محمد شمخانی:
شیرین بیانی تاریخنگار، پژوهشگر، استاد دانشگاه و نویسندۀ ایرانی است. او افزون بر تدریس در دانشگاه تهران، به سفرهای پژوهشی در آسیا، اروپا و آمریکا پرداخته و کتابهای تاریخشناسی نوشته است …
نوشتههای مرتبط
متولد ۱۳۱۷ تهران
لیسانس تاریخ دانشگاه تهران ۱۳۳۶
دکترای تاریخ دانشگاه سوربن پاریس ۱۳۴۲
استادیار دانشگاه تهران ۱۳۵۳-۱۳۴۲
استاد دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۳
آثار:
۱۳۷۹: مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت
۱۳۸۱: ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان، سازمان سمت
۱۳۷۷: تیسفون و بغداد در گذر زمان، انتشارات جامی
۱۳۶۷–۷۵: کتاب سهجلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول»، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی
۱۳۵۵: شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۵۵: هشت مقاله در زمینهٔ تاریخ، انتشارات توس
۱۳۵۳: ایران در برخورد با مغول، انتشارات طهوری
۱۳۵۲: زن در ایران عصر مغول، انتشارات دانشگاه تهران
۱۳۴۳: تاریخ آل جلایر، انتشارات دانشگاه تهران
ترجمۀ تاریخ سری مغولان
و صاحب تألیفاتی چون «تاریخ آل جلایر»، «دمسازد و صدکیش»، «نظام اجتماعی مغولان – فئودالیسم خانه بدوش»، «چنگیزخان»، «تاریخ عیلام» و..
انتخاب کتاب سهجلدی «دین و دولت در عهد مغول» بهعنوان کتاب سال ۱۳۷۵ و کتاب سال دانشگاه تهران در همان سال
چیزی که دکتر «شیرین بیانی» دوست دارد بیش و پیش از هر نکتهای دیگران دربارهٔ او بدانند در دو نکتهٔ بنیادی و کلیدی خلاصه میشود که یکی اعتقاد و التزام به زمینه و زندگی خانوادگی است و دیگری باور اینکه او از ابتدا راه خود را برگزیده و در رسیدن به مقصد بالا و والایی که داشته هیچ نوع تردید و تعللی به خود راه نداده است. تعهد این زن فرهیخته به خانه و خانواده – که ریشه در تربیت خانوادگی و پسزمینههای تاریخی و فامیلی او نیز دارد – آنقدر زیاد است که او پرداختن به «تاریخ» و تألیف و تحقیق و تدریس آن را در مرتبه دوم قرار میدهد و خود را ابتدا زنی خانهدار میشمارد که باید همسرداری کند و به فرزندانش برسد و به رتقوفتق کارهای خانه بپردازد. در توضیح نکتۀ دوم اما، ناگزیر از بازگشت به گذشته هستیم و به هفتسالگی دکتر بیانی و به خاطرهای که از آن زمان دارد و همیشه به یاد دارد.
به روزی که پدر هنگام بازگشت از دانشگاه دخترش را با دستهای پر و از لابهلای کیف و کتاب و نوشتهها میبوسد و میگذارد که شیرین پیشاپیش واقعیت بی بروبرگرد زندگی آتی خود را ببیند و از همان لحظه بدان بیندیشد و به خاطر بسپارد. اینکه: «من تاریخ خواهم خواند. من استاد دانشگاه خواهم شد. من مثل پدرم کتاب زیر بغل و توی کیف میگذارم و میروم و میآیم.» و این همان واقعیت و همان سرنوشت محتومی است که ما ۵۹ سال بعد بهطور کامل شاهد آن هستیم و در آن هیچ شک و تردیدی نداریم.
اما نکتهای که برای من بیش از هر چیزی جالب میآید و شگفت مینماید، حجم کارهایی است که دکتر بیانی، ابتدا بهعنوان یک زن ایرانی و آنگاه بهعنوان یک زن خانهدار انجام داده است. پاسخ این پرسش را شاید خود او که معتقد است: «حال تقریباً وجود ندارد و مادر گذشته و در آینده زندگی میکنیم» بهتر از هر کس دیگری داده باشد. بهویژه وقتی که به یک سری اصول در زندگی خود اشاره میکند و آنها را یکبهیک میشمارد:
من حاصل سه کانون معرفت هستم که در سه کلمه خلاصه میشود: مهر، هنر و دانش. اول خانواده، دوم موزۀ ایران باستان و سوم دانشگاه تهران. در خانواده آنچه بیشتر از همه صفات مرا بهسوی خود جلب میکرد، مهر و دردی بود که از انسانها در دل همه موج میزد. این خصوصیت در تکوین شخصیت من بسیار مؤثر بود.
