بعد از رویکردهای میانرشتهای آنچه که حائز اهمیت است که بدان پرداخته شود، گونهشناسی میانرشتهای است، گونهشناسی تصویری روشن از انواع میانرشتهای به مخاطب نشان میدهد که ممکن است قبلا با آن آشنا نشده باشد. این مبحث برای نشان دادن جایگاه مطالعات زنان دارای ارزش است. برای این مطالب نیز از کتاب «گفتمان میانرشتهای دانش» سود جستم. خرسندی اذعان دارد که «ترتیب و ارائۀ و تشریح گونهها، از سطح و دامنه تلفیق حداقلی و خرد به سطح و دامنه تلفیق حداکثری و کلان است. (ص ۶۸).
- درونرشتگی[۱]
نوشتههای مرتبط
«درونرشتگی، به تلاشها و فعالیتهای تلفیقی ویژه برای بهکارگیری همزمان دانش، مفاهیم و روشهای موجود در یک رشته دانشگاهی و یا حوزه علمی برای شناخت و یا حل یک مسئله و یا موضوع مشخص و یا حوزه علمی برای شناخت و یا حل یک مسئله و یا موضوع مشخص در آن رشته یا حوزه علمی اطلاق میشود.» (ص۶۸) «درونرشتگی یکی از گونههای اولیهای است که در ادبیات و متون نظری و علمی مربوط به رویکردهای و گونههای میانرشتهای کمتر بدان پرداخته میشود. فعالیتهای درونرشتهای به لحاظ ساختاری با سایر گونهها متفاوتند و نقطه تلاقی و مشترک میان آنها در مقوله «تلفیق» است.» (ص ۶۸) خرسندی بر این باور است که فعالیتهای درونرشتگی عمدتاً در فرایندها، برنامهها، و شیوههای آموزشی و برنامههای درسی شکل میگیرند. استفاده از مقوله تلفیق در تدریس یک واحد خاص، نمونه یک عمل درونرشتهای سطح خرد است که میتواند توسط یک مدرس و دریک واحد درسی شکل بگیرد. او مثالی برای درونرشتگی میآورد را اینگونه بیان میکند که مثلاً آموزش محاسبه میانگین واقعی تعدادی رقم در درس دو واحدی آمار دوره کارشناسی ارشد رشته برنامهریزی آموزشی، با استفاده از انواع میانگینها، نظیر میانگین حسابی، میانگین هندسی، میانگین هارمونیک و میانگین کودراتیک، نمونه آموزش و تدریس یک واحد درسی درونرشتهای سطح خرد است. (ص ۶۸- ۶۹)
او اضافه میکند که درونرشتگی محدود و منحصر به تدریس و تلفیق برنامهها یا واحدهای درسی در سطح خرد نیست. «در محیطهای آموزشی، درونرشتگی واجد اشکال مختلف تلفیق در سطح کلان و درونسازمانی است. نمونه یک فعالیت درونرشتهای سطح کلان در محیطهای آموزشی، تلفیق دانش، تجارب، مهارتها و روشها برای بررسی یک مسئله یا موضوعی در یک موقعیت خاص است. مانند بررسی و مطالعه همزمان متخصصین گرایشهای مختلف رشته علوم تربیتی نظیر برنامهریزی آموزشی، برنامهریزی درسی، مدیریت آموزشی، تکنولوژی آموزشی، مشاوره و راهنمای آموزشی روی مسئله «افت تحصیلی» دانشجویان یک ترم تحصیلی در یک رشته خاص است. نمونه دیگر تلفیق درونرشتهای زمانی است که مواد، واحدها و فعالیتهای درسی تجربهشده در نیمسالها و یا پایههای سطوح بالاتر و پایینتر یک پایه و یا نیمسال مشخص با یکدیگر تلفیق شوند.» (ص ۷۰) در توضیح تلفیق میانرشتهای، خرسندی معتقد است که «اگرچه در فعالیتهای درون رشتهای، عمل تلفیق میان دانش، مهارتها و روشهای چند رشته صورت نمیگیرد، ولی از آنجایی که در آن نوعی تلفیق درونی (ساختاری، محتوایی، و روشی) شکل میگیرد و به لحاظ جهتگیری، متاثر از رشد و گسترش رویکردها و گونههای مختلف میانرشتهای است و نیز باتوجه به اینکه تلفیق درونرشتهای در گونههای مختلف میانرشتهای نیز کاربرد و کارآیی دارد، از گونههای خاص میانرشتهای تلقی میشود.» بهطور کلی ویژگیهای اصلی تلفیق در فعالیتهای درونرشتهای به قرار زیر است:
- تلفیق میان مفاهیم، رویکردها، مهارتها، روش و دانش یک ساختار، دوره و یا رشته علمی و دانشگاهی صورت میگیرد.
