انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ما تاریخ را می‌سازیم یا تاریخ ما را؟!

مهم است که در بهترین زمان، بهترین مکان، بهترین کار را کرد! فاتحان تاریخ در این نقطه ایستاده‌اند؛ درست همچون بیژن مفید! او محصول زمانه‌ی خویش است و زمانه محصول رفتار او. بیژن مفید با راه انداختن «آتلیه تئاتر» باعث‌وبانی دو جریان مهم تئاتر مدرن ایران می‌شود: «کارگاه نمایش» و «مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان». آتلیه تئاتر تحت تأثیر همان شیوه و منش دیویدسن و جرج کویین‌بی (دو استاد آمریکایی تئاتر در برنامه‌های فوق‌برنامه‌ی دانشکده‌ی هنرهای زیبا) در استعدادیابی و استفاده از غیرتئاتری‌ها شکل می‌گیرد. تجربه‌ی دستیار کارگردانی و بازیگری برای دیویدسن در به صحنه بردن باغ‌وحش شیشه‌ای، شهر ما و همه‌‌ی پسران من و همکاری با جرج کویین‌بی در اجرای نمایش‌های بیلی باد، مرد دوم و سفر دورودراز به وطن در دهه‌ی سی خورشیدی و برخورد با استعدادهای کشف‌شده‌ی این دو استاد مانند فهیمه راستکار، هوشنگ لطیف‌پور، علی نصیریان، جعفر والی، پرویز بهرام، رضا بدیعی، جمشید لایق و … از یک‌سو و فراگیری ادبیات و هنر ایرانی از طرف پدر، غلامحسین‌خان مفید، فکر اولیه تأسیس آتلیه تئاتر را رقم می‌زند.

بیژن مفید در سال‌های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ گروه آتلیه تئاتر را در خانه‌ی پیش‌آهنگی ناحیه‌ی پنج تهران، خیابان شهباز، با نوجوانان آماتور، بی‌نام و محصلی چون محمود استادمحمد، بهمن مفید، جمیله ندایی، آرش استادمحمد، سهیل سوزنی، حسین والامنش و … تشکیل می‌دهد. مفید تمرین‌های بدن، بیان، بداهه‌سازی و تحلیل متن را با دست‌مایه‌ای چندصفحه‌ای، متنی مختصر و کوتاه که برای کودکان نوشته بود، به نام شهر قصه آغاز می‌کند. متنی کوتاه و چندصفحه‌ای که از همان متل معروف «خر خراطی می‌کرد. بز بزازی می‌کرد. اسب عصاری می‌کرد. فیل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شکست» شروع می‌شد و می‌رسید به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه‌ی آن‌ها تمام می‌شد. اصل محتوای شهر قصه که بعدها به‌صورت تراژدی فیل شکل گرفت، چیزی بود که بیژن مفید بعدها به شهر قصه اضافه کرد و ماجرای فیل خط دراماتیک قصه شد. این اتفاق در طول سه سال تمرین رخ می‌دهد و بیژن مفید صحنه به صحنه و بر اساس تمرین‌ها نمایش را می‌نویسد و بازیگران بازی می‌کنند.

هنر ناب هنری است که تو را و تمام بنیه و کنیه‌ی فکری و وجودی تو را برهم زند. چگونه می‌شود که اثری چنان بر دل و روح حاکم می‌شود که پس از دیدن و خواندن آن در جایی از سلول‌های خاکستری مغز نقش بسته و جزو وجودی اندیشه و حافظه‌ی تاریخی آدمی و ملتی شود؟ چگونه می‌شود از مرز تظاهر و تصنع گذشت و به‌ سادگی، بی‌پیرایگی و آرامشی در اثر هنری رسید که مخاطب هم‌صدا و هم‌آواز مؤلف و خالق اثر در لذتی سهیم شود که تا مدت‌ها ردش را بر خود احساس کند؟ آیا می‌توان به‌صرف داشتن و دانستن تکنیک یک هنر به غایت و نهایت آن هنر رسید؟ آیا نمی‌توان عشق را پیش‌برنده‌تر و راهبردی‌تر از هر چیزی در هنر برشمرد؟