موزۀ ایران باستان – محل کار مادر- ازاینجهت که وقتی هنوز مدرسه نمیرفتم، گاهی مادرم مرا به آنجا میبرد. خود مشغول کار میشد و مرا بین ویترینهای موزه رها میکرد. من لابهلای اشیای هنری که از دوران اولیۀ تمدن بشری در آنجا گردآمده بود تا دوران تقریباً معاصر، گشت میزدم و تصورات کودکانهای که از این اشیاء در مغزم جا میگرفت، بسیار محکم و اثربخش بود.
فقط یادم هست که گاه هیئت مجسمهها مرا میگرفت. گاه نقشهای استیلزه شده حیوانات مرا به سمت خود میکشید و زیبایی آنها مرا شاد میکرد و گاه ریشههای خود را لابهلای این دورهها – که در نظرم بسیار محو و گنگ بودند – مییافتم. احساس میکردم که من موجودی ریشه دارم و از آن زمان تا امروز بهعنوان یک ایرانی به این ریشه عمیق و پربار، افتخار میکنم. و اما دانشگاه تهران، که محل کار پدرم و دیگر اعضای خانواده (عمو و مادرم) بود و سپس محیط درسخواندن خودم، مرا چنان وابسته کرد که آن را خانه دوم خودم تصور میکردم و میکنم.
ریشههای شیرین بیانی برای اینکه عاشق وطن باشد و به تاریخ پربار آن بپردازد، بسیار محکم است. نیای او «ملکالمتکلمین» بوده که در راه آزادی ملت در انقلاب مشروطیت جان میبازد و شهید میشود. پدربزرگ او دکتر «مهدی ملکزاده» بوده که بر اساس علم پزشکی نوین دانشکده پزشکی را بنیان میگذارد و اولین بیمارستان مدرن در ایران را راه میاندازد و «تاریخ مشروطیت» را مینویسد. مادرش «ملکزاده بیانی» بوده که در مدرسه لوور و دانشکدۀ هنرهای زیبای پاریس نقاشی و باستانشناسی میخواند و بخش سکه و مهرهای موزه ایران باستان را در جوانی و موزۀ سکه بانک سپه را در میانسالی برقرار میسازد و همین رشته را در دانشگاه تهران تدریس میکند و کتابهای ارزندهای نیز دراینباره مینویسد و بالاخره پدرش دکتر «خانبابا بیانی» بوده که پس از تکمیل تحصیلات در دانشگاه سوربن پاریس، وارد دانشگاه تهران میشود و دانشسرای عالی وقت (تربیتمعلم امروز) را توسعه میبخشد و دانشگاه تبریز را تأسیس میکند و گروه آموزشی تاریخ دانشگاه تهران را – که اولین گروه آموزشی این دانشگاه بوده – بنیان میگذارد. دکتر بیانی در گذار از این پیشینه و پشتوانه معنوی و با شکوه، شعار خانواده خود را در سه چیز خلاصه میکند: «ایراندوستی، همنوعدوستی و علمدوستی.»
منزلی هم که او اکنون در آن اقامت دارد پر از خاطرات ریزودرشتی است که یا قاب گرفته شدهاند و یا در طبقات کتابخانه چیده شدهاند و یا خود به زبان آمدهاند و چیزهایی را برای بیننده و شنونده بازگو میکنند. در یکی از این خاطرات زنده و قاب گرفته، قلم و رنگ مادر، که لحنی رئالیستی دارد، «مستوفیالممالک»، «صاحباختیار» و دکتر «مهدی ملکزاده» را به تصویر کشیده که در درکه به بازی شطرنج مشغول هستند. در قاب و خاطرهای دیگر کودکی وجوانی شیرین به تصویر در آمده که بهنوعی پرهیز مادر از پرتره سازی را نیز نشان میدهد.
شیرین بیانی تحصیلات متوسطه را با سه سال یادگیری مستمر زبان فرانسه و فارسی در دبیرستان ژاندارک آغاز میکند و سرانجام با رتبه اول رشته ادبی در دبیرستان انوشیروان دادگر به پایان میرساند.
بعد با تعلیق در میانۀ رفتن به فرنگ یا ماندن در وطن، ایران را برای ادامه تحصیل انتخاب میکند و با «استعداد» و «پشتکار» و «برنامهریزی» در رشته تاریخ دانشگاه تهران قبول میشود و با تعلیم نزد کسانی چون دکتر بهمنش، دکتر بینا، دکتر شیبانی، علیاصغر شمیم و دکتر محمدحسن گنجی دورۀ سهساله لیسانس را پشت سر میگذارد. او برای ادامۀ تحصیل با قراری از پیش تعیین، راهی فرانسه و در آنجا وارد دانشگاه سوربن میشود. جایی که پروفسور «کلود کائن» ایرانشناس و شرقشناس معروف و معتبر در آن درس میدهد.
انتخاب تاریخ «آل جلایر» بهجای دورۀ صفوی به پیشنهاد دکتر کائن یکی دیگر از آن تصمیمهایی است که بیانی برای همیشه میگیرد و در آن هیچ تعللی به خود راه نمیدهد. آن قدر که همت او باعث حیرت استادان فرانسوی میشود و حمایت و حمیت آنها را به همراه میآورد. کتابخانۀ مدرسۀ السنه شرقیه و کتابخانۀ ملی پاریس آبنوشکان اصلی دانشجوی جوان ایرانی در گذراندن دورۀ دکترا میشود که با حضور در کلاسهای دورۀ سلجوقی و عهد اسلامی پروفسور کائن و کلاس درس سندشناسی پروفسور «ژان اوبن» تکمیل میشود.
ورود به کادر آموزشی دانشگاه تهران در ۲۵ سالگی (۱۳۴۲) و در سِمت استادیار و رسیدن به سِمت استادی در ۳۷ سالگی از دیگر رویدادهای مهم زندگی دکتر بیانی بهحساب میآیند. کسی که همیشه اهل انتخاب بوده و هست. دلم میخواهد بدانم که از پس این همه دمسازی با تاریخ چه کسانی بیشتر بر او تأثیر گذاشتهاند، که از «داریوش کبیر» میگوید و از «پریکلس» یونانی.
و اما اگر بخواهیم گذاری کاملاً صوری بر آرا و اندیشههای دکتر شیرین بیانی داشته باشیم، باید ترجمه کتابهایی چون «نظام اجتماعی مغولان فئودالیسم خانهبهدوشی»، «تاریخ عیلام»، «تاریخ سدی مغولان»، «چنگیزخان» و «میهمانخانۀ آنژگاردین» (در ۱۵ سالگی و با مقدمۀ دکتر پرویز ناتل خانلری) را افزود، که در کنار مقالات و متن سخنرانیهای دکتر بیانی به زبان فارسی و زبانهای دیگر حجم قابلتوجهی میسازند.
حجمی که ساختن و پرداختن آن در کنار یکعمر تحصیل و تدریس و یکعمر خانهداری (صفتی که دکتر بیانی با قاطعیت بر آن تأکید دارد و بدان میبالد) و راضی نگه داشتن خانواده از کمتر زنی برمیآید. فکر میکنم به همۀ اینها باید یک نکته را هم اضافه کرد و آن زندگی شیرین با دکتر «محمدعلی اسلامی ندوشن» است، که خود از نزدیک دستی بزرگ بر آتش فرهنگ این مرزوبوم دارد و در اعتلای آن بسیار کوشیده است. آخرین خاطره و قابهایی که در ذهن من از این دیدار گذرا شکل میگیرد، تصویر مشترکی است از دکتر شیرین بیانی و دکتر اسلامی ندوشن که با محبت مرا بدرقه میکنند.
– این مقاله ابتدا در مجموعهٔ «مهرگان» و در جشننامهٔ مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژهٔ مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی میپرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳ در قالب کتاب منتشر شده است.
– ویرایش نخست توسط انسانشناسی و فرهنگ: ۱۴۰۲
– آمادهسازی متن: فائزه حجاریزاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد. برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید: