انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آتش (و) خشم در کاخ سفید

آتش (و) خشم در کاخ سفید

جنجال و پیامد آخرین کتاب ولف

(رئیس جمهوری علیرغم خود)

مارتن پگنلی برگردان عاطفه اولیایی

متن زیر بر اساس کتاب تازه مایکل ولف، «آتش و خشم در کاخ سفید» گزارشی است از برخورد های بین ترامپ و کارکنان کاخ سفید و نیز خانواده اش، و هرج و مرج دستگاه حکومتی. متن کتاب بر اساس بیش از ۲۰۰ مصاحبه ولف با ترامپ، اطرافیان وی و کارکنان کاخ سفید طی ۱۸ ماه نگاشته شده است. ولف می گوید مدتی کوتاه پس ازقسم خوردن ترامپ، توانست «جایی نیم رسمی در بال غربی کاخ سفید بیابد» و توسط شخص ترامپ مورد استقبال و تشویق قرار گرفت. از آن جا که چنین موقعیتی نه رسما قابل تآئید بود و نه رد، ولف «بیشتر نخود هر آش بود تا میهمان رسمی کاخ سفید»، قانونی برای ورود و خروج وی قایل نشدند و اجبار نداشت هیچ وعده ای نیز در مورد چگونگی نگارش گزارش های خود ( که بر اساس مشاهداتش بود) بدهد. عدم کفایت و تجربه، بیزاری از هنجار های سیاسی در حکومت ترامپی، چالش های روزنامه نگاری و بلبشویی عجیب برای ولف ایجاد کرد. اطلاعات به طور غیر رسمی و زیر میزی داده می شد و او هم آن ها را ثبت می کرد. منابع وی محدودیتی برای گفتگوها قائل نبودند و یا به طور خصوصی با وی صحبت می کردند و سپس خود نظراتشان را علنی می ساختند. از نظرات شخص ترامپ نیز ( چه در موارد عام و چه شخصی) به طور مداوم صحبت می شد. نوشته زیر بر اساس نظراتی نگاشته شده است که شاهدی دست اول و از نزدیک، در طی دوران انتقال و اولین ماه حضورش در اتاق کار رئیس جمهور (دفتر بیضی) تهیه کرده است.

یک سال پیش: طرح ریزی برای شکست و کوبه های روز های نخست پیروزی

بعد از ظهر ۸ نوامبر، کلی ان کانوی، در دفتر کار شیشه ای اش در برج ترامپ مستقر شد. درست تا قبل از آخرین هفته کارزار انتخاباتی، مرکز، بر خلاف ستاد اصلی که با چند پوستر و با شعار های دست راستی آراسته شده بود،‌ در خاموشی به سر می برد. کانوی، مدیر کارزار انتخاباتی ترامپ، با دل نگرانی شدید در انتظار دریافت خبر شکست بود. وی مطمئن بود که ترامپ با تفاوتی ۶ امتیازی بازنده است. این خود پیروزی بزرگی بود. و اما شکست؟ نه تقصیر او بلکه به گردن رئیس دفتر ترامپ، رئیس پریبوس (نیز رئیس کمیته ملی جمهوری خواهان) بود. آن روز ساعات متمادی به دوستان و سیاسیون تلفن کرده بود و تقصیر شکست را به گردن پریبوس انداخته بود. کانوی که به امید یافتن شغلی پس ار انتخابات، باتولید کنندگان برنامه های تلویزیونی مصاحبه های بسیاری کرده بود، اکنون آن ها را در جریان آخرین اخبار می گذاشت. با وجود این که در برخی ایالات نتایج به نفع ترامپ تمام شده بود، هیچکس، از کانوی تا داماد ترامپ، کوشنرگرفته، تا شخص ترامپ اطمینان داشتند که ماجرای انتخابات رو به اتمام است. اطرافیان همه معتقد بودند که نه تنها وی رئیس جمهور نخواهد شد، بلکه اصلا نباید بشود. و در صورت باختن، همگی نفس راحتی خواهند کشید. با نزدیک شدن انتهای کارزار انتخاباتی، ترامپ شخصا بسیار خوشحال بود. هدفش هرگز بردن نبود. در ابتدای کارزار انتحاباتی، به دستیارش، سم نانبرگ، ‌گفته بود که‌:«می توانم مشهور ترین مرد دنیا شوم». دوست قدیمی اش، راجر آیل،‌رئیس قبلی فاکس نیوز گفته بود که اگر می خواهی در رسانه ها، مقام بالایی بیابی، اول نامزد انتخابات ریاست جمهوری شو. با این دلگرمی آیل، زمزمه رسانه ی ترامپ نیز بالا گرفته بود. آینده ای درخشان در انتظارش بود. به آیل گفته بود که پس از انتخابات،برای وی، امکانات سرمایه گذاری و تولید کالا به طور تصاعدی رشد خواهد کرد: «هرگز خوابش را هم نمی دیدم، به باختن فکر نمی کنم زیرا که باختی در کار نیست. کاملا برنده شده ایم»

گیجی و سردرگمی پس از انتخابات
از اهمان ابتدا، نظر ترامپ راجع به کارزار انتخاباتی اش بسیار منفی بود و تمام کارمندان آن را «بازنده» می خواند. ماه اوت، که از کلینتن ۱۲ امتیاز عقب تر بود حتی نمی توانست تصور بردن انتخابات را کند. تزریق ۵ میلیون دلار به مبارزات انتخاباتیش توسط مرسر، حامی تد کرو، او را گیج کرد. مرسر و دخترش،‌ربکا، به وی پیشنهاد کردند استیو بنن و کانوی را در مقام مدیر و مسؤل کارزار انتخابی خود بگمارد و ترامپ مخالفتی نکرد؛ اما همواره از توجه دیگران به انتخابات متعجب بود و ابراز می کرد: « این جریان مسخره و کارش تمام است.» نیمه ماه اوت،به گیجی ترامپ دامن زد و بنن، که خود مدیر این کارزار بود، آن را «انتخاباتی اخته» می خواند. بنن به زودی متوجه مشکلی عمیق تر شد: نامزدی که خود را بیلیونر می خواند، از سرمایه گذاری در کارزار انتخاباتی خود سر باز می زد. وی به کوشنر گفت که برای تآمین بودجه انتخابات به ۵۰ میلیون دلار دیگر احتیاج دارند . کوشنر گفت: «بدون تضمین پیروزی ممکن نیست بتوان این بودجه را تهیه کرد.» بنن کوتاه آمد و ۲۵ میلیون تخفیف داد. شرط کوشنر چنین بود که «اگر بتوانیم بگوئیم که احتمال پیروزی بالاست، شاید …» بالاخره ترامپ قبول کرد ۱۰ میلیون به کارزار خود وام دهد به شرط آن که به محض آن که بتوانند بودجه ای تآمین کنند، وام را پس دهند. استیو منوچن‌( رئیس کمیته مالی کارزار انتخاباتی) هم از ترس آن که ترامپ وعده اش را فراموش کند، فوری برای دریافت چک حاضر شد.
اغلب مامزد های ریاست جمهوری از نوجوانی شروع به آماده سازی خود برای این نفش می کنند و برنده انتخابات مقام های مختلف دولتی بوده اند. ترامپ آگاهانه راه دیگری رفت. ترامپ و همراهانش فکر می کردند وی می تواند بدون ایجاد هر گونه تغییری در زندگی و رفتار خود، از منافع «تقریبا» ‌پیروز شدن برخوردار شوند. پس از انتخاب ترامپ، تقریبا همه آنان مشگلی را با خود به کاخ سفید آوردند: به مایکل فلین گفته بودند که دریافت ۴۵ هزار دلار از روسیه برای یک سخنرانی کار درستی نبوده است و او پاسخ داده بود: «بله، اگر می بردیم، مشکل زا می شد.» ترامپ، نه تنها تضاد منافع بین سرمایه گذاری ها ی خود و مقام ریاشت جمهوری را نفی می کرد، بلکه از ارایه اوراق مالیاتی خود نیز سر باز زد. با خود فکر می کرد که این کار لزومی ندارد، زیرا باختش به کلینتن او را بسیار مشهور و در عین حال شهید رقیبش خواهد کرد. دخترش ایوانکا و دامادش، جرید کوشنر، سلبریتی بین المللی خواهند شد، بنن در مقام رهبری حزب چای خواهد نشست، کلی ان کانوی، ستاره رسانه های خبری خواهد شد، و به ملانیا، همسرش نیز قول داده بود رئیس جمهور نخواهد شد. باخت در این کارزار، در واقع برد وی است. ‌شب انتخابات، کمی پس از ساعت ۸، که بردش محتمل به نظر می رسد، پسرش، چهره پدر را با شنبدن این خبر،‌همچو « کسی که روح دیده باشد » توصیف کرد. ملانیا گریه می کردو البته از خوشحالی نبود. بنن نیزابراز کرد که طی یک ساعت اول، ترامپ متعجب، ابتدا گیج و سپس وحشت زده شد و بالاخره تغییر نهایی، ترامپی را نشان می داد که به یک باره خود را شایسته مقام ریاست جمهوری و کاملا قادر به انجام وظایف لازم آن می دانست.

از لحظه پیروزی، حکومت ترامپ، آینه ای روبروی ریاست جمهوری شد که همه چیز را معکوس بازتاب می داد: هرقدمی که ترامپ در تشکی لدولت و انسجام کاخ سفید برداشت، مخالف شیوه معمول بوده است. تصمیمات ترامپ ومشاوران وی، ازانتقالی شتاب زده تا هرج و مرج گسترده در بال غربی کاخ سفید، صحنه را برای سقوطی آماده می کند که اززمان حضور وی در کاخ سفید آغاز شده است… روز شنبه پس از انتخابات،‌گروهی از طرفداران، به دیدن ترامپ به تریپلکس اش در برج ترامپ رفتند. حتی دوستان نزدیکش تحت کوبه انتخابات و گیج بودند؛ اما ترامپ منتظر تلفن روپر مرداک بود و دایم به ساعت نگاه می کرد. وقتی یکی از میهمانان به قصد رقتن برخاست، ترامپ آشفته شد و به میهمانان اطمینان داد که مرداک در راه است و « او یکی از بهترین هاست، آخرین شان. باید بمانید و او را ببینید.» ترامپ که هنوز متوجه نشده بود دیگر قدرتمند ترین مرد دنیاست، هنوز در پی آن بود که دل غول عظیم رسانه ها، روپر مرداک که مدت ها او را شارلاتان و دیوانه خوانده بود، را به دست آورد.
تعداد کمی از آشنایان ترامپ امیدی به وی بسته بودند. نکته مثبب ترامپ این بود: « ترامپ همین است که می بینید،‌بارقه ای در چشم وسودای دزدی در روح». همه در حلقه دوستان ثروتمندش از ناآگاهی عمیق و گسترده وی با خبر بودند. در ابتدای کارزار انتخاباتی، سم نونبرگ که برای تعلیم قانون اساسی نزد ترامپ رفته بود، گفت: « هنوز به از الحاقیه چهارم نرسیده بودیم که ترامپ شروع به بازی با لب هایش و چرخاندن چشم هایش رو به بالا کرد.» روز بعد از انتخابات، گروه کوچک انتقال که به عجله در واشنگتن تشکیل شده بود به برج ترامپ، ‌منتقل شد. فعالیت های ۲۴ ساعته این گروه بی تجربه برای تشکیل دولت در پس این برج که اکنون به سفینه ای فضایی در خیابان پنجم می ماند، دور از چشم همه در جریان بود. آیل، کهنه کاری که با نیکسون، ریگان و بوش ۴۱ ( پدر) کار کار کرده بود، سعی در فشار آوردن بر ترامپ در تشکیل حکومتی مدافع خود داشت. « رئیس دفترتان باید بی پدر ومادری باشد که واشنگتن را به خوبی بشناسد؛ تو می خوای اون بی پدر مادر باشی ولی واشنگتن را نمی شناسی.» و جان بونر را که سال پیش از سمت سخنگوی مجلس خلع شده بود،‌معرفی کرد. ترامپ پرسید: «اون دیگه کیه؟» رئیس دفتر نحوه کار قوه مجریه را با ۴ میلیون کارمند، معیین می کند. به آن به مثابه معاون رئیس جمهور و یا نخست وزیر می نگرند. ولی ترامپ به فکر استخدام فردی با شخصیتی قوی و شناخت عمیقی از واشنگتن نبود. وی ابتدا نظر به کوشنر داشت، فردی آرام و خوشرو وبدون تجربه سیاسی. بالاخره ان کالتر ترامپ را کنار کشید و به وی گفت: به نظر می رسد کسی به شما این را نگفته است: شما نمی توانید فرزندان خود را استخدام کنید.بالاخره و تحت فشار، ترامپ استیو بنن را برای این کار در نظر گرفت و با این کار مضحکه همه شد. مرداک به وی هشدار داد که بنن فردی خطرناک است؛ و جو سکاربرو، نماینده قبلی مجلس به وی گفت که در صورت استخدام بنن « واشنگتن شعله ور می شود.» بنا بر این ترامپ رو به ریس پرسیوس کرد که رئیس کمیته ملی حزب جمهوری خواه بود و پل رایان و مچ مکانل برای وی بسیار تبلیغ کرده بودند. آگر قرار باشد رهبران کنگره با ترامپ سروکار داشته باشند، بهتر است از نوع خودش باشند. جیم بیکر که رئیس دفترجرج بوش و ریگان بود و الگویی قابل پیروی برای این سمت شده بود، به پریبوس توصیه کرد پیشنهاد ترامپ را رد کند. پریبوس هم نگرانی های خود را داشت: اولین جلسه اش با ترامپ را بسیارعجیب توصیف کرد. ترامپ مرتبا حرف می زد و حرفش را تکرار می کرد. یکی از دستیاران ترامپ به او گفته بود: « طی جلسه ای یک ساعته ،‌۴۵ دقیقه برایت داستان می بافد … همان داستان های تکراری! بنا بر این فقط وقت داری در باره یک نکته صحبت کنی. چگونگی عرضه نکته با خودت است.»
با اعلام منصب پریبوس در نیمه نوامبر، بنن در مقامی مساوی با رئیس دفتر قرار گرفت که در مقایسه با اطرافیان ترمپ در گذشته، فردی ضهیف بود. قرار شد در ظاهر رئیس دفتری وجود داشته باشد،‌اما دیگران مانند بنن و کوشنر به اغتشاش دامن زده و استقلال ترامپ از حزب را تأمین کنند. پریبوس نتوانست ترامپ را از صحبت با هرکسی که حاضر بود به او گوش دهد، باز دارد. رئیس جمهور احتیاج داشت مورد ستایش قرار گیرد. روز ۱۴ دسامبر، گروهی از افراد برجسته از سیلیکان ولی به دیدن وی آمدند. عصر آن روز ترامپ با مرداک در باره جلسه صحبت می کرد: «عالی شد…، این گروه واقعا به کمک من احتیاج دارند؛ اوباما زیاد بهشون نرسید: زیادی ضوابط براشون گذاشته بود. موقعیتی دست داده که واقعا می تونم کمکشون کنم.» مرداک گفت: «دونالد، این ها به مدت هشت سال اوباما رو تو چنگشون داشتند . عملا حکومت می کردند، به کمک تو احتیاجی ندارن… مثلا همین مورد ویزای اچ وان (ویزای دانشجویی) را در نظر بگیر. اونا این نوع ویزا را لازم دارن.» مرداک به ترامپ هشدار داد که قبول ویزای اچ وان بی،‌که برگزیده ای از دانشجویان را به آمریکا راه می دهد، با قول هایی که در کارزار انتخاباتی داده بود در تضاد است و ترامپ گفت: « یه کاریش می کنیم.» مرداک در حالی که تلفن را قطع می کرد، گفت: «عجب احمقی!»
استیو بنن دیگر حالا پرقدرت ترین مرد دنیا شده بود و کاخ سفید را مدیریت می کرد. شب سوم ژانویه ۲۰۱۷ِ، حدود دو هفته قبل از قسم خوردن ترامپ بود و بنن قول داده بود به میهمانی شام کوچکی که دوستان ترتیب داده بودند در گرینویچ ویلژ حضور یابد تابا روجر آیل دیدار کند. از آن جا که برف سنگینی می بارید، از برگزاری شام مطمئن نبودند. آیل ۷۶ ساله که مانند دیگران از پیروزی دوست قدیمی اش ترامپ هنوز گیج و گنگ بود، فهمید که مشعل راست گرایی را باید به بنن بسپارد. فاکس نیوز که متعلق به آیل بود با سود سالیانه ای معادل یک و نیم میلیون دلار، به مدت دو دهه بر سیاست های جمهوری خواهان تسلط داشت. حالا، رسانه برایت بارت، تحت رهبری بنن با همان میزان سود سالانه قرار بود این نقش را برعهده گیرد. آیل به مدت سی سال و تا همین اواخرترامپ را تحمل کرده بود ولی در نهایت، بنن و برایت بارت بود که ترامپ را رئیس جمهور کرده بودند. ساعت نه ونیم، ،‌با سه ساعت تأخیر، بنن ۶۳ ساله و چاق با ریشی نتراشیده، کتی رنگ و رو رفته همچو روشنفکری که چندان به فکر ظاهر خود نیست ظاهر شد و شروع به پخش اطلاعتی در باره تشکیل حکومت کرد: « افرادمان را همه جا می کاریم، و تمام اعضای کابینه را طی هفت روز ازجلسات بازرسی می گذرانیم. دو روز برای تیلرسون، دو روزسشن، دو روز متیس و …؛ به شیوه انتخاب اعضای کابینه نظامی و تجاری دهه ۱۹۵۰». بعد رو به آیل کرد و گفت:« اتفاقا تو می تونی کمک کنی: مرداک را به زانو در بیار!» بعد به متیس ( معروف به سگ دیوانه)، ژنرالی که ترامپ به عنوان وزیر دفاع معرفی کرده بود و به انتصاب مایکل فلین به عنوان مشاور امنیت ملی پرداخت: « آدم خوبیه، البته مث متیس و جان کلی نیس، آدم های درست حسابی باید دورشو بگیرن.» و ادامه داد: « بدون محسوب کردن مخالفین سرسخت ترامپ که اون همه نامه امضاء کردن و نئوکان ها که ما رو درگیر این همه جنگ کردن، کس زیادی نمی مونه!» بنون گفت که سعی در قبولاندن بولتون، سیاستمدار شدیدا دست راستی، برای سمت مشاور امنیت ملی کرده بود ولی کار به جایی نبرد. بولتن از محبوبان آیل نیز بود. آیل پاسخ داد: « بولتن اهل بمب انداختنه. بی پدر مادر عجیبیه ولی بهش احتیاج خواهید داشت. در مورد اسرائیل، کسی بهتر از او نداریم. مایکل فلین در باره ایران دیوانگی می کنه. تیلرسون هم فقط از نفت سر در می اره.» بنن گفت: «سبیل بولتن مسأله اس، ترامپ فکر نمی کنه با ما ها همخونی داره. .. میدونین که با بولتن به تدریج می شه گرم گرفت… یه شب تو یه هتل دعوای حسابی را انداخت چون به یه زن گیر داده بود. اگه اینو به ترامپ بگم حتما استخدامش می کنه.» تعجب آور بود که بنن در عین جدی نگرفتن ترامپ، می توانست کاملا از وی حمایت کند. به نظر وی تعداد بیشماری از مردم به ناگهانی پذیرنده پیامی واحد شده بودند: دنیا احتیاج به حد و مرز داشت و ترامپ تبدیل به پلاتفرمی برای این پیام شده بود. أیل پرسید: « حالیش هست؟ » به اشاره به این که آیا ترامپ وظیفه تاریخی اش را درک کرده است؟ و بنن گفت: « می فهمه،‌یا به اندازه خودش می فهمه.» و بعد به برنامه ترامپ پرداخت: « انتقال سفارت به بیت المقدس: روز اول. شلدون، نتانیاهو هم کاملا موافقن.» آدلسن ، از طرفداران پر و پا قرص اسرائیل: « آره می دونیم. راهمون مشخصه: بذار اردن کرانه غربی رو برداره و مصر هم نوار غزه رو. بذار خوشون حساباشونو تصفیه کنن و یا تو این ماجرا غرق بشن.» أیل که فکر می کرد بنن بسیار جلوتر از ترامپ حرکت می کنه،‌پرسید: ٔدونالد در این مورد چی می گه؟» بنن گفت: « کاملا موافقه!» آیل به تمسخر گفت: « نمی خوام بار فکریشو زیاد کنم!» و بنن گفت: « زیاد و کم، فرقی نمی کنه.» آیل: « قضیه روسیه مشگله.» بنن:«عمدتا رفت روسیه که پوتین رو ببینه ولی پوتین محلش نذاشت ولی هنوز دست بردار نیس.»… بنن که خود را مهندس پیروزی ترامپ می دانست گفت: « موضوع مهم و تنها موضوع چینه. اگه در این مورد اشتباه کنیم همه برنامه ها به باد می ره. خیلی ساده اس. چین حالا جای نازی های آلمانی سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ نشسته. چینی ها مث آلمانی ها معقول ترین مردم دنیان، تا جایی که از جا در برن و مث آلمان ۱۹۳۰، تغییر جهت بدن… دولتی ماورا عقلانی می شن و در این صورت دیگه چلودارشون نمی تونین بشین.» آیل: « شاید دونالد، نیکسونِ چین بشه.» و بنن خندید: « بنن ِ چین.» آیل با اشاره به کوشنرپرسید: « بچه چطوره؟» بنن با لحنی ناشی از ناچاری گفت « شریکمه» آیل: « با روپرت (مرداک) زیاد نهار می خوره.» بنن:‌«دقیقا، در این مورد تو می تونی بهم کمک کنی.»‌ و چند دقیقه ای سعی در قانع کردن آیل کرد تا مرداک را حنثی کند. از زمانی که به علت آزار جنسی از فاکس نیور اخراج شده بود، آیل دل پری از مرداک داشت. حالا مرداک سعی در پختن رئیس جمهور در میانه روی در مورد نظام بود. بنن، هم سعی در قبولاندن این امر به مرداک داشت که به رئیس جمهور القا کند که مرداک حواسش را از دست داده. در واقع، ترامپ که حساسیت های زیادی داشت، از این مورد بیش از همه می ترسید. آیل گفت: « بهش تلفن می کنم .. ولی ترامپ حسابی هواشو داره، همون طور که هوای پوتین رو داره. فقط نگرانیم اینه که معلوم نیس سر نخ دست کیه؟ »
از آن جا که هنرمندان دست اول، از شرکت در مراسم سوگند ترامپ خودداری کرده بودند، رئیس جمهوری از مراسم سوگند خود دل خوشی نداشت و از طرف دیگر بر سر تسهیلات در هتل بلر، با زنش که آستانه گریه بود دعوا داشت. تمام روز، به قول اطرافیانش، چهره ی گلفی اش نمایان بود: عصبانی، شانه ها رو به جلو ،بازو های تلو تلو خوران، ابرو های در هم و لبان ورچیده.
اولین مأمور عالی رتبه ای که به کاخ سفید وارد شد، بنن بود. در راه پیمانی روز افتتاحیه، بنن و کیتی والش ۳۲ ساله که به تازگی به عنوان معاون رئیس دفتر ترامپ منصوب شده بود،‌به بازرسی شغل های خالی بال غربی کاخ سفید پرداختند. کارپت را شسته بودند و دیگر چندان تغییریدر کاخ سفید نداده بودند. دیوار های چند دفتر احتیاج به رنگ زدن داشتند. بنن دکوری دانشگاهی برای دفتر خود خواست و تخته سفیدی سفارش داد . قرار بود روی آن برنامه ۱۰۰ روز اول ترامپ نوشته شود. نیز بسیاری از مبلمان را خارج کرد: جایی برای نشستن کسی نخواهد بود، ومباحثاتنیز بسیار محدود : جنگی در راه است. نمای حکومت ترامپ چنین بود که کلی ان کان وی اولین زن کاخ سفید، پوتین اولین سال ِ کاخ سفید، و صعود جرید کوشنر به قدرتی غیر قابل تصور. در «سفارت» برایت بارت، بنن به دعوت نخبگان و چیدن توطئه های رنگ و وارنگ برای مهندسی کودتایی پوپولار پرداخت. کسانی که در کارزار مبارزاتی فعال بودند، تغییرات ناگهانی را دریافتند. طی اولین هفته، بنن رفیق بازی های برج ترامپ را کنار گذاشت و از دستردوستان خارج شد. کوشنر می پرسید. « بنن چی کار می کنه؟ نمی فهمم، ما خیلی نزدیک بودیم » حال که ترامپ انتخاب شده بود، هدف بعدی بنن تسلط بر کاخ سفید بود و شروع به قلع و قمع دشمنانش کرد و البته کمتر کسی مثل روپرت مرداک خشم وی را برنمی انگیخت. نه به خاطر این که مرداک، ترامپ را در چنگ داشت ، بلکه بنن می دانست که آخرین کسی که با ترامپ حرف بزند، بیشترین نفوذ را بر وی خواهد داشت. ترامپ همیشه از تلفن های مرداک صحبت می کرد، و مراک هم گلایه داشت که تلفن های ترامپ راحتش نمی گذارد. بنن به ترامپ گفته بود که مرداک از سیاسیت سر در نمی آورد و هیچ علاقه ای به آمریکائیان ندارد . ولی در یک مورد، پیام مرداک به نفع بنن بود: مرداک که تمام رؤسای جمهوری را از هری ترومن به بعد می شناخت، به ترامپ تأکید می کرد که فقط شش ماه وقت برای برنامه ریزی و تآثیر گذاری دارد و بعد از آن دیگر به جز خاموش کردن آتش و جنگیدن با مخالفان کاری نمیتوان کرد. و این همان موضوعی بود که بنن سعی در فهماندن به ترامپی می کرد که در پی کم کردن ساعات دفتر خود و ادامه بازی های گلفش بود. استراتژی حکومت بنن، کوبه و تحیر(۱) بود. در تصور خود، برنامه ریز عملیاتی تعیین کننده بود که از اولین روز حکومت ترامپ به همه می فهماند اوضاع بسیار عوض شده و هیچ چیز دیگر مانند سابق نخواهد بود. در خفا، فهرستی از ۲۰۰ فرمان اجرایی تهیه کرد تا ترامپ در ۱۰۰ روز اولش در کاخ سفید امضا کند. اولین آن ها می بایست حمله به مهاجرین باشد که یکی از وعده های انتخاباتی ترامپ طی کارزارش بود. به علاوه بنن می دانست که این موضوع، رسانه های لیبرال را به طور دیوانه واری خشمگین می کند. اگر بنن می توانست برنامه خود را به پیش برد، برای آن بود که هیچ منصبی در حکومت پر نشده بود. کار پریبوس، رئیس دفتر، برنامه ریزی برای جلسات، استخدام کارکنان و نظارت برتک تک دفاتر قوه اجرائیه بود. بنن، کوشنر و ایوانکا، مسؤلیتی خاص نداشتند و هر کاری می خواستند می کردند. برای بنن، اراده به تنهایی ضامن اجرای برنامه ها بود. به گفته والش: « استراتژی بنن ایجاد بحران بود.» روز ۲۶ ژانویه، ترامپ، تنها پس از هشت روز درمقام خود،‌ حکمی اجرایی ممنوعیت ورود بسیاری از مسلمانان را به ایالات متحده صادرکرد. بنن، با وسواس فرصت طلبانه خود در پیشبرد برنامه هایش، بدون آن که کسی در حکومت این حکم اجرایی را دیده باشد و یا اداره مسؤل به اجرا گذاشتنش از آن با خبر باشد، توانسته بود آن را به امضای ترامپ برساند و اداره مهاجرت را به بن بست بکشاند. نتیجه، فریاد خشمگین رسانه ها، تسلط رعب بر مهاجرین ، اغتشاش در فرودگاه های اصلی،‌ ابهام و سردرگمی در ارگان های حکومتی و وانتقاد های شدید از طرف خانواده و دوستان بود: « این چه کاری بود کردی!؟ باید حکم را لغو کنی! قبل از این که رئیس جمهوری کنی، کار خودتو ساختی!» ولی بنن خوشحال بود زیرا که از هیچ راه دیگری بین آمریکای ترامپ و آمریکای لیبرال ها نمی توانست خط و خط کشی کند. به علاوه همه می پرسیدند چرا این حکم را روز جمعه امضا کردی که تردد در فرودگاه ها بیشتر و و نیر معترضان بیشتری راه پیمایی خواهند کرد؟ (۲) و بنن: « البته … برا همینه … که بیان فرودگاه و اعتراض کنن. » تاکتیک بنن برای سرکوب لیبرال ها، خشمگین کردن و به چپ راندنشان بود.

روز یک شنبه پس از صدور حکم اجرایی مهاجرت، جو سکاربرو و همکارش میکا برژینسکی (م : دختر برژینسکی) گردانندگان برنامه ی «صبح ها با جو» در کانال ام اس ان بی سی طرفدار دمکرات ها، در کاخ سفید، نهار را میهمان ترامپ بودند. ترامپ با افتخار اتاق کار خود ( دفتر بیضی) را به آن ها نشان داد و با لحنی بر دبدبه و متوقع چاپلوسی پرسید :« خب! فکر می کنید هفته اول چطور بود؟» و وقتی اسکاربرو جرأت آن را به خود داد که بگوید مسأله مهاجرت می توانست سیاستمدارانه تر به پیش رود، ترامپ شروع به تک گفتاری طولانی کرد که همه چیز به درستی پیش می رود و گفت: « می یایست هیئتی ( م ـ راست گرا) را دعوت می کردم !» پس از آن که جرید و ایوانکا برای نهار به آن ها ملحق شدند،‌ ترامپ به تبلیغ فعالیت هایش در هفته اول ادامه داد. اسکاربرو، از ترامپ برای دعوت رئیس اتحادیه فولاد به کاخ سفید تمجید کرد. و جرید در پاسخ گفت: « مخاطب قرار دادن اتحادیه ها که نهادی دمکراتیک هستند، کار بنن بود.» رئیس جمهور به دامادش پرید که «بنن؟ این ایده بنن نبود، نظر من بود. این راه ترامپه … نه راه بنن.» کوشنر در خود فرو رفت و از ادامه گفتگو دست برداشت. ترامپ موضوع را عوض کرد و با اشاره به رابطه دو میهمانش از زوج پرسید: « شما ها در چه حالین؟» و آن ها گفتند موضوع پیچیده است ولی رابطه خوبست. ترامپ گفت: « چرا عروسی نمی کنین؟» و کوشنر، یهودی اصول گرا، به یک باره گفت: « … من می تونم شما ها را عقد کنم چون کشیس اینترنتی یونیتارینی ام.» ترامپ از جا پرید که «چی؟ راجع به چی حرف می زنی؟ چرا اینا بخوان تو مزدوجشان کنی در حالی که من می تونم این کارو بکنم؟‌ چه موقع؟ در مارو لاگو!» ( م ـ محل تفریح و گلف ترامپ) . فرزندان ترامپ، مانند دیگران در کاخ سفید، باید مواظب برخورد شان با وی بودند و همگی به یک دلیل خاص تن به آن می دادند : که از موفقیت نامترقبه ترامپ، قبایی برای خود بدوزند. کوشنر و ایوانکا، با بررسی منافع و ریسک های محتمل، بر خلاف توصیه همه آشنایان، منصب مشاورت را در بال غربی کاخ سفید پذیرفتند. و این تصمیم مشترک هر دوبود برای کاری مشترک . با هم قرار گذاشتند که در صورتی که امکان دست دهد، ایوانکا برای ریاست جمهوری کاندید شود چون زن است و اولین رئیس جمهور زن ایالات متحده نه هیلاری بلکه ایوانکا خواهد بود. بنن که این زوج را جروانکا نامیده بود، از شنیدن این خبر وحشت زده شد:« جدی جدی این حرفو زدن؟ نه! نگو! وای خدا یا!» واقعیت چنین بود که جرید و ایوانکا همان قدر رئیس دفتر بودند که بنن و پریبوس و همه مستقیما به رئیس جمهور گزارش می دادند. ایوانکا و جرید شغل خود را در ضلع غربی کاخ سفید پذیرفته بودند زیرا که می دانستند برای تأثیر گذاری بر ترامپ باید همواره نزدیک وی باشند، در واقع، بین تلفن ها و جلسات گم کردنش آسان بود. ترامپ قادر به گفت و شنیدی متعادل نبود: نه می توانست دقیقا درک کند چه می شنود و نه در باره جواب هایش فکر می کرد. ترامپ گرسنه توجه بود و در عین حال کسانی را که به این خواست وی پاسخ می دادند، ضعیف می خواند. وی به نوعی ستاره ای بسیار نازپروده بود که از روی غریزه عمل می کند و دیگران را یا خدمتکار و یا فیلم سازانی برجسته می دید که هدف زیر آب زدنش را دارند. نقشی که ایوانکا در زندگی پدرش ایفا کرد به هیچ وجه سنتی نبود. وی نه تنها در فعالیت های اقتصادی به وی کمک می کرد بلکه در ازدواج های وی نیز . نقشی کاملا فرصت طلبانه و بده بستانی. همه چیز به نظر ایوانکا، جنبه فعالیتی اقتصادی داشت: از مارکِ ترامپ، تاکارزار انتخاباتی و حالا کاخ سفید. فاصله اش را با پدر حفظ می کرد و گاهی حتی وی را به تمسخر می گرفت به خصوص موهایش را (م ـ که از پشت سر به بالای آن شانه می کند تا طاسی خود را، علیرغم جراحی پلاستیک بپوشاند) که رنگ می کرد و بلاخره دو رنگه و نارنجی ـ زرد شده است. کوشنر کوچکترین موفقیتی در کنترل پدر زن خود نداشت. از زمان پیروزی ترامپ، وی سعی در ترتیب دادن جلسه ای بین ترامپ و رئیس جمهور مکزیک، انریکه پنیا نیتو ‌بود که طی کارزارا نتخاباتی مورد توهین ترامپ قرار گرفته بود. چهارشنبه بعد از تحلیف،‌ اولین گروه رهبران خارجی که به کاخ سفید ترامپ آمدند، با کوشنر و پریبوس ملاقات گردند. آن شب، کوشنر با افتخار به پدر شوهرش گفت که پنیا نیتو در صدد ملاقات با وی است و می توان برای آن برنامه ریزی کرد. روز بعد ترامپ در پیامی توئیتری به مکزیک برای دزدیدن شغل آمریکائیان حمله کرد: «اگر رئیس جمهور در صدد پرداخن هزینه ساختن دیوار نیست، بهتر است ملاقات لغو شود.» و پنیا نیتو نیز دقیقا همین کار را کرد و مذاکرات کوشنر بر آب رفت.
بزرگترین عامل ناکارآیی و هرج و مرج کاخ سفید، رفتار های شخص ترامپ بود. هنوز پیروزیش را نتوانسته بود هضم کند. اغلب نامزد های پیروز که پس از یک زندگی سیاسی معمولی به کاخ سفید وارد شده بودند، همواره تغییر شرایطشان را با زندگی در کاخی، پیشخدمت، هواپیمایی آماده به پرواز، و چاپلوسی های مشاورین ریز و درشت، در نظر داشتند. ولی این زندگی چندان با زندگی قبلی ترامپ در برجش نه تنها فرقی نداشت بلکه در مواردی ساده تر بود. به نظر ترامپ، کاخ سفیدباعث عصبانیت و کمی ترس یود. برای اولین بار پس از کندی که اتاق خوابش از همسرش جدا بود، ترامپ نیر به اتاق خواب خود رفت.

اولین روز، علاوه بر تلویزیونی که در اتاق بود، دو دستگاه تلویزیون دیگر، و ‌قفلی برای در سفارش داد. سرویس مخفی به او گفت که علرغم قفل جدید به اتاقش دشترسی دارند. کارکنان را برای جمع و جور کردن لباس هایش از روی زمین توبیخ کرد: « اگر پراهنم روی زمین است، برای آن است که می خواهم روی زمین باشد.» و فهرستی از دستورات صادر کرد: هیچ کس به هیچ چیز دست نمی زند،‌ به خصوص به مسواکم‌( مدتی های زیادی است از مسموم کردنش می هراسد و برای همین فقط مک دونالد می خورد. از رسیدن غذا هم هیچ کس خبر نداشت.) ، هر وقت بخواهد ملحفه و روتشکی را عوض کند، خود به خدمتکار خواهد گفت و خودش آن ها را جمع می کند. یا ساعت شش و نیم غذایش را بنن می خورد ، یا در تختش، با چیزبرگری لمیده، سه صفحه تلویزینش را تماشا می کرد و مشغول تلفن بود. وسیله ارتباطی واقعی وی با دنیای خارج، تلفنش بود. با گروه کوچکی از دوستانش فراز و فرودهای روزش را بررسی می کرد. جزئیاتی از زندگی ترامپ نشت کرد و ترامپ وسواس یافتن منشأ آن را گرفت. اما سرچشمه همه غیبت ها می توانست خود ترامپ باشد. در تلفن به افرادی که لزوما نیازی به دانستن جزئیات را نداشتند، زیاده گویی می کرد. دنیایی از گله بود و شنوندگان هم در رساندن آن ها به رسانه ها ابایی نداشتند. روز ۶ فوریه، طی یکی از این گفتگو های تلفنی با دوستی نه چندان نزدیک، بسیار گله مند بود و برای خود دل می سوزاند و از تنفرش از رسانه ها می گفت که طاقتش را تاق کرده اند و نیزاز عدم وفاداری کارمندانش می گفت. ابتدأ از مگی هابرمن، خبرگزار نیویورک تایمز شکایت داشت که او را «کله خراب» خوانده بود. گیل کالینز نیزدر تایمز با مقایسه ترامپ با معاونش، پنس، رئیس جمهور را «احمق» خوانده بود. بعد به سی ان ان پرداخت و جف زاکر، رئیس آن را به عدم وفاداری متهم کرد. ترامپ که به خود با سوم شخص اشاره می کرد گفت: « ذاکر، که در ان بی سی رئیس برنامه های سرگرم کننده بود توسط ترامپ،‌به کار گمارده شد وتهیه برنامه کارآموز به وی سفارش داده شد. شاید نمی بایس اونوبه بلند پایه های سی ان ان معرفی می کردم، چندان با هوش نیست. ولی خب! دوست دارم نشون بدم که می تونم این جور کارها بکنم.» زاکر برای تشکر، برنامه ای «‌بسیار مشمئز کننده» در باره پرونده روسیه و «دوش طلایی» پخش کرده بود حاکی از آن که ترامپ در یک میهمانی درهتلی در مسکو چندین روسپی را استخدام کرده بود. پس از زاکر، رئیس جمهور ایالات متحده به موضوع دوش طلایی پرداخت و ابراز کرد که این داستان ها قلابی است و برای خارج کردنش از کاخ سفید به هم بافته شده اند ولی هرگز موفق نخواهند شد ومی گفت که این تهمت ها برای آرام کردن زجری است که از باختن می کشند. بعد به عکس بنن روی جلد مجله تایمز پرداخت که او را رئیس جمهور خوانده بود. ترامپ با عصبانیت سؤال و جوابش را تکرار کرد. « فکر می کنید بنن چه نفوذی رو من داره؟‌فکر می کنید بنن چه نفوذی رو من داره؟‌صفر! صفر!» در باره دامادش هم که هنوز باید بسیار می آموخت، چنین گفت و ادامه داد که رسانه ها نه به او بلکه به ملت ضرر می زنند زیرا نه در پی مذاکره و نه ارائه پاسخ اند…. سپس به برنامه های کمدی پرداخت که زیادی به او سخت گرفته اند: « کلی ان کانوی که بی طرف و عادل است تمام این برنامه ها را ضبط کرده، می تونین تماشا کنین.» گفت منظورش این است که همان روز، ۷۰۰ میلیون شغل که سالانه به مکزیکو می رفت را به ایالات متحده بازگرداند ولی به جا ی پخش این خبر، رسانه هاخبر دادند که رئیس جمهور با رب دو شامبرش در کاخ سفید می چرخد ، این دروغ است « چون لباس خواب ندارم و هرگز نداشتم… من از اون مردایی نیستم که رب دو شامبر بپوشه. هدف رسانه ها بی آبرو کردن کاخ سفیده و آبرو بسیار مهمه…. و مرداک … که هرگز، حتی یه بار بهم زنگ نزد، حالا در تماس دائمه.» این خودش گویای چیزی است. تلفن ترامپ ۲۶ دقیقه طول کشید.

