دربارۀ ردیابی تاریخی مدرنیته در ایران و نحوه ورود آن به ایران بسیاری بر این قول مشترکند که شروع این فرآیند به مشروطه باز می گردد. در واقع جریان مدرنیته و تغییرات اساسی در خصوصیات کالبدی و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شهرهای ایران از انقلاب مشروطیت آغاز شده است. البته پیش از این نیز در زمان قاجار و یا حتی در زمان صفویه، شاهد تأثیرپذیریها و الگوبرداریهایی هستیم. به عنوان مثال می توان در این رابطه به ساخت حصار هشت گوش تهران به تقلید از حصار پاریس و یا خیابان کشی ها در زمان قاجار در تهران اشاره کرد. در یادداشت حاضر نگاهی اجمالی بر شهر اهواز مدرن از دهه ۲۰ شمسی تا سالهای اخیر خواهیم داشت.
اهواز از شهرهای بسیار مهم استان خوزستان از دیرباز تا کنون بوده است، چنانچه در پاره ای از کتب تاریخی اهواز را همان خوزستان نامیدهاند. برای نمونه اصطخری مینویسد: “اهواز ناحیهای است بین بصره و فارس، او را خوزستان گویند. شکر و انگور و میوههای دیگر در آنجا بسیار باشد … از توابع آن عسکر مکرم و تستر (= شوشتر) است و از قصبههای خوزستان دورق (دوراق) است که قباد پسر داراب آنرا ساخته و نیز هندیجان از دیگر قصبههای خوزستان است.” (واحد دوست به نقل از اصطخری (۱۳۶۸: ۸۹)، ۱۳۷۸)
نوشتههای مرتبط
شهر اهواز در طول تاریخ دیرین خود همواره با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه شده و بویژه طی قرون سوم تا پنجم هجری قمری کانون حملات، درگیریها و ناامنی و چپاول بوده است. بنابر گفته مقدسی شهر اهواز که از پایگاههای عمده مذهب تشیع در ایران به شمار میآمد و نیمی از مردم آنجا شیعه بودند، پیوسته کانون درگیری و کشاکش میان شیعیان (مروشیان) و سنیان (فضلیان) بود (مقدسی، ۱۳۶۱: ۶۱۴). بنابر برخی روایات تاریخی علی رغم اینکه تا قرن پنجم هجری قمری، هفتاد وهفت شهر در خوزستان زیر نظر اهواز به عنوان مرکز این ایالت قرار داشت، اما به مرور از این زمان به بعد شهر تبدیل به روستایی کوچک می شود و این وضعیت تا سال ۱۳۰۳ هجری شمسی ادامه پیدا کرد.
اعتبار یابی مجدد اهواز در واقع از زمانی شروع شد که این شهر در ۱۳۰۳ ه.ش بدستوررضاشاه به عنوان مرکز استان خوزستان اعلام و سپس در شهریور ۱۳۱۴ بموجب تصویب نامۀ هیئت وزیران، نام بندر ناصری به نام باستانی اهواز تغییر یافت و پس از گذشت هشت قرن بار دیگر این شهر اعتبار سابق خود را بازیافته و مجدداً والی نشین خوزستان گردید (وبلاگ تاریخ خوزستان) .
از دلایل شاخص دیگر در توسعه و رونق مجدد شهر اهواز رودخانه کارون است. کشتیرانی در خوزستان از طریق رود کارون صورت میگرفته و با توجه به طبیعت رودخانه کارون که در محل اهواز از چندین رگه صخرهای در بستر خود میباشد به دو بخش بالادست و پائین دست تقسیم شده بود. همچنین ویرانههای سد باستانی اهواز نیز که در زمان احداث باز هم بر روی بستر صخرهای بنا شده بود مانع دیگری برای کشتیرانی بودهاست. شاخهٔ بالادست یا کارون شمالی از شوشتر تا اهواز و شاخهٔ جنوبی یا پائین دست از اهواز تا خلیج فارس را در بر میگرفتهاست؛ بنابراین کشتیهایی که از شوشتر حرکت میکردهاند در محل اهواز به ناچار بار خود را به کشتی دیگری در سمت جنوبی صخره منتقل میکردهاند. این دست به دست شدن بار موجب پیدایش انبارها و کاروانسراهای متعددی در اهواز شد و تبدیل به یکی از دلایل رونق تجارت و نتیجتاً رونق شهر اهواز گشت. از جمله تأسیسات مرتبط با بندر و تجارت در اهواز آن زمان، واگن اسبی بودهاست که با احداث یک رشته خط آهن و توسط واگنهایی که با اسب کشیده میشدهاند بار و کالای تجاری را در امتداد رودخانه و بین کشتیها جابجا میکردهاست (دانشنامه ازاد ویکیپدیا، تاریخ اهواز).
پیوند رود کارون با عمق احساسات اهالی جنوب و خاطراتی که با یاد کارون زنده می شود نشان از اهمیت این رود در زندگی مردم خوزستان دارد. رودی که نه تنها منبعی برای آبیاری درختان و تأمین آب مصرفی ساکنین است بلکه بخشی از عواطف، عشق و احساسات آنها به موطنشان است. “این رود با طول ۹۵۰ کیلومتر طولانیترین رودیست که تنها در داخل ایران قرار دارد و همچنین تنها رود ایران است که بخشی از آن قابل کشتیرانی است. آب آشامیدنی کلانشهر اهواز از رودخانه کارون تامین میشود و همچنین رودخانه کارون نقش تعیین کننده ای در تعدیل اقلیم کلان شهر اهواز دارد.” (درگاهی، انسانشناسی و فرهنگ).
احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود (۴ دی ۱۳۱۰، اهواز – ۱۲ مهر ۱۳۸۱، تهران) نویسندهٔ معاصر ایرانی و پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی در رمانهای ارزشمند خود بویژه “همسایهها” و “داستان یک شهر” به روشنی محیط اجتماعی -اقتصادی، سیاسی و زیستی شهر اهواز طی دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی را توصیف کرده است. در ادامه این نوشتار به شرح کوتاهی از محیطها و فضاهای اجتماعی و فرهنگی میپردازیم که وی در رمان “همسایهها” به آنها اشاره کرده و توصیفی از فضای اجتماعی اهواز پیش از کودتای ۲۸ مرداد و ملی شدن صنعت نفت است.
حیاط خانهها:
در فصل گرم تابستان و هنگامی که هوای سواحل جنوبی بسیار گرم و شرجی است، به گونه ای که نفس کشیدن نیز دشوار است، حیاط خانه هایی که چندین خانوار دوست و آشنا در آن زندگی می کنند مأمنی برای فرار از این گرما محسوب می شد. در طول روز اغلب زنان و کودکان بودند که در این فضا حرکت و کار و فعالیت می کردند و به بازگویی مشکلات و درد و دلهایشان میپرداختند. در طول فصل گرما حیاط خانه محلی برای دور هم جمع شدن ها، فضولی ها، نگاههای پر جستجو و کنجکاو کودکان، دعوا و زد و خوردها، غذا خوردن، خواب، اشنا شدن همسایه ها از احوالات یکدیگر و در معنایی جامع زندگی بود. حیاط خانه ها همچنین محلی برای برگزاری جشنها و مراسمهای مختلف به شمار میآمد و در این مواقع علاوه برای ساکنین خانه، سایر همسایه ها نیز در حیاط خانهای که در آن جشنی همچون عروسی برپاست گرد هم میآمدند. در فصل سرما اما اوضاع متفاوت است و زندگی به درون خانه ها سوق میابد (صفحات ۴۲، ۶۹ و ۸۵).
قهوه خانهها
قهوه خانه نیز همچون حیاط مشترک خانههای همسایه محلی برای گردهمایی افراد محله و همسایه ها به شمار میآمد و به علاوه حضور مردان در این فضا بسیار غالبتر بود، بدینترتیب میتوان قهوهخانه ها را فضاهایی مردانه توصیف کرد. در اینجا داد و ستدهایی از جنس محلی اتفاق می افتاد، این قبیل داد و ستدها صرفا توسط مردان صورت نمی گرفت. در نبود مردان، هنگامیکه برای کار به کشورهای همسایه و بخصوص کویت سفر می کردند، زنان نانآور خانه بودند و همزمان برای فرزندانشان نقش پدر و مادر را ایفا می کردند. به دلیل شرایط دشوار اقتصادی، نبود شغل مناسب و درآمد کافی برای گذران زندگی یکی از منابع درآمد خانواده ها، بویژه آنان که در نزدیکی ساحل زندگی میکردند، قاچاق کالا و جابجایی غیرقانونی مسافران از طریق لنج، بلم یا اسب بود. قماربازی نیز فعالیت پولسازی برای قماربازان حرفه ای محسوب میشد که خوب سر بقیه کلاه میگذاشتند. قهوه خانه و کورهپزخانه های شهر اهواز همچنین محلی بوده است که نوجوانان جنوب در آنها کار می کردند و کمک خرج خانوادههای کم بضاعتشان بودند (صفحات ۶، ۲۴-۲۶، ۳۵-۳۶، ۴۳، ۵۱- ۵۴، ۹۵).
در قهوه خانه ها آدمهایی با شکل و شمایل مختلف رفت و آمد می کنند و اغلب از نظر اجتماعی و اقتصادی از اقشار پایین جامعه محسوب می شوند. در اینجا چای مینوشند، قلیان میکشند، در مورد کار و مشکلات زندگیشان صحبت می کنند و در مواردی نیز بحثهای سیاسی به راه می اندازند، بحثهایی که اغلب از سوی فعالان سیاسی و فرهنگی و همچنین رانندهنفتکشها و کارگران تلمبهخانههای نفتی مطرح می شود و در باب ملی شدن صنعت نفت است.
“روسینه همه راننده ها و همه کمک راننده ها، نوار سفید هست “صنعت نفت باید ملی شود” (۴۳)
فضاهای عمومی شهر
میدان شهر اهواز محلی برای گردهمایی اقشار مختلف مردم به شمار میآمد. از قمارباز و کلاهبردار و تسمهکش گرفته تا ماهی فروش و قصاب. نوحه خوانان و پردهداران نیز در میدان شهر برنامه داشتند و خیل مشتاقان را به دور خود جمع می کردند. شهر اهواز طی سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته بود و این امر بویژه در عرصه عمومی شهر قابل ملاحظه است. قهوهخانه ها،خیابان و میدان همچون عرصه ای برای پخش اعلامیه، سخنرانی و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی عمل می کردند، فعالیتهایی که گاه در ملا عام و طی روز انجام می گرفت و گاه در تاریکی شب و محافل دوستی که داخل خانهها برگزار میشد. اگرچه، در طول روز دسته پاسبانها نسبت به واکنش مردم و گردهمایی آنان بی تفاوت نبودند و خیلی زود خود را به جمعیت رسانده و آنان را متفرق می کردند ( صفحات ۲۲-۲۳، ۳۹، ۵۸-۵۹، ۱۲۵). به علاوه ساحل رودخانه کارون و نخلستانها فضاهای آزادی برای گذران اوقات فراغت کودکان و نوجوانان محسوب میشد. همچنین دهکدههای اطراف شهر اهواز همچون “شکاره” یا “دغاغله” و یا “زرگان” فضای سبز و مساعدی برای گردهمایی شمار زیادی از کودکان و نوجوانان شهر اهواز بوده است.
شهر اهواز در آن زمان سیمایی شبیه به یک روستای پیشرفته مجهز به امکاناتی همچون برق، لوله کشی، گاز، جاده آسفالته و مواردی از این قبیل داشته است. در واقع ورود مدرنیته به شهر اهواز در آغاز خود را با جلوه های اولیه پیشرفت و فناوری نشان داده است. با این وجود طی آن زمان در این شهر مشاغلی همچون خرکچی وجود داشته و الاغها در کوچه و خیابان و کنار ساحل کارون در آمد و شد بودند. سیمای شهر طی روزهای جشن نیز حال و هوای متفاوتی داشته است که امروزه به ندرت میتوان در کلانشهرهایی همچون اهواز مشاهده کرد:
“صدای دهل و سرنا تا هفت محله می رود. فریاد و دست زدنها قاطی هم است… نوروز آغاز شده است” (ص ۷۳).
