انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بررسی کتاب شرق‌شناسی(۲)

 

کتاب” شرق شناسی “اثر ادوارد سعید که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد یکی از تأثیرگذارترین آثار تاریخ فکری در مورد مشرق زمین است سعید، منتقد و نویسنده‌ی ادبی و سیاسی‌-اجتماعی، فلسطینی‌الاصل آمریکایی، که بین سال‌های ۱۹۳۵ تا ۲۰۰۳ زیسته است، شهرتش مدیون کتاب «شرق‌شناسی» است و در مجامع علمی با این کتاب شناخته می‌شود؛ به طوری که امروزه اصطلاح شرق‌شناسی بیشتر اشاره به اثر و گفتمان سعید داردو ادای احترامی است به روایت او ، تا رشته‌ای دانشگاهی که به مطالعه‌ی ادبیات و فرهنگ و تاریخ شرق بپردازد.این کتاب با مقدمه ای طولانی آغاز می شود که در آن نویسنده دامنه و رویکرد روش شناختی خود را توصیف می کند. علاوه بر این ، بیشتر دلایل و نتیجه گیری نهایی کتاب را در مقدمه بیان می کند. کتاب درسه بخش که هر کدام از چهار واحد کوتاه تر ،تشکیل شده به رشته تحریر در آمده است. فصل اول ،با عنوان “دامنه شرق شناسی” شرق شناسی را به طور گسترده وبا تمام مضامین فلسفی و سیاسی بررسی کرده و به تشریح آغاز شرق شناسی می پردازد. فصل دوم ،با عنوان “ساختارها و تجدید ساختارهای شرق شناسی”،گزارشی از ظهور و توسعه شرق شناسی مدرن در زمینه  های اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ِقرون ۱۸ و ۱۹ ،بر اساس ترتیب زمانی ارائه شده است در این فصل، نویسنده درباره خصوصیات کلی آثار شاعران، هنرمندان و دانشمندان مهم و تشابهات و تفاوتهای مکتب شرق شناسی انگلیس و فرانسه و گرایشهای ایدئولوژیک آنها بحث می کند فصل سوم، “شرق شناسی در حال حاضر” تحولات بعدی شرق شناسی و نقش مستشرق در قرن ۱۸ و ۱۹ تا به امروزرا بررسی کرده و در، “آخرین قسمت”، واقعیت های جدید شرق شناسی در ایالات متحده و واگذاری شرق شناسی انگلیس و فرانسه به آمریکا را شرح داده، ومطالعه پوشش رسانه ای وقایع خاورمیانه ؛ وچگونگی ارائه تصویر منفی از مشرق زمین و تثبیت آن را بیان میکند. در کل این فصل جالبترین فصل کتاب است.

نویسنده سه تعریف را در مورد شرقشناسی ارائه داده است. شرق شناسی به عنوان یک سنت آکادمیک، عبارت است از هر کسی که در مورد مشرق زمین تحقیق می کند، می آموزد یا می نویسد ، یک مستشرق است و آنچه او انجام می دهد شرق شناسی است.شرق شناسی دوم سبکی از تفکر است که اعتقاد به تمایز بنیادی بین مشرق ومغرب دارد و نقطه آغاز تئوری ها  ومجموعه بزرگی از نظریه ها، رمان ها ، و گزارش های سیاسی است تعامل بین سنت آکادمیک شرق شناسی و همتای خیالی آن کم و بیش، معنای سوم را ایجاد کرد که از لحاظ تاریخی ومحتوایی بیشتر از دو معنای قبلی تعریف شده تراست.خلاصه کلام، شرق شناسی عبارت است ازنوعی تفکر و سبک غربی که  با ایجاد سلطه وداشتن آمریت و اقتدار بر شرق حکمفرمایی میکند. اما ادوارد سعید تاکید می کند باید توجه داشته باشیم که شرق شناسی صرفا یک ایده دروغین یا افسانه نیست که اگر بود تا به حال از بین رفته بود بلکه مجموعه خلق شده ای از نظریات و روش‌های اجرایی است که در طول سالها روی آن سرمایه گذاری مادی به عمل آمده و تبدیل به یک نظام معرفتی درباره شرق شده است شرق شناسی صرفا یک موضوع و یا رشته سیاسی نیست که به گونه ای انفعالی  در فرهنگ تحقیقات علمی و یا نهادهای مربوطه انعکاس یافته باشد نمیتوانیم بگوییم که شرق‌شناسی نماینده و بیانگر نوعی توطئه شرورانه امپریالیسم غربی برای سرکوب و تحقیر جهان شرقی است بلکه نوعی گسترش و توزیع آگاهی ژئوپلیتیک در بین متون اقتصادی،اجتماعی،تاریخی و زبان شناسی است.

نویسنده نقطه شروع تحقیقات خود را در این کتاب از تجربه انگلستان،فرانسه و آمریکا در مورد شرق به منزله یک واحد منسجم آغاز کرده و توضیح میدهد موضوع بحث مستشرقین بیشتر از آنچه خود شرق باشد، صورت پرداخته شده ای از شرق است که برای خوانندگان غربی شرق را مطبوعتر و قابل قبول تر به نمایش درآورد نویسنده توضیح میدهد باید بدانیم که این نحوه بومی کردن و یا محلی کردن موضوعات خارجی امر چندان عجیبی نیست و در همه فرهنگها مرسوم است ؛شرقشناسان نیز مثل هر اندیشمند دیگری در مغرب زمین این کار را انجام داده انداما موضوع این است که آنها هر طور خواسته اند شرق را تغییر داده و اصلاحات خود را به عنوان نتیجه موجود و مسلم تحمیل کرده اند.

به طور نمونه  در اواسط قرن پانزدهم برای متفکرین جدی اروپا این مطلب مسلم شد که باید برای اسلام چاره ای اندیشید ازاین رودست به اقدام زده و کار را با نوشتن کتب و نوشته هایی آغاز کردند که مطابق با نظم و انظباط مورد نظرشان بود  و مطالب بر حسب مقتضیات اخلاقی مسیحیت غربی وبا الگوهای مسیحیت تطبیق یافت، در نهایت  طرزتفکر و ذهنیت غربی به آثار و مطالب شرقشناسی منتقل گردید.فهمیدن این جریان و سیاست آموزشی چندان هم مشکل نیست فرهنگها همواره تمایل داشته اند که فرهنگهای وارداتی را نه بدان صورت که واقعی هستند بلکه به صورتی که منافعشان را حفظ کند تغییر دهند شرق شناس همواره وظیفه خود میداند که چیزی را به چیز دیگر تغییر دهد هم به خاطر خود و هم به خاطر فرهنگش وهم به خاطر باورش  به اینکه این فعالیتها به نفع  انسان شرقی هم هست.

سعید شرح میدهد که به استثنای اسلام تا قرن نوزدهم ،شرق برای اروپا قلمروی حکومت و سلطۀ غرب بود وبخش عربی و اسلامی شرق بود که در سطح وسیعی اروپا را در زمینه های سیاسی، فکری و تا مدتی اقتصادی به مبارزه بی امان طلبیده بود؛شرق شناسی در نهاد خود هسته ای متشکل از روحیه ای خصمانه علیه اسلام دارد و همین جنبه ظریف و حساس شرق شناسی است  که سعیدادعا میکند، در این اثر بدان پرداخته است.

