ویرجینیا وولف، در سال ۱۹۵۲ در مجله تاریخ ادبیات ساندی می نویسد:
«آمریکایی ها … به شکل شهودی کاری کردند که زبان را با نیازهای خود منطبق کنند. در انگلستان بجز محرک های جنگ، قدرت و توانایی اختراع کلمات دچار وقفه شده است؛ نویسندگان ما اوزان شعر خود را دگرگون کرده اند، ریتم متن داستانی را تغییر داده اند، اما ممکن است جستجو در ادبیات داستانی انگلیسی به دنبال یک کلمه جدید تلاشی بی ثمر باشد. اینکه ما از انگلیسی آمریکایی برای تر و تازه کردن سخن خود واژه قرض می گیریم، معنادار است. اصطلاحاتی مثل حرف توخالی (poppycock)، غیر قابل کنترل (rambunctious)، دمپایی جلوباز (flipflop)، تقویت کننده (booster)، میکسر خوب (good mixer) – تمامی این اصطلاحات عامیانه زشت، رسا و نیرومند که وارد زبان عامیانه ما شده و بعدها در نوشتار ما پدیدار ، از آن سوی آتلانتیک آمده اند. این پیش بینی که وقتی کلمات اختراع می شوند، ادبیات جدیدی در دل آن ظهور می کند، آینده نگری ژرف و عمیقی نمی خواهد.»
نوشتههای مرتبط
کیفیات خاص انگلیسی آمریکایی و انگلیسی چیست که کارشناسان آن را تا این میزان قابل ستایش و در عین حال ناشایست می دانند؟ جالب است که، اختلاف کمی درباره چیستی این تفاوت ها وجود دارد؛ عدم توافق این دیدگاه ها در تصمیم اینکه آیا این تفاوت ها خوب است یا بد بروز می کند. بزرگترین مخالفان گویش انگلیسی آمریکایی انگشت اتهام خود را به ابداعی بودن آن نشانه می گیرند، که ممکن است است باعث شود که یک واژه در بخش دیگری و بار کاربرد دیگری و بسیار متفاوت با کاربرد اولیه و حتی بدون توجه به معنای اولیه اش مورد استفاده قرار بگیرد. مخالفان همچنین بر اشتیاق سخنوران و نویسندگان آمریکایی بر اتخاذ رویکرد تجربی به زبان و بی ملاحظه نسبت به سنت و یا گذشته آن زبان خرده می گیرند: برای هر فردی که گذشته و دستاوردهایش را می ستاید، این تجربه نامحترمانه و ناپسند است.
مدافعان انگلیسی آمریکایی، از سوی دیگر، این کیفیات را به عنوان ویژگی هایی که منجر به قدرتمندی و سرزندگی گویششان شده، می ستایند: آن ها استدلال می کنند که، زبانی که نتواند با زمانه درحال تغییر انطباق پیدا کند و یا کنار گذاشتن آنچه را که ناکارآمد است را نپذیرد آینده ای نخواهد داشت. سخت است که بتوان استدلال کرد که این دیدگاه خیلی معقول است و برخی نویسندگان در نتیجه نتوانسته اند تعیین کنند که کدام گروه از مباحث زبان انگلیسی را می خواهند دنبال کنند: آنها در پایان به این اصل می رسند که هم می توانند ویژگی های گویش آمریکایی را بستایند و هم آن را تقبیح کنند. متیو انگل از روزنامه گاردین، که در بخش پیشین به مواردی از آمریکایی شدن زبان عمومی اشاره کرده بود در همان مقاله ادامه می دهد که «انگلیسی با گویش آمریکایی تیزهوشانه تر، زیرکانه تر، منعطف تر از زبان ماست»- و بدین ترتیب، وی در واقع دیدگاه ویرجینیا وولف را با فاصله ای ۷۵ ساله تایید می کند.