«شهر قصه حکایت انسان‌های ساخته‌ی ذهن یک قصه‌گوست؛ انسان‌هایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفته‌اند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد می‌شود و به رنگ آن‌ها درمی‌آید و هویت خود را از دست می‌دهد.»،[۱] «شهر قصه در اصل از یک روایت عامیانه گرفته شده، منتهی من به این روایت شکلی تمثیلی داده‌ام. من در این نمایشنامه کوشیدم تا نظمی را که خاص زبان این قبیل روایت‌های عامیانه است در گفت‌وگوی آدم‌های این نمایش حفظ شود. شهر قصه حکایت دردناک آدمی است که نادانی‌ها، خرافات و سنت‌ها و نظام‌های تحمیل‌شده‌ای زندگی‌اش را محدود کرده‌اند.»[۲]

اجرای نمایش در همان محل تمرین، در دبیرستانی دخترانه که مادر بیژن مفید مدیر آن بود، یک سال در آخر هفته‌ها، با حضور تماشاچیان دعوتی اجرا می‌شود. فرخ غفاری به‌دعوت فهیمه راستکار اجرا را می‌بیند و از آن استقبال می‌کند. از نظر فرخ غفاری شهر قصه نمایشی نو و فولکلور است با حرف‌هایی کمتر گفته‌شده و ایده‌هایی جست‌وجوگر برای رسیدن به زبان تئاتری جدید و تازه. در اردیبهشت ۱۳۴۷ فرخ غفاری، خجسته‌کیا و رضا قطبی شهر قصه را به جشن هنر دوم دعوت می‌کنند؛ و شهر قصه چهار شب در جشن هنر شیراز، سه ماه در تئاتر سنگلج (بیست‌وپنج شهریور)، شش ماه در انجمن اطلاعات بانوان و چند شب در شهرهای جنوب ایران (آبادان، مسجدسلیمان و آغاجاری) به روی صحنه می‌رود.

بیژن مفید در مصاحبه‌ای درباره‌ی شهر قصه می‌گوید: «شهر قصه قصه‌ی گرگ‌هاست. روایت است که در شب‌های سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به‌هم می‌رسند. از ترس روبه‌روی هم می‌نشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم‌کم گرگان دیگر می‌رسند و همه دورهم می‌نشینند و مواظب یکدیگر پلک نمی‌زنند. هر بار یکی خسته می‌شود و پلک می‌زند، بقیه بر سرش می‌ریزند و پاره‌پاره‌اش می‌کنند و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر، شاید شکارهایی رد شده‌اند و آن‌ها ندیده‌اند. شهر قصه حکایت حلقه‌ی گرگ‌هاست و تراژدی نکبت‌بار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آن‌ها حرکتی می‌کرند، وضعشان این‌همه دردناک نبود.»[۳]

کسانی چون رضا قطبی و فرخ غفاری، فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی و فکری، به منش و روش خاص بیژن مفید در برخورد و تربیت بازیگر، به‌عنوان نمونه‌ای ناب، توجه می‌کنند و هسته‌ی اولیه کارگاه نمایش و مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر اساس آن شکل می‌گیرد. جریانی که شهر قصه ایجاد می‌کند باعث می‌شود مردم عامی تهران هم متوجه تئاتر شده، به سالن‌های تئاتر بروند. این اقبال عمومی شور تازه‌ای در تئاتر ایران ایجاد کرده، خواص هم به آن توجه ویژه می‌کنند. با توجه به تحولات جهانی تئاتر و ظهور چهره‌های آوانگارد و تأثیرگذاری چون یرژی گروتوفسکی، پیتر بروک، رابرت ویلسون و … و در روزگاری که به‌قول بروک «تئاتر در اروپا به بن‌بست رسیده و باید از مشرق زمین آغاز کرد»، بیژن صفاری، به‌توصیه‌ی قطبی و با این دیدگاه که «ما بدون یک کارگاه نمی‌توانیم ادامه بدهیم» کارگاه نمایش را در ۱۳۴۸ با تکیه بر دیدگاه‌های بیژن مفید و زیر نظر تلویزیون، در ساختمانی استیجاری، در چهارراه یوسف‌آباد، راه‌اندازی می‌کند؛ تا در این در کارگاه بتوانند استعدادهای جدید را کشف کنند، به‌کار بگیرند و پشتیبان ساخت آثار نمایشی تلویزیون باشند. از سوی دیگر فضایی باشد برای شکل‌گیری و تمرین گروه‌های تئاتری شرکت کننده در جشن هنر شیراز و ارتباط و تبادل با هنرمندان متفاوت و مطرح جهان.

ایرج انور با نمایش نظارت عالیه و شهرو خردمند با نمایش پرومته در زنجیر و با استفاده از تعدادی از بازیگران شهر قصه (محمود استادمحمد و سهیل سوزنی و …) اولین تمرین‌های تئاتری کارگاه نمایش در سال ۴۸ را آغاز کردند. بیژن مفید هم در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان با کارگاه همکاری می‌کند. در نمایش ناگهان هذا حبیب‌الله مات فی حب الله، هذا قتیل الله مات به سیف الله، نوشته‌ی عباس نعلبندیان و به کارگردانی آربی آوانسیان، بازی می‌کند و جان نثار نوشته و کارگردانی خودش را در همین کارگاه به روی صحنه می‌برد. کارگاه نمایش با تکیه بر تجربه‌ی مفید و گروه اجرایی شهر قصه محلی می‌شود برای تئاتر متفاوت و آوانگارد ایرانی، جایی که نام تئاتر ما را در دهه‌ی هفتاد میلادی در خارج از مرزهای این سرزمین مطرح می‌کند و باعث رشد و پرورش بسیاری از بهترین هنرپیشگان، نویسندگان و کارگردانان مطرح تئاتر امروز ایران می‌شود. در کارگاه نمایش، برای اولین بار در تاریخ تئاتر ایران، سه نسل بازیگر در برنامه‌های گوناگون این مجموعه‌ی منسجم در عرصه‌ی نمایش و تئاتر فعالیت می‌کنند.

مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از ۱۳۵۰، آغاز به‌کار کرد. این مرکز با شعار «تئاتر برنامه‌ای از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که همواره در حال گسترش بوده و در راه پرورش ذوق و استعداد فرهنگی کودکان گام برمی‌دارد. برنامه‌های فشرده و گسترده‌ای پایه‌ریزی شده است تا نمایش‌هایی توسط کودکان برای کودکان به روی سن برود.» مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شامل بخش‌هایی چون:

تئاتر حرفه‌ای کودکان: هنرپیشگان، کارگردانان و طراحان حرفه‌ای که همگی قابلیت عرضه یک تئاتر باکیفیت خوب را برای نوجوانان و کودکان را دارند.

کارگاه تئاتر نوجوانان: گروهی نوجوان داوطلب در این مرکز که در سطح گروهی حرفه‌ای تعلیم می‌بینند و نمایشنامه اجرا می‌کنند.

– تئاتر خلاقه: گروهی از مربیان تعلیم‌دیده در مرکز تئاتر که در تمام کتابخانه‌های ایران این رشته را آموزش می‌دهند.

– قسمت عروسکی: تئاتر عروسکی متشکل از گروهی طراح، سازنده و بازیگر تئاتر عروسکی حرفه‌ای است که مربیانی تعلیم می‌دهد تا در کتابخانه‌های گوناگون این رشته را آموزش دهند.

– فستیوال تابستانی: فستیوالی متشکل از فیلم، تئاتر، موسیقی و باله (رقص) که همه‌ساله، به مدت دو ماه، در پارک نیاوران اجرا می‌شود.

– اتومبیل سیار: از یک واحد سیار کامل تولید می‌شود. این واحد نمایش‌های عروسکی و صحنه‌ای خود را که در حدود یک تئاتر کامل است برای اجرا به پارک‌های واقع در شهرها یا مناطق روستایی می‌برد.

بخش مهمان: بخشی جنبی که با دعوت از گروه‌های مطرح‌ تئاتر کودک و نوجوان شکلی دیگرگونه از تئاتر جهانی را به مخاطبان خود عرضه می‌کند.

استعدادیابی و آموزش، مهم‌ترین چیزهایی که بیژن مفید به آن معتقد بود و با آن و از آن شهر قصه را خلق کرده بود، سرلوحه‌ی مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار می‌گیرد و دانشجویان شهرستانی تئاتر را برای آموزش تئاتر با پرداخت دستمزد و هزینه‌ی سفر به شهرهایشان می‌فرستد، و در شهرهای دوردست ایرانی آثاری از برشت، چخوف، گورکی، ساعدی، بیضایی و … به روی صحنه می‌رود. اندیشه منتشر می‌شود و فکرها به جنبش درمی‌آید. تجربه‌ی اجرای موفق شهر قصه و توجه عوام به آن و بازخوردهای این نمایش در سطح جامعه باعث می‌شود تا کانون اتومبیل سیار تئاتر خود را فعال کند. فعالیت اتومبیل سیار تئاتر، از مرداد ۱۳۵۳ آغاز و تا ۱۳۵۷، ادامه دارد. این ماشین سیار تئاتر را به اکثر نقاط دورافتاده‌ی ایران می‌برد و در شهرها و روستاهای دور از مرکز، مردم با پدیده‌ای به نام تئاتر رودررو می‌شوند و کارهایی را که در تهران به روی صحنه می‌رود در صحنه‌ی ماشین سیار تئاتر می‌بینند. چه خاطرات عجیب‌وغریبی از این برخورد با تئاتر در دوردست‌ها هست که در این مقال نمی‌گنجد.

مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از ابتدا همکاری مستمری با بیژن مفید دارد و فعالیت عمده‌ی خود را با او آغاز می‌کند و نمایشنامه‌های کوتی و موتی، ترب، بزک نمیر بهار میاد و شاپرک خانم او را به شکل اجراهای صوتی یا صحنه‌ای در دسترس کودکان و نوجوان قرار می‌دهد. در ادامه‌ی فعالیت‌های بیژن مفید با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در ۱۳۵۴، دکلمه‌ای از بیست رباعی از سروده‌های ابوسعید ابوالخیر با صدای مفید و موسیقی کامبیز روشن‌روان منتشر می‌شود.

بیژن مفید در مصاحبه‌ای درباره‌ی نگاه خاصش در شهر قصه می‌گوید: «نکته اینکه این کار [شهر قصه] کمک زیادی به پُر شدن فاصله‌ی فکری بین روشنفکر و مردم عادی می‌کند. این دو دسته در عصر ما روزبه‌روز از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پر کردن این خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم.» برخورد تماشاگران خاص و عام با این نمایش درستی منش و روش بیژن مفید را در «پر کردن خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم» اثبات می‌کند. هر کسی با هر اندیشه و جایگاهی از شهر قصه چیزی می‌گیرد و برداشت می‌کند و شهر قصه بدل به موفق‌ترین اجرای نمایشی تاریخ تئاتر ایران می‌شود؛ و در ادامه‌اش کارگاه نمایش درجایگاه مطرح‌ترین و مهم‌ترین جریان تولید تئاتر مدرن و آوانگارد و مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان هم درجایگاه تأثیرگذارترین جریان هنری و تئاتری دوران طلایی هنر ایران مطرح می‌شود. ایوان تورگنیف جمله‌ای در رسای نیکلای گوگول دارد: «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدیم.» و درباره‌ی بخش مهمی از تفکر و اندیشه‌ی نسل من و پیش‌تر از من باید گفت: «ما همه آموخته‌ی کانون پرورش فکری‌ایم.» و تئاتر کانون پرورش فکری از اندیشه و منش و روش بیژن آغاز می‌شود. چنانکه بیژن مفید از دیویدسن، کویین‌بی، غلامحسین خان مفید و جامعه‌اش آغاز شده و این تسلسل ادامه دارد؛ و بلاهت آنجا است که این زنجیر را پاره کنی یا نادیده بگیری. امروز محصول دیروز است و دیروز …

صدای محمود جان استادمحمد در گوشم می‌پیچد: «آره داشتیم چی می‌گفتیم؟ بنویس: “مارو دیوونه و رسوا کردی، حالیته؟ مارو آواره‌ی صحرا کردی، حالیته؟ آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم، دستکم هرچی که بود آدم بی‌غمی بودیم، حالیته؟”»

 

 

[۱]. برگرفته از بروشور شهر قصه

[۲]. برگرفته از مقدمه‌ی کتاب چاپی این نمایشنامه

[۳]. برگرفته از «مصاحبه‌ی بصیر نصیبی با بیژن مفید»، مجله‌ی نگین، شماره‌ی ۴۳، آذرماه ۱۳۴۷.

 

نویسندۀ متن جواد عاطفه است و مطلب بر اساس همکاری رسمی و مشترک با مجلۀ آنگاه بازنشر می شود.