سعید میگوید” از جهات بسیاری اسلام یک عامل ایجاد خشم و برافروختگی واقعی برای اروپاییان بوده زیرااسلام به طرزنگران کننده ای هم از لحاظ جغرافیایی و هم فرهنگی به مسیحیت نزدیک بود و همچنین ازسنتهای یهودی ومسیحیت نیز به طور خلاقانه ای بهره مند شده بود، زبان عربی و عبرانی هم از شاخۀ زبانهای سامی هستند که مشترکا مطالب مورد نیاز مسیحیت را تشکیل می‌دهند ضمن اینکه در سال۱۵۷۱، اسلام در یکی از اشکال عربی ،عثمانی ،آفریقایی ،شمالی و اسپانیایی خود در اروپای مسیحی سلطه داشته و یا آن را تهدید می کرده ،این واقعیت که اسلام روم را عقب گذاشته و درخشش بیشتری پیدا کرده از ذهن هیچ اروپایی چه درآن زمان و چه در حال حاضرمحو نمی‌شود. (۱۳۹)

سعید شرح میدهد، طرح کانال سوئزنیز نتیجه منطقی تفکرات شرق شناسانه است، آسیا زمانی برای نقاط دوردست بیگانه بود و اسلام نیزسمبل خصومتی  مسلحانه علیه اروپای مسیحی بود برای اینکه این خطرات رفع شود تنها راه این بود که شرق ابتدا شناخته ،سپس اشغال و پس از آن توسط صاحب نظران از نو ساخته شود.کانال سوئز سرانجام فاصله دوردست شرق و بیگانه بودن آنان نسبت به غرب را از بین برد.

بخش دوم با عنوان ساختارهاوتجدیدساختارهای شرق شناسی ،سعید توضیح میدهد در قرن هجدهم مرزهای سرزمینهای اسلامی در حال گشوده شدن بود ،اروپا مرکز این فتوحات قرار گرفته بود و از طریق موسساتی همچون کمپانیهای هندوچین و ازطریق داستانهای مسافرین و سفرنامه ها دیدگاههای نژاد محوری خود را تقویت میکرد در حالی که مورخین دوره رنسانس سرسختانه شرق را به چشم  یک دشمن مینگریستند،تاریخدانان قرن هجدهم در شرق با نوعی استقلال اندیشه مواجه شدند بنابراین کوشش میکردند که با  منابع اطلاعاتی درباره شرق مستقیما در تماس باشند. سعید میگوید”چهارعنصربسط وتوسعه،تقابل تاریخی ،تمایل وجانبداری،و طبقه بندی رابعنوان جریاناتی معرفی میکند که در بستر فکری قرن هجدهم وجود دارند و ساختارها و نهادهای خاص شرق شناسی نوین به حضور آنها وابسته است. باید بدانیم بدون حضور این عناصر، شرق شناسی میسر نبود این عناصر باعث شدند که شرق به ویژه اسلام ازدست رسیدگی و مداقه مذهبیِ تنگ نظرانه ای که تاکنون غرب مسیحی برای بررسی ار آن استفاده میکرد ؛خلاص شود.به عبارتی شرق شناسی مدرن از دل عناصرمادی یا غیر دینیِ حاضر در فرهنگ اروپا در قرن هجدهم سر بر آورد”.( ۲۲۰) البته این به معنای فراموشی الگوهای مذهبی نیست بلکه برعکس آنها تشکل جدیدی یافته و مجددا به کار برده شدند در واقع  شرق و رشته شرقشناسی به صورت دیالکتیکی تغییر کردند چون به شکل گذشته خود قابل دوام نبودند مطالعه درباره شرق به همان صورت اولیه خودنیز بازسازی شد و به صورتی مناسب برای زمان حاضرتغییر شکل داد.رشته های سنتی نیز جایگاهی در فرهنگ معاصر پیدا کردند با وجود این هر دوی آنها نشانه هایی ازقدرت داشتند قدرت احیای مجدد.

سعید در بخش دیگری به ارنست رنان اشاره میکند اوتوضیح میدهد هر صفحه از آثاررنان در مورد زبان عربی ،عبرانی و یا شبه سامی را که می خواهید انتخاب کرده بخوانید تا ببینید با نمونه‌ای از ابزار قدرت روبه‌رو هستید بدین معنا که رنان با تکیه بر اقتدار و اعتبار خود از میان سخنرانی های موجود در بین کتب؛ بنابه خواست و میل خود انتخاب کرده و با یک نثر اروپایی مودبانه ، نواقص و کمبودهای موجود در زبان  انسان ها و تمدن آن مناطق را بیرون میریزد . بنابراین حوادث و وقایع زبان شناسانه در یک بستر اساساً غیر پیوسته و غیرخطی که به صورت و طریقه کاملا خاصی توسط زبان شناس کنترل می‌شوند جریان دارند( ۲۶۰)بدین ترتیب رنان معتقد است  زبان سامی در مقایسه با زبان ها و فرهنگ های بالغ و پخته گروه هند و اروپایی پدیده ای است که جلوی توسعه و پیشرفت آن گرفته شده است اما تناقضی که در کارهای رنان وجود دارد حاکی از آن است که رنان از طرفی مارا تشویق می کند که زبان ها را به طریقی مشابه  و مطابق با هستی های زنده طبیعت ببینیم اما در جای دیگر سعی دارد ثابت کند که زبانهای شرقی ،غیر ارگانیک ،محبوس ،متصلب و متحجر و ناتوان از تجدید نسل و حیات هستند. (۲۶۴) با مطالعه آثار رنان متوجه میشویم که چگونه تعمیم وکلیت سازی فرهنگی کم کم شکل و شمایل علمی به خود میگیردو او همواره به تطابق و مقایسه مشغول است، کار اوبه ندرت توصیفی است بلکه غالبا ارزشی است نمونه تفکر تطبیقی رنان به شرح زیر است ،نژاد سامی به خاطر سادگی اش ،نژادی غیرکامل به نظر میآید ،این نژاد آنچه را که موجب تکامل حیات است فاقد میباشد نژاد سامی پس ازیک دوران خردسالی ازکمترین درجه رجلیت بهره جسته است. بهترین دوران شکوفایی خود را در همان سالهای نخستین پشت سر گذاشته و هرگز قادر نبوده که به مرحله بلوغ دست یابد.(۲۷۱-۲۷۲)

در این بخش به طور کلی توضیح داده میشود که مشرق زمین به قلمروی برای حکومت بالفعل علمی و نفوذ بالقوه استعماری تبدیل گردید و نقش شرق شناسان اولیه همچون رنان و ساکی این بود که آثار خود و مشرق زمین را همچون صحنه واحدی در کنار یکدیگر فراهم آورند. شرق شناسان بعدی این شرایط را حفظ کردند و با کمک موسسات و نهادهای دولتی آن را گسترش دادند .میراثی که قرن بیستم ازشرق شناسی قرن نوزدهم به ارث برد همین است.

شرقشناسی در حال حاضر:

در این فصل سعید به شرق شناسی قرن بیستم که با جریان طولانی اشغال مشرق زمین توسط غرب در سالهای دهه ۱۸۸۰ به بعد آغاز شد میپردازد وچگونگی موفقیت غرب را در کنترل آزادی و معرفت شرق مورد بررسی قرار میدهد .در ابتدا به جمع بندی مطالب دو فصل پیشین پرداخته و توضیح میدهد برای شرح  واژه شرق شناسی در چارچوب تفکر و عمل از تجربیات شرق شناسان فرانسوی و انگلیسی در رابطه با آشنایی اسلام و اعراب و زندگی ایشان در میان آنها  استفاده کرده است و در این تجربیات وجود یک رابطه غنی بین غرب و شرق را تشخیص داده و مفهوم مرز های جغرافیایی  شرق و غرب ومراتب مختلف احساس حقارت از ناحیه شرق و احساس قدرت برای غرب؛ دامنه کارهای انجام شده، نوع ویژگی‌هایی که به شرق انتصاب داده شده است را ملاحظه کرده و متوجه شده که همه این داده ها نشان از، یک تقسیم جغرافیایی ارادی و خیالی بین شرق و غرب هستند که قرنها حیات داشتند فصل دوم  دامنه سخن و کانون توجه نویسنده محدودیت بیشتری یافته و به شرق شناسی جدید که در آخرین سالهای قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم آغاز شده بود پرداخته است و ظهور گسترش نهادهای شرق شناسی را که با بهره‌گیری از یک زمینه تاریخی، عقلانی ،فرهنگی و سیاسی به وجود آمده بود را بررسی کرده است  سعیددر فصل اول و دوم میخواست نشان دهد که سیستم عقل و اراده ای که شرق شناسی را به صورت یک موضوع منسجم درآورده است چیست او معتقد بود مشرق‌زمینی که در شرق شناسی ظهور می یابد توسط مجموعه کاملی از نیروهایی که در معرض تعلیم و آموزش مغرب‌زمین قالب ریزی شده اند شکل گرفته است باید بدانیم این تعریف بیش از هر چیز سیاسی است که به اعتقاد سعید شرق شناسی نیز خود محصول یک عده نیروها و فعالیت‌های سیاسی خاص می باشد .یکی از تحولات مهم در شرق شناسی قرن نوزدهم عبارت از پالایش ایده های اساسی پیرامون شرق شناسی است .درباره شرق یک سلسله تعبیرات و اصطلاحات ویژه رواج پیدا کرده بود،مانند کاراکتر شرقی، استبداد شرقی ،احساس گرایی و شهوترانی شرقی و نفس پرستی شرقی، تمایل آنها به استبداد ،طرز تفکر و ذهنیت منحرف مشرق‌زمین ،عادت به عدم دقت و سرانجام عقب‌ماندگی، بدین ترتیب وقتی نویسنده‌ای واژه “شرقی” را به کار می‌برد همین کافی بود که در ذهن خواننده مجموعه اطلاعات خاصی در مورد شرق تداعی کند که به نظر می‌رسد از لحاظ اخلاقی بیطرف و از نظر عینی و واقعی معتبر باشد و اعتبارش  معادل یک وقایع نگاری تاریخی و یا موقعیت جغرافیایی باشد.

سعید میگوید”نظریه هایی که در قرن نوزدهم پیرامون عقب‌ماندگی انحطاط و عدم برابری شرق و غرب وجود داشت به راحتی خود را با اندیشه هایی که پیرامون مبانی زیست شناسی نابرابری نژادی اظهار می گردید همراه ساخت و  اندیشه تقسیم دوگانه نژاد ها، فرهنگ ها و جوامع به پیشرفته و عقب مانده بسیار مطرح شد( ۳۷۱)

در بخش آخر سعید اشاره می کند بعد از جنگ جهانی دوم دیگر فرانسه و انگلستان جایگاهی درشرق شناسی نداشتند آمریکا جایگزین آنها شده بود  اکنون علایق و منافع تمام بخش های دنیای مستعمراتی سابق به آمریکا پیوند خورده است.در قرن بیستم ، شرق شناسی آخرین دگردیسی خود را از یک سنت علمی به یک استعمار به پایان رساند.اکنون، واقعیت جدید شرق شناسی دقیقاً آمریکایی است. آمریکا جایگزین فرانسه و انگلیس به عنوان تولید کنندگان غالب گفتمان شرق شناسی شده است آمریکا سنت شرقی را به ارث برد و آن را دگرگون کرد. ویژگی بارز علاقه علوم اجتماعی آمریکا به مشرق زمین ، بی توجهی کامل به ادبیات است. قرن بیستم چالش های جدیدی را در مشرق زمین به وجود آورد در دوره ای که شاهد تکه تکه شدن امپراتوری عثمانی، “شورش عرب” ، پایان استعمار انگلیس و فرانسه بود ،غرب نیز با چالش جدید و منحصر به فردی روبرو بود باید با نخبگان بومی، جنبش های بومی ، مطالبات آنها برخورد میکرد

سعید معتقد است، امروز آمریکا روند احیاء مشرق زمین و شرقشناسی را تکرار کرده است.واز”کلیشه های مربوط به چگونگی رفتار مسلمانان استفاده غیراخلاقی میکند.

تهران-ششم خرداد ۱۴۰۰

ادوارد سعید ،(۱۳۷۱)،مترجم عبدالرحیم گواهی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی