فیلم مستند آمپاس، محصول ۱۴۰۱، ساخته مشترک بهمن کیارستمی و رحمانه ربانی روایتی است از تجربه دختری در رویارویی با خانواده سنتیاش. در این مستند زنی جوان را در پیوند با اعضای خانواده اش میبینیم که در نقشهای مادر، فرزند، خواهر، همسر، عروس، عمه و خاله ظاهر شده و سوالاتش را با اعضای خانواده در میان میگذارد. رحمانه زنی ۳۷ ساله است که ۱۵ سال پیش از ارزشهای سنتی و مذهبی روگردان شد و سبک زندگی متفاوتی را در پیش گرفت او شخصیتی است گاه شورشی، گاه حرف گوشکن، گاه دلسوز و گاهی بیاعتنا که به جستجوی هویت خود پر از سوال است.، جسورانه به دنبال پیدا کردن پاسخ میرود و از تجربه کردن نمیترسد.
رحمانه به پدر میگوید «دوست دارم در این برهه تاریخی همه چیمون رو ثبت کنیم». و در پاسخ میشنود «هرکجا می خوای بفرستی بره، من باکی ندارم …»، اما در ادامه در مواجهه با افکار متفاوت دخترش گویی چندان هم از چنین گفتگویی و از آن مهمتر از جسارت فرزندی که از او تبعیت نمیکند، خرسند نیست. به او میگوید «من رو گذاشتی تو آمپاس». نام فیلم، آمپاس، برگرفته از همین جمله پدر است که شرایط و موقعیتش را تشریح میکند. این کلمه با معنی بن بست، با تلفظ فرانسه وارد زبان فارسی شده، به استعاره و به معنای در موقعیت پیچیده و تنگنا قرار گرفتن به کار میرود. روایت رحمانه در این مستند تلویحا حاکی از این است که نه فقط پدر در این مستند، بلکه ساختار پدرسالارانه به بنبست رسیده است.
بهمن کیارستمی پیش تر با فیلم کوتاه و جنجالبرانگیز «زالو» وجهی دیگر از نظام پدرسالارانه را به چالش کشیده بود. چالشی که به هزار و یک دلیل برای بسیاری مخاطبان قابل درک نبود اما این بار نظام پدرسالاری را به گونه ای کلی تر و در محیطی کاملا متفاوت به تصویر کشیدهاست. او برای این کار، دوربینش را به رحمانه سپرده تا به اندرونی خانوادهای ببرد با ارزشهای سنتی-مذهبی که مصداق بارز پدرسالاری است.
انگلس (۱) آغاز نظام پدرسالاری را به شروع دوران مالکیت زمین توسط انسان منتسب میداند. هرچند این موضوع مورد اجماع عمومی نیست و به لحاظ تاریخی توسط بسیاری صاحبنظران مورد تردید واقع شده است، به هرحال شروع پدرسالاری چه به انحصار قدرت نرها در گروههای خویشاوند انسان، در چند میلیون سال پیش برگردد یا چه برمبنای باورهای باخوفن و انگلس از مادرسالاری به پدرسالاری انجامیده باشد، شکی نیست که سیستم جهانی کنونی پدرسالارانه است. هرچند بسیاری بر این باورند که این سیستم جهانی در حال تغییر است. معنای پدر سالاری (۲) در دیکشنری آنلاین کمبریج اینطور آمدهاست: «جامعهای که در آن مسنترین مرد، رهبری خانواده را به عهده دارد، یا جامعهای که توسط مردان اداره می شود که از این قدرت به نفع خودشان بهره میبرند». سایر منابع مرتبط نیز کم و بیش این مفهوم را با محوریت پدر یا مرد دیگری همچون پدربزرگ یا پسرِ بزرگ خانواده در نظر می گیرند. آنچه در نظام سنتی پدرسالارانه و برای بقای آن، آشکارا به چشم می خورد پایبندی به سنتهایی است که میراثی دیرینند و باید بی چون و چرا توسط تمامی اعضای خانواده اجرا شوند.
پدر در گفتگو با دخترش میگوید «اگر تو فهیم شدی، قانع شدی اینو (دوربین) بیار». گویی پدر به وضوح جایگاه رئیس خانواده که مادر هم در صحبتهایش به آن اشاره کرده را پذیرفته و انتظار دارد بقیه اعضای خانواده نیز آن را بپذیرند و از عقاید و سبک زندگی او تبعیت کنند. انعکاس این گفتمان پدرسالار را در رفتار داماد خانواده به نوعی دیگر میبینیم. مردی جوان که سالم و سرحال جلوی دوربین حرکات ورزشی اش را به نمایش میگذارد. جلوی همین دوربین اما بعد از غذا خوردن بشقابش را به دخترش میدهد تا به آشپزخانه ببرد. نمایش این رفتارها که در نگاه سنتی طبیعی به نظر میرسد تاکیدی بر نقشهای جنسیتی زن و مرد در خانواده سنتی دارد.
مادر، عاملی برای بازتولید سیستم سنتی است که اغلب وظایف مادری، همسری و فرزندی رحمانه را به او یاداور شده، عملکردش را به باد انتقاد میگیرد. مادر نمایندهای از زنان سنتی است که ناآگاهانه از ساختار حمایت میکند. ساختار پدرسالارانه ای که بر پایه اقتدار مذکر بنا شده، اما لزوما توسط مردان اجرا نمی گردد. بلکه زنان نیز در بسیاری موارد خود عاملی برای بازتولید چنین اقتداری میشوند. بوردیو (۳) در تعریف منش یا عادت واره توضیح میدهد که پایداری ساختارها، در قابلیت انتقال ارزشها و هنجارهایشان است که از خلال آموزش و در فرایند اجتماعی شدن در فرد نهادینه می شود. فرد تاثیر گرفته از ساختار با تقلید، ساختارهای بیرونی را در خود درونی میکند و در وهله بعد خود به بازتولید همان ساختار میپردازد. بدین ترتیب در روابط اجتماعی میان قدرتهای نابرابر حاکمیت ساختار تداوم خواهد یافت.
اما آیا یک فرد می تواند در ساختار و نظامی پدرسالارانه، عاملیتی مستقل داشته باشد و از ساختار تبعیت نکند؟ تمامی دیالوگهای رحمانه با مادر، پدر، خواهر و یکی از برادرانش کشمکشی است میان این دو قطب؛ یک سو تبعیت از ساختار و سوی دیگر فردیت او که می خواهد هویتش را بر آن مبنا بسازد. شخصیت مستقل رحمانه میتوان مثالی باشد برای گذار از جمعگرایی به فردگرایی . فردگرایی رحمانه برای مادر سنتیاش قابل درک نیست. به او میگوید «تو خودت راهتو خراب کردی». رحمانه تاکید دارد که «من نمیخواستم مهندس بشم دکتر بشم». مادر درکی از آرتیست (هنرمند) شدن ندارد و به اعتراض میگوید: «هر کاری دلت میخواد میکنی» و در مورد اهمیتی که دخترش برای شغلش قائل است میگوید «کار یه ساعتی داره». به نظر مادر اولویت رحمانه باید فرزند، همسر و والدینش باشند، نه کارش و نه دلبستگیهای شخصیاش.
او اما در گفتگو با اعضای خانواده نه چندان استدلال محکمی ارائه میکند و نه به دنبال آمار و شواهد است. خواهر رحمانه خانهدار است، نگران حجاب است و ظهور امام زمان. در جواب رحمانه که دلیل مهاجرت افراد را وضع نامناسب کشور بیان میکند میگوید که در سالهای پیش از انقلاب نیز مهاجرت وجود داشته بدون این که هیچکدامشان در این گفتگو به کم و زیاد مهاجرت و آمارها توجهی داشته باشند. نهایتا خواهر تاکید میکند که «فرد مهم نیست»؛ اعترافی صادقانه بر تضاد با فردگرایی.
