مارک اوژه انسانشناس هشتاد و دو سالهی فرانسوی را بیشتر با کتاب «نامکانها: مقدمهای بر انسانشناسی سوپرمدرنیته» میشناسند. اما لیست کتابهای او و موضوعاتی که او بدان پرداخته بسیار گستردهتر است. در یک چشمانداز کلی، فعالیت حرفهای مارک اوژه را میتوان به سه دوره تقسیم کرد. سه دورهای که بازتاب تغییر در تمرکز جغرافیایی و وجه تئوریک کارهای اوست: دوره اولیه (آفریقایی)، میانه (اروپایی) و اخیر (جهانی). دوره اولیه با سفرهای میدانی طولانیمدت او به غرب آفریقا شروع میشود. کتابهای این دوره عبارتاند از: سازمان و تطور دهکدههای علائدین (۱۹۶۹)، تئوری قدرت و ایدئولوژی: مطالعه موردی ساحل عاج (۱۹۷۵) و قدرتهای زندگی، قدرتهای مرگ (۱۹۷۷).
دوره دوم یا اروپایی با سه کتاب مرتبط به هم مشخص میشود: گردش در باغهای لوکزامبورگ (۱۹۸۵)، یک مردمشناس در مترو (۱۹۸۶) و خانهها و مکانها (۱۹۸۹). در این دوره، اوژه با اتخاذ رویکردی بدیع، متدهای توسعهیافته در طی دوران کار میدانی در آفریقا را در بافت محلی پاریسی خود به کار میبندد. اوژه بر چه جنبه کلیدی جامعه معاصر پاریسی تمرکز میکند: (۱) افزایش پارادوکسیکال شدت تنهایی ناشی از گسترش تکنولوژیهای ارتباطی؛ (۲) شناخت و به رسمیت شناختن دیگری به منزلهی یک «من»؛ (۳) نامکان، فضایی که هیچ کدام از مشخصههای آشنای مکان را ندارد- برای نمونه، فضایی که هیچ گونه حس تعلقی برنمیانگیزد؛ (۴) فراموشی و انحراف حافظه (memory). میتوان هر کدام از این مشخصهها را در کتاب یک مردمشناس در مترو که موضوع این یادداشت است، بازشناخت.
دوره چهارم یا جهانی را میتوان با چهار کتاب مشخص کرد: نامکانها: مقدمهای بر یک انسانشناسی سوپرمدرنیته (۱۹۹۲)؛ معنایی برای دیگری: واقعیت (actualite) انسانشناسی (۱۹۹۴)، انسانشناسیای برای دنیاهای معاصر (۱۹۹۴) و جنگ رویاها: تمرینی در Ethni-fiction (1997). (en.wikipedian.org/marc_auge).
یک مردمشناس در مترو که به تازگی به فارسی ترجمه شده است، در سه فصل سازمان یافته است: خاطرهها، تنهاییها و نقطههای تلاقی. این کتاب نه یک مردمنگاری به شکل شناختهشدهی آن، نه یک متن ادبی محض و نه یک رسالهی تئوریک در معنای تام آن است. بلکه ملغمهای از همهی اینها است که با هنر اوژه و در چارچوب دغدغههای او در دوره دوم، که پیش از این آمد، شکل گرفته است. او در ابتدا با ارجاع به تجربههای زیسته و خاطرات زندگی خود مترو را تبدیل به یک پرسمان انسانشناختی میکند که شایستهی توجه بیشتر و اساسیتر برای فهم منطق فرهنگی است. گویی مترو، این دنیای زیرزمینی، با تمام وجوهش انعکاس دنیای اجتماعی بیرون است با اقتضائات و ویژگیهای منحصر بفرد خودش. تحرک، نامها، آدمها، نقشهها و خطوط، نشانهها، ژستها و تداعیهای شخصی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و بینفرهنگی از جمله موضوعاتی هستند که اوژه آنها را در مترو پی میگیرد و برای مخاطب آشکار میسازد.
«این یک امتیاز پاریسی است که میتوان از نقشه مترو به عنوان راهنمای حافظه، ماشه خاطرات یا نوعی آینه جیبی استفاده کرد و در آن انعکاس حسهای گذشته را که یک لحظه میآیند و بعد فرار میکنند دید» (ص ۱۴). این جمله به صریحترین شکل ممکن نگاه اوژه به مترو به عنوان یک مکان و همچنین به عنوان یک موضوع نشان میدهد. هرچند او با افزودن صفت پاریسی از هر مترویی سخن نمیگوید، که به علت سابقه مترو در پاریس و گسترش آن و حضور آن به عنوان یک فضای محوری و نه حاشیهای چنین حقی هم دارد، اما در عین حال میتوان مفاهیم او را به عنوان بینش و آموزهای برای مطالعهی دیگر متروها نیز استفاده کرد. «هر جامعه با تفاوتهایی کمتر و بیشتر متروی خودش را دارد و مسیرهای خود را به هر فرد تحمیل میکند، مسیرهایی که در آن معنای رابطهاش با دیگران به طور خاص نشان داده میشود» (ص ۱۰۱). او در واقع مطالعهی خود را در نوعی تحرک انجام داده است. تحرک همچنان که بین خطوط مترو، بین گذشته و حال فردی (نوعی تاریخچه شخصی)، و بین گذشته و حال پاریس (تاریخ اجتماعی). او همچنانی که متن را در مترو مینویسد، و بر خطوط مترو در آمد و شد است، با توسل به تداعیهای شخصی، اجتماعی و تاریخی متن خود را زمینهمند هم میکند. به عبارت دیگر، حضور در مترو و حرکت بین خطوط آن نوعی حرکت بین گذشتهها، خاطرات و رخدادهای مختلف شخصی و سیاسی است: «این همه ایستگاه، این همه واقعه، و شخصیتهای مهمی که ثبتشده و مورد تجلیل قرار گرفتهاند. مسیر در تاریخ ما با سرعتی فزاینده پیش میرود؛ خستگیناپذیر، پیوسته و در دو جهت حرکت میکند، بین مردان بزرگ، مکانهای مهم و لحظات تاریخساز، از ایستگاه گامبتا به لوئیز میشل، از باستی به اتوال یا از استالینگراد به کامپو-فورمیو و برعکس، میگذرد بیآنکه تردید کند. بدین ترتیب مترو سوار شدن، به نوعی گرامیداشت آیین اجداد است» (ص ۳۵).
از سوی دیگر، به ویژه در فصل دوم که بیشتر آن بر بحثهای انسانشناختی و نگرش اوژه به آنها میگذرد، او بین مترو، یا به عبارت دقیقتر مطالعه مترو، و تاریخ انسانشناسی و مفاهیم و روشها و نظریههای آن پیوند برقرار میکند. درنتیجه، متن او در عین حال که در لفافهی قلم ادبی او پیچیده شده، ارجاعات فرامتنی بسیاری دارد که فهم آن مستلزم فهم این ارجاعات، چه از تاریخ پاریس و چه از تاریخ انسانشناسی، است.
اوژه، مارک (۱۳۹۶) یک مردمشناس در مترو، ترجمه سپیده پارساپژوه، انتشارات علمی و فرهنگی: تهران.