میهمان این هفته ضیافت فرهنگ یکی از معماران و شهرشناسان برجسته کشورمان، محمد رضا حائری، است، اندیشمندی فرهیخته که به باور او نه تنها معماری را نمی توان از جریان عمومی اندیشه جدا کرد، بلکه باید آن را اصل و مبنایی قرار داد که شهر، به مثابه زیستگاه متعارف و از این پس تقریبا منحصر به فرد اکثریت ساکنان کره خاکی به آن نگریست، زیستگاهی که ابعاد مثبت و منفی در آن به هم آمیختهاند و موقعیت هایی بسیار پیچیده به وجود آوردهاند. در گفتگوی ما، تاکید بر آن بوده است که چگونه باید تفکر و فرهنگ معمارانه را درون شهر ایرانی که در حال حاضر به شدت از نبود چنین بعدی رنج می برد وارد کرد. اشراف حائری به موضوع از زوایه نظری و در عرصه عملی و حساسیت ها و شناخت او از سایر زمینه های فرهنگی حیات انسانی و به ویژه ابعاد هنری و زیباشناسانه این حیات که او را از جمله به انتشار یک ماهنامه فرهنگی در زمینه معماری و شهرسازی ( فصلنامه اندیشه ایرانشهر ) سوق داده است، در این گفتگو مشهود است، گفتگویی که در آن تلاش کردهایم پیش از هر چیز بر آسیبشناسی ها و راههای خروج از آنها تاکید کنیم.
ناصر فکوهی – با تشکر از شما که دعوت ما را برای این گفتگو پذیرفتید. فکر می کنم محور اصلی بحث ما می تواند همان اصطلاحی باشد که خود شما بارها به کار گرفتهاید: ”شهر بدون معمار“. مفهومی که شاید من بتوانم به آن اضافه کنم شهری بدون هویت، یا شهری بدون فرهنگ و بدون شهروند. با حرکت از این مفهوم می توانیم درباره مسئولیتها وراه های خروج از این وضعیت گفتگو کنیم . اما شاید مفید باشد که ابتدا به خود مفهوم شهر بپردازیم. از دید فرهنگی شهر را می توان یک نوع سازمانیافتگی اجتماعی- فضایی و جمعیتی دانست. اما لااقل برای ما انسانشناسان شاید بیش از دیگران شهر پیش از هر چیز نوعی سازمانیافتگی فرهنگی است: تصمیمی جمعی برای زیستن با هم در روابطی به هم تنیده که می تواند به شکوفاییهای خارق العادهای منجر شود، در عین آنکه ابعادی بسیار منفی در بر داشته باشد. در این حال و با توجه به انقلاب صنعتی و تجارب پس از آن شاید بتوان گفت شهر در مجموع یک ابداع مثبت در زندگی انسان ها بوده است. اما برای درونی شدن روابط فرهنگی شهری و و اجرای عملی آنها در رفتارها نیاز به شرایط و فرایندهای خاصی است چرا که در غیر این صورت شهر به سمت نوعی حالت کابوسگونه و بیماریزده و بیماری زا میرود و ساکنان خود را ناچار به تحمل درد و رنجی روزمره و سوق یافتن به سوی عوارض و آسیبهایی بلند مدت وا می دارد. حال اگر موفق باشید، صحبت را از ددیگاه شمار از زاویه معماری و شهرسازی به این تعریف آغاز کنیم.
نوشتههای مرتبط
محمد رضا حائری- با تشکر از شما و امید به اینکه این گفتگو بتواند تداومی بیشتر از این جلسه داشته باشد، من هم به مثابه یک معمار و شهرساز بحث خود را با رویکری تمرکز یافته بر موضوع شهر در ایران با مصادیق آن اختصاص می دهم که می تواند مکمل مباحث فرهنگی- راهبردی شما درباره موضوع باشد. پرسش نخست این است که زندگی در شهر ایرانی در غیبت معماری چگونه است؟ آیا این شهر را نمی توان شهر انسان بیچهره و بدون خاطره، و حتی شهر انسان بیوجدان دانست؟ شهر و به ویژه کلان شهر پیش از هر چیز سازمان یابی خلاق فضاست و این را به خصوص می توان در شهرهای قدیم ایران مثل کاشان و اصفهان دید. معماری هم با مقیاسی خردتر با همین تعریف قابل فهم است. حال اگر با این تعریف از شهر شروع کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که عواملی که شهر کنونی ایرانی را به وجود آوردهاند کدامند؟ یعنی به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه شد که شهر ما ”به این روز“ درآمد؟
ناصر فکوهی – البته شاید لازم باشد ابتدا بدانیم ”به این روز درآمدن“ چه معنایی دارد. زیرا نباید از یاد ببریم که شاید بر سرآاسیب مند بودن این شهر توافق وجود داشته باشد اما آسیبها مسلما به یک سان و به یک دید تعریف و تفسیر نمی شوند.
محمد رضا حائری- بله. ابتدا بگوئیم که ما در این گفتگو دائم از شهر تهران صحبت می کنیم که باید آن را الگوی ”شهر کنونی“ در ایران دانست بنابراین منظورمان تقریبا همیشه ”شهر ایرانی“ معاصر است. در فضای شهر تهران نه فقط خلاقیت بلکه حتی سازمان یافتگی عقلانی هم نمی بینیم و حتی نمی توان گفت بر این فضا حتی سودآوری حاکم بوده باشد: تنها چیزی که می بینیم نوعی غارت و مخدوش بودن است که بر تمام سازمانیابی این فضا حاکم بوده است. و این امر غیر منتطره ای نبوده است. ۲۰ سال پیش میتوانستیم به خوبی پیش بینی کنیم که یک روز مثل امروز، شهر دیگر نتواند نفس بکشد و ما مثل امروز مجبور باشیم یک هفته آن را به دلیل آلودگی تعطیل کنیم. آنچه ما فجایع طبیعی می نامیم، تقریبا همیشه از پیش معلوم بودهاند.
ناصر فکوهی- کاملا موافقم و به خصوص بر این نکته تاکید کنیم که تهران واقعا یک الگوی تمام و کمال از شهر ایرانی است، شهرهای بیماری که می توانیم در آیندهای نه چندان دور در سراسر کشور داشته باشیم.
محمد رضا حائری – تهران آینه تمام نمای کشور است و بهطور غیرمستقیم در شکلگیری سایر شهرها تاثیر داشته و دارد چه در نوع ساختمانسازی و چه در طراحی و غیره، تمام ویروسهایی که وارد ساختمانسازی ما میشوند ابتدا در تهران و بعد به سایر شهرها سرایت میکند.
ناصر فکوهی – و اینگونه بودن آزاردهنده نیز هست و فکر میکنم این تنها نظر من فرهنگشناس یا شما به عنوان معمار نیست؛ بلکه چیزیست که شواهد آن را در روزنامهها و اظهارات مردم میبینیم که این شهر هیولایی است که مردم در آن آزار میبینند و درد میکشند. در واقع با شهری بیمار و بیمارزا سروکار داریم.
محمد رضا حائری- و با این وصف تهران شهری پویا و پر تحرک با پتانسیلهای عظیم است، اما در واقعیت امر ما به سمت وضعیتی میرویم که به شبه شهر نزدیک و یا به قول شما یک شهر بیمارگونه و بیمارزا، نزدیک است. چرا شهر ما اینگونه است؟ عواملی در این زمینه وجود دارند: اول اینکه مالکیت زمین در این شکل از شهرسازی و شهرنشینیها، از مفهوم مالکیت نسبی به مالکیت مطلق تبدیل شد. در گذشته شهر نشینی همیشه تعادلی میان عرصه عمومی و خصوصی وجود داشت و میان این دو فضایی برای گذار در نظر گرفته می شد اما امروز در را که باز میکنیم وارد خیابان و اتوبان میشویم. این یعنی نوعی مالکیت مطلق و انعطاف ناپذیر بین این حوزهها وجود دارد که سبب جای هیچ مانوری باقی نمی ماند و حریم اولین چیزی است که حذف میشود. حریم انعکاس فضایی حرمت است. حرمت انعکاس اجتماعی حریم است. وقتی حریم از بین رفت همه چیز ما در خطر قرار می گیرد. دومین عامل گردش سرمایه در زمین و ساختمان است. البته در همه جای دنیا سرمایه در گردش است اما در اینجا به دلیل آنکه سرمایه گذاری در مسکن و ساختمان بسیار سود آور و بی دردسر و سرمایهگذاری های دیگر بسیار مشکل است، سوداگری عظیمی در این زمینه به راه افتاده است. سومین عامل، نهادهای مسؤول هستند. برخی نهادها مستقیماً مسؤولند، برخی نهادها به شدت تاثیر دارند؛ اما مسؤول نیستند. درباره نهادها می توانیم همین طور به قوانین شهرداری یا وزارت مسکن در ساختمانسازی نیز اشاره کنیم که گاه تاثیر بسیاری منفی ای دارند. عامل بعدی ساختار طرح های عمرانی ما با سه %