توصیف دیگری از کوچه های اهواز در رمان “داستان یک شهر” از احمد محمود نیز مشخص کننده تفاوت قابل توجه شهر اهواز امروزی و اهواز طی دهه های ۲۰ و ۳۰ هجری شمسی است:
“ماه، سرزده است. کوچه ها، تنگ و دراز و پیچاپیچ است. انگار که انتها ندارند. گاه که درازای کوچه خم برمیدارد، نور ملایم ماه جاری میشود و دیوارها را و زمین خاکی را رنگ میزند و کمی بعد که کوچه به خم دیگر می نشیند، تیرگی مثل قیر، چسبنده می شود و کوچه تنگتر و درازتر و پر حوصلهتر میشود که انتهایش، یا به دریا می رسد و یا به پرچینها و نخلستانهای غبار گرفته بیرون شهر. (…) اینجا و آنجا، گاوها پوزه به زمین می کشند و تو کوچه ها می گردند. از میدان بزرگی که شترها خوابیده اند می گذرم. بوی فخاره می آید. صدای تو در هم هزاران جیرجیرک از خانه هایی که دیوارهاشان رو هم ریخته است، بیرون می زند. از انتهای بازار مساح سر در میآورم. “سید” دارد لنگه های تختهئی در دکان می اندازد… .” (صفحات ۱۵-۱۷).
میتوان گفت شهر اهواز تا قبل ازدهۀ ۱۳۴۰ مجموعه نیمه ارگانیکی با یک هسته مرکزی درقسمت شرقی رودخانه کـارون (بـه عنـوان ستون فقرات) وتعدادی تأسیسات نظامی و ایستگاه راه آهن و مساکن وابسته به آن بود. در واقع بخـش اصـلی شـهرهنـوز پوسـته تاریخی خود را بازنکرده بود ودر حصارقدیمی خودبه حیات خویش ادامه میداد (شریفی، ۱۳۸۰).
اگر یکی از معیارهای اصلی تبدیل یک شهر مدرن به کلانشهر مدرن را جمعیت در نظر بگیریم، بنابراین میتوان آغاز تبدیل شدن اهواز به یک کلانشهر را دهه ۵۰ و ۶۰ دانست. در دوره چهلساله، در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۷۵ جمعیت ایران بیش از سه برابر شده (دیبا، ۱۳۸۴: ۵۲) و بیشترین میزان جمعیت ساکن شهرها بوده اند. جمعیت اهواز در سال ۱۳۳۵، ۱۲۰۰۹۸ نفر بود در حالیکه جمعیت این شهر در سال ۱۳۵۵، ۳۳۹۷۸۷ نفر و در سال ۱۳۶۵، ۵۷۹۸۲۶ نفر بود. در حال حاضر نیز این کلانشهر بیش از ۱,۱۱۲,۰۲۱ نفر جمعیت دارد. بدین ترتیب جمعیت اهواز طی ۶۰ سال گذشته بیش از ۹ برابر افزایش یافته است که میزانی قابل توجه است. از جمله دلایل اصلی چنین افزایش جمعیتی در شهرهای ایران اصلاحات ارضی دهه ۴۰ است.
تأثیرات متقابل تحولات شهر و روستا در این دوره به شکل حلقه ای از روابط علت و معلول درآمد و باعث تشدید شهرنشینی و مهاجرتهای داخلی در این دوره شد. روابط علت و معلول شهرنشینی در این دوره، از حیث ماهیت، مشابه دوران پیش از اصلاحات ارضی است، با این تفاوت که ابعاد آن به مراتب گسترده تر می شود. در این دوره، رونق شهری از یک سو و کاهش اهمیت کشاورزی و فروپاشی روابط سنتی در روستا از سوی دیگر به روندهای مهاجرتی نیز دامن زد (حسامیان، گیتی و حائری، ۱۳۶۳: ۶۲-۵۹). پس از این اصلاحات بسیاری از روستاییان که دیگر امکان زندگی در روستا را ندارند به شهرها مهاجرت می کنند و در عین حال با کاهش اقتدار مالکان در روستاها، شهر به مهمترین مرکز تصمیم گیری و اقتدار بدل می شود. شهر اهواز نیز از این قاعده مستثنی نبود، این شهر به موازات صنعتی شدن درطی چند سـال، توسـعه فیزیکـی قابـل تـوجهی یافـت. بـه مـوازات ایـن توسـعه کـه در اطراف آن بوقوع پیوست، نقاط مسکونی شکل گرفت که غالـب سـکنه آنرا مهـاجران در جـستجوی کـار و غالبـاً فقیـر تـشکیل میداد(قرخلو و شریفی، ۱۳۸۳).