همین دیدگاه از انگلیسی آمریکایی را می تواند در واژگان والت ویتمن ملاحظه کرد، مردی که هم کیفیات ابداعی انگلیسی آمریکایی را نشان می دهد و هم با آن همراه است. او در سال ۱۹۰۴ در روزنامه آتلانتیک می نویسد:
« آمریکایی ها تنها افرادی هستند که روان ترین و خوش آوا ترین صدا را در دنیا دارند- و کامل ترین کاربران زبان انگلیسی هستند… زبان انگلیسی بسیار بی قانون است همانند مسابقه ای می ماند که چه کسی آن را اجرا می کند، و یا، قوانین کوچک آن را برای ورود به قوانینی بالاتر در هم می شکند. انیکه زیربنای این قوانین چه هستند به چه چیزی مرتبط است بسیار غریزی است و تمامی تفاسیر را در این مسیر رد می کند.»
اما دیدگاهی متفاوت از همان را جی وای تی گرگ در کتاب خود با عنوان شکستن سر پریسین (priscian) (1): «آمریکایی ها قصد دارند که راه خود را به زبان باز کنند، همانند نیاکانشان از طریق جنگل ها، و بدون توجه به رشد ارزشمندی که ممکن است در این راه و در روشن کردن مسیر قربانی کنند. این قضاوت در نوشته های نویسنده معاصر بیرتانیایی فرنک جانسون، که در روزنامه دیلی تلگراف بر میل آمریکایی ها به خلق کلمات جدید اشاره کرد مشهود است، و اینکه از نظر وی آن ها باید زحمت بکشند و ذخیره کلمات کنونی زبان حود را جستجو کنند و اختراع واژه جدید غیر الزامی است: واژه Fraudster با معنای متقلب موردی از برجستگی هجای است از انگلیسی آمریکایی، که در آن واژه fraud کامل کافی بود؛ درست مثل واژه fiefdomکه معنای کاملا مشخصی دارد و از قرون وسطی به این طرف ناشناخته باقی مانده است، و خود واژه fief به تنهایی کفایت می کند.
نگرش آزادانه آمریکایی ها نسبت به زبان شان (که ظاهرها برای بریتانی ها دست نیافتنی است) بی شک یکی از عواملی است که چنین قوتی را به گویش شان بخشیده است. درست مثل هر سازواره ای که از محیط طبیعی خود ریشه کن می شود، برای بقا در محیط جدید باید با شرایط محیطی انطباق پیدا کند، و این کاری است که گویش انگلیسی آمریکایی انجام داده است. هنری جیمز، این را در نامه خود در سال ۱۹۰۵ خطاب به بایرن واور می نویسد: «مسئله صحبت ما» و به این نکته می پردازد که زبان انگلیسی به شکلی معصومانه وارد آمریکا شد اما به سرعت تبدیل به مصیتی بزرگ شد: « و با تبعیت از نظم اجتماعی و سیاسی بی سابقه ای و بی نهایت پرهزینه». شرایط اجتماعی که زبان انگلیسی گویش آمریکایی در آن رشد کرده است، این گویش را از بسیاری جهات از شرایط تحمیلی زبان انگلیسی بریتانیایی رهانیده است.
یک مثال جالب از این موضوع فقدان سیستم طبقانی اجباری در آمریکاست، که کم و بیش دلیل این واقعیت است که هیچ معادل آمریکایی برای عیارت «تلفظ کسب شده» و یا آر پی وجود ندارد: لهجه استاندارد انگلیسی بریتانیایی که متعلق به طبقه اجتماعی بالادست و تحصیل کرده است و فارغ از رنگ های منطقه ای. تسلط بر آر پب در بریتانیا امروزه اهمیت خود را کمابیش از دست داده است، و هر فردی که امروز در بریتانیا زندگی می کند، بر این نکته اذعان دارد که تسلط بر آرپی دیگر رمز قدرت و موفقیت مادی نیست. دیگر برای مثال لزومی ندارد که برای تسلط بر این طرز تلفط در کلاس های سخنوری انگلیسی شرکت کرد (و به جریان عمومی موفقیت طبقه متوسط پیوست). اما تا همین چند وقت پیش چنین چیزی امکان پذیر نبود: حتی رئیس جمهور پیشین ادوارد هیث و مارگارت تاچر، که هر دو متعلق به طبقه کارگری بودند، در این کلاس ها شرکت کردند تا شاخص های منطقه ای و متعلق به طبقه اجتماعی خود را از تلفظشان حذف کنند. در کنار تلفظ کامل، استانداردهای نانوشته و سخت گیرانه ای در تسلط بر زبان انگلیسی بریتانیایی امروزه وجود دارند: تقریبا همه بریتانیایی ها اذعان می کنند، که هیچ فردی با چنین تسلط ظریفی بر دستور انگلیسی و کاربرد تیزهوشانه آن مثل جورج بوش و یا پدرش هیچگاه نمی توانسته در زندگی عادی در انگلستان موفق باشد، چه برسد در حوزه سیاست ملی.
آمریکا، بر خلاف این، هیچ معادل فرهنگی، اخلاقی و یا کاربردی برای آرپی ندارد. توانایی یک فرد در کاربرد فصیح زبان تنها معیار موفقیت و یا عدم موفقیت آن فرد در زندگی نیست، و برای تایید این نکته آمریکایی ها تنها باید به دفتر ریاست جمهوری نگاهی بیاندازند. این واقعیت یکی از ایراداتی است که آمریگایی را فرودست می پندارد، اما این خود نیز عاملی است که منجر به موفقیت لهجه آمریکایی شده است: لهجه آمریکایی همواره برای رشد آزاد بوده بدون اینکه بخواهد به مدل های رایج محدود شود. جورج مک نایت در کتاب خود با عنوان فرآیند ساختن انگلیسی مدرن (۱۹۲۸) مقایسه ای جالب ارائه می دهد که محدودیت های آنچه را که وی به عنوان مدل دستیاری در صنایع و در زبان در جامعه بریتانیا می داند ، و اینکه تقلید آگاهانه از مدل های تثبیت شده تنها راه مهارت و در جامعه و زبان در بریتانیا که با تقلی آگاهانه از مدل های تثبیت شده به عنوان تنها راه موفقیت خود محدودیت زا است. وی اشاره می کند:
«در آمریکا، فقدان تعلیم افراد از طریق دست یاری در بسیاری موارد به بازگشت تجربه و کاربرد نظریه محض، و دائما به پیشرفت هایی در روش ها منجر شده است. در سخن های آمریکایی ها زییابی بیان از طریق دستیاری اجتماعی، شکل گرفته است، و به همین ترتیب این امکان وجود ندارد که تجربه در حالت های بیان و در کاربرد قوانین نظری به پیشرفت در بیان منجر شود؟»
به عنوان شاهدی بر این ادعای خود، وی به اصلاحات تلفظی نوح وبستر در قرن نوزدهم اشاره می کند، موفقتی که قطعا شکل گرفته است.
پیشرفت لهجه آمریکایی و رسیدن آن به سطحی گه امروز در دنیا دارد، یعنی «گویش غالب جهان» (نقل قول از دیوید گرادول، بریتانیایی که مشاور شرکتی با نام انگلیسی است) البته تنها بر پایه کیفیات این لهجه شکل نگرفته است. افراد کمی با این مفهوم مخالفند که قوانین انگلیسی آمریگایی امرزه بیشتر احتمالی است تا درست، و بیشتر کمیت است تا کیفیت انگلیسی آمریکایی که آن را تا این حد ارتقاء داده است. آمریکا، سالانه گویشوران بومی بیشتری را در مقایسه با هر کشور دیگری تولید می کند؛ و این حتی در شیوه های که زبان انگلیسی آمریکایی خود را در هر گوشه جهان جا انداخته است مشهود است. اما پیش ازدنبال کردن آن در چهار گوشه دنیا، بهتر است ششرایطی آن را بررسی کنیم.
