انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رئوس عوامل توسعۀ پایدار

انسان‌ها دارای توانمندی‌های زیادی هستند. این توانمندی‌ها شامل: جوانی، قدرت فیزیکی، زیبایی، هوش، استعداد، نظم، قدرت نفوذ، مدیریت، برنامه‌ریزی و غیره می‌باشد. ولی اکثر انسان‌ها از وجود این توانمندی‌های خود چندان واقف نیستند، از این رو، نمی‌توانند از آن‌ها استفادۀ بهینه بکنند تا به آرزوها و پیشرفت‌های مورد نظر خود دست یابند. همزمان انسان‌ها دارای نکات منفی و ضعف هم هستند که مانع پیشرفت و اجرای خواسته‌هایشان می‌شود و از وجود آن‌ها نیز بی‌خبر هستند و نمی‌دانند علت شکست‌ها و یا عدم پیشرفتشان بابت چه عامل یا عواملی است.

بر همین سیاق در سطح کلان، یک جامعه نیز دارای توانمندی‌ها و امکاناتی است که چون از آن‌ها بی‌خبر است، نمی‌تواند جهت پیشرفت از آن‌ها به خوبی بهره ببرد. از جمله کشور ایران، نخست، به گفتۀ آبراهامیان (۱۴۰۱) جغرافیای طبیعی این سرزمین زمینۀ یک موزاییک اجتماعی است که دارای تنوع فرهنگ ها، رسوم، زبان‌ها و غیره است که هر کدام در جایگاه خود در غنای فرهنگ ایران تاثیر گذار است که می‌تواند در صورت استفادۀ صحیح و مناسب از آن‌ها در جهت پیشرفت بهره ببرد. دوم، بر همگان روشن است که ایران به دلیل داشتن معادن نفت و گاز و سنگ‌های متنوع قیمتی و آب و هوای متفاوت در هر فصلی، جزو کشورهای ثروتمند بوده که در صورت مدیریت درست و کارشناسی می‌تواند از این منابع خدادای و طبیعی نهایت استفاده را در کنار فرهنگ غنی خود ببرد. و سوم، جایگاه ژئوپولوتیک ایران نیز خود توانمندی دیگری است که در صورت شناخت درست و صحیح آن، می‌تواند از آن به عنوان یک منبع غنی در قدرتمند شدن خود و توسعۀ پایدار بهره ببرد. بنابراین، ایران امکانات و توانمندی‌هایی دارد که در صورت استفادۀ بهینه از آن‌ها می‌تواند با توسعۀ پایدار و واقعی، قدرتمند بشود.

لازم به ذکر است که در فرایند توسعه، نظرات متفاوتی وجود دارد. به عبارتی، چهار رویکرد عمده مطرح است. «نخستین، رویکرد مرحله‌ای است که در واقع با نظریات تطوری جدید و با ایدئولوژی لیبرالی، نزدیکی دارد. این رویکرد که عمدتا از سوی روستو اقتصاددان آمریکایی مطرح شد، از ۵ مرحله در رشد جوامع نام می‌برد که آن‌ها را از یک جامعه سنتی به جامعه مصرف گسترده می‌رساند. دومین رویکرد مهم، به امر توسعه، با عنوان رویکرد الگوهای دوگانه معروف است و در آن رابطه میان دو نقطه با دو درجۀ متفاوت از توسعه یافتگی مورد تحلیل قرار می‌گیرد. این دو نقطه عموما به صورت تقابل سنت و مدرنیته در نظر گرفته می‌شوند. این رویکرد در جامعه‌شناسی با عنوان نظریۀ نوسازی مطرح است. سومین رویکرد، موسوم به رویکرد منابع انسانی است. این رویکرد بر خلاف دو رویکرد قبلی که هر دو ساختاری هستند، مفهوم توسعه را مفهومی انسانی می‌داند که باید بیش از هر چیز بر قابلیت انسان‌ها در بهبود بهره‌وری در کار، انگیزه‌ها و قدرت استفاده از این امکانات تاکید کند و بنابراین بر خلاف رویکرد دوگانه که توسعه را حرکتی از بالا به پایین می‌داند، آن را حرکتی از پایین به بالا می‌شمارد. به همین دلیل آموزش باید در رأس همه برنامه‌ریزی‌ها و به عنوان کلید اصلی دستیابی به توسعه قرار گیرد. و نهایتا رویکرد چهارم، رویکرد اقتصاد سیاسی است که نظریه مارکسیستی توسعه، نظریه وابستگی و نظریه‌های ساختاری-تاریخی درون آن قرار می‌گیرند. در این نگاه کشورهای در حال  توسعه تنها در شرایطی می‌توانند به توسعه دست یابند که هر گونه وابستگی خود را به جهان توسعه یافته از میان بردارند.» (فکوهی، ۱۳۷۹ : ۱۸ الی ۲۱)

از این رو، بر اساس رویکرد سوم یعنی منابع انسانی، در صورتی که نخست، حاکمان جامعه، امکانات رشد از طریق آموزش و امکانات فرهنگی اعم از کالاهای فرهنگی و مکان‌های فرهنگی را برای مردم فراهم کنند، دوم، مردم خود، سرمایه‌گذاری بیشتری جهت آگاه شدن و کسب اطلاعات بیشتر در مورد توانمندی‌های خود، و استفاده از کالاهای فرهنگی و مکان‌های فرهنگی انجام بدهند، و سوم، در این میان تولیدکنندگان فکر و اندیشه و فرهیختگان جامعه جهت ارتقا و آموزش فرهنگ غنی ایرانی به مردم، تلاش بیشتری بکنند، و تفکر اجتماعی غنی را در اختیار مردم قرار داده، که همۀ این عوامل کمک به پیشرفت واقعی و توسعۀ پایدار جامعه خواهد شد. در این صورت ایران هم به توسعه یافتگی خواهد رسید، هم دولت مقتدر خواهد شد، هم مردم در رفاه خواهند بود و هم فرهنگ غنی ایران پرورده‌تر خواهد شد. به تعبیر فکوهی، «هر اندازه به شرایط توسعه یافتگی نزدیک‌تر شویم، اطاعت و همسازی اجتماعی، شکلی عقلانی‌تر به خود می‌گیرد که این عقلانیت در چرخه‌ای دائمی، سبب عقلانیت یافتن بیشتر سازوکارهای دولت ملی می‌شود و از این رو، بر اقتدار آن می‌افزاید و لزوم اتکا به قدرت یا خشونت را کاهش می‌دهد. در حالی که در شرایط عدم توسعه، دقیقا در چرخه‌ای معکوس قرار می‌گیریم، یعنی اطاعت و همسازی اجتماعی، شکلی غیر عقلانی – به صورت مبالغه در اهداف کوتاه مدت به زیان اهداف میان مدت و دراز مدت – به خود می‌گیرد و این عقلانیت با انتقال خود به سازوکار دولتی از اقتدار آن می‌کاهد و بر منطق فشار و خشونت می‌افزاید.» (فکوهی، ۱۳۸۹ : ۱۸) در چنین حالتی، هم دولت و هم ملت و هم صاحبان اندیشه، برندۀ بازی خواهند بود و جایگاه خوبی در جهان امروز خواهند داشت، و بدون همکاری امکان رشد و توسعه چه بسا غیرممکن است.

امید که در سال پیش رو، اتحاد و همکاری سه مثلثِ مردم، حاکمان و فرهیختگان، یعنی، تلاش مردم ایران و فعالیت و برنامه‌ریزی حاکمان و تصمیم گیرندگان و روشنگری اهل فکر و اندیشه و تولیدکنندگان تفکر اجتماعی جامعه با شناخت و اشراف به این نکات مثبت و توانمندی‌ها، دست در دست یکدیگر داده و ایران فعلی دچار مشکل و بحران را به سوی اقتدار واقعی و نه توهم آگاهی (۱۴۰۲) و پیشرفت و شعار و موفقیت واقعی در همۀ زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هدایت کنند. بدانیم که موفقیت یا شکست دومینو گونه (منادی، ۱۴۰۱) از نقطه‌ای آغاز و به بخش‌های دیگر دیر یا زود سرایت خواهد کرد. بنابراین، یا باید بخشی پیشقدم بشود و دیگر بخش‌ها را همراه و متاثر از خود کرده، یا هر سه بخش با هم گام‌های اولیه را بردارند تا دومینوگونه مسیر موفقیت را طی کنند.

 

– این مطلب برای نخستین بار در ویژه‌نامه نوروزی ۱۴۰۳، در بخش بهاریه منتشر شده است.

 

منابع

– آبراهامیان یرواند. (۱۴۰۱). ایران بین دو انقلاب. از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ترجمۀ: کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر شانه‌چی. تهران نشر مرکز. چاپ بیست و هشتم.

– اسلومن استیو، فیلیپ فرنباخ. (۱۴۰۲). توهم آگاهی. چرا هیچ گاه در اندیشیدن تنها نیستیم؟ ترجمۀ مینا تربتی، محسن فشی. کتاب کوله پشتی. چاپ هشتم.

– فکوهی ناصر (۱۳۷۹). از فرهنگ تا توسعه. توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران. تهران، انتشارات فردوس.

– فکوهی ناصر (۱۳۸۹). توسعه و انسان‌شناسی کاربردی. تهران, نشر افکار. چاپ اول.

– منادی مرتضی (۱۴۰۱). دومینوهای موفقیت و شکست در زندگی‌های فردی و خانوادگی. روزنامه اطلاعات، سال نود و هفتم، سه شنبه ۲۰ دی، شمارۀ ۲۸۳۰۳، صفحه ۷.