کارن سرولو / برگردان ملیحه درگاهی
امپریالیسم فرهنگی:
نوشتههای مرتبط
امپریالیسم فرهنگی اشاره به عملکردی دارد که بوسیله آن یک جامعه به پیش می رود یا باورها، ارزشها، شیوه های هنجاری و نمادهای فرهنگی خود را به جامعه دیگر تحمیل می کند. امپریالیسم فرهنگی به طور کلی در بر گیرنده نوعی روابط قدرت است، به دلیل اینکه فقط گروههایی که از سلطه اقتصادی، نظامی یا فضایی برخوردارند، توانایی این را دارند که نظامهای خود را بر فرهنگهای دیگر تحمیل کنند.
ریشه های امپریالیسم فرهنگی را می توان عموما در رژیمهای باستانی یونان و رم ردیابی کرد. برای نمونه یونانیان آمفیتئاترها، ورزشگاهها و معابد را در زمینهایی اشغال شده بنا کردند و تلاش نمودند که این مراسم فرهنگی متمایز یونانی را در زندگی مردمانی که تحت حکومتشان بودند، مرکزیت دهند. همچنین رومیها نیز به دنبال “رومیکردن” تمام سرزمینهایی بودند که به رم الحاق شده بود. رومیان همزمان با یورش به مناطق جدید سرزمینهای تصاحب شده را با استاندارهای زندگی پر زرق و برق، ساخت معابد و مجسمه های مرمرین که ایدهآلهای رومی را تجسم میبخشید، بمباران می کردند. سکههایی که تصویر قیصر روم بر آنها حک شده بود زنجیرهای از حاکمیت را در اذهان مردم سرزمینهای غصب شده تازه نگه داشت، در همین حین مراسم و فستیوالهای رسمی جایگزین اعمال مذهبی غیررومیها شدند.
بعد از سال ۱۵۰۰، زمانیکه اکتشاف آمریکا، آفریقا و آسیا به پیشرفت رسید، کشورهای اروپای غربی برای وسعت بخشیدن پایگاههای اقتصادی خود به سختی کار می کردند. امپریالیسم فرهنگی اغلب به عنوان ابزاری عمل میکرد که بوسیله آن کشورهای اروپای غربی سرزمینهای غنی از منابع خود را حفظ می کردند. در این زمینه زبانها نقش کلیدی داشتند. برای نمونه، انگلستان کتاب “دعای مشترک” را بر مردم تمامی سرزمینهای تحت سلطه خود، تحمیل کرد. انگلیسیها تلاش کردند زبانهای بومی همچون کرنیش، مانی و اسکاتلندی را حذف کرده و زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی در “آموزههای” جدید پایهگذاری کنند. انگلستان عقیده داشت همگام با زدوده شدن زبانها در قلمروهای تحت سلطهشان، بسیاری از عناصر فرهنگهای غیر انگلیسی که حامی این فرهنگها هستند نیز از بین خواهند رفت. اسپانیا نیز موضع یکسانی را در پیش گرفت و خیلی فراتر رفت تا جاییکه نام مردمان مناطق استثمار شده را تغییر داد. برای نمونه، در فیلیپین یک حاکم اسپانیایی نامهای اسپانیایی که از کتاب راهنمای مادرید اتخاذ شده بود را جایگزین نام خانوادگی مردمان بومی کرد. او استراتژی را به عنوان ابزاری برای تحمیل اجباری استانداردهای فرهنگ اسپانیایی بر افرادی می دانست که حالا بر آنها حکومت می کرد. در قرن بیستم ژاپنیها استراتژی مشابهی را در کره به کار بستند. ژاپنیها بعد از سالها اشغال کره سیاستی را اختیار کردند که نامهای سنتی کره را با اسامی ژاپنی تعویض کرد، و آیین شینتو را در مکانهای عبادات مذهبی کره اجباری کردند. ژاپنیها به این استراتژی به عنوان شیوه ای برای جذب کره می نگریستند که به ژاپنیها نیروی کار و قدرت مضاعف اعطا کرد و سیاستهای امپریالیستی را در پیش گرفت که به جنگ جهانی دوم کمک کردند.
البته امپریالیسم فرهنگی همیشه اجباری نیست. اغلب فرهنگ قدرت مسلط به طور داوطلبانه توسط افرادی که فرهنگ به آنها عرضه شده، پذیرفته می شود. شرکتهایی همچون کوکا-کولا یا مکدونالد اغلب متهم به یکسانسازی فرهنگهای مختلف و تحمیل نوعی منش مصرفگرایی در سرتاسر جهان هستند. شرکتهای دیگر همچون اِستی لادر و کریستین دیور متهم هستند که ارزشهای زیباشناسانه غربی را تحمیل می کنند. هنوز هم این تولیدات از سوی مردم دنیا به عنوان نمادهایی از پیشرفت و مدرنیزاسیون مورد استقبال قرار می گیرند. برای بسیار از افراد این محصولات مکملی برای فرهنگ میزبان هستند و نه جایگزین آن. (ن. پاریلو: ص ۱۸۹-۱۹۰)
Karen Cerulo
See also Cultural Diffusion; Cultural Values; Hegemony;
Multinational Corporations; Social Change; Values
Further Readings
Ritzer, George. 2007. The McDonaldization of Society.
۵th ed. Thousand Oaks, CA: Pine Forge.
Said, Edward. 1994. Culture and Imperialism. New York:
Vintage.
از کتاب دانشنامه مسائل اجتماعی (Encyclopedia of social problems)، به ویراستاری وینسنت ن. پاریلو