زبان انگلیسی (و با زبان انگلیسی وسطایی) اولین حضورش را در اوایل قرن ۱۲ در ایرلند نشان داد، اما تا قبل از صدورش به مستعمرات دنیای جدید، که از اوایل قرن ۱۷ آغاز شد، فراگیر نبود این مرحله زبان انگلیسی در حال تبدیل به زبانی بود با گستردگی بین المللی. مستعمرات آمریکای شمالی قواعد بریتانیا را تا مدت زمان کوتاهی تحمل می کرند، ولی در اولین سرشماری که در آمریکا در سال ۱۷۹۰ انجام شد، نود درصد از آمریکایی ها بازماندگان مستعمرات انگلیسی بودند. توضیحات مختلفی وجود دارد که برخی زبان ها مثل عبری، یونانی، و آلمانی باید زبان رسمی ملتی می شددند که هیچگاه هیچ پیشرفتی نداشته است.
در حالیکه بریتانیایی ها بزرگترین شکست مستعمراتی خود را در آن چه که بعدها آمریکا نامیده شد تجربه کردند، درس هایی را که از این شکست ها آموختند در جای دیگر به کار گرفته و به موفقیت رسیدند، و در طول قرن نوزدهم امپراطوری ای شکل دادند ک بنا به ضرب المثل های عامه، خورشید در آن غروب نمی کرد. بدین ترتیب، بریتانیایی ها هم زبانی را گسترش دادند که کاربردش هیچگاه متوقف نشد. بریتانیا باید برای ایجاد آنچه که آن را آنگلواسفیر (anglosphere) می نامیم معتبر شناخته شود- گروهی از کشورهای انگلیسی زبان در سراسر دنیا امروزه ارزش های مشترکی را مثل فردیت گرایی، نقش قانون، و اهمیت آزادی فردی را بها می دهند. اما درست مثل باقی مداخلات انگلیسی ها (تلویزیون)، این مداخله به خودی خود پیروزی کسب نکرد. امپراطوری ها برای همیشه باقی نمی مانند، و زمانی که امپراطوری بریتانیا شروع به محو شدن کرد، امپراطوری آمریکایی در حال ظهور بود. با ظهور آمریکا به عنوان یک قدرت برتر جهانی به بهای جنگ جهانی دوم، و ادامه صادرات موفق علم، فناوری و فرهنگ عامه، پیشرفت انگلیسی آمریکایی بی پایان می نمود. نمی توان لحظه ای معین را برای پیشی گرفتن انگلیسی آمریکایی از انگلیسی بریتانیایی تعیین کرد. رابرت مک گرام، که در سال ۲۰۰۱ در محله آبزرور نوشت، سال ۱۹۷۷ را به عنوان اوج «هژمونی زبانی انگلیسی آمریکایی» نامیده است، زمانی که گویش ها قدرت یکسان در تاثیرگذاری دارند. بعد از آن، وی فکر می کند که انگلیسی آمریکایی به طور خاص «به یک اهمیت فوق طبیعی» رسیده است اما بسیاری از محققان تاریخ این رویداد را بسیار زودتر از ان می دانند. انگلیسی بریتانیایی قطعا معتقدند که این دوره از حاکمیت تا قرن ۲۰ هم ادامه یافت؛ حتی اچ ال منکن، نویسنده کتاب زبان آمریکایی و احتمالا قهرمان ترین فرد انگلیسی آمریکایی، در سال ۱۹۲۱ نوشت:
آمریکایی ها، که به شکل کتبی آموزش انگلیسی را دریافت می کردند، و دائما کتاب های انگلیسی می خواندند، هنوز هم انگلیسی بریتانیایی را به راحتی به کار می بردند، و کم و بیش من به جرات می گویم که یک زمان انگلیسی آن ها را می ترساند. اما زبان انگلیسی دشواری بیشتری از آمریکایی دارد، و توجه بسیار زیادی به ویژگی های خاص آن داشته است- و نازیباست.
