ریچارد رُرتی، عبدالحسین آذرنگ، تهران، نشر جهان کتاب، ۱۳۹۰
در این کتاب خواننده با رُرتی فیلسوف آمریکایی آشنا می شود؛ فیلسوفی که به لحاظ گستره ی اندیشه ها و تحلیل های بسیارش در زمینه های مختلف از تاثیرگذارترین اندیشمندان عصر ما است. این کتاب دارای دو بخش است. بخش اول دارای پنج فصل است که به کتاب های رُرتی و اصلی ترین اندیشه اش حول پراگماتیسم اشاره می کند و بخش دوم پیوست هایی است که شامل نوشته ها و کتاب-هایی که درباره این فیلسوف نوشته شده همچنین آثاری که به زبان فارسی ترجمه شده است. شاید گستردگی اندیشه رُرتی را بتوان در این جست وجو کرد که در نوجوانی میان سیاست، ادبیات و فلسفه سرگردان بود. در سال ۱۹۶۷ دانشگاه شیکاگو مجموعه مقالاتی منتشر کرد که سرپرستش رُرتی بود؛ در مقدمه این کتاب رُرتی فلسفه تحلیلی را نقد کرد و از معتقد به منتقد تبدیل شد.
نوشتههای مرتبط
در این بین او مقاله ایی با عنوان چرخش زبانی دارد که می گوید: شناخت ما می تواند درباره ی واقعیتی مستقل باشد، این واقعیت را می توان جدا از نگاه و نظر ناظر واقعیت وصف کرد. رُرتی به این ترتیب از فلسفه تحلیلی دور می شود و زبان را به شکل دیگری به کار می برد که پیامدهای این حرکت را در آثار دیگرش به ویژه توجه اش به ادبیات می توانیم ببینیم. بعد از آن رُرتی در سال ۱۹۷۹ کتابی انتشار می دهد که در پی علم جدیدی است که بر شالوده ای از یقین پس از شک ورزی دکارت آغاز کند. رُرتی از فیلسوفان اروپایی هم چون هگل فاصله گرفت و به جان دیویی در آمریکا نزدیک شد؛ چون با عمل «بازنمودگرایی» که ذهن بازتاب دهنده واقعیت های خارجی باشد به مخالفت برخاست. بنابراین در دیدگاه رُرتی فلسفه باید دست آوردهای همچون علم داشته باشد هر چند نقش فلسقه پیروی از سرمشق های علم نیست. بعد از آن کتاب پی آمدهای پراگماتیسم را در سال ۱۹۸۲ انتشار داد. در این جا دیگر رُرتی از دانشگاه پرینستن به دانشگاه ویرجینیا رفت و تدریس ادبیات تطبیقی را به تدریس فلسفه ترجیح داد و ۱۶ سال در این رابطه سخن گفت. او در این کتاب قلمرو فلسفه و فیلسوف بودن را نشان می دهد.
کتاب امکان، آیرنی و همبستگی که در ایران هم چاپ شده مفاهیم کلیدی اندیشه اش را نشان می دهد. مفهوم امکان این کتاب در برابر مبنا قرار می گیرد که منتقدش هست. به هر حال آیرانیست قهرمان فلسفی رُرتی است؛ کسی که می تواند میان آرمان های فردی خودش با آرمان های اجتماعی موازنه و رابطه ای متعادل و تنظیم-گر برقرار سازد. همبستگی هم در این جا نشان می دهد که آیرنیست مستقل اندیش، مبتکر و شک اندیش از جمع انسانی جدا نشود. رُرتی دقیقا شرایطی که ساختارهای جامعه اش پیش می آورد را سعی می کند کنار هم قرار دهد تا نه فرد نه جامعه نادیده گرفته نشوند؛ این اساس تفکر رُرتی است؛ بر همین اساس از فلسفه تحلیلی به نقد آن و سپس به ادبیات تطبیقی می رسد. او مقالات زیادی دارد که به مبحث هایی هم چون عینیت، نسبیت و حقیقت و همچنین در ارتباط با اندیشه ی هایدگر، ویتگنشتاین، کوندرا، دیکنز، دریدا، لیوتار، فروید، فوکو و … می-پردازد. او از نوجوانی افکار افلاطون و خیلی از فیلسوف ها را خواند و اجازه داد درونی شوند و سپس آرام آرام آن ها را نقد کرد و از دل این فکرها به سنتز دیگری رسید که فلسفه و امید اجتماعی نام گرفت و در این جا افکار چپ گرایی خود را که از کودکی پایه گذاری شده بودند را نشان داد. به هر حال او هم لیبرال است هم چپ؛ «راه سوم» که در وصف تحلیل و نگرش سیاسی او به کار برده می شود، ناشی از جمع مفهوم لیبرال و چپ است.
رُرتی آرام آرام تفکرش شکل می گیرد و به جایی می رسد که دارای نظریات متفاوت اما مرتبط می شود؛ جایی که باید گفت پراگماتیسم جنبش فکری خاص آمریکا است که معنای هر نظری را، یا معنای هر گزاره ای را در پی آمدها یا نتیجه های عملی مشاهده پذیر آن جست وجو می کند. او درباره پراگماتیست ها می-گوید: -پراگماتیست ها آن گونه شناختی را که ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی شناخت می دانست، کنار نهادند. –آن شیوه ی جست-وجوی قطعیت و یقین را که رنه دکارت با نگرانی خاطر پی گرفته بود، شیوه ی درستی برای دست یافتن به شناخت ندانستند. –پراگماتیست ها نپذیرفتند که باورها، اخلاق، فرهنگ، سیاست و نیز ارزش های دیگری را بر شالوده های فلسفی استوار کنیم، یا آرمان فلسفه را به همه ی زمینه ها تعمیم بدهیم.- جهان بشری ما ساخته شده است، یافته نشده است. طبیعت به این معنا که قانون هایش را بر این جهان حاکم بگرداند، و ما با کشف کردن آن قانون ها بتوانیم به راز جهان پیرامون پی ببریم، پذیرفته پراگماتیسم نیست. جامعه بشری ما از آن خود ماست، نه از آن طبیعت. اختلاف پراگماتیسم با تفسیر مکتب رئالیسم و مکتب ایدئالیسم در فلسفه در چند چیز، از جمله درباره ی تلقی از یافتن و ساختن است. رُرتی در اندیشه اش نشان داد نمی توان روش را جانشین تفکر و تامل کرد؛ به همین دلیل از خلال مطالعات و دقت ورزی هایش در عین حال که میراث پراگماتیسم قدیم را جمع-آوری، جمع و جور و از آن حمایت کرده بود، جنبه های ناپذیرفتنی آن را بر اساس تحولات فکری زمان کنار گذاشت؛ در نتیجه خیلی راحت از دانشگاه پرینستن جدا شد و به دانشگاه ویرجینیا برای پیوستن به گروه ادبیات رفت؛ چون فلسفه را به چالش کشاند. او نشان داد که فکر و تامل را ترجیح می دهد؛ هر چند به سزای سنت ستیزان واقف بود.
در پایان به کتاب هایی که از رُرتی به فارسی ترجمه شده اشاره می کنیم:
اولویت دموکراسی بر فلسفه، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو: ۱۳۸۲
پیشامد بازی، و همبستگی، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز: ۱۳۸۵
حقیقت پست مدرن، ترجمه محمد اصغری، تهران، نشر الهام: ۱۳۸۸
فلسفه و آیینه ی طبیعت، ترجمه مرتضی نوری، تهران، نشر مرکز: ۱۳۸۹
کشور شدن کشور، ترجمه عبدالحسین آذرنگف تهران، نشر نی: ۱۳۸۶
ویژنامه ای درباره ی رُرتی به فارسی: کتاب ماه فلسفه، سال اول، ش ۶ (۱۳۸۶)