با این حال، روابط خانوادگی همسر دوم و والدینش، جایی بود که رحمانه منطقش را به کار گرفت و از آنها خواست به خاطر تفاوتهای بنیادینی که دارند، معاشرتشان را به حداقل برسانند تا تنشی به وجود نیاید. در گفتگوهای رحمانه با خانواده همسرش، شاهد تفاهم و آرامش بیشتری هستیم؛ خانوادهای که نه به اجبارِ تولد بلکه حاصل تجربه زندگی و انتخاب خودش بود. مادر همسرش جسارتی در مواجهه با حجاب اجباری دهه ۶۰ داشته که رحمانه با لحن تحسینآمیزی در موردش حرف میزند و پدر همسرش با ملایمت از تغییرات نسبی که در افراطیگری مذهبی رخ داده برای عروسش روایت میکند اما به نظرش خوب نیست که نوه دو سالهاش در کودکی شعارهای سیاسی را تکرار کند. همسرش هم از جنسی دیگر است. گیتار مینوازد و درباره موسیقی توضیح میدهد. در دنیای خودش سیر میکند و هر چند در سبک زندگی با رحمانه همراه است، نگاهش به بحرانهای اجتماعی اخیر با او زاویه دارد. نامش آرام است و آرامش را ترجیح میدهد، نه دودستگیهایی که به چشم میخورد و او را نگران بروز جنگ داخلی میکند. به نظر او مشکل حجاب اجباری باید از طریق روشهای حقوقی حل میشد. شاید در این کشمکش او هم نمونهای از مرد میانسال طبقه متوسط به بالای ایرانی باشد. طبق تجربه زیسته این مرد، اعتراض به نابرابریهای جنسیتی آن قدر ضروری نیست که اعتراض در خیابان را درک کند.
فیلم گاه نقبی به گذشته میزند در عکسها و ویدیوهایی که همراه با توضیحات راوی، افراد خانواده را بیشتر به مخاطب میشناساند و نزدیکتر میکند. در بخشی از مستند، ویدیویی از تعطیلات خانوادگی در ساحل دریا ارائه میشود. رحمانه جوانتر را میبینیم که روی ماسههای ساحلی تلاش ناموفقی دارد برای تقلید رقص نمایشی. نمیتواند حرکت را درست اجرا کند اما رو به دوربین لبخند میزند. گویی از این تلاش و تجربه لذت میبرد بدون این که اهمیتی به قضاوت اطرافیان و دوربین و همه بینندگان احتمالی آینده بدهد؛ رها از هر قید و بندی. چنان که خودش وقتی در خانه والدین همسرش پشت میز نشسته و برای پسرش وصیتنامه ضبط میکند و میگوید «تو باید از درون احساس آزادی کامل کنی». پسر رحمانه که هنوز سه سالش تمام نشده، در اغلب صحنهها حضور دارد یا صدایش شنیده میشود. گویی حضورش رحمانه را برای دقایقی هم که شده از زندگی در لحظه جدا ساخته، نگاهش را به آینده میبرد. رحمانه نظر نسل جدیدتر، یعنی نوههای خانواده را هم میپرسد. دخترهای نوجوانی که یک نفرشان حجاب را انتخاب کرده تا به بهشت در جایگاه امامها برود و دیگری حجاب را کنار گذاشته اما فقط به خاطر مادرش وقتی با او بیرون میرود رعایت میکند. و البته همگی فارغ از اعتقاد شخصیشان، اجبار قانونی حجاب را قبول ندارند. نمیدانم چه کسی بود که میگفت همه در جوانی آزادیخواهند و در میانسالی محافظهکار میشوند. اگر عکس این بود باید تعجب کرد.
رحمانه دو برادر دارد. یکی از برادرانش هم مانند خودش، تغییر ایدئولوژی داده و سبک زندگی جدیدی برای خود برگزیده چنان که در ویدیویی قدیمی در تصویر آمده، پردهای که جلوی در خانه کشیده شده را به کناری زده و به دنیای هنجارهای جدیدی پا گذاشته است. اما تاکیدش بر عشق و محبت است و در صحبت با رحمانه تاکید دارد که والدین و خانواده اش را دوست دارد. شیوه برخوردش با پدر متفاوت از خواهرش است. او پدر را به نمایشگاه دوستی میبرد تا گفتگوی جالبی میان هنرمند صاحب آثار و پدرش شکل بگیرد. پدر میگوید «تا آدم یک چیزی رو نفهمه باهاش مبارزه میکنه» اما در ادامه سعی دارد مرد هنرمند را قانع کند که در عقاید و سبکش تجدیدنظر کرده، تغییر ایجاد کند، قاعدتا در راستای اصول و سبک زندگی خودش.
برادر دیگر پایبند اصول پدرش است قبولش دارد و در مورد بحثهای عقیدتی در خانه میگوید «بحث سیاسی در خونه ممنوع … چون خونه جای محترمیه، مثل کلیساست. ساکت باش و لذتت رو ببر». با این حال پدرش از او هم گله دارد که دارد به آمریکا رفتن با خانوادهاش فکرمیکند. اما همین برادر قاطعانه نظرش بر این است که «تقابل با پدر توسط فرزند بر سر مسائل ایدئولوژیک چیز بیربطیه». او برای کسی که نتوانسته از جو خانوادگی لذت کافی ببرد، کسی که اعتراض داشته و ساکت ننشسته راهکاری در نظر ندارد. او هم تاکید بر محبت و صمیمیت اعضای خانوادهشان دارد و اعتقاد دارد طبیعی است که رحمانه برای مخالفت با ارزشهای خانوادگی، هزینه بپردازد. محبتی که رحمانه در انتهای فیلم عمیقا طلب میکند و از پدر و مادرش میخواهد که «منو به عنوان یک انسان که ارزشهای انسانی داره ببینید، مدام نگید که چرا ظاهرت اون شکلی نیست». اما گویی کسی حرفهایش را نمیشنود. پدر مقابلش مینشیند و به او میگوید که اگر مکتب مرا قبول نداری اسمم را از شناسنامهات بردار. رحمانه به روزی اشاره میکند که پدر ترجیح داده که دخترش چون حجاب ندارد دیگر به خانهاش نیاید.گفتگو مثل همیشه بینتیجه میماند. پدر به رحمانه میگوید «آدم باش» و رحمانه با بغض میپرسد «من آدم نیستم؟»
روایت بهمن کیارستمی، همچون اغلب آثار اخیرش، به معنای واقعی کلمه مستند است؛ اواسنادی از واقعیت را به تصویر می کشد اما فهم آن را به مخاطب واگذار می کند، بدون این که به عادت رایج مستندسازان ایرانی، در این میان بیانیه صادر کند و شعار بدهد. مسئله اصلی فیلم انتخاب سبک زندگی متفاوتی است که رحمانه برگزیده و پررنگترین بخش آن حجاب است. این موضوع با تاثیر از بستر اجتماعی اعتراضات خیابانی، موضوعی برای گفتگو با اعضای خانوادهاش میشود. بحثی که چنان که راوی در ابتدای فیلم عنوان میکند، شروعش به سالها پیش بازمیگردد و گویا پایانی هم ندارد. گفتگوها در این مستند دو محور اصلی دارد. نقد نظام سنتی و نظام سیاسی. در شخصیت پدر خانواده که تمام قد از هر دو ساختار حمایت میکند و سود میبرد میشود دید که چگونه هردوی این نظامها بر هم انطباق دارند و هر یک پشتیبان دیگری است. پس از تماشای این مستند میشود گفت، این فیلم روایت زندگی زنی است که برای آزادی اش باید با عواطف خانوادگی اش مواجه شود و همچنان در تقلا برای ایجاد تعادل در این کشمکش است.
منابع:
۱) انگلس، فریدریش (۱۳۸۰)، منشا خانواده؛ مالکیت خصوصی و دولت، مترجم: خسرو پارسا، تهران: جامی.
۲) https://dictionary.cambridge.org/us/dictionary/english/patriarchy
۳) فکوهی، ناصر (۱۳۸۱)، تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، تهران: نی.
نوشتههای مرتبط
کلمات کلیدی: پدرسالاری، امپاس، بهمن کیارستمی، رحمانه ربانی.