یا درآمدی بر مطالعات شوخطبعی
خنده چیست؟ چرا انسانها (و برخی گونههای حیوانی) میخندند، در حالی که سایر موجودات از این موهبت بیبهره هستند؟ کدام شرایط و عوامل فردی یا اجتماعی سبب بروز خنده میگردند؟ چه مکانیسمها و فرآیندهای مغزی، شناختی، و فیزیولوژیکی در هنگام خنده یا لبخند زدن وارد عمل میشوند؟ آیا خنده از نظر اخلاقی یک فضیلت محسوب میشود یا رذیلت؟
این قبیل سؤالات یا پرسشها در باب خنده و علل آن، ازجمله مسائلی بوده است که بشر را از زمانهای دور به خود مشغول داشته است. موجود انسانی از آن زمان که بر این کره خاکی پا گذاشت و به تفاوتها و افتراقات خود با دیگر موجودات پی برد، دریافت که علاوه بر تواناییهایی مانند سخن گفتن، تفکر کردن، گریستن، و.. دارای یک تفاوت مهم با دیگر مخلوقات نیز هست، و آن توانایی خندیدن است.
از نظر فیزیولوژیک، خنده (Laughter) یک واکنش فیزیکی و صدادار به یک محرک خوشایند است که عموماً با انقباضات ریتمیک دیافراگم و دیگر اجزای دستگاه تنفسی همراه است. بهعلاوه، خنده یک رفتار انسانی در نظر گرفته میشود که بهوسیله مغز برای تنظیم احساسات تولید میشود، و بدین وسیله به انسانها در جهتِ تنظیم و شکلدهی به روابط اجتماعیشان یاری میرساند (سایت ویکیپدیا، مدخل انگلیسی خنده).
مطالعه بر روی خنده و علتها و چرایی آن دارای سابقهای طولانی در تاریخ بشر است. بهطور مشخص، نخستین گروهی که به بحث و بررسی در باب خنده پرداختند، فلاسفه یونان بودند. آنان ضمن بررسی و تحلیل خنده و شوخطبعی در قالب نمایش کمدی و در قیاس با نمایشهای جدی یا همان تراژدی، چنین نتیجه گرفتند که کمدی و امور کمیک به غرایز پستتر آدمی تعلق دارد و نسبت به تراژدی حقیر و بیمایه است. ضمن آنکه خندیدن سبب تعطیلی قوای عقلی بشر و دوری انسان از عقلانیت و تفکر میگردد. لذا انسان عاقل باید از آن اجتناب نماید (استات، ۱۳۸۷: ۴۴).
پس از ظهور آئین مسیحیت و در سراسر دوران قرونوسطی، تداوم سلطه تفکر یونانی بر اندیشه بشری سبب گردید که تفکر و نگرش فلاسفه یونان باستان در باب خنده و شوخطبعی بهعنوان رویکرد و اندیشه غالب در این زمینه پذیرفته شده و مورد تأیید قرار گیرد. در عین حال، روحانیون مسیحی و اربابان کلیسا با بهرهگیری از آموزههای کتاب مقدس، رویکرد سختگیرانهتری-مبتنی بر طرد و انکار کامل خنده- اتخاذ کردند. مسیحیت اولیه، بهطور کلی مخالف خنده بود و خنده را «فوران مبتذل بدن»، «عملی وقیح، ناهنجار و فاقد نظم» میدانست. ریشه این نگاه به این مسئله باز میگشت که در هیچ کجای کتاب مقدس به خندیدن مسیح اشاره نشده بود، و بالعکس، دو بار به گریه وی اشاره شده بود. بدین ترتیب، یک مسیحی مؤمن در راستای رفتارهای پرهیزکارانه، باید از خنده اجتناب نماید و خویشتنداری خود را حفظ نماید (استات، ۱۳۸۷: ۲۱۸-۲۱۶). همچنین در کتاب مقدس هر جا که از خنده خداوند و پیامبران سخن گفته شده بود، این خنده با خصومت و ستیزه همراه بوده؛ استهزا یا تمسخر دیگران مستحق مجازات مرگ دانسته شده است (موریل، ۱۳۹۲: ۳۶). دلیل دیگر طرد و ممنوعیت خنده در فرهنگ مسیحی، ارتباط آن با بدن بود که موجب فوران لذت، عدم تسلط بر بدن، و بروز واکنشهای تند و هیجانی در فرد میگردید (کریچلی، ۱۳۸۴: ۱۸). بر این اساس، پیشوایان و متفکران مسیحیت، رویکرد منفی و طردآمیز کتاب مقدس نسبت به خنده را با نظرات فلاسفه یونانی در هم آمیختند و خنده را بهعنوان امری شیطانی که سبب از دست رفتن خویشتنداری فرد، مسئولیتناپذیری، بیهودگی، شهوت و هرزهدرایی، یا خشم میگردد، از هر جهت سرکوب و تقبیح نمودند (موریل، ۱۳۹۲: ۳۶).
