انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی سواد (۸): مایکل کلانچی و سواد قرون وسطایی

سواد در قرون وسطی: از حافظه تا سند مکتوب

مایکل کلانچی، مورخ و متخصص تاریخ قرون وسطی در موسسه تحقیقات تاریخی دانشگاه لندن است. وی بواسطه دیدگاه تاریخی اش به شکل گیری و تسلط زبان نوشتار و متن کتبی، و نیز و ساز و کارهای آن و چگونگی تسلط متن کتبی بر جوامع انسانی انگستان در قرون وسطی، بسیار مشهور است. در مطالعات و نوشته های مختلف، وی چگونگی تبدیل سواد شفاهی به سواد کتبی را در هم بافت فرآیندهای گسترده تر سیاسی اجتماعی مرتبط با تسلط نورمن ها بر انگلستان دوره قرون وسطی به روشنی به تصویر می کشد. تصویری که وی از این فرآیند ارائه می دهد؛ فرآیندی ناگهانی و یکباره نبوده و وی آن را در مجموعه ای از اتفاقات و مکانیسم های تسلط سیاسی و اجتماعی نورمن ها و پیامدهای آن موقعیت یابی می کند. به طور کلی، وی متعقد است که رواج فرآیندهای اجتماعی مدرسه در جوامع مدرن که تقریبا از صد سال پیش تا کنون شدت گرفته است، تا حدود زیادی تصویر واقعی ما را از چگونگی شکل گیری سواد و توسعه آن در میان جوامع انسانی در حداقل ده قرن پیش از آن و در دوران قرون وسطی و پیشا روشنگری به شدت مخدوش کرده است.

کتاب مشهور وی با عنوان «از حافظه تا سند کتبی» یکی از مهم ترین کتبی است که علاوه بر روند شکل گیری سواد کتبی، ماهیت و ارتباط آن را در بستری از فرآیندهای اجتماعی فرهنگی و ابزاری تصویر می کند. وی به طور خاص، «مذهب» و «بوروکراسی» را دو عامل تعیین کننده در گسترش سواد در اروپای قرون وسطی و سپس عصر روشنگری و رنسانس می داند. از منظر وی «مذهب» و کلیسای مسیحیت نقش بسیار مهمی در گسترش و شکل گیری خواندن و آنچه را که وی آن را سواد شفاهی می نامد ایفا کرده است. این در حالی است که کلانچی سواد کتبی را بیشتر زاییده بوروکراسی می داند تا هر گونه علاقه انتزاعی به آموزش یا ادبیات. وی «زبان» و نه سواد کتبی را در شکل دهی به مفهوم ذهنیت باسواد و عقلانیت که به عنوان مهم ترین پایه های مدل مستقل سواد و پیامدهای آن مطرح بوده است، دخیل دانسته و بدین ترتیب «ذهنیت باسواد» را ساختی تعمدی برای اهداف سیاسی و اقتصادی فاتحان نورمن در انگلستان قرن ۱۲ بر می شمارد.

کلانچی معتقد است که اکثر مطالعات تاریخی به نفع سواد کتبی موضع گیری کرده اند، چرا که سواد کتبی و اسناد مکتوب مواد مورد نیاز مطالعه شان را فراهم می کند. بنابراین، عموما، سواد کتبی و اختراع خط به عنوان محصول و نشانگر پیشرفت تمدن بوده است. به باور وی نقش چاپ هم در این رویکرد بی تاثیر نبوده است. کلانچی معتقد است علی رغم اهمیت کلیدی اختراع چاپ در شکل گیری مفهوم گسترده و جدیدی از سواد، تمرکز صرف بر سواد مکتوب، نگاه و تمرکز را از انواع سوادی که در دروان پیش از رنسانس و در دوره های پیشا روشنگر و روشنگری در اروپا رواج داشته، زمان و مکانی که حتی شاید تعداد انگشت شماری از نخبه ها و طبقه متفکر جامعه به نوشتن دسترسی داشتند، منحرف می کند. بنابراین، وی معتقد است که سواد کتبی به خودی خود «نیروی پیش برنده تمدن ساز» نبوده و تنها ارتباط بسیار مهمی با پیشرفت به عنوان یک فناوری داشته است. به باور وی بررسی چگونگی این ارتباط است که می تواند تصویر دقیقی از ماهیت سواد به ما ارائه دهد. مایکل کلانچی با ارجاع به مباحث گراف در خصوص اسطوره سواد معتقد است که واژه سواد در کاربرد امروزی اش بیشتر «¬شاخصی برای انسجام فرد با جامعه، و میزان سنجش موفقیت کودک، استانداردهای نیروی کار است.». بدان معنا که فردی که نمی تواند حتی اسم خود را امضا کند از چرخه مشاغل اجتماع خارج می شود.

 

مذهب کلانچی در مطالعات خود ارتباط بسیار مهمی را میان ماهیت، صورت بندی ها و رواج سواد و مذهب در کشورهای اروپایی تبیین می کند. وی معتقد است که شکل گیری سواد و انتشار آن در میان جوامع انسانی در دوره قرون وسطی به شکلی خاص مقدور بوده است که خود ریشه های عصر روشنگری و بعدها رنسانس را شکل داده، اما به دلیل فقدان چاپ نمی توان به درستی و با دقت میزان آن را تعیین کرد. از طرفی، یافته های تاریخی قرون وسطی تنها با تکیه بر اسناد خطی که از آن دوران به جای مانده قادر به بررسی و تصویرسازی میزان سواد در میان جوامع هستند، و نه به شکلی فراگیر بلکه به صورت موردی. کلانچی با ارجاع به کتاب تاریخ مصور قرون وسطی (۱۲۵۰_۱۵۲۰) کمبریج، سواد را در هم بافت اختراع چاپ و وابسته به آن می داند. با این حال، مقایسه های مختلفی در میان بخش های مختلف اروپا، توسط مورخین انجام شده که تا میزان زیادی شکل گیری سواد و انتشار آن را در میان افراد مختلف جوامع در موقعیت های جغرافیایی مختلف اروپا بسیار متاثر از مذهب مسیحیت می داند. به عبارتی، این کتاب مقدس بواسطه آیین های مذهبی تنها منبع خواندن بوده که به صورت شفاهی تعلیم داده می شده است. به نظر می رسد که، این فرآیند، در ایتالیای قرون وسطی بسیار متداول بوده به شکلی که قوانین مدونی بر روی کاغذهای پاپیروس نوشته می شده است، و میزان توانایی خواندن و نوشتن و دسترسی به این مهارت ها در مناطق مختلف اروپا از جمله اسپانیا احتمالا به یک میزان بوده است. در واقع, سواد کاربردی تنها بر پایه دسترسی افراد به کتاب مقدس مقدور بوده است. تعلیم این نوع سواد بر خلاف شکل امروزی اش در خانه و از فردی به فردی دیگر و عموما از مادر به فرزند و تنها آموزش خواندن را در بر می گرفته است. تمثال های حضرت مریم و مسیح با کتابی در درست، و یا حضرت مریم و مادرش و کتابی در دست مادرش، از جمله تصاویر متداولی محسوب می شده که در اروپای قرن پانزدهم میلادی به خصوص ایده خواندن و سواد را ترویج می کرده است.

چنانکه کلانچی به روشنی توضیح می دهد، آنچه که در این هم بافت نکته حائز اهمیت تعداد و نرخ جمعیت برخوردار از سواد نیست، بلکه این واقعیت که پویایی های سواد تنها و تنها در درون حوزه مذهب شکل گرفته است. به باور وی، تا قبل از مدارس عمومی در قرن نوزدهم، خواندن دعاهای فردی بنیان سواد اروپایی را شکل داده است. به همین دلیل است که در قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی، اکثر بخش های روستایی و دورافتاده و دقیقا پروتستان ها از سواد خواندن برخوردار بوده اند: ایسلند، دانمارک، اسکاتلند و سوئد. در واقع، انگیزه آموختن و یادگیری، خصوصا در پروتستان، توانایی خواندن و درک زبان خداوند بوده است. روخوانی کتاب مقدس و با استفاده از الفبای لاتین و آموزش آن به عامه مردم یکی از مهم ترین فعالیت های کلیسای مسیحیت خصوصا پروتستان محسوب می شده است. با توجه به این نکته که غیر مسیحی بودن در قرون وسطی به منزله بربریت تلقی می شده است، می توان نقش میسیونر ها و مبلغین مسیحیت را در توسعه سواد در سراسر دنیا شایان توجه دانست. در همان زمان است که کلیسای مسیحیت به عنوان نهادی قدرتمند، از طریق ارسال میسیونرها سواد را برای خواندن متون مقدس در زبان های غیر لاتین در بخش های دیگر دنیا مثل آمریکای جنوبی و بخش هایی از آسیا برای گسترش می دادند. واژه writing در زبان لاتین قرون وسطایی به معنای نوشتن کتاب مقدس بوده، و به طوری که تا مدت طولانی واژه clerk (دفتردار) و clergy (روحانی) هم معنا با واژه باسواد به کار گرفته می شده است.

بوروکراسی کلانچی موقعیت جغرافیایی انگلستان را در دوره قرون وسطی در شکل گیری سواد کتبی حائز اهمیت می داند. موقعیت جغرافیایی انگلستان نسبت به فرهنگ لاتین به هم بافت مرکزیت اورشلیم (بیت المقدس) را می توان در «حاشیه قرون وسطی» به واسطه قرارگیری در حاشیه فرهنگ لاتین در نظر گرفت. با این حال، انگلستان در دوره قرون وسطی به دلیل وجود و هم زیستی دو تمدن بزرگ انگلو- ساکسون و ژرمن ها تلاقی تمدن بوده است. بنا به گفته کلانچی، ویلز، ایسلند، اسکاتلند و بخش هایی از ایرلند از حمله نورمن ها مصون ماندند، و زبان و فرهنگ در این مناطق کمتر تحت تاثیر زبان لاتین بود. زبان لاتین که زبان کلیسا و بنابراین سواد محسوب می شد، تنها محدود به کلیسا بود. بعد از حمله نورمن ها به انگلستان، زبان انگلیسی رایج آن زمان، از سوی نورمن ها معمولا فاقد ارزش محسوب می شده است. نورمن ها در آن زمان، زبان انگلیسی را در مقایسه با زبان لاتین که زبان کلیسا بوده، زبان بربر می دانستند. نوشتار و الفبا و سواد در زمان فتح انگلستان توسط نورمن ها به یکباره دچار تحول شد. این تحول بر پایه آنچه که کلانچی آن را بوروکراسی می داند شکل گرفت.

فاتحان نورمن با ایجاد سیستم بوروکراسی که تا آن زمان بی سابقه بود، به گسترش زبان لاتین کمک کردند. نورمن ها برای مشروعیت بخشی به فعالیت های خود به دنبال ایجاد سیستمی بودند که حقوق اجتماعی از جمله حقوق مالکیت بر زمین را از روند و ماهیت معمولش که در آن زمان در انگلستان به شیوه ای شفاهی و به همراه سوگند شفاهی، صلیب به معنای حقیقت، مهر و یا نمادهای خانوادگی و شوالیه گری وجود داشت، خارج کرده و بنابراین بتوانند اسناد جدیدی را در واقع «جعل» کنند که مسائلی منجمله مالکیت بر زمین را در واقع برای بقای خود تامین کنند. تا پیش از تسلط نورمن ها، ادعاهای حق بر زمین، تجارت روزمره، دریافت خراج و مالیات از مالکان و ثبت تمامی این وقایع به عنوان سند مکتوب در واقع همگی از اهداف خاصی محسوب می شدند که در خلال یک روند کاملا بوروکراتیک به دنبال تسلط بر انگلستان شکل گرفتند. اسناد کتبی که در این زمان در انگلستان نوشته شد، تنها یک دستورالمعل ساده برای انجام کارها نبودند، بلکه حاوی فرآیندهای روتین دولتی بودند که برای اولین بار نوشته می شدند. نیاز افراد به انجام فعالیت های تجاری و پرداخت خراج مالکان کوچک تر را مجبور کرد که تدریجا برای ارائه این اسناد به دولت مرکزی سیستم های کوچک تر و محلی بوروکراسی خود را به راه بیاندازند که مستلزم نوشتن و ثبت مالکیت، و رویدادها بود که در یک فرآیند کلی، قدرت سیاسی مرکز را افزایش می داد.

استریت در کتاب بنیادین خود با عنوان «سواد: از نظریه تا عمل»، به روشنی این دیدگاه کلانچی را در خصوص انتقال تدریجی تمرکز از سواد شفاهی به کتبی با جزییات دقیق تفسیر می کند. از منظر او همانطور که کلانچی هم در کتاب خود ذکر کرده، این انتقال با اینکه با هدف تسلط حاکمیت مرکزی دولت جدید بود، به شکل تحمیلی و به یکباره به جامعه وارد نشده است، و بلکه با ترکیب شکل های شفاهی و کتبی و منطبق سازی شکل های کتبی برای فرآیندها و کارکردهای شفاهی به مرور شکل گرفته است. این تحلیل بوضوح نشان می دهد که اهمیت معنای اجتماعی این فعالیت ها برای مشارکت کنندگان، دستورهای سیاسی که این تغییر را تضمین کردند، و ماهیت «ایدئولوژیک» و نه «فنی» خواند و نوشتن است (استریت ۱۹۹۵). استریت با ارجاع به مطالعات کلانچی معتقد است که چنین تحولی از سواد شفاهی به کتبی تنها در معنای نوشتن زبان محاوره نبود. انواعی از زبان ها به کار گرفته می شوند، در حالیکه لاتین موقعیت اجتماعی خاصی به عنوان یک زبان ادبی داشت.

بنا به گفته استریت کارکرد سواد کتبی در طی فرآیندهای بوروکراتیک با اینکه کارکردی فناورانه بوده، «انقلاب فناوری» متاثر نبوده بلکه بیشتر متاثر از محدودیت های ماده و فعالیت های اجتماعی سواد و تغییرات مادی آن تاثیر گرفته است. فناوری تولید مدارک مکتوب، و فرآیند تولید آن و نسبت محتوای سواد شفاهی و کتبی با هم با موادی چون دباغی، شمارش چوب خط، تزیین کننده کتاب های خطی ارتباط مستقیمی داشته و چنانکه کلانچی استدلال می کند: «فناوری نوشتار خاص هر منطقه (از منظر موارد به کار گرفته شده) کاربردهای سواد را در یک ناحیه و یا فرهنگ شکل می داد و تعریف می کرد» (همان:۸۸).