انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

از بهشت و دوزخ در قلمرو دینی تا اتوپیا و دیستوپیا در هستی اجتماعی (۲۸)

افشاگریِ کاسیرر و آرنت از اسطوره های سیاسی ـ ایدئولوژیکیِ «دیستوپیایی» ؛ و وضع موجود ایران

و به همین ترتیب، توصیف کاسیرر از وضعیت بحرانی و غیر قابل تحمل دوران خود، نافی دولت‌های به اصطلاح «والا»ی اروپایی به شیوه پیشین است. او از شرایطی سخن می‌گوید که رو به سوی دولت‌های اقتدار طلبی دارد که تنها می‌تواند شخصیت های اسطوره ایِ دیکتاتور مآب بپروراند. شرایطی معطوف به ساختارِ نظامی‌گری که خشونت و بی رحمی‌اش، به منزله امری لازم برای سر و سامان دادن به وضعیت بحرانی درک می‌گردید . کاسیرر، به بی سر و سامانی مشترک ملت‌هایی که درگیر جنگ جهانیِ اول بودند اشاره می‌کند و اینکه در پایان جنگ به نحو تمسخرآمیزی با همان دشواریِ [و احتمالا به مراتب شدیدترِ] قبل از جنگ، مواجه بودند: اینکه جنگ هیچ فرق و تفاوتی برای پیروزشدگان و شکست خوردگان به وجود نیاورد ( ۱ ) . وانگهی او که ناظر به جنگ جهانی دوم بوده، به پروسه ای توجه دارد که آلمان، بعد از جنگ جهانی اول از سر گذراند، تا به تدریج شرایط مهیا شدن حکومت فاشیستی و توتالیتر و از آن مهمتر شرایط برساخته شدن شخصیت‌های اسطوره ایِ دیکتاتورمآب را فراهم آورد…

و اما در «جهان دیستوپیاییِ» یک سر اسیرِ «نئولیبرالیستیِ امروز » ، در مورد ایرانِ معاصر، چه داریم که بگوییم!؟ به بیانی با توجه به بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ جهانی و به خصوص وضع موجود در ایران چه داریم که بگوییم!؟ منظورمان به مطور مشخص وضعیتی است که از دهه هفتاد (۱۳۷۰) به این سو، شرایطی را در ایران به وجود آورده که تراکم ثروت و سطح رفاه و به خصوص تعلق گرفتن سطح وسیعی از انحصارات، تنها به گروهی خاص و اندک اختصاص یابد و حاصل چنین وضعیت ناعادلانه‌ای، محدودیتهای روزافزون «معیشتی» و تقلیل «عدالت اجتماعی» برای جمعی کثیر و پر شمار از ملت را رقم زده است… ؛ در این مورد چه داریم که بگوییم…. !؟ وضعیتی بدیهی که به تدریج و فارغ از هر گونه تعجبی ، ـ خصوصاً برای جامعه شناسان که از سال‌ها پیش همواره ناظر، و آگاه به بغرنجیِ وضعیت قلمرو عمومی بوده و هشدار دهنده به برنامه ریزی های غلط دولت بوده و هستند…! شاهد و آگاه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی اعتراضات اجتماعی…؛ به گونه‌ ای که چنانچه شاهد هستیم فاصله بین اعتراضات به مرور ایام، کوتاه تر و نزدیک تر به یکدیگر شده اند… هر چند که در حال حاضر (۱۳۹۹ ) با توجه به شیوع ویروس کرونا (کوید ۱۹ ) و شرایط بحرانیِ این بیماری در کشور، ممکن است چنین به نظر ‌رسد که اعتراضات همگانی در شهرها ، همزمانی و هم سانیِ پیشینی‌شان (قبل از شیوع کوید ۱۹) از دست داده اند… ؛ آنهم بی آنکه «سیاست های نئولیبرالیستی» (بخوانیم نظام دیستوپیایی عصر حاضر) ، به دلیل شیوع بیماری کرونا ، وقفه ای در ساز و کارش به وجود آمده باشد ؛ و چنانچه قابل مشاهده است با اقتدار تمام و یا حتی بیشتر از قبل ـ به دلیل تضعیف اعتراضات اجتماعی ـ ، همه قلمروها را به سلطه خود درآورده است ….
باری با توجه به اقتدار جهانی نئولیبرالیسم ، «لحظه ی مبادا»ی ما در ایران را چگونه باید تعریف کرد!؟ خصوصاً هنگامی که سیاست ها و برنامه ریزی های اقتصادیِ به اصطلاح «ملی»، تنها به نفع قشر مرفه و ثروتمند جامعه رقم خورده است …! ناصر فکوهی (استاد انسان‌شناسی در دانشگاه تهران) که همواره تحلیل‌گر وضعیت اجتماعی در قلمرو عمومی است، در خصوص اعتراض های آبان ۹۸ می‌نویسد: «… باز هم شاهد یک مسئله بزرگ بودیم که در نحوه و زمانبدی افزایش قیمت بنزین، چون جرقه ای به نارضایتی های قبلی دامن زد و نیز شاهد یک مسئله بزرگتر بودیم و آن عدم جسارت در پذیرش این مسئله نخستین بود. نتیجه این امر نیز نمی توانست چیزی باشد جز آنکه اعتماد عمومی نسبت به مسببان این وضعیت باز هم کمتر شده و جبران این بی اعتمادی هر چه سختر شود…» ( ۲ ).

به نظر می‌رسد در شرایط امروز ، هشدار کاسیرر در خصوص «اسطوره های سیاسی ـ دولت» و یا افشاگری آرنت در خصوص «نظامی گری و قدرت سازمانهای جاسوسی و نفوذ سرویس های پلیس مخفی» در پشت رژیم های توتالیتر، یا هم اکنون به کارمان نمی‌آید و یا با توجه به آگاهی ای که از آنها داریم، به منزله امری بدیهی جلوه می‌کند؛ زیرا به دلیل نفوذ شبکه های نئولیبرالیستی در ساختار مدیریتیِ دولت و نیز محورهای نزدیک به قدرت، و افشای آن در جامعه ، نه دولت از قدرت توتالیتر (تمامیّت خواه) برخوردار است و نه امکان اسطوره سازیِ ایدئولوژیکی (فی المثل آنگونه که در ابتدای انقلاب اسلامی، موجودیتی واقعی داشت و میشل فوکو را برانگیخته بود…، ) هم اینک از مانور سیاسی برخوردار باشد ! یکی از ویژگی های مهم در عصر نئولیبرالیسم، ـ به دلیل شبکه های اجتماعی (رسانه های) اینترنتی و ماهواره ای ـ ، وضوح شیوه های رفتاری و عملکردی ساختار قدرت و نقد آن است؛ چیزی که به محض رؤیتِ «خطا» به سرعت منجر به «آشکاری» و بی اعتمادی می‌شود؛ رخدادی که مشروعیت دولت و مراجع صاحب قدرت را به مرور ایام، بی اعتبار و غیر قابل باور می‌سازد؛ مثلاً جایی که فاقد سیاست های عملی و واقعی برای کاهش تورم اقتصادی و بحرانهای بیکاری و بهداشتی و … ، و نیز تقاضای فوریِ مردم در بالا بردن سطح رفاه و معیشت است ( ۱۳۹۸ ) و یا در همین سال جدید (۱۳۹۹) در مواجه با بحران ویروس کوید ۱۹ دیده می‌ شود …؛ وانگهی سوای تکنولوژیِ پیشرفته ی ابزارهای اطلاع رسانی ، جهت برملا کردن سیاستهای غلط و ناکارآمدِ تمامی دولتها ، این خود نظام نئولیبرالیسم است که قادر به پنهان کردنِ ناکارآمدی هایش نیست ! و خوب است متوجه این مسئله باشیم که این آشکاری و عریانی، صرفاً مربوط به ایران و یا امروزِ جهان (۲۰۲۰ میلادی) نیست، بلکه به لحاظ ساختاری اصلا به زمان ظهورِ سیاستها و روش‌های نئولیبرالیستی در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی برمی‌گردد. به قول هابسبام، نئولیبرالیسم زمانی در بازار، ادعای پیروزی کرد که عریانی و ناکارآمدی اش، قابل پنهان کردن نبود ! (۳ ).
ادامه دارد …

منابع :
۱. کاسیرر، اسطوره دولت؛ ترجمه یدالله موقن، هرمس، ۱۳۷۵، ص ۳۹۹
۲. فکوهی، سایت انسان شناسی و فرهنگ، ۶ آذر ۱۳۹۸
۳. هابسبام، عصر بینهایت‌ها، تاریخ جهان، ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۱؛ ترجمه حسن مرتضوی، انتشارات آگاه، ص۴۳۷