بدون رئیس دفتری قوی در کاخ سفید، سلسله مراتبی مشخص نبود. به نظر می رسید چهره ای در رأس باشد و بقیه هم در رقابت جلب توجهش می لولیدند. برنامه کاری وجود ندارد و خلاصه می شد در انجام هر کار و وظیفه ای که توجه ترامپ و بقیه را جلب کند. پریبوس، بنن و کوشنر همه برای کسب قدرت در پس تخت شاهی ترامپ در جدال بودند. و در این میان کیتی والش، معاون رئیس دفتر هم بود. والش که از کمیته ملی حزب جمهوری خواه به کاخ سفید آمده بود، نمود ایده آل جمهوری خواهی بود: کارآ، منظم، شسته رفته و سریع. بوروکراتی درستکار با لبخندی دائم بر چهره، نمونه سیاستمدارانی است که قابلیت سازماندهی و کارآیی را بر ایدئولوژی ترجیح می دهند. ولش به زودی درک کرد که « سه آقای گرداننده امور» هر کدام راه خود را برای جلب ترامپ یافته اند.(۳) . تاکتیک بنن بی توجهی به دیگران و حرکت در راه خود بود؛ پریبوس به چاپلوسی رهبری گنگره متوسل شد و کوشنر هم در جلد مردی موفق در امور اقتصادی کارمی کرد. هر کدام از این روش ها، درست همانی بود که ترامپ در ریاست جمهوری می دید و تصمیم به حفظ هر سه کرد. ترامپ می خواست قانون امضا کند، با گذشته تغییر جهت دهد، و می خواست مورد علاقه و توجه کارسازها و اجتماعات نیویورکی قرار گیرد. به زودی پس از انتقال تیم کارزار انتخاباتی به کاخ سفید، والش متوجه شد که این تیم، به جای مدیریت ترامپ، خود می خواستند توسط وی رهبری شوند. و رئیس جمهور ، در عین پیشنهاد رادیکال ترین تغییر ازهنجار های سیاستگذاری حکومت های پیشین،‌ ایده ای برای رهبری تیم اش در سیاستگذاری نداشت و به آسانی هم پیشنهاد پذیر نبود. مرکز ثقل سیاستگذاری ترامپ، اعلام و رهبری سیاست ها بود و ترامپ به نحو عادی اطلاعات را جذب و درک نمی کرد.ابدا اهل خواندن نیست، حتی تند خوانی نیز نمی کند. برخی فکر می کنند وی عملا نیمه با سواد است. اما به تخصص ( فرضی) خود، هر قدر بی ربط و بی اساس، پایبند است. همان اندازه که به خود مطمئن بود، به علت ابتلا به عدم اعتماد به نفسی خطرناک، ابراز عدم اطمینان نیز می کرد. پاسخ های نامعقولش در بیرون ریختن احساست غریزی و مبهم اش به شکلی بسیار گستاخانه خلاصه می شود. والش : « مثل آن است که سعی در درک خواست های یک کودک داشته باشی.» درگیری سه مشاور در اواخر هفته سوم پس از حکم اجرایی در باره مهاجرت، دیگر آشکار بود. والش، که به طور روزانه دستورات متناقض از سه مرد دریافت می کرد، احساس می کرد : « من اهل گفتگوهای مستقیم هستم . بر اساس آن عمل می کنم… برای اجرای هر تصمیم اخذ شده برنامه ریزی رسانه ای می کنم… و بعد جرید مخالفت می کند … به او یادآور می شوم که در جلسه سه هفته پیش با حضور شما، بنن و پریبوس،چنین تصمیم گرفته شد… و او می گوید که منظورش برنامه ریزی برای اجرای آن نبود… مهم نیست تصمیم چیست… جرید ابتدا قبول می کند و بعد آن را معلق می سازد تا به رئیس جمهور بگوید: ببینید، این تصمیم پریبوس و بنن بوده است ….» برنامه روزانه یا عبارت بود از برخورد های روزانه پریبوس، بنن و کوشنر و یا پراکندن اطلاعات نادرست در باره آن توسط شخص رئیس جمهور. در صحبت های تلفنی اش در باره کمبود ها و ضعف های تک تک کارمندان کاخ سفید صحبت می کرد: بنن، گذشته از این که همیشه به گ… می مونه، صداقت و وفاداری نداره، پریبوسِ کوتوله هم ضعیفه؛ کوشنز چاپلوسه، شان هندی هم احمقه هم قیافه اش وحشتاکه. کانوی زرزرو، جرید و ایوانکا هم هرگز نمی بایست به واشنگتن می آمدند.
همان ماه اول، والش از ترس آنچه به سر کاخ سفید می آمد، به فکر استعفا افتاد. از آن به بعد، هر روز شمارش معکوسی بود به لحظه ای که دیگر طاقتش تاق شده و همه چیز را رها می کرد. این هرج و مرج، عدم توانایی رئیس جمهور به تمرکز، و سیاست بازی ها برایش غیر قابل درک بود. اوایل ماه مارس از کوشنر خواست که سه موردی که رئیس جمهور قصد تمرکز بر آن ها را دارد با او در میان بگذارد… این ساده ترین سؤال ممکن بود و همه نامزد های ریاست جمهوری بسیار پیش از اسباب کشی به کاخ سفید، جوابش را می دانستند. شش هفته از پیروزی ترامپ می گذشت و کوشنرکه هیچ پاسخی نداشت، گفت : « بله، حتما در این مورد صحبت خواهیم کرد.»