بجز مقوله نازیبایی، که با کین خواهی همراه است، این واقعیت امروزه کاملا معکوس شده است. نمی توان گفت که آمریکایی ها دائما در حال خواندن هستند، حتی در انتشارات خود انگلستان. و بریتانیایی ها، هم با تلویزیون و رانه خبری آمریکا روی اینترنت دائما بمباران می شوند، با تلویزیون آمریکایی، فیلم های آمریکایی، پرفروش ترین کتاب های آمریکایی، و غلبه دائمی انگلیسی آمریکایی در رسانه های خبری و روی اینترنت. مهر فرهنگ عامه آمریکایی- که بسیار مورد اقبال نسل جوان است و مورد خصومت نسل های مسن تر- آمریکایی گرایی را در زبان انگلیسی بریتانیایی را بیش از آنچه که خود آمریکایی ها بخواهند گسترش داده است. حتی سنتی ترین اقشار بریتانیا هم، که ترجیح می داندن با خیار ساندویچ خود خفه شوند ولی آمریکایی صحبت تکنند، دیگر هیچ مشکلی در درک صحبت و نوشتار آمریکایی ندارند.
ما در مورد افرادی می خوانیم که در قرن نوزدهم نیویورک بر روی عرشه کشتی بودند تا بتوانند آخرین شماره های رمان های سریالی چارلز دیکنز را بخوانند. امروزه چنین اتفاقی دربارع هیچ چیز انگلیسی در آمریکا اتفاق نمی افند، و احتمالا همین تصویر در ارتباط با صوفو طولانی میدوان لیکستر برای اولین نمایش فیلم های هالیوودی با بازی تام کروز و یا جنیفر لوپز در حال اتفاق است. بریتانیا امروزه دیگر در هیچ موضوعی طنین انداز نیست (البته با املای نوشتاری clamour و نه clamor آمریکایی) اما آن ها همچنان برای بسیاری چیزخای آمریکایی، محصولات آمرکیکایی که افتخاری بریشان ندارد سر و صدا به پا می کنند. تمامی این صادرات ناملموس به بریتانیا به زبان انگلیسی امریکایی صادر می شود، و این امروزه منجر به ترافیک نامتقارن گویش ها شده است.
اینکه آن ها این لهجه را یک لهجه بربر و فاقد ظرفت بدانند و یا آن را هوایی تازه برای ارتقاء نسخه زبان خود، انگلیسی ها باید اذعان کنند که انگلیسی امریکایی تاثیر غیر قابل توقف خود را بر لهجه انگلیسی به خصوص گذاشته اند. برای مثال، علائم راهنمایی رانندگی تابلوی اتوبان با معادل آمریکایی اش متفاوت است. این علائم در انگلیسی در موقعیت هایی به کار می رود که یک ترافیک دوطرفه وجود دارد، و این علامن به روشمی با فلش نشان داده می شود، بدون هیچ واژه ای، که مسیر مقابل حق تقدم دارد، و یا همانطور که آمریکایی ها ترجیح می دهند بکویند، مسیر رو به رو حق کاربرد دارند. وقتی که شما در حین رانندگی به این علامت می رسید، می دانید که باید به مسیر رو به رو اجازه دهید، که در گویش انگلیسی (give a way) و در گویش آمریکایی (yield) به کار می رود.
نویسنده: اورین هارگریوز،منبع: وکبیولاریویو (Vocabula Review )
(۱) Priscian: پریسین (۵۰۰ قبل از میلاد) متخصص دستور زبان لاتین و نویسنده کتاب نهادهای دستور (Institute of Grammar) بود. این کتاب در قرون وسطی کتاب درسی مرجع برای مطالعه و یادگیری زبان لاتین بود.