- تمرکز تلفیق درونرشتهای روی ایدههای اصلی، مفاهیم کلیدی و «نتایج» یادگیری بیشتر است.
- به لحاظ روشی، امر تلفیق آگاهانه، و با ساختارهای مفهومی مشخص و تعریف شده است.
- جهتگیری تلفیق عمدتاً آموزشی و درسی است.
- امر تلفیق روی یک موضوع و یا مبحث خاص شکل میگیرد.
- تلفیق درونرشتهای، تلفیقی «عمیق» شناخته میشود؛ اگرچه در پارهای اوقات بر واقعیتهای مجزا نیز متمرکز است، لیکن روی تلفیقهای سطحی متمرکز نیست.
- یکی از اهداف اصلی فعالیتهای آموزشی و درسی درونرشتهای، افزایش ارتباط و نسبت میان اهداف و منابع آموزشی و درسی با علائق، استعداد و نیازهای فراگیران به منظور تحقق متقارن ضرورتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی آنها است.
- در درونرشتگی، فرایند تدریس- یادگیری محور اصلی آموزش است و استاد نقش کلیدی را در تلفیق حیطههای مختلف یادگیری، مواد و منابع درسی دارد.
- به رغم اینکه فرایند آموزش در تلفیق درونرشتهای در محیطهای آموزشی وابسته به مشارکت مدیریت و اجتماع آموزشی است.
- تلفیق درونرشتهای یک امر تخصصی و مستلزم تجربه است و مدرسان و کنشگران آن نیازمند تجربه و گذراندن دورههای آموزشی حرفهای هستند. (ص ۷۰- ۷۱)
با این توضیحات در حال حاضر نمیتوانیم مطالعات زنان را در چنین گونها قرار دهیم و باید گونههای دیگر را نیز مطالعه کنیم.
- بینرشتگی[۲]
«بینرشتگی که «دورشتگی» نیز میتوان به آن اطلاق کرد، عبارت است از بررسی و مطالعه یک پدیده و یا موضوع علمی مرتبط با یک رشته خاص با استفاده از مبانی، تجارب و مهارتهای روشی و آزمایشگاهی یک رشته علمی و یا حوزه پژوهشی دیگر.» (ص ۷۲) «بینرشتگی یکی از گونههای اصلی میانرشتگی است که در برنامهریزیهای آموزشی آکادمیک برای گسترش ساختارهای رشتهای کاربرد دارد. به سخن دیگر، و در سطح کلانتر تحلیل، بینرشتگی، بیشتر یک گونه و رویکرد میانرشتهای است که بنا بر ضرورتهای کاربردی آکادمیک از آمیزش دو رشته و یا گرایش علمی موجود شکل میگیرد. درنتیجه، سیاستها و فعالیتهای بینرشتهای عمدتاً دغدغههای «آکادمیک» و «آموزشی» دارند و منجر به ایجاد و گسترش «ساختار»های جدید رشته و دانش در دانشگاه و دپارتمانهای موجود (رشتهای و میانرشتهای) میشود. (ص ۷۳) سیاست ادبیات یکی از رشتههای بینرشتهای در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی است که در آن «ادبیات» (علوم انسانی) بهلحاظ روششناسی و از منظر و زاویه دید «سیاست» (علوم اجتماعی) مورد مطالعه و تحقیق واقع میشود. رشتههای پیوندی دیگر نظیر «روانشناسی تربیتی» و «روانشناسی اجتماعی» نیز ساختار بینرشتهای شناخته میشوند که به آنها رشتههای دورگه[۳] یا پیوندی نیز میگویند. (ص ۷۳- ۷۴)
مطالعات زنان را در این دسته هم نمیتوان قرار داد.
- میانرشتگی[۴]
اما یکی از گونههای مهم که در واقع دو معنای نظری و کابردی دارد خود «میانرشتگی» است که آگاه نبودن به این دو معنا خود میتواند موجبات ابهام را فراهم سازد. «میانرشتگی به مثابه گونهای خاص، به تعامل، ارتباط و همکاری آگاهانه و روشمند حرفهای میان کنشگران و متخصصان رشتههای از حوزههای مختلف علمی اطلاق میشود. در میانرشتگی؛ متخصصین رشتهها و حوزههای مختلف دانش، هدفمندانه به مرزهای معرفتی و روشی یکدیگر ورود پیدا میکنند تا توجه به ضرورتها و نیازهای جدید به گسترش اقلیمهای معرفتی جدید، ایجاد ساختارهای جدید، و دستیابی به شیوهها و ابزارهای برای شناخت و یا فهم و حل مسئلهای برسند. به قول رولاند (۱۳۸۷)، «در همکاری میانرشتهای، افراد فعالیتهای خود را با یکدیگر هماهنگ و از طریق همان دیوارهایی که آنها را از یکدیگر جدا میسازند به تعامل با یکدیگر میپردازند». (ص ۷۵) «پرسش اصلی در میانرشتگی این است که با توجه به شرایط موجود و نیز ماهیت موضوع و مسئله خاص، بسط و ایجاد چه نظریهها، ساختارهای، و شیوههای جدید لازم است که شناخت و فهم آن توسط دانش، نظریهها، ساختارها، ابزارها و شیوههای علمی موجود ساخته نیست. در پاسخ به این پرسش، فعالیتهای میانرشتهای در سه سطح اصلی موجودیت و نمود پیدا میکنند.»
«اولین سطح میانرشتگی، «نظری» است. از نظر آلن[۵] و کیچ[۶] (۱۹۹۸) شیوههای میانرشتهای تلفیق رشتهها برای خلق یک معرفتشناسی جدید میباشد (ص ۷- ۲۷۶، نقل از بوکر ۱۳۸۷). «نظریه پیچیدگی» و «نظریه آشوب» دو نمونه از حوزه نظری میانرشتگی هستند. به عنوان نمونه، هنگامی که مباحث روشی فیزیک ریاضی وارد حوزههای علمی و پژوهشی دیگری چون علم هواشناسی، هواسنجی و فرایندهای بورس سهام و ارز شد، «نظریه آشوب» به وجود آمد. از این رو، امروزه مبانی، اصول و ویژگیهای نظریه آشوب به مثابه مبانی نظری و تحلیلی بسیاری از حوزههای علمی و اجتماعی نظیر مدیریت، تجارت، تحلیل رفتار سازمانی، آموزش و اقتصاد مورد توجه و استناد است. نظریههایی نظیر «واقعگرایی علمی»، «پویاییهای غیرخطی»، و «سایبرنتیک»، به مثابه برونداد نظری میانرشتگی قلمداد میشوند.» (ص ۷۶)
«دومین سطح میانرشتگی، سطح «آکادمیک» است. در این سطح، نظریات، ساختارها و رشتههای دانشگاهی و پژوهشی جدید تاسیس (و یا حذف) میشوند. در میانرشتگی، رشتهها یا حوزههای جدید میانرشتهای از ادغام و آمیزش صوری و محتوایی دو رشته سنتی و علمی شکل نمیگیرند، بلکه محصول پژوهش، آزمایش، و تجربههای جدیدی هستند که طی سالها همکاری میانرشتهای شکل میگیرند. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، «علوم شناختی» یکی از حوزههای میانرشتهای است که در آن، متخصصان رشتههای دانشگاهی، مانند روانشناسی، عصبشناسی، معرفتشناسی، و فلسفه، علوم رایانه، روانکاوی و حتی زبانشناسی طی سالها همکاریهای میدانی و آزمایشگاهی به ساختار جدیدی از دانش رسیدند تا بهطور علمی فعل و انفعالات و کم و کیف عملکردهای هوشی انسان را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند. قومنگاری یا «اتنوگرافی»، «ادبیات تطبیقی»، و «زیستجامعهشناسی» نمونههای دیگر میانرشتگی آکادمیک هستند. شایسته ذکر است، برونداد یک فعالیت میانرشتهای آکادمیک و دانشگاهی ممکن است منجر به ایجاد دانشها و رشتههای جدید و یا حذف رشتهها و حوزههای موجود گردد.» (ص ۷۷)
«سطح سوم میانرشتگی، سطح «کاربردی» است. برای نمونه، وقتی روشهای فیزیک هستهای در تحقیقات داروسازی و پزشکی استفاده میشود، «روشهای درمانی جدید» برای امراضی مثل سرطان به وجود میآید.» (ص ۷۷)
برخی از ویژگیهای تلفیق میانرشتگی نیز به قرار زیر است:
- میانرشتگی در محیطهای عمدتاً در «حلقههای آموزشی» نمود پیدا میکند.
- آموزشهای میانرشتهای به صورت «دورههای تدریس گروهی»، و انجام «تمرینهای تلفیقی» نمایان میشوند.
- یادگیریهای میانرشتهای عمدتاً از درگیری و تجارب مستقیم فراگیرنده با مسائل و موضوعات واقعی ناشی میشود.
- بهدلیل خصلت و ماهیت بینرشتهایبودن که در آن تلفیق معرفتیشناختی و روششناختی در کانون توجه است، در فضاهای آکادمیک، میانرشتگی عمدتاً به الگوها و ساختارهای جدید منجر میشود.
- در میانرشتگی، میان رشتهها و موضوعات مختلف، ارتباط شفاف و مشخص برقرار است و دانش، مهارت و روش در رشتههای مختلف در یک فرایند متعامل و متقابل رشد میکنند.
- در فعالیتهای میانرشتهای، میزان و مقیاس مشارکت رشتههای مختلف هر حوزه دانش بر مبنای میزان انطباق روشها، مفاهیم و مهارتهای آنها در ارتباط با موضوع، مسئله و یا چالش مشترک استوار است.
- در برنامههای آموزشی میانرشتهای علوم و دانشهای مختلفی که نسبت به موضوعی همگرایی نظری و وحدت در جهتگیری دارند، بهطور ترکیبی (نه جدا از یکدیگر) تدریس میشوند.
- در فعالیتهای میانرشتهای، تلفیق امری معنیدار است و در بافت و فضای طبیعی و واقعی اتفاق میافت.
- همکاری حرفهای تیم تدریس و اشتراک مساعی میان آنها در آموزش و تلفیق از اهمیت ویژه برخوردار است.
- هدف از آموزشهای میانرشتهای، ارتقای سطح نگرش کلی فراگیران به دانش، و بسط نگاه، رشد مهارتهای حرفهای و تفکر انتقادی و انعطافپذیری در تحلیل تعصبات، و، از همه مهمتر، تقویت نگرشهای اجتماعی و عاطفی فراگران است. ۷(ص ۷۷- ۷۹)
به نظر میرسد که مطالعات زنان نمیتواند میانرشتگی باشد چرا که مانند علومشناختی حاصل پژوهش میان محققان رشتههای مختلف و زاییده ادغام علوم گوناگون نیست و «تلفیق» در آن صورت نمیگیرد و بین تیم تدریس همکاری حرفهای اتفاق نمیافتد.
گونهشناسی میانرشتگی ادامه دارد که در نگارشهای بعدی به آنها خواهم پرداخت.
منبع
خرسندی طاسکوه، علی (۱۳۸۷). گفتمان میانرشتهای دانش: مبانی نظری، گونهشناسی و خط مشیهایی برای عمل در آموزش عالی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
[۱]– intradisciplinarity
[۲]– cross desciplinarity
[۳]– hybrid fiegds
[۴] – Interdisciplinarity یا «میانرشتگی» در این اثر، مفهومی دوگانه دارد. مفهوم اول آن «نظری» است و به مفهوم نظریهای است که در پنج دهه اخیر به مثابه گفتمانی مسلط بر اهداف، سیاستها، ساختارها، فرایندها، الگوها و شیوههای تولید دانش و آموزشهای آکادمیک حاکم بوده و با عنوان «گفتمان میانرشتهای دانش» بر کلیت این اثر حاکم است. این نظریه یا گفتمان در حال تجربه و تکامل است و از رویکردها و گونههای مختلفی نظیر بینرشتهای، میانرشتهای، چندرشتهای، فرارشتهای … برخوردار است. مفهوم دوم میانرشتگی، «کاربردی» است و به معنی گونهای از گفتمان مذکور و مورد اشاره است که دارای خصلتها، مزیتها، ویژگیها، و مصادیق ساختار و کارکردی خاص است. در عرصه عمل، میانرشتگی به مثابه یک گونه با سایر گونهها مانند بینرشتهای، چندرشتهای، فرارشتهای و … متفاوت است و اجرای آن مستلزم رعایت اصول، موازین و شیوههای علمی و عملی خاص است.
[۵]– Judith Allen
[۶]– Salley Kitch