انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

«انسان» ناممکن می‌شود

امید علی نوری

تبریک به کدامین انسان و از سوی که؟ تبریک از چه روی؟ در کدامین زمان و زمانه؟ اکنون که بیش از همیشه درمشت‌گنجاندنِ محدوده‌های انسان، و چشم‌دوختن به چشمان او، اگر که ناممکن نباشد دور از دست است!؟ همچون چنگ‌زدن به آب، که هر بار تنها مشتی خالی را به چنگ می‌آوریم. اکنون که انسان بیش از همیشه ناشناخته است! موجودی بی‌عرض و طول که هیچ متر و معیار معتبری برای شناختن و شناساندن او در دست باقی نمانده است. نه این‌که باقی نمانده باشد، نه، بیش از همیشه همه‌چیز را دربارۀ انسان می‌دانیم، این‌که تبار ژنی او به کدامین جانوران می‌رسد، این‌که او چرا و چگونه به سراغ واژگان رفت، این‌که از چه روی و چگونه طبیعت را رام خویش کرد، بر افلاک قدم نهاد و خیال بنیان‌گذاری اولین تمدن منظومه‌ای را در سر پروراند.

نه ما انسان را می‌شناسیم، بیش از همیشه، اما آیا انسان این است و جز این نیست؟ مستقر در سیاره‌ای و منظومه‌ای و کهکشانی؟ محصور در میان اسطوره‌ها؟ به زانو در آمده در مقابل آوردۀ ژنی خود؟ تبریک به کدامین انسان؟ انسانی از هم گسیخته در تلاطم امواج رسانه‌ها؟ انسانی که تن به تله‌کابین شبکه‌های اجتماعی سپرده است، بی‌آنکه در بلیط نامی از مقصد آورده شده باشد؟ انسانی که «کنش» را به بازنشر و پسندیدنِ واکنش‌های دیگران به جهانی رسانه‌ای‌شده فروکاسته است؟ از سوی که؟ از سوی انسانی که خود نیز محصور در همین هیاهوست؟ در همین بی‌سکوتی!

تبریک از چه روی؟ زیرا زمین در حرکت به دور ستارۀ خود پس از یک‌سال به جایگاه پیشین خود دست یافت؟ تبریک برای بازگشت؟ تبریک برای تکرار، تداوم، ثبات یا حرکت؟ تبریک برای کدامین زمین؟ زمینی که مرکز جهان است یا زمینی که در حرکتی مارپیچ همچون انسان، سرگردان است تا به کدامین گرانیگاه تن در دهد!

تبریک از این رو که آدمی همچنان سوار بر دوش سیارۀ خویش بر پهنۀ کیهان به سوی افق‌های همیشگی می‌تازد؟ به سوی تبهکاری، دروغ، خشونت، برتری‌جویی، خودمحوری، تفاخر و بی‌خردی؟

تبریک در کدام زمان؟ کدام تقویم؟ تقویمی که همین چند هزار سال پیش آغاز شده است؟ یا تقویمی که به میلیاردها سال پیش تکیه دارد؟ یا تقویمی که آغاز و انجام آن نانوشته است؟ کدام انسان؟ در کدام زمان؟ انسانی که بی‌زمان و زمانی که بی‌انسان از معنا تهی خواهد شد؟

در کدام زمانه؟ زمانه‌ای که «توجه» گران‌بهاترین کالای اوست، زمانه‌ای که خردمند و هنرمند و فرزانه‌ترین آدمیان ِخویش را در میان سیلاب «توجه» به فراموشی می‌سپارد!؟ توجه به نوشیدن پنج نوشابه در ده ثانیه، اشک‌های یک بچه‌خرس پس از دیدار با مادرش، راه‌های پیش‌گیری از رسوب‌بستن کتری، موفقیت در ده روز، فروش فوق‌العادۀ شلوارک نخی، آموزش زبان مخصوص مهاجرت. مهاجرت؟ به کجا و در کدام زمانه؟ زمانه‌ای که موشک‌ها پیش از نشستنِ پرواز شما، به آن‌جا خواهند رسید! و بازارهای مالی پیش از آغاز اولین روز کاریِ شما سقوط خواهند کرد! در جهانی جهانی‌شده؟

آیا نباید به همگان جز انسان تبریک گفت؟ تبریک به انسانی که در میان اقیانوس، بر تخته‌پاره‌ای تکیه زده، بیشتر به ریشخند می‌ماند تا به تبریک. برای او کشتی بنا کنید، یا او را به حال خویش وانهید؛ او را مواجهه و مکاشفه لازم است.

انسان چیست به جز این جامه‌دران؟ به جز از خویش برون آمدن و تن به اقیانوس بی‌معنایی سپردن، تا مگر جایی محال، در زمانی محال، برای دمی، و تنها دمی، به مدد جرعه‌ای معنا، جان او آرام گیرد! دمی که در آن تنها برای یک دم مجال «تبریک» باقی‌ست.

مگر نه این‌که انسان امروزین شمشیرِ اعجاز را در نیام نهاده و آینده را به «هوش» سپرده؟ نه هوشی انسانی، بلکه هوشی ریاضیاتی، و هوشی ماشینی، و هوشی مصنوعی!؟ تبریک به که؟ از سوی چه کسی؟ تبریک از سوی آخرین انسان به آخرین انسان؟ پیش از ترک کالبد زیستی؟ پیش از ذوب شدن در کالبد دیجیتالی؟

آری شاید واژۀ «تبریک» را برای چنین لحظه‌ای پرورانده‌اند، برای آخرین دم، برای جایی که «امید» سردرگریبان فرو می‌برد و جهان به صورت فرزندان خویش سیلی خاموشی می‌نشاند.

به تو از سوی آخرین انسان، ای آخرین انسان، تبریک می‌گویم.

 

– این مطلب بار نخست در ویژه‌نامۀ نوروز ۱۴۰۲، در بخش بهاریه منتشر شده است.