در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز رشد سریع شهرنشینی و به تبع آن گسترش کالبدی شهرها در چارچوب طرحهای جامع و تفصیلی و غیر رسمی به اشکال سکونتگاههای خودرو و بافتهای حاشیه ای با شدت بیشتری ادامه یافت. گسترش افقی، دگرگونی ساختار کالبدی، شتاب بی رویه، افزایش محدوده های شهری به اشکال موزن و ناموزون و نادیده گرفتن قابلیتها و فرصتهای درونی از عمده ترین ویژگیهای این گسترش شتابان است. می توان گفت که به موازات انقلاب اسلامی ایران و سالهای ابتدایی پس از آن نظام برنامه ریزی و اجرایی کشور تحت تأثیر فشارهای خارجی (جنگ تحمیلی – تحریمهای اقتصادی و اجتماعی و …) و فشارهای داخلی (مهاجرتهای شدید و بی رویه روستایی، توسعه های شدید و بی رویه ی شهری، پیش بینی های دور از واقعیت مدیران و برنامه ریزان شهری و منطقه ای ….) دچار تشتت و آشفتگی گردید و کنترل و مهار توسعه ی شهری غالبا توسط طرحهای جامع و تفصیلی مصوب و یا در مرحله تهیه و تصویب صورت می گرفت. از این رو برنامه ای مدون و شاخص جهت توسعه ی کالبدی ساماندهی و احیاء بافتهای قدیمی و تاریخی شهری که رو به فرسودگی بودند وجود نداشت (حبیبی، ۱۳۸۶: ۱۹۰).
شهر اهواز نیز از این قسم سیاستهای شهرسازی مستثنی نبوده است، اتّخاذ سیاستهای مبتنی بر رشد اقتصادی دهههای ۶۰ ـ ۱۹۵۰ در ایران و به تبع آن جنگ تحمیلی، اثرات مستقیم و تأثیرگذاری بر روند پیدایش و توسعه حاشیهنشینی در اهواز گذاشته است (قرخلو و شریفی، همان). همچنین بهدلیل خرابیهای پس از جنگ در خوزستان، حوزههای ساختوساز شهری در این استان با سرعت انجام شده و این سرعت موجب شده است شناسنامه مناسبی در حوزه شهرسازی در این استان مشاهده نشود. در بسیاری از خیابانها شکل زندگی شهروندی شاکله یک شهر توسعه یافته متوازن را نگرفته و از این رو شهرداریها موظفند این اشکالات را برطرف کنند (وبسایت دنیای اقتصاد) .
منابع:
اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۸
حبیبی، کیومرث. بهسازی و نوسازی بافتهای کهن شهری، تهران، انتخاب، ۱۳۸۶
حسامیان، فرخ؛ اعتماد، گیتی؛ حائری، محمدرضا. شهرنشینی در ایران، تهران، نشر آگه، ۱۳۶۳
درگاهی، ملیحه، پرونده اینترنتی شهر اهواز، انسانشناسی و فرهنگ، ۱۳۹۵
دیبا، زهرا. پیشینه و استراتژی شهرهای جدید در ایران، نشریه اطلاع رسانی و کتابداری «کتاب ماه علوم و فنون»، اردیبهشت ۱۳۸۴، شماره ۸۵
شریفی،عبدالنبّی، نقش صنعت درتوسعه فضایی شهراهواز، پایاننامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، (۱۳۸۰).
قرخلو، مهدی؛ شریفی، عبدالنبی. پیدایش، تکامل فیزیکی و وضعیّت اجتماعی ـ اقتصادی حاشیه نشینی (مطالعه موردی: محلّه عین ۲ اهواز)، پژوهش های جغرافیایی ۱۳۸۳ شماره ۵۰
مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد ؛ «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، ترجمه علی نقی منزوی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، ۱۳۶۱، جلد دوم، ص ۶۱۴
محمود، احمد، همسایهها، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۳ (نسخه الکترونیک)
محمود، احمد. داستان یک شهر، انتشارات معین، ۱۳۵۲ (نسخه الکترونیک)
واحد دوست، مهوش، دیرینگی نام و تاریخ خوزستان و اهواز، مجله ایرانشناخت، تابستان ۱۳۷۸، شماره ۱۳
دانشنامه آزاد ویکیپدیا / اهواز / تاریخ اهواز
http://www.historygroupkh.blogfa.com/post-27.aspx
http://donya-e-eqtesad.com/news/789752/