولژنیتسین برای نگارش فیلم‌نامه، سریالی بر اساس رمان حلقه اول ساخت. برای مشاهدهٔ این سریال رک.

برای متن کتاب در ۹۶ فصل رک.

A.Solzhenitsyn, In the First Circle, Tras.by H.T.Willetts, (New York : Harper Collins, 2012).

برای متن کتاب در ۸۷ فصل رک.

A.Soljenitsyne, Le premier cercle, trad.par H-G Kybrathi, (Paris :Robert-Laffont,1974).

ارزش ادبی آثار سولژنیتسین بحث‌های گوناگونی برانگیخته است. مثلاً میلان کوندرا کتاب‌های او را نه رمان بلکه گزارشی از بیدادگری‌های نظام اردوگاهی شوروی می‌داند. برای آشنایی با نظر او و دیدگاهی مخالف بر اساس مقایسهٔ رمان شوخی کوندرا و حلقۀ اول سولژنیتسین نک:

Marie-Odile Thirouin, « Romans de la dévastation : le premier cercle d’Alexandre Soljenitsyne et La plaisanterie de Milan Kundera», recherches & travaux, n° ۸۰ (۲۰۱۲), pp. 33-48.

رابین بلک برن، تاریخ‌پژوه مارکسیست بریتانیایی، با تأکید بر ارزش ادبی حلقۀ اول، کتاب سولژنیتسین را با رستاخیز تالستوی مقایسه کرده. رک:

Robin Blackburn, « Solzhenitsyn’s Politics (The First Circle) », New left Review, n° ۶۳ (۱۹۷۰), pp. 56-64.

[۳] . ساکنان حلقۀ اول، به روایت دانته، شاعران، فیلسوفان، و دانشمندان روزگاران گذشته‌اند از پیشاسقراطیان تا سقراط، افلاطون، استاد جملۀ دانایان (ارسطو)، اقلیدس، بطلمیوس، بقراط، ابن‌سینا، جالینوس و ابن‌رشد صاحب تفسیر بزرگ. نک دانته، کمدی الهی، ترجمهٔ شجاع‌الدین شفا، چ۷ (تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۸)، جلد ۱ (دوزخ)، صص ۱۳۴­۱۳۵.

[۴] . Ekaterina Velmezova,   “L’intervention de Staline dans la linguistique soviétique vue par Alexander Soljenitsyne:entre usage socio-politique et littéraires des savoire sur la langage et les langues”,

https://halshs.archives-ouverts.fr/halshs-01115676 (fev.2015)

[۵] . دربارۀ طبع‌آزمایی مارکس و انگلس در ریاضی و دانش‌های طبیعی نک. نادر انتخابی، جدال علم و فلسفه در اندیشهٔ مارکس، (تهران: هرمس، ۱۳۸۳)، صص ۱۸۵ ­۲۷۶ و ۲۸۶­۳۱۴. دربارۀ ریاضیات شوروی در دورهٔ استالین نک.

  1. G Loretz, “Mathematics and Politics in the Soviet Union from 1928 to 1953”, Journal of approximation Theory, ۱۱۶ (۲۰۰۲), pp 169-223.

[۶].  Ekaterina Velmezova,   “Sur l’hypothèse des « origines géorgienne » de la libre « discussion linguistique » en URSS en 1950: une image de l’Orient entre la vie et la littérature”, études de lettres (Université de Lausanne), 203 (2014), p 255.

[۷].  Ibid, pp 256-257

[۸].  Ibid, p 257

[۹] . دربارۀ رهیافت‌های تاریخی پاکروفسکی نک. نادر انتخابی، «انقلاب اکتبر و تاریخ‌نگاری در شوروی: فراز و فرود مکتب پاکروفسکی»، نگاه نو، ۱۱۵ (۱۳۹۶)، صص ۱۰۵-۱۳۰.

[۱۰].  Ekaterina Velmezova, (۲۰۱۴), op.cit, p. 258.

[۱۱]. Ibid, p. 259.

[۱۲].  Patrick Seriot, « Changements de paradigmes dans la linguistique soviétique des années 1920-1930 », Histoire, épistémologie, langage, tome 17, fas. 2 (1995), pp 235-257.

[۱۳]. néo-grammairiens

[۱۴]. Serge Tchougounnikov, « L’effet néo grammairien entre la Russie et l’Allemagne », Slavika Occitania (Toulouse), 29 (2009), pp. 115-119.

[۱۵].  Jean-François Bert, « La linguistique française à la lumière du marxisme », Le Protique. Revue de philosophie, ۳۲ (۲۰۱۴). https://doi.org/10.4000/leportique.2709.

[۱۶].  Poetica

[۱۷] . نوشته‌های مارکس، انگلس، لافارگ، و استالین دربارۀ زبان و زبان‌شناسی در کتاب زیر گردآوری شده است.

Jean-Louis Calvet, Marxisme et linguistique (textes de Marx, Engels, Lafargue, Staline) suivi de Sous les pavés de Staline, La plage de Freud ?, Paris : Payot, 1977.

[۱۸] . انگلس، در نامه‌ای به مارکس (۶ ژوئن ۱۸۵۳) نوشت: «ازآنجاکه چند هفته‌ای است که درگیر هنر و نمایش خاورزمین شده‌ام، از فرصت سود جسته به آموختن زبان فارسی روی آورده‌ام […] دلم برای وایتلینگ می‌سوزد که فارسی نمی‌داند، اگر می‌دانست زبان جهانی آرمانی‌اش را یافته بود […] در ضمن، حافظ پیر خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس».

  1. Marx, F. Engels, Collected Works, London- New York: Lawrence & Wishart, 2010, vol. 39, p. 341.

[۱۹].  V. M. Alpatov, « La linguistique marxiste en URSS dans les années 1920-1930 », Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne (épistémologie, philosophie, idéologie), Lausanne : Cahiers de L’ILSL, ۱۴ (۲۰۰۳), p. 6.

[۲۰].  Ibid, p.6.

[۲۱] . برای آشنایی با رهیافت‌های گوناگون به اندیشه‌های مار نک:

Ekaterina Velmezova, Les lois du sens. La sémantique Marriste, Berne : Peter Lang (Slavika Helvética), 2007

  1. N. Bazylev, «Les aurores japhétiques du XXème siècle», Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne, op.cit, pp. 23-43.
  2. M. Alpatov, «Marr, marrism, and stalinism», Russian studies in History, vol. 34, n° ۲ (۱۹۹۵), New York : M. E. Sharpe, pp. 37-61.

[۲۲]. . Alexandre D. Dulicenko, « Le marxisme et les projets de langue universelle du communisme », Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne, op.cit, pp. 109-110.

  1. Jean-François Bert, op.cit.
  2. V. M. Alpatov, La linguistique marxiste en URSS dans les années 1920-1930», Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne (épistémologie, philosophie, idéologie), op.cit, p 8.

[۲۵] . نیکالای مار، «وزن شعر شاهنامه»، هزارۀ فردوسی (مجموعه مقالات زیر نظر مهدی محقق)، تهران – مونترآل: دانشگاه تهران – موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک‌گیل، ۱۳۸۹، صص ۲۴۷-۲۵۷.

[۲۶]. V. M. Alpatov, La linguistique marxiste en URSS dans les années 1920-1930 », Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne (épistémologie, philosophie, idéologie), op.cit, p7.

.[۲۷]  فریدریش انگلس، «نامه‌هایی دربارۀ تفسیر تاریخ»، ترجمۀ هوشنگ وزیری، جهان نو، س ۲۴، ش ۲، خرداد-تیر ۱۳۴۸، ص ۴۳.

[۲۸].  Ekaterina Velmezova, « la linguistique soviétique à l’époque stalinienne : la sémantique marriste », Revue des études slaves, tom 76, fas. 4 (2005), pp 559-564.

[۲۹].  V. M. Alpatov, La linguistique marxiste en URSS dans les années 1920-1930 », Le discours sur la langue en URSS à l’époque stalinienne (épistémologie, philosophie, idéologie), op.cit, p 47.

[۳۰].  Ibid, pp 49-50

[۳۱].  C. Genty, « Entre l’histoire et le mythe : E. D. Polivanov, 1891-1938 », Cahier du monde russe et soviétique, vol 18, n° ۳ (۱۹۷۷), pp 275-303.

Danièle Konopnicki-Miot, « E. D. Polivanov et les lois de la linguistique », Revue des études slaves, tome 65, fas. 3 (1993), pp. 525-536.