اما وقوع رنسانس و نوزایی اندیشه بشری، سبب تجدیدنظر در این رویکرد منفی و خصومتآمیز نسبت به خنده و شوخطبعی، و نگاهی دوباره به مسئله خنده گردید. از این زمان به بعد، مطالعه خنده، شوخطبعی و انواع ژانرهای ادبی شوخطبعی آمیز-مانند کمدیها، جوکها، هجویهها و هزلها، و …- در دستور کار اندیشمندان رشتههای مختلف قرار گرفت. اما تفاوت این رویکردهای جدید به مطالعه خنده با نگرشهای پیشین از یکسو آن بود که این بار خنده و شوخطبعی نه بهعنوان اموری غیرعقلانی و غیراخلاقی، بلکه بهمثابه یک ویژگی انسانی و با نگاه دقیق علمی مورد توجه قرار گرفتند؛ و از سوی دیگر، دانشمندان توجه خود را از صرف مسئله خنده و علل آن، به شوخطبعی بهعنوان امور و پدیدههایی که سبب خنده میشوند، معطوف نمودند. درواقع از این زمان دانشمندان و متفکران انسانی و اجتماعی متوجه شدند که در باب خنده نه حالتهای فیزیکی و ذهنی دخیل در این امر، بلکه آن دسته از ویژگیها و زمینههایی اهمیت دارد که سبب خنده میشود. بدین ترتیب، از اواخر قرن هفدهم میلادی و با رواج واژه شوخطبعی (humor)، میان شوخطبعی بهعنوان امری ذهنی و خنده بهعنوان امری فیزیکی تمایزی پدید آمد. اندیشمندان و متفکران حوزههای علوم انسانی نیز بهجای توجه صرف به موضوع خنده، به شوخطبعی و شادمانیِ ناشی از آن نیز توجه نشان دادند و تلاش نمودند در قالب «نظریههای شوخطبعی» به تبیین این مسئله بپردازند (موریل، ۱۳۹۲: ۱۱۳-۱۱۲). بدین ترتیب، از همین زمان مطالعات شوخطبعی به صورت یک شاخه مجزا از دانش بشری شکل گرفت.
از مهمترین نظریهپردازان و متفکرانی که پس از رنسانس به بررسی شوخطبعی و انواع و گونههای آن پرداختند، میتوان چارلز داروین، زیگموند فروید، امانوئل کانت، آرتور شوپنهاور، میخاییل باختین، هانری برگسون، و ردکلیف-براون را نام برد.
امروزه مطالعات و تحقیقات در زمینه شوخطبعی (humor studies) یک شاخه تخصصی و در عین حال بینرشتهای در علوم انسانی است که با استفاده از نظریههای شوخطبعی، به بررسی انواع گوناگون شوخطبعی، کارکردها و تأثیرات آنها بر شخصیت، روابط انسانی و جامعه میپردازد. همچنین، با توجه به اهمیت و گستردگی موضوع شوخطبعی، از دهه ۱۹۸۰ میلادی «انجمن بینالمللی مطالعات شوخطبعی» (The International Society for Humor Studies) تأسیس شده است. این انجمن اقدام به چاپ فصلنامه شوخطبعی و برگزاری کنفرانس بینالمللی شوخطبعی به صورت سالیانه مینماید.
نقطه اوج بررسی و پژوهش در باب شوخطبعی به دههای ۷۰ و ۸۰ قرن بیستم مربوط میشود که مطالعات شوخطبعی در رشتههای گوناگون علوم انسانی (ازجمله روانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی، و زبانشناسی) رواج یافت و مجله «شوخطبعی» بهعنوان یک مجله تخصصی مرتبط با مطالعات شوخطبعی منتشر گردید (حری، ۱۳۸۷: ۱۳).
بهطور خلاصه، وقوع رنسانس و تحولات اجتماعی-فرهنگی رخداده طی دو قرن گذشته -ازجمله به وجود آمدن رسانههای جدید ارتباطی و توسعه امکانات در جهت تولید و توزیع گونههای متفاوت شوخطبعی- به همراه تغییرات فکری و نگرشی که به افزایش اهمیت خنده و شادمانی در زندگی بشر منجر گردیده است، به وسعت یافتن فضای مفهومی واژه شوخطبعی و درنتیجه گستردگی و غنای هر چه بیشتر مطالعاتِ شوخطبعی انجامیده است. واژه شوخطبعی امروزه معانی مختلفی یافته است و به امور مفرح و سرگرمکننده، گونههای ادبی و هنری طیبتآمیز، بازی با کلمات، و حتی مهارتهای خلق لذت و خنده در روابط اجتماعی اطلاق میگردد (حری، ۱۳۸۷: ۴۸-۳۶). به همین ترتیب، مطالعات شوخطبعی نیز روزبهروز در حال گسترش و توسعه بیشتر هستند تا بتوانند پرده از راز خنده و خندیدن، این ویژگی متمایز انسانی، بردارند.
منابع و مآخذ:
استات، اندرو (۱۳۸۷). کمدی. ترجمه: بابک تبرایی. تهران: نشر چشمه.
حری، ابوالفضل (۱۳۸۷). درباره طنز: رویکردی نوین به طنز و شوخطبعی. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر.
کریچلی، سیمون (۱۳۸۴). در باب طنز. ترجمه سهیل سُمی. تهران: ققنوس.
موریل، جان (۱۳۹۲). فلسفه طنز: بررسی طنز از منظر دانش، هنر، و اخلاق. مترجمان: محمود فرجامی و دانیال جعفری. تهران: نشر نی.
ارتباط با نویسنده: fesfahany@gmail.com