پیامد های فعلی کتاب

مترجم: با اعلام به بازار رسیدن این کتاب، ترامپ سعی در توقف پخش آن و غیر قانونی کردن خریدش را کرد. لیکن، ناشر نه تنها به این خواست وی وقعی نگذاشت، بلکه کتاب را یک هفته زود تر از موعد نیز عرضه گرد. کتابخانه ها در ساعات اول تمام موجودی خود را از این کتاب فروختند و تا امروز یک میلیون سفارش دیگر دریافت کرده اند. قدم بعدی ترامپ حمله به بنن بود: « بنن شلخته حالا دنبال کار می گرده.» بنن هم که طبق متن این کتاب، پسر ترامپ را به دلیل دیدار با روس ها خائن خوانده بود، حرفش را پس گرفت و توئیت کرد که وطن پرست تز از ترامپ ( پسر) ندیده است. از طرف دیگر دو روز بعد مرداک نیز حمایت مالی خود را از برایت بارت قطع کرد و بنن مجبور به ترک این رسانه نیز شد. برایت بارت، امید حزب چای، بنن و سفید برتری گرایان است.

http://nymag.com/daily/intelligencer/2018/01/michael-wolff-fire-and-fury-book-donald-trump.html?utm_source=nym_press

پانوشت ها

مترجم: بیهوده نبود که پیام های بحران زا ی ترامپ، به طور روزانه جامعه را دچار کوبه و ناباوری می کرد. shock and awe
مترجم: در واقع پر سر و صدا ترین احکام اجرایی و تصمیمات ترامپ روزهای جمعه صادر می شود. گویی هدف مهم آن ها ایجاد اغشاش است.(۲
مترجم: والش طی ماه مارس از سمت خود کناره گرفت